RLC موازی

مدار RLC موازی

تجزیه و تحلیل مدار RLC موازی

تجزیه و تحلیل مدار RLC موازی

مدار RLC موازی دقیقاً برعکس مدار سری است که در آموزش قبلی به آن نگاه کردیم، اگرچه برخی از مفاهیم و معادلات قبلی هنوز هم کاربرد دارند.

با این حال، تجزیه و تحلیل مدارهای RLC موازی می تواند از نظر ریاضی کمی دشوارتر از مدارهای RLC سری باشد، بنابراین در این آموزش در مورد مدارهای RLC موازی، فقط اجزای خالص در این آموزش فرض شده اند تا همه چیز ساده باشد.

این بار به جای اینکه جریان در اجزای مدار مشترک باشد، ولتاژ اعمال شده در حال حاضر برای همه مشترک است، بنابراین ما باید جریان های انشعابی را از طریق هر عنصر پیدا کنیم. امپدانس کل، Z یک مدار RLC موازی با استفاده از جریان مدار مشابه جریان مدار موازی DC محاسبه می شود، تفاوت این بار در این است که به جای امپدانس از ادمیتانس استفاده می شود. مدار RLC موازی زیر را در نظر بگیرید.

مدار RLC موازی

مدار rlc موازی

 

در مدار RLC موازی فوق، می‌توانیم ببینیم که ولتاژ تغذیه، V S برای هر سه جزء مشترک است در حالی که جریان تغذیه I S از سه قسمت تشکیل شده است. جریان عبوری از مقاومت، I R ، جریان عبوری از سلف، I L و جریان عبوری از خازن، I C.

اما جریانی که از هر شاخه عبور می کند و بنابراین هر جزء با یکدیگر و همچنین با جریان تغذیه متفاوت خواهد بود . مجموع جریان گرفته شده از منبع تغذیه، مجموع ریاضی سه جریان شاخه منفرد نیست، بلکه مجموع برداری آنها خواهد بود.

مانند مدار سری RLC، ما می‌توانیم این مدار را با استفاده از روش فازور یا بردار حل کنیم، اما این بار نمودار برداری ولتاژ را با سه بردار جریان که نسبت به ولتاژ ترسیم شده است، مرجع خواهد داشت. نمودار فازور برای مدار RLC موازی با ترکیب سه فاز جداگانه برای هر جزء و اضافه کردن جریان ها به صورت برداری تولید می شود.

از آنجایی که ولتاژ در سراسر مدار برای هر سه عنصر مدار مشترک است، می‌توانیم از آن به عنوان بردار مرجع استفاده کنیم که سه بردار جریان نسبت به آن در زوایای مربوطه خود کشیده شده‌اند. جریان بردار I S حاصل از جمع دو بردار I L و I C و سپس افزودن این مجموع به بردار باقیمانده I R بدست می آید . زاویه حاصل بین V و I S زاویه فاز مدار مطابق شکل زیر خواهد بود.

نمودار فازور برای مدار RLC موازی

نمودار فازور مدار rlc موازی

 

از نمودار فازور در سمت راست بالا می‌توانیم ببینیم که بردارهای فعلی یک مثلث مستطیلی ایجاد می‌کنند که شامل هیپوتانوز I S ، محور افقی I R و محور عمودی I L  - I C   است. مثلث فعلی بنابراین می‌توانیم از قضیه فیثاغورث در این مثلث جریان استفاده کنیم تا به‌طور ریاضی بزرگی‌های مجزای جریان‌های انشعاب در امتداد محور x و محور y را به‌دست آوریم که کل جریان عرضه I S این اجزا را همانطور که نشان داده شده است تعیین می‌کند.

مثلث فعلی برای مدار RLC موازی

مثلث فعلی برای مدار RLC موازی

 

از آنجایی که ولتاژ در سراسر مدار برای هر سه عنصر مدار مشترک است، جریان عبوری از هر شاخه را می توان با استفاده از قانون جریان Kirchhoff (KCL) پیدا کرد. به یاد داشته باشید که قانون فعلی یا قانون اتصال کیرشهوف بیان می کند که "کل جریان ورودی به یک اتصال یا گره دقیقا برابر با جریان خروجی از آن گره است". بنابراین جریان های ورودی و خروجی از گره A در بالا به صورت زیر ارائه می شوند:

قانون فعلی کیرشوف

 

با گرفتن مشتق، تقسیم معادله بالا بر C و سپس مرتب کردن مجدد، معادله مرتبه دوم زیر را برای جریان مدار به ما می دهد. این یک معادله مرتبه دوم می شود زیرا دو عنصر راکتیو در مدار وجود دارد، القاگر و خازن.

معادله مرتبه دوم

 

مخالفت با جریان جریان در این نوع مدار AC از سه جزء تشکیل شده است: X L X C و R با ترکیب این سه مقدار که امپدانس مدارها را Z . از بالا می دانیم که ولتاژ دارای دامنه و فاز یکسان در تمام اجزای یک مدار RLC موازی است. سپس امپدانس در هر جزء را می توان با توجه به جریان عبوری و ولتاژ در هر عنصر به صورت ریاضی توصیف کرد.

امپدانس مدار RLC موازی

امپدانس یک مدار rlc موازی

 

متوجه خواهید شد که معادله نهایی برای یک مدار RLC موازی، امپدانس های پیچیده را برای هر شاخه موازی تولید می کند زیرا هر عنصر به صورت متقابل امپدانس می شود ( 1/Z ). متقابل امپدانس معمولاً پذیرش ، نماد ( Y ) نامیده می شود.

در مدارهای AC موازی، به طور کلی استفاده از پذیرش برای حل امپدانس های انشعاب پیچیده راحت تر است، به خصوص زمانی که دو یا چند امپدانس شاخه موازی درگیر هستند (به ریاضیات کمک می کند). ورودی کل مدار را می توان به سادگی با اضافه کردن ورودی های موازی پیدا کرد. بنابراین، امپدانس کل، Z T مدار مطابق شکل 1/Y T زیمنس خواهد بود.

پذیرش مدار RLC موازی

پذیرش مدار rlc موازی

 

واحد اندازه گیری که اکنون معمولاً برای پذیرش استفاده می شود زیمنس است که به اختصار S نامیده می شود (واحد قدیمی mho's  ، اهم برعکس). ورودی ها در شاخه های موازی با هم جمع می شوند، در حالی که امپدانس ها در شاخه های سری با هم جمع می شوند. اما اگر بتوانیم یک امپدانس متقابل داشته باشیم، می توانیم مقاومت و راکتانس متقابل داشته باشیم زیرا امپدانس از دو جزء R و X تشکیل شده است. سپس متقابل مقاومت را رسانایی و متقابل راکتانس را Susceptance می نامند .

سلوک، پذیرش و پذیرش

واحدهای مورد استفاده برای رسانایی ، پذیرش و پذیرش همگی یکسان هستند یعنی زیمنس (S) که می‌توان آن را به صورت متقابل اهم یا اهم -1 نیز در نظر گرفت، اما نماد مورد استفاده برای هر عنصر متفاوت است و در یک جزء خالص این به صورت زیر داده می شود:

پذیرش (Y):

پذیرش متقابل امپدانس Z است و نماد Y داده می شود . در مدارهای AC پذیرش به عنوان سهولتی تعریف می‌شود که در آن مداری متشکل از مقاومت‌ها و راکتانس‌ها به جریان اجازه می‌دهد در هنگام اعمال ولتاژ با در نظر گرفتن اختلاف فاز بین ولتاژ و جریان، جریان پیدا کند.

پذیرش مدار موازی نسبت جریان فاز به ولتاژ فاز است که زاویه ورودی به امپدانس منفی است.

پذیرش

هدایت (G):

رسانایی متقابل مقاومت R است و نماد G به آن داده می شود . رسانایی به عنوان سهولتی تعریف می‌شود که در آن یک مقاومت (یا مجموعه‌ای از مقاومت‌ها) اجازه می‌دهد جریان در هنگام اعمال یک ولتاژ AC یا DC جریان یابد.

هدایت

سوسپانسیون (ب):

Susceptance متقابل یک راکتانس خالص، X است و نماد B داده می شود . در مدارهای AC، susceptance به عنوان سهولتی تعریف می‌شود که در آن یک راکتانس (یا مجموعه‌ای از راکتانس‌ها) به جریان متناوب اجازه می‌دهد در هنگام اعمال ولتاژ با فرکانس معین، جریان یابد.

Susceptance علامت مخالف راکتانس را دارد، بنابراین حساسیت خازنی B C مثبت است، (+ve) از نظر مقدار در حالی که حساسیت القایی B L منفی، (-ve) در مقدار است.

حساس بودن

بنابراین می‌توانیم حساسیت القایی و خازنی را به صورت زیر تعریف کنیم:

تعریف susceptance

در مدارهای سری AC مخالف جریان جریان امپدانس است، Z که دارای دو جزء مقاومت R و راکتانس X است و از این دو جزء می‌توان یک مثلث امپدانس ساخت. به طور مشابه، در یک مدار RLC موازی، پذیرش، Y نیز دارای دو جزء، رسانایی، G و susceptance، B است. این امکان ایجاد یک مثلث پذیرش را فراهم می کند که دارای یک محور رسانایی افقی، G و یک محور عمودی، jB باشد.

مثلث پذیرش برای یک مدار RLC موازی

مثلث پذیرش برای مدار rlc موازی

 

اکنون که یک مثلث پذیرش داریم، می‌توانیم از فیثاغورث برای محاسبه قدر هر سه ضلع و همچنین زاویه فاز مانند شکل استفاده کنیم.

از فیثاغورث

پذیرش مدار موازی

سپس می توان هم پذیرش مدار و هم امپدانس را با توجه به پذیرش به صورت زیر تعریف کرد:

 

پذیرش و امپدانس مدار

یک زاویه ضریب توان به ما می دهد:

ضریب قدرت برای پذیرش

 

از آنجایی که پذیرش، Y یک مدار RLC موازی یک کمیت پیچیده است، ورودی مربوط به شکل کلی امپدانس Z = R + jX برای مدارهای سری به صورت Y = G - jB برای مدارهای موازی نوشته می شود که در آن قسمت واقعی G است. رسانایی و قسمت خیالی jB susceptance است. در شکل قطبی این به صورت زیر داده می شود:

پذیرش به شکل قطبی

مدار RLC موازی مثال شماره 1

یک مقاومت 1kΩ ، یک سیم پیچ 142 mH و یک خازن 160uF همگی به صورت موازی در یک منبع تغذیه 240 ولت و 60 هرتز متصل می شوند. امپدانس مدار RLC موازی و جریان گرفته شده از منبع تغذیه را محاسبه کنید.

امپدانس مدار RLC موازی

امپدانس مدار rlc موازی

در مدار AC، مقاومت تحت تأثیر فرکانس قرار نمی گیرد، بنابراین R = 1kΩ

راکتانس القایی، (XL  )  :

راکتانس القایی سلف

راکتانس خازنی (XC  )  :

راکتانس خازنی خازن

امپدانس (  Z  ):

امپدانس مدار rlc موازی

جریان عرضه، (  آیا  ):

جریان تامین

مدار RLC موازی مثال شماره 2

یک مقاومت 50Ω ، یک سیم پیچ 20mH و یک خازن 5uF همگی به صورت موازی در یک منبع تغذیه 50 ولت و 100 هرتز متصل می شوند. کل جریان گرفته شده از منبع تغذیه، جریان هر شاخه، امپدانس کل مدار و زاویه فاز را محاسبه کنید. همچنین مثلث جریان و پذیرش مدار را بسازید.

مدار RLC موازی

مدار rlc موازی برای سوال 1

1). راکتانس القایی، (XL ) :

راکتانس القایی

2). راکتانس خازنی (XC ) :

راکتانس خازنی

3). امپدانس ( Z ):

امپدانس مدار

4). جریان از طریق مقاومت، R ( I R ):

جریان مقاومت

5). جریان عبوری از سلف، L ( I L ):

جریان سلف

6). جریان عبوری از خازن، C ( I C ):

جریان خازن

7). مجموع جریان عرضه، ( I S ):

جریان مدار موازی

8). هدایت، ( G ):

هدایت مدار

9). حساسیت القایی، ( B L ):

حساسیت القایی

10). حساسیت خازنی، ( B C ):

حساسیت خازنی

11). پذیرش، ( Y ):

پذیرش مدار

12). زاویه فاز، ( φ ) بین جریان حاصل و ولتاژ تغذیه:

زاویه فاز مدار

مثلث فعلی و پذیرش

مثلث جریان و پذیرش

خلاصه مدار RLC موازی

در یک مدار RLC موازی که حاوی یک مقاومت، یک سلف و یک خازن است، جریان مدار I S مجموع فازی است که از سه جزء IR ، I L و C با ولتاژ تغذیه مشترک برای هر سه تشکیل شده است. از آنجایی که ولتاژ تغذیه برای هر سه جزء مشترک است، هنگام ساخت مثلث جریان به عنوان مرجع افقی استفاده می شود.

شبکه های RLC موازی را می توان با استفاده از نمودارهای برداری دقیقاً مشابه مدارهای سری RLC تجزیه و تحلیل کرد. با این حال، تجزیه و تحلیل مدارهای RLC موازی از نظر ریاضی کمی دشوارتر از مدارهای RLC سری است که شامل دو یا چند شاخه جریان است. بنابراین یک مدار موازی AC را می توان به راحتی با استفاده از امپدانس متقابل به نام Admittance آنالیز کرد .

پذیرش متقابل امپدانس با توجه به نماد، Y است. مانند امپدانس، کمیت پیچیده ای است که از یک بخش واقعی و یک بخش خیالی تشکیل شده است. قسمت واقعی متقابل مقاومت است و رسانایی نامیده می شود ، نماد Y در حالی که قسمت خیالی آن راکتانس متقابل است و Susceptance نامیده می شود ، نماد B و به صورت مختلط بیان می شود: Y = G + jB   با دوگانگی بین این دو مختلط. امپدانس به صورت زیر تعریف می شود:

مدار سریمدار موازی
ولتاژ، (V)فعلی، (I)
مقاومت، (R)هدایت، (G)
راکتانس، (X)سوسپانسیون، (B)
امپدانس، (Z)پذیرش، (Y)

از آنجایی که سوسپانسانس متقابل راکتانس است، در یک مدار القایی، حساسیت القایی، B L از نظر مقدار منفی و در مدار خازنی، حساسیت خازنی، B C از نظر مقدار مثبت خواهد بود. دقیقا برعکس X L و X C به ترتیب.

تاکنون دیده‌ایم که مدارهای RLC سری و موازی حاوی راکتانس خازنی و راکتانس القایی در یک مدار هستند. اگر فرکانس را در این مدارها تغییر دهیم، باید به نقطه ای تبدیل شود که مقدار راکتانس خازنی برابر با راکتانس القایی باشد و بنابراین، X C = X L .

منبع

https://www.electronics-tutorials.ws/accircuits/parallel-circuit.html

ضریب توان

ه

با تکمیل این فصل، اکنون تمام بلوک های سازنده مدارهای الکتریکی را در اختیار دارید. موضوعات تحت پوشش از این مرحله به بعد بر اساس مفاهیم و روابطی است که شما آموخته اید. خلاصه زیر مروری کوتاه بر موضوعات مطرح شده در این فصل است.

القایی در مدارهای AC - یک سلف در مدار AC با هر تغییری در جریان جریان مخالف است همانطور که در مدار dc مخالف است.

روابط فاز یک سلف - جریان 90 ولتاژ در یک سلف (ELI) عقب می افتد.

راکتانس القایی - مخالفتی که یک سلف به ac ارائه می دهد راکتانس القایی نامیده می شود. در صورت افزایش فرکانس یا افزایش اندوکتانس افزایش می یابد. نماد X L است و فرمول X L = 2 p fL است.

32NE0182.GIF (2861 بایت)

ظرفیت در مدارهای متناوب - یک خازن در مدار AC با هرگونه تغییر ولتاژ مخالف است همانطور که در مدار dc مخالف است.

روابط فاز یک خازن - جریان ولتاژ را 90 در خازن (ICE) هدایت می کند.

 

راکتانس خازنی - مخالفی که خازن به ac ارائه می دهد راکتانس خازنی نامیده می شود. راکتانس خازنی در صورت افزایش فرکانس یا افزایش ظرفیت کاهش می یابد . نماد X C و فرمول آن است

32NE0184.GIF (7675 بایت)

راکتانس کل - راکتانس کل یک مدار ac سری با فرمول X = X L - X C یا X = X C - X L تعیین می شود. راکتانس کل در یک مدار سری بسته به بزرگترین مقدار XC و XL یا خازنی یا القایی است . در یک مدار موازی راکتانس با تعیین می شود که در آن I X = I C - I L یا I X = I L - I C. راکتانس در مدار موازی بسته به بزرگترین مقدار I یا خازنی یا القایی است. Lو من سی .

0400.GIF (1712 بایت)

32NE0188.GIF (2786 بایت)

زاویه فاز - به تعداد درجه هایی که جریان منجر به ولتاژ یا تاخیر در ولتاژ در مدار ac می شود، زاویه فاز می گویند . نمادq.

فرمول های قانون OHM برای AC - فرمول های مشتق شده برای قانون اهم مورد استفاده در ac عبارتند از: E = IZ و I = E/Z.

TRUE POWER - توان تلف شده در طول مقاومت در مدار ac را توان واقعی می نامند. بر حسب وات اندازه گیری می شود و فرمول آن به این صورت است: توان واقعی = (I R ) 2 R.

توان راکتیو - توانی که توسط عناصر راکتیو مدار به منبع باز می گردد، توان راکتیو نامیده می شود. آن را در ولت آمپر راکتیو (var) اندازه گیری می شود. فرمول این است: توان راکتیو = (I X ) 2 X.

توان ظاهری - توانی که به دلیل امپدانس مدار به منبع ظاهر می شود، توان ظاهری نامیده می شود. این ترکیبی از توان واقعی و توان راکتیو است و بر حسب ولت آمپر (VA) اندازه گیری می شود. فرمول ها عبارتند از:

0275.GIF (966 بایت)

32NE0190.GIF (4431 بایت)

ضریب توان - بخشی از توان ظاهری تلف شده در مدار را ضریب توان مدار می نامند. می توان آن را به صورت اعشاری یا درصد بیان کرد. فرمول های قدرت

0401.GIF (1225 بایت)

تصحیح ضریب توان - برای کاهش تلفات در مدار، ضریب توان باید تا حد امکان نزدیک به واحد یا 100٪ باشد. این کار با افزودن راکتانس خازنی به مدار انجام می شود که راکتانس کل القایی باشد. اگر راکتانس کل خازنی باشد، راکتانس القایی در مدار اضافه می شود.

منبع







دانشگاه وسترن گاورنر

http://www.tpub.com/neets/book2/4m.htm

مدارRL , RC

 


 
مدارهای سری RLC

اصول و فرمول هایی که در این فصل ارائه شده است در تمامی مدارهای ac استفاده می شود. مثال های ارائه شده مدارهای سری بوده اند.

این بخش از فصل مطالب جدیدی را ارائه نمی دهد، بلکه نمونه ای از استفاده از تمام اصول ارائه شده تا کنون خواهد بود. شما باید هر مسئله مثال را گام به گام دنبال کنید تا ببینید چگونه هر فرمول استفاده شده به اطلاعات تعیین شده در مراحل قبلی بستگی دارد. هنگامی که یک مثال نیاز به حل ریشه مربع دارد، می توانید با جستجوی مقادیر داده شده، استفاده از جدول ریشه مربع را تمرین کنید.

مدار سری RLC نمونه نشان داده شده در شکل 4-11 برای حل XL ، X C ، X، Z، I T ، توان واقعی، توان راکتیو، توان ظاهری و ضریب توان استفاده خواهد شد.

مقادیر حل شده به نزدیکترین عدد کامل گرد می شوند.

ابتدا X L و X C را حل کنید.

0250.GIF (1962 بایت)

شکل 4-11. - مدار سری RLC نمونه

32NE0192.GIF (2258 بایت)

حالا X را حل کنید

0253.GIF (1018 بایت)

از مقدار X برای حل Z استفاده کنید.

0254.GIF (1283 بایت)

از این مقدار Z می توان برای حل کل جریان (I T ) استفاده کرد.

0255.GIF (861 بایت)

 

از آنجایی که جریان در تمام قسمت های یک مدار سری برابر است، می توان از مقدار I T برای حل مقادیر مختلف توان استفاده کرد.

0256.GIF (2994 بایت)

اکنون می توان ضریب توان را با استفاده از توان ظاهری و توان واقعی یا مقاومت و امپدانس یافت. اگر از امپدانس و مقاومت استفاده کنید، ریاضیات در این مثال ساده تر است .

0257.GIF (1795 بایت)

مدارهای موازی RLC

هنگامی که با یک مدار ac موازی سر و کار دارید، متوجه خواهید شد که مفاهیم ارائه شده در این فصل برای مدارهای ac سری هنوز هم کاربرد دارند. یک تفاوت عمده بین مدار سری و مدار موازی وجود دارد که باید در نظر گرفته شود. تفاوت این است که جریان در تمام قسمت های مدار سری یکسان است، در حالی که ولتاژ در تمام شاخه های مدار موازی یکسان است. به دلیل این تفاوت، امپدانس کل یک مدار موازی باید بر اساس جریان در مدار محاسبه شود.

باید به خاطر داشته باشید که در مدار سری RLC از سه فرمول زیر برای یافتن راکتانس، امپدانس و ضریب توان استفاده شده است:

0258.GIF (708 بایت)

هنگام کار با مدار موازی باید از فرمول های زیر استفاده کنید:

0259.GIF (1560 بایت)

توجه: اگر در مداری مقداری برای E داده نشده باشد، هر مقدار E را می توان برای یافتن مقادیر I L , I C , I X , I R و I Z در نظر گرفت. سپس از همان مقدار ولتاژ برای یافتن امپدانس استفاده می شود.

به عنوان مثال، مقدار Z را در مدار نشان داده شده در شکل 4-12 بیابید.

0260.GIF (620 بایت)

اولین گام در حل Z محاسبه جریان های تک شاخه است .

0261.GIF (1417 بایت)

شکل 4-12. - مدار RLC موازی.

32NE0193.GIF (2720 بایت)

با استفاده از مقادیر I R , I L و I C , I X و I Z را حل کنید.

0263.GIF (1232 بایت)

با استفاده از این مقدار I Z ، Z را حل کنید.

0264.GIF (417 بایت)

اگر مقدار E داده نمی شد و از شما خواسته می شد برای Z حل کنید، هر مقدار E را می توان فرض کرد. اگر در مثال بالا، مقدار 50 ولت را برای E فرض کنید، راه حل این خواهد بود:

0265.GIF (768 بایت)

ابتدا مقادیر جریان را به روش قبلی حل کنید.

0266.GIF (1409 بایت)

برای I X و I Z حل کنید .

0267.GIF (1461 بایت)

حل برای Z.

0268.GIF (644 بایت)

هنگامی که ولتاژ داده می شود، می توانید از مقادیر جریان، I R ، I X و I Z برای محاسبه توان واقعی، توان راکتیو، توان ظاهری و ضریب توان استفاده کنید. برای مدار نشان داده شده در شکل 4-12، محاسبات به صورت زیر خواهد بود.

برای یافتن قدرت واقعی،

0269.GIF (1251 بایت)

برای یافتن توان راکتیو ابتدا مقدار راکتانس (X) را پیدا کنید.

0270.GIF (1909 بایت)

برای یافتن قدرت ظاهری،

0271.GIF (1379 بایت)

ضریب توان در مدار موازی با یکی از روش های زیر بدست می آید.

0272.GIF (2189 بایت)

Q.31 تفاوت بین محاسبه امپدانس در مدار ac سری و در مدار ac موازی چیست؟







دانشگاه وسترن گاورنر

http://www.tpub.com/neets/book2/4l.htm

در مدار RLC

Transfer Function, Bandwidth and Quality Factor in RLC circuits - Rahsoft

ولتاژ مدار سری RLC

Series RLC Circuit and RLC Series Circuit Analysis

مدار RLC

 

analog - phase shift in LRC circuit - Electrical Engineering Stack Exchange

حرکت پرتابه

حرکت پرتابه

از ویکیپدیا، دانشنامه آزاد

 

پنهان شدناین مقاله دارای مشکلات متعددی است. لطفاً به بهبود آن کمک کنید یا در مورد این مسائل در صفحه بحث بحث کنید. با نحوه و زمان حذف این پیام های الگو آشنا شوید )

این مقاله نیاز به توجه یک متخصص فیزیک دارد. مشکل خاص این است: حاوی اطلاعات مختلف سطح بالا بدون هیچ مرجعی است.. نوامبر 2019 )

این مقاله برای تأیید نیاز به نقل قول های اضافی دارد . نوامبر 2019 )

 

مسیر حرکت آب سهموی

مولفه های سرعت اولیه پرتاب سهمی

حرکت پرتابه شکلی از حرکت است که توسط یک جسم یا ذره ( پرتابه ) تجربه می‌شود که در نزدیکی سطح زمین پرتاب می‌شود و تنها تحت تأثیر گرانش در امتداد یک مسیر منحنی حرکت می‌کند (به ویژه، اثرات مقاومت هوا غیرفعال و فرضی است. ناچیز بودن). این مسیر منحنی توسط گالیله به عنوان یک سهمی نشان داده شد ، اما ممکن است در موارد خاص زمانی که مستقیماً به سمت بالا پرتاب می شود یک خط مستقیم باشد. مطالعه چنین حرکاتی بالستیک نامیده می شود و چنین مسیری یک مسیر بالستیک است. تنها نیروی با اهمیت ریاضی که به طور فعال بر جسم اعمال می شود، گرانش است که به سمت پایین عمل می کند، بنابراین به جسم یک شتاب رو به پایین به سمت مرکز جرم زمین می دهد . به دلیل اینرسی جسم ، هیچ نیروی خارجی برای حفظ مولفه سرعت افقی حرکت جسم مورد نیاز نیست. در نظر گرفتن سایر نیروها، مانند نیروی کشش آیرودینامیکی یا نیروی محرکه داخلی (مانند موشک )، نیاز به تحلیل بیشتری دارد. یک موشک بالستیک موشکی است که فقط در طول نیروی اولیه نسبتاً کوتاه هدایت می شودمرحله پرواز، و دوره باقی مانده آن توسط قوانین مکانیک کلاسیک اداره می شود .

بالستیک (از یونان باستان βάλλειν b�llein  'پرتاب کردن') علم دینامیک است که به پرواز، رفتار و اثرات پرتابه ها، به ویژه گلوله ها ، بمب های هدایت نشده ، موشک ها یا موارد مشابه می پردازد. علم یا هنر طراحی و تسریع پرتابه ها به منظور دستیابی به عملکرد مطلوب.

مسیرهای پرتابه با کشش هوا و سرعت های اولیه متغیر

معادلات اولیه بالستیک تقریباً از هر عاملی به جز سرعت اولیه و شتاب گرانشی ثابت فرضی غفلت می کند. راه حل های عملی یک مشکل بالستیک اغلب مستلزم ملاحظات مقاومت هوا، بادهای متقاطع، حرکت هدف، شتاب متغیر به دلیل گرانش، و در مسائلی مانند پرتاب موشک از نقطه ای روی زمین به نقطه دیگر، چرخش زمین است. راه‌حل‌های ریاضی دقیق مسائل عملی معمولاً دارای راه‌حل‌های بسته نیستند و بنابراین برای پرداختن به روش‌های عددی نیاز دارند.

 

فهرست

کمیت های سینماتیکی حرکت پرتابه ویرایش ]

در حرکت پرتابه، حرکت افقی و حرکت عمودی مستقل از یکدیگر هستند. یعنی هیچ یک از حرکت ها بر دیگری تأثیر نمی گذارد. این اصل حرکت مرکب است که توسط گالیله در سال 1638 تأسیس شد، [1] و توسط او برای اثبات شکل سهموی حرکت پرتابه استفاده شد. [2]

اجزای افقی و عمودی سرعت پرتابه مستقل از یکدیگر هستند.

خط سیر بالستیک سهمی با شتاب همگن است، مانند یک سفینه فضایی با شتاب ثابت در غیاب نیروهای دیگر. در زمین، شتاب با ارتفاع و جهت با طول و عرض جغرافیایی تغییر می کند. این باعث ایجاد یک مسیر بیضوی می شود که در مقیاس کوچک به سهمی بسیار نزدیک است. با این حال، اگر جسمی پرتاب شود و زمین به طور ناگهانی با سیاهچاله ای با جرم مساوی جایگزین شود، آشکار می شود که مسیر بالستیک بخشی از یک مدار بیضوی حول آن سیاهچاله است و نه سهمی که تا بی نهایت ادامه دارد. در سرعت های بالاتر، مسیر می تواند دایره ای، سهموی یا هذلولی باشد(مگر اینکه توسط اجرام دیگری مانند ماه یا خورشید تحریف شده باشد). در این مقاله یک شتاب همگن در نظر گرفته شده است.

شتاب ویرایش ]

از آنجایی که فقط در جهت عمودی شتاب وجود دارد، سرعت در جهت افقی ثابت است و برابر است\mathbf{v}_0 \cos\theta. حرکت عمودی پرتابه حرکت یک ذره در طول سقوط آزاد آن است. در اینجا شتاب ثابت است و برابر با g است. [نکته 1] اجزای شتاب عبارتند از:

a_{x}=0،

{\displaystyle a_{y}=-g}.

سرعت ویرایش ]

اجازه دهید پرتابه با سرعت اولیه پرتاب شود {\displaystyle \mathbf {v} (0)\equiv \mathbf {v} _{0}}که می توان آن را به صورت مجموع اجزای افقی و عمودی به صورت زیر بیان کرد:

{\displaystyle \mathbf {v} _{0}=v_{0x}\mathbf {\hat {x}} +v_{0y}\mathbf {\hat {y}} }.

اجزاءv_{0x}}وv_{{0y}}اگر زاویه پرتاب اولیه،تتا، شناخته شده است:

{\displaystyle v_{0x}=v_{0}\cos(\theta )}،

{\displaystyle v_{0y}=v_{0}\sin(\theta )}{\displaystyle v_{0y}=v_{0}\sin(\theta )}

مولفه افقی سرعت جسم در طول حرکت بدون تغییر باقی می ماند. مولفه عمودی سرعت به صورت خطی تغییر می کند، [یادداشت 2] زیرا شتاب ناشی از گرانش ثابت است. شتاب‌های جهات x و y را می‌توان برای حل مولفه‌های سرعت در هر زمان t به صورت زیر ادغام کرد:

{\displaystyle v_{x}=v_{0}\cos(\theta )}،

{\displaystyle v_{y}=v_{0}\sin(\theta )-gt}.

بزرگی سرعت (بر اساس قضیه فیثاغورث که به عنوان قانون مثلث نیز شناخته می شود):

{\displaystyle v={\sqrt {v_{x}^{2}+v_{y}^{2}}}}.

جابجایی ویرایش ]

جابجایی و مختصات پرتاب سهمی

هروقتتیجابجایی افقی و عمودی پرتابه عبارتند از:

x=v_{0}t\cos(\theta)،

y=v_{0}t\sin(\theta )-{\frac {1}{2}}gt^{2}.

بزرگی جابجایی:

{\displaystyle \Delta r={\sqrt {x^{2}+y^{2}}}}.

معادلات را در نظر بگیرید،

{\displaystyle x=v_{0}t\cos(\theta),y=v_{0}t\sin(\theta)-{\frac {1}{2}}gt^{2}}.

اگر t بین این دو معادله حذف شود، معادله زیر به دست می آید:

{\displaystyle y=\tan(\theta )\cdot x-{\frac {g}{2v_{0}^{2}\cos ^{2}\theta }}\cdot x^{2}}.

از آنجایی که g ، θ و v 0 ثابت هستند، معادله فوق به این شکل است

y=ax+bx^{2}،

که در آن a و b ثابت هستند. این معادله سهمی است، بنابراین مسیر سهمی است. محور سهمی عمودی است.

اگر موقعیت پرتابه (x,y) و زاویه پرتاب (θ یا α) مشخص باشد، سرعت اولیه را می‌توان با حل کردن v 0 در معادله سهموی فوق‌الذکر یافت:

{\displaystyle v_{0}={\sqrt {{x^{2}g} \over {x\sin 2\theta -2y\cos ^{2}\theta }}}}.

جابجایی در مختصات قطبی ویرایش ]

مسیر سهموی پرتابه را نیز می توان به جای مختصات دکارتی در مختصات قطبی بیان کرد. در این حالت، موقعیت دارای فرمول کلی است

{\displaystyle r(\phi )={\frac {v_{0}^{2}\cos ^{2}\theta }{g}}\left(-\tan \phi \sec \phi +{\sqrt {(\tan ^{2}\phi +\tan ^{2}\theta )\sec ^{2}\phi }}\right)}.

در این معادله مبدأ نقطه وسط برد افقی پرتابه است و اگر زمین صاف باشد، قوس سهموی در محدوده رسم می شود.{\displaystyle 0\leq \phi \leq \pi }. این عبارت را می توان با تبدیل معادله دکارتی همانطور که در بالا بیان شد بدست آورد{\displaystyle y=r\sin \phi }و{\displaystyle x=r\cos \phi }.

ویژگی های مسیر ویرایش ]

زمان پرواز یا کل زمان کل سفر ویرایش ]

کل زمان t که پرتابه در هوا باقی می ماند، زمان پرواز نامیده می شود.

y=v_{0}t\sin(\theta )-{\frac {1}{2}}gt^{2}

پس از پرواز، پرتابه به محور افقی (محور x) باز می گردد، بنابراین{\displaystyle y=0}.

0=v_{0}t\sin(\theta )-{\frac {1}{2}}gt^{2}

v_{0}t\sin(\theta )={\frac {1}{2}}gt^{2}

{\displaystyle v_{0}\sin(\theta )={\frac {1}{2}}gt}

{\displaystyle t={\frac {2v_{0}\sin(\theta )}{g}}}

توجه داشته باشید که از مقاومت هوا روی پرتابه غافل شده ایم.

اگر نقطه شروع در ارتفاع y 0 نسبت به نقطه برخورد باشد، زمان پرواز برابر است با:

t={\frac {d}{v\cos \theta }}={\frac {v\sin \theta +{\sqrt {(v\sin \theta )^{2}+2gy_{0}}}} {g}}

همانطور که در بالا، این عبارت را می توان به کاهش داد

{\displaystyle t={\frac {v\sin {\theta }+{\sqrt {(v\sin {\theta })^{2}}}}{g}}={\frac {v\sin { \theta }+v\sin {\theta }}{g}}={\frac {2v\sin {\theta }}{g}}={\frac {2v\sin {(45)}}{g} }={\frac {2v{\frac {\sqrt {2}}{2}}}{g}}={\frac {{\sqrt {2}}v}{g}}}

اگر θ 45 درجه و y 0 0 باشد.

زمان پرواز تا موقعیت هدف ویرایش ]

همانطور که در قسمت Displacement در بالا نشان داده شده است ، سرعت افقی و عمودی یک پرتابه مستقل از یکدیگر هستند.

به همین دلیل، می توانیم با استفاده از فرمول جابجایی سرعت افقی، زمان رسیدن به هدف را پیدا کنیم:

{\displaystyle x=v_{0}t\cos(\theta )}


{\displaystyle {\frac {x}{t}}=v_{0}\cos(\theta )}


{\displaystyle t={\frac {x}{v_{0}\cos(\theta )}}}

این معادله کل زمان t را که پرتابه باید طی کند تا به جابجایی افقی هدف برسد و مقاومت هوا را نادیده بگیرد نشان می دهد.

حداکثر ارتفاع پرتابه ویرایش ]

حداکثر ارتفاع پرتابه

بیشترین ارتفاعی که جسم به آن خواهد رسید به عنوان اوج حرکت جسم شناخته می شود. افزایش قد تا زمان ادامه خواهد داشتv_{y}=0، به این معنا که،

0=v_{0}\sin(\theta )-gt_{h}.

زمان رسیدن به حداکثر ارتفاع (h):

t_{h}={\frac {v_{0}\sin(\theta )}{g}}.

برای جابجایی عمودی حداکثر ارتفاع پرتابه:

h=v_{0}t_{h}\sin(\theta )-{\frac {1}{2}}gt_{h}^{2}

h={\frac {v_{0}^{2}\sin ^{2}(\theta )}{2g}}

حداکثر ارتفاع قابل دستیابی برای θ =90 درجه به دست می آید:

{\displaystyle h_{\mathrm {max} }={\frac {v_{0}^{2}}{2g}}}

رابطه بین محدوده افقی و حداکثر ارتفاع ویرایش ]

رابطه بین محدوده d در صفحه افقی و حداکثر ارتفاع h که در آن رسیده است{\frac {t_{d}}{2}}است:

{\displaystyle h={\frac {d\tan \theta }{4}}}

نشان دادن

اثبات

منبع

https://en.wikipedia.org/wiki/Projectile_motion

    بالستیک


    از ویکیپدیا، دانشنامه آزاد

     

    برای دیگر کاربردها، بالستیک (ابهام‌زدایی) را ببینید .

    مسیرهای سه جسم پرتاب شده در یک زاویه (70 درجه). جسم سیاه هیچ شکلی از کشش را تجربه نمی کند و در امتداد یک سهمی حرکت می کند. جسم آبی درگ استوکس را تجربه می کند و جسم سبز درگ نیوتنی را تجربه می کند.

    بالستیک رشته ای از مکانیک است که به پرتاب، رفتار پرواز و اثرات ضربه پرتابه ها ، به ویژه مهمات سلاح های برد مانند گلوله ، بمب های هدایت نشده ، راکت یا موارد مشابه مربوط می شود. علم یا هنر طراحی و تسریع پرتابه ها به منظور دستیابی به عملکرد مطلوب.

    یک جسم بالستیک یک جسم آزاد در حال حرکت با تکانه است که می تواند در معرض نیروهایی مانند نیروهای وارد شده توسط گازهای تحت فشار از لوله تفنگ یا نازل پیشران ، نیروی طبیعی توسط تفنگ ، و نیروی جاذبه و کشش هوا در طول پرواز باشد.

    موشک بالستیک موشکی است که فقط در مرحله نسبتاً کوتاه اولیه پرواز با قدرت هدایت می شود و متعاقباً مسیر آن توسط قوانین مکانیک کلاسیک کنترل می شود . بر خلاف (مثلا) موشک های کروز که به صورت آیرودینامیکی در پروازهای نیرومند مانند یک هواپیمای بال ثابت هدایت می شوند .

     

    فهرست

    تاریخ و پیش از تاریخ ویرایش ]

    این بخش به نقل قول های اضافی برای تأیید نیاز دارد . لطفاً با افزودن نقل قول به منابع معتبر به بهبود این مقاله کمک کنید . اطلاعات بدون مرجع ممکن است مشکل ایجاد کرده و پاک شوند. یافتن منابع: "بالستیکی"  -  اخبار · روزنامه ها · کتاب ها · محقق · JSTOR
             ( سپتامبر 2021 ) با نحوه و زمان حذف این پیام الگو آشنا شوید )

    اولین پرتابه های بالستیک شناخته شده سنگ و نیزه، [1] [2] و چوب پرتاب بود.

    Gaetano Marzagaglia ، Del calcolo balistico ، 1748

    قدیمی‌ترین شواهد از پرتابه‌های نوک سنگ، که ممکن است توسط کمان پرتاب شده باشند یا نباشند ، مربوط به سال قبل از میلاد مسیح است. 64000 سال پیش در غار سیبودو ، آفریقای جنوبی امروزی پیدا شد . [3] قدیمی ترین شواهد استفاده از کمان برای پرتاب تیر به حدود 10000 سال پیش برمی گردد. این بر اساس پیکان های چوب کاج یافت شده در دره Ahrensburg در شمال هامبورگ است. آنها شیارهای کم عمقی روی پایه داشتند که نشان می داد از کمان تیراندازی شده اند. [4] قدیمی‌ترین کمانی که تاکنون کشف شده است حدود 8000 سال قدمت دارد که در باتلاق هلمگارد در دانمارک یافت شده است.

    به نظر می رسد تیراندازی با کمان با سنت ابزار کوچک قطب شمال ، حدود 4500 سال پیش، وارد قاره آمریکا شده است.

    اولین وسایلی که به عنوان اسلحه شناخته شدند در حدود سال 1000 پس از میلاد در چین ظاهر شدند و در قرن دوازدهم این فناوری در بقیه آسیا و در قرن سیزدهم به اروپا گسترش یافت. [5]

    پس از هزاران سال توسعه تجربی، رشته بالستیک در ابتدا توسط ریاضیدان ایتالیایی نیکولو تارتالیا در سال 1531 مورد مطالعه و توسعه قرار گرفت، [6] [7] اگرچه او همچنان به استفاده از بخش هایی از حرکت خط مستقیم، قراردادهایی که توسط فیلسوف یونانی ارسطو و آلبرت فیلسوف یونانی ایجاد شده بود، ادامه داد. زاکسن ، اما با این نوآوری که خطوط مستقیم را با یک قوس دایره ای به هم متصل کرد. گالیله اصل حرکت مرکب را در سال 1638 تأسیس کرد، [8] با استفاده از این اصل برای استخراج شکل سهموی مسیر بالستیک. [9] بالستیک توسط اسحاق نیوتن بر مبنای علمی و ریاضی محکمی قرار گرفتبا انتشار Philosophiæ Naturalis Principia Mathematica در سال 1687. این قوانین ریاضی حرکت و گرانش را به وجود آورد که برای اولین بار امکان پیش بینی موفقیت آمیز مسیرها را فراهم کرد. [ نیازمند منبع ]

    کلمه بالستیک از کلمه یونانی βάλλειν ballein به معنای پرتاب کردن گرفته شده است.

    پرتابه ها ویرایش ]

    نوشتار اصلی: پرتابه

    پرتابه به هر جسمی گفته می شود که با اعمال نیرو به فضا پرتاب می شود (خالی یا غیر) . اگرچه هر جسمی که در فضا در حال حرکت است (مثلاً توپ بیسبال پرتاب شده ) یک پرتابه است، این اصطلاح معمولاً به یک سلاح برد اشاره دارد . [10] [11] معادلات ریاضی حرکت برای تجزیه و تحلیل مسیر پرتابه استفاده می شود . [ نیازمند منبع ]

    نمونه هایی از پرتابه ها عبارتند از: توپ ، تیر ، گلوله ، گلوله توپ ، راکت بدون بال و غیره [ نیازمند منبع ]

    پرتابه پرتابه ویرایش ]

    این بخش به نقل قول های اضافی برای تأیید نیاز دارد . لطفاً با افزودن نقل قول به منابع معتبر به بهبود این مقاله کمک کنید . اطلاعات بدون مرجع ممکن است مشکل ایجاد کرده و پاک شوند. یافتن منابع: "بالستیکی"  -  اخبار · روزنامه ها · کتاب ها · محقق · JSTOR
             ( سپتامبر 2021 ) با نحوه و زمان حذف این پیام الگو آشنا شوید )

    پرتاب ویرایش ]

    نوشتار اصلی: پرتاب

    پرتاب های بیس بال می تواند بیش از 100 مایل در ساعت باشد [12]

    پرتاب پرتاب پرتابه با دست است. اگرچه برخی از حیوانات دیگر می توانند پرتاب کنند، اما انسان ها به دلیل مهارت بالا و قابلیت زمان بندی خوب، پرتاب کننده های غیرعادی خوبی هستند و اعتقاد بر این است که این یک ویژگی تکامل یافته است. شواهد پرتاب انسان به 2 میلیون سال قبل برمی گردد. [13] سرعت پرتاب 90 مایل در ساعت که در بسیاری از ورزشکاران یافت می شود بسیار بیشتر از سرعتی است که شامپانزه ها می توانند اشیاء را پرتاب کنند، که حدود 20 مایل در ساعت است. [13] این توانایی نشان دهنده توانایی ماهیچه ها و تاندون های شانه انسان برای ذخیره کشش تا زمانی است که برای حرکت دادن یک جسم مورد نیاز باشد. [13]

    اسلینگ ویرایش ]

    نوشتار اصلی: زنجیر (سلاح)

    اسلینگ یک سلاح پرتابه است که معمولاً برای پرتاب گلوله‌های بی‌نقص مانند سنگ، گل یا گلوله سربی استفاده می‌شود .

    یک زنجیر دارای یک گهواره یا کیسه کوچک در وسط دو طناب است. سنگ زنجیر در کیسه قرار می گیرد. انگشت وسط یا شست از طریق یک حلقه در انتهای یک بند ناف قرار می گیرد و یک زبانه در انتهای بند ناف دیگر بین انگشت شست و سبابه قرار می گیرد. زنجیر در یک قوس چرخانده می شود و زبانه در یک لحظه دقیق آزاد می شود. این باعث می شود پرتابه به سمت هدف پرواز کند.

    تعظیم ویرایش ]

    نوشتار اصلی: تیر و کمان

    کمان قطعه ای انعطاف پذیر از مواد است که پرتابه های آیرودینامیکی به نام تیر را پرتاب می کند. یک رشته دو سر را به هم می‌پیوندد و وقتی نخ به عقب کشیده می‌شود، انتهای چوب خم می‌شود. هنگامی که ریسمان آزاد می شود، انرژی پتانسیل چوب خم شده به سرعت فلش تبدیل می شود. [14] تیراندازی با کمان هنر یا ورزش پرتاب تیر از کمان است. [15]

    منجنیق ویرایش ]

    نوشتار اصلی: منجنیق

    منجنیق 1 Mercato San Severino

    منجنیق وسیله ای است که برای پرتاب یک پرتابه در مسافت های طولانی بدون کمک وسایل انفجاری - به ویژه انواع مختلف موتورهای محاصره باستانی و قرون وسطایی استفاده می شود. [16] منجنیق از زمان های قدیم مورد استفاده قرار گرفته است، زیرا ثابت شده است که یکی از مؤثرترین مکانیسم ها در طول جنگ است. کلمه "منجنیق" از کلمه لاتین catapulta گرفته شده است، که به نوبه خود از یونانی καταπέλτης ( katapeltēs )، خود از κατά ( kata )، "در مقابل" [17] و πάλλω ( pallō )، "پرتاب کردن، پرتاب کردن" گرفته شده است. [18] [19]منجنیق توسط یونانیان باستان اختراع شد . [20] [21]

    تفنگ ویرایش ]

    نوشتار اصلی: تفنگ

    یواس‌اس آیووا (BB-61) در سال 1984 یک بخش وسیع را شلیک کرد.

    تفنگ یک سلاح معمولی لوله ای یا وسیله دیگری است که برای پرتاب پرتابه یا مواد دیگر طراحی شده است. [22] پرتابه ممکن است جامد، مایع، گاز یا انرژی باشد و ممکن است آزاد باشد، مانند گلوله‌ها و گلوله‌های توپخانه، یا اسیر مانند کاوشگرهای تازر و زوبین‌های شکار نهنگ . ابزار پرتاب بر اساس طراحی متفاوت است، اما معمولاً توسط فشار گاز، یا از طریق احتراق سریع یک پیشرانه ایجاد می شود.یا فشرده شده و با وسایل مکانیکی ذخیره می شود و روی پرتابه در داخل یک لوله با انتهای باز به شکل پیستون عمل می کند. گاز محصور شده پرتابه متحرک را در طول لوله شتاب می دهد و سرعت کافی برای حفظ حرکت پرتابه را به محض اینکه عمل گاز در انتهای لوله یا پوزه متوقف شود، ایجاد می کند. از طرف دیگر، شتاب از طریق تولید میدان الکترومغناطیسی ممکن است به کار گرفته شود که در این صورت ممکن است لوله کنار گذاشته شود و ریل راهنما جایگزین شود.

    یک مهندس اسلحه یا زره پوشی که اصول علمی بالستیک را برای طراحی فشنگ ها به کار می برد، اغلب بالستیک نامیده می شود .

    موشک ویرایش ]

    نوشتار اصلی: موشک

    موشک فالکون 9 فول تراست اسپیس ایکس ، 2017

    موشک موشک ، فضاپیما ، هواپیما یا وسیله نقلیه دیگری است که نیروی رانش را از موتور موشک به دست می آورد . اگزوز موتور موشک به طور کامل از پیشرانه های حمل شده در داخل موشک قبل از استفاده تشکیل می شود. [23] موتورهای موشک با عمل و واکنش کار می کنند . موتورهای راکت، موشک ها را به سادگی با پرتاب کردن اگزوز آن ها به عقب به سمت جلو می راند.

    در حالی که موشک‌ها برای استفاده در سرعت پایین نسبتاً ناکارآمد هستند، راکت‌ها نسبتاً سبک و قدرتمند هستند و قادر به ایجاد شتاب‌های زیاد و دستیابی به سرعت‌های بسیار بالا با کارایی معقول هستند. موشک ها به جو متکی نیستند و در فضا بسیار خوب عمل می کنند.

    قدمت موشک های نظامی و تفریحی حداقل به قرن سیزدهم چین بازمی گردد . [24] استفاده علمی، بین سیاره ای و صنعتی قابل توجهی تا قرن بیستم اتفاق نیفتاد، زمانی که موشک فناوری توانمند برای عصر فضا بود ، از جمله قدم گذاشتن بر روی ماه . راکت ها اکنون برای آتش بازی ، تسلیحات ، صندلی های پرتاب کننده ، وسایل نقلیه پرتاب ماهواره های مصنوعی ، پروازهای فضایی انسان و اکتشافات فضایی استفاده می شوند .

    راکت های شیمیایی رایج ترین نوع موشک های با کارایی بالا هستند و معمولاً اگزوز خود را با احتراق پیشران موشک ایجاد می کنند . موشک های شیمیایی مقدار زیادی انرژی را به شکلی که به راحتی آزاد می شود ذخیره می کند و می تواند بسیار خطرناک باشد. با این حال، طراحی، آزمایش، ساخت و استفاده دقیق، خطرات را به حداقل می رساند.

    زیر فیلدها ویرایش ]

    این بخش به نقل قول های اضافی برای تأیید نیاز دارد . لطفاً با افزودن نقل قول به منابع معتبر به بهبود این مقاله کمک کنید . اطلاعات بدون مرجع ممکن است مشکل ایجاد کرده و پاک شوند. یافتن منابع: "بالستیکی"  -  اخبار · روزنامه ها · کتاب ها · محقق · JSTOR
             ( سپتامبر 2021 ) با نحوه و زمان حذف این پیام الگو آشنا شوید )

    بالستیک را می توان با استفاده از عکاسی با سرعت بالا یا دوربین های پر سرعت مطالعه کرد. عکسی از شلیک هفت تیر اسمیت و وسون، که با فلاش شکاف هوا با سرعت بسیار بالا گرفته شده است. با استفاده از این فلاش زیر میکروثانیه می توان از گلوله بدون تاری حرکت تصویربرداری کرد.

    بالستیک اغلب به چهار دسته زیر تقسیم می شود: [25]

    • بالستیک داخلی مطالعه فرآیندهایی است که در اصل پرتابه‌ها را شتاب می‌دهند
    • بالستیک انتقالی مطالعه پرتابه ها در هنگام انتقال به پرواز بدون نیرو
    • بالستیک خارجی مطالعه عبور پرتابه ( مسیر ) در پرواز
    • بالستیک ترمینال مطالعه پرتابه و اثرات آن در پایان پرواز

    بالستیک داخلی ویرایش ]

    مقاله اصلی: بالستیک داخلی

    بالستیک داخلی (همچنین بالستیک داخلی)، یک رشته فرعی از بالستیک، مطالعه پیشران یک پرتابه است.

    در تفنگها ، بالستیک داخلی زمان از اشتعال پیشران تا خروج پرتابه از لوله تفنگ را پوشش می دهد . [26] مطالعه بالستیک داخلی برای طراحان و استفاده کنندگان از انواع سلاح های گرم، از تفنگ های کوچک و تپانچه ها ، تا توپخانه های با تکنولوژی بالا، مهم است.

    برای پرتابه های راکتی ، بالستیک داخلی دوره ای را پوشش می دهد که در طی آن یک موتور موشک نیروی رانش را فراهم می کند. [27]

    بالستیک انتقالی ویرایش ]

    نوشتار اصلی: بالستیک انتقالی

    بالستیک انتقالی، همچنین به عنوان بالستیک میانی شناخته می‌شود، [28] مطالعه رفتار پرتابه از زمانی که از پوزه خارج می‌شود تا فشار پشت پرتابه برابر می‌شود، [29] بنابراین بین بالستیک داخلی و بالستیک خارجی قرار می‌گیرد .

    بالستیک خارجی ویرایش ]

    مقاله اصلی: بالستیک خارجی

    0:05

    تصویر شلیرن از گلوله ای که در پرواز آزاد حرکت می کند که دینامیک فشار هوا را در اطراف گلوله نشان می دهد.

    بالستیک خارجی بخشی از علم بالستیک است که به رفتار پرتابه بدون نیرو در هنگام پرواز می پردازد.

    بالستیک خارجی اغلب با سلاح گرم همراه است و با فاز پرواز آزاد بدون نیرو گلوله پس از خروج از لوله تفنگ و قبل از اصابت به هدف سروکار دارد، بنابراین بین بالستیک انتقالی و بالستیک ترمینال قرار می گیرد.

    با این حال، بالستیک خارجی نیز به پرواز آزاد راکت ها و سایر پرتابه ها مانند توپ، فلش و غیره مربوط می شود.

    بالستیک ترمینال ویرایش ]

    مقاله اصلی: بالستیک ترمینال

    بالستیک ترمینال مطالعه رفتار و اثرات یک پرتابه در هنگام برخورد با هدف است. [30]

    بالستیک ترمینال هم برای پرتابه های کالیبر کوچک و هم برای پرتابه های کالیبر بزرگ (پرتاب شده از توپخانه ) مرتبط است. مطالعه برخوردهای با سرعت بسیار بالا هنوز بسیار جدید است و هنوز بیشتر در طراحی فضاپیما به کار می رود .

    برنامه های کاربردی ویرایش ]

    آپولو 11  - محاسبات اختر دینامیکی به فضاپیماها اجازه سفر به ماه و بازگشت از ماه را داده است.

    بالستیک پزشکی قانونی ویرایش ]

    مقاله اصلی: بررسی سلاح گرم پزشکی قانونی

    بالستیک قانونی شامل تجزیه و تحلیل گلوله ها و اثرات گلوله برای تعیین اطلاعات استفاده از دادگاه یا بخش دیگری از یک سیستم حقوقی است. جدا از اطلاعات بالستیک، بررسی علائم اسلحه گرم و ابزار (" انگشت نگاری بالستیک ") شامل تجزیه و تحلیل شواهد نشانه اسلحه، مهمات و ابزار به منظور تعیین اینکه آیا یک سلاح گرم یا ابزار خاص در ارتکاب جرم استفاده شده است یا خیر.

    اختر دینامیک ویرایش ]

    مقاله اصلی: مکانیک مداری

    آسترودینامیک کاربرد بالستیک و مکانیک آسمانی برای مسائل عملی مربوط به حرکت موشک ها و سایر فضاپیماها است. حرکت این اجسام معمولاً از قوانین حرکت نیوتن و قانون گرانش جهانی نیوتن محاسبه می شود . این یک رشته اصلی در طراحی و کنترل ماموریت فضایی است.

    همچنین مشاهده کنید ویرایش ]

    5-سیستم مختصات قطبی

    حساب انتگرال (طول قوس) [ ویرایش ]

    طول قوس (طول یک پاره خط) که توسط یک تابع قطبی تعریف می‌شود، با ادغام روی منحنی r ( φ ) به دست می‌آید. اجازه دهید L این طول را در امتداد منحنی نشان دهد که از نقاط A تا نقطه B شروع می شود ، جایی که این نقاط مطابق با φ = a و φ = b هستند به طوری که 0 < b − a < 2 π . طول L با انتگرال زیر بدست می آید

     

    {\displaystyle L=\int _{a}^{b}{\sqrt {\left[r(\varphi )\right]^{2}+\left[{\tfrac {dr(\varphi )}{d \varphi }}\right]^{2}}}d\varphi }

     

    حساب انتگرال (مساحت) [ ویرایش ]

    ناحیه یکپارچه سازی R توسط منحنی r ( φ ) و پرتوهای φ = a و φ = b محدود شده است.

    فرض کنید R ناحیه محصور شده توسط یک منحنی r ( φ ) و پرتوهای φ = a و φ = b را نشان می دهد ، که در آن 0 < b − a ≤ 2 π . سپس مساحت R برابر است

     

    {\displaystyle {\frac {1}{2}}\int _{a}^{b}\left[r(\varphi )\right]^{2}\,d\varphi .}

     

    منطقه R با n بخش تقریبی می شود (در اینجا n = 5).

    یک پلان متر که به صورت مکانیکی انتگرال های قطبی را محاسبه می کند

    این نتیجه را می توان به صورت زیر یافت. ابتدا بازه [ a , b ] به n زیر بازه تقسیم می شود که n مقداری صحیح مثبت است. بنابراین Δ φ ، اندازه گیری زاویه هر زیر بازه، برابر است با b - a (میزان اندازه گیری کل زاویه بازه)، تقسیم بر n ، تعداد زیر بازه ها. برای هر زیر بازه i = 1، 2، ...، n ، اجازه دهید φ i نقطه میانی زیر بازه باشد، و یک بخش با مرکز در قطب، شعاع r ( φi) بسازیم .)، زاویه مرکزی Δ φ و طول قوس r ( φ i )Δ φ . بنابراین مساحت هر بخش ساخته شده برابر است با

     

    {\displaystyle \left[r(\varphi _{i})\right]^{2}\pi \cdot {\frac {\Delta \varphi }{2\pi }}={\frac {1}{2 }}\left[r(\varphi _{i})\right]^{2}\Delta \varphi .}

    از این رو، مساحت کل همه بخش ها است

     

    {\displaystyle \sum _{i=1}^{n}{\tfrac {1}{2}}r(\varphi _{i})^{2}\,\Delta \varphi .}

     

    با افزایش تعداد زیر بازه های n ، تقریب مساحت بهبود می یابد. با گرفتن n ∞ ∞ ، حاصل جمع ریمان برای انتگرال فوق می شود.

    دستگاه مکانیکی که انتگرال‌های مساحت را محاسبه می‌کند پلان‌متر است که مساحت شکل‌های صفحه را با ردیابی آنها اندازه‌گیری می‌کند: این انتگرال را در مختصات قطبی با افزودن یک مفصل تکرار می‌کند به طوری که پیوند دو عنصری قضیه گرین را تحت تأثیر قرار می‌دهد و انتگرال قطبی درجه دوم را به یک انتگرال خطی

    تعمیم [ ویرایش ]

    با استفاده از مختصات دکارتی ، یک عنصر مساحت بینهایت کوچک را می توان به صورت dA = dx dy محاسبه کرد. قانون جایگزینی برای انتگرال های چندگانه بیان می کند که هنگام استفاده از مختصات دیگر، تعیین کننده ژاکوبین فرمول تبدیل مختصات باید در نظر گرفته شود:

     

    {\displaystyle J=\det {\frac {\partial (x,y)}{\partial (r,\varphi )}}={\begin{vmatrix}{\frac {\partial x}{\partial r} }&{\frac {\partial x}{\partial \varphi }}\\[2pt]{\frac {\partial y}{\partial r}}&{\frac {\partial y}{\partial \varphi }}\end{vmatrix}}={\begin{vmatrix}\cos \varphi &-r\sin \varphi \\\sin \varphi &r\cos \varphi \end{vmatrix}}=r\cos ^{2 }\varphi +r\sin ^{2}\varphi =r.}

     

    بنابراین، یک عنصر مساحت در مختصات قطبی را می توان به صورت نوشتاری نوشت

     

    {\displaystyle dA=dx\,dy\ =J\,dr\,d\varphi =r\,dr\,d\varphi .}

     

    اکنون، یک تابع، که در مختصات قطبی داده شده است، می تواند به صورت زیر یکپارچه شود:

     

    {\displaystyle \iint _{R}f(x,y)\,dA=\int _{a}^{b}\int _{0}^{r(\varphi )}f(r,\varphi ) \,r\,dr\,d\varphi .}

     

    در اینجا، R همان ناحیه فوق است، یعنی ناحیه محصور شده توسط یک منحنی r ( φ ) و پرتوهای φ = a و φ = b . فرمول مساحت R با گرفتن f به طور یکسان برابر با 1 بازیابی می شود.

    یک نمودار از{\displaystyle f(x)=e^{-x^{2}}}و ناحیه بین تابع وایکس-axis که برابر است با{\sqrt {\pi }}.

    یک کاربرد شگفت‌انگیزتر از این نتیجه انتگرال گاوسی را به دست می‌دهد :

     

    {\displaystyle \int _{-\infty }^{\infty }e^{-x^{2}}\,dx={\sqrt {\pi }}.}

     

    حساب برداری [ ویرایش ]

    حساب برداری را می توان برای مختصات قطبی نیز اعمال کرد. برای حرکت مسطح، اجازه دهید\mathbf {r}بردار موقعیت ( r cos( φ )، r sin( φ )) باشد ، با r و φ بسته به زمان t .

    بردارهای واحد را تعریف می کنیم

     

    {\displaystyle {\hat {\mathbf {r} }}=(\cos(\varphi ),\sin(\varphi ))}در مسیر\mathbf {r}و

     

    {\displaystyle {\hat {\boldsymbol {\varphi }}}=(-\sin(\varphi ),\cos(\varphi ))={\hat {\mathbf {k} }}\times {\hat { \mathbf {r} }}\ ,}

    در صفحه حرکت عمود بر جهت شعاعی، جایی که{\hat {\mathbf {k} }}یک بردار واحد نرمال با صفحه حرکت است.

     

    سپس

     

    {\displaystyle {\begin{aligned}\mathbf {r} &=(x,\ y)=r(\cos \varphi ,\ \sin \varphi )=r{\hat {\mathbf {r} }}\ ,\\{\dot {\mathbf {r} }}&=\left({\dot {x}},\ {\dot {y}}\right)={\dot {r}}(\cos \ varphi ,\ \sin \varphi )+r{\dot {\varphi }}(-\sin \varphi ,\ \cos \varphi )={\dot {r}}{\hat {\mathbf {r} }} +r{\dot {\varphi }}{\hat {\boldsymbol {\varphi }}}\ ,\\{\ddot {\mathbf {r} }}&=\left({\ddot {x}}, \ {\ddot {y}}\right)\\&={\ddot {r}}(\cos \varphi ,\ \sin \varphi )+2{\dot {r}}{\dot {\varphi } }(-\sin \varphi ,\ \cos \varphi )+r{\ddot {\varphi }}(-\sin \varphi ,\ \cos \varphi )-r{\dot {\varphi }}^{2 }(\cos \varphi ,\ \sin \varphi )\\&=\left({\ddot {r}}-r{\dot {\varphi }}^{2}\right){\hat {\mathbf {r} }}+\left(r{\ddot {\varphi }}+2{\dot {r}}{\dot {\varphi }}\right){\hat {\boldsymbol {\varphi }}} \\&=\left({\ddot {r}}-r{\dot {\varphi }}^{2}\right){\hat {\mathbf {r} }}+{\frac {1}{r}} \;{\frac {d}{dt}}\left(r^{2}{\dot {\varphi }}\right){\hat {\boldsymbol {\varphi }}}.\end{تراز شده}} }

     

    اصطلاحات گریز از مرکز و کوریولیس [ ویرایش ]

    همچنین ببینید: مکانیک حرکت ذرات مسطح و نیروی گریز از مرکز (قاب مرجع چرخشی)

    بردار موقعیت r ، همیشه به صورت شعاعی از مبدا اشاره می کند.

    بردار سرعت v ، همیشه مماس بر مسیر حرکت است.

    بردار شتاب a ، موازی با حرکت شعاعی نیست، بلکه توسط شتاب‌های زاویه‌ای و کوریولیس جبران می‌شود، و نه مماس بر مسیر، بلکه با شتاب‌های مرکز و شعاعی جبران می‌شود.

    بردارهای سینماتیکی در مختصات قطبی مسطح. توجه داشته باشید که راه اندازی به فضای دو بعدی محدود نمی شود، بلکه یک صفحه در هر بعد بالاتر است.

    عبارتr{\dot {\varphi }}^{2}گاهی اوقات به عنوان شتاب مرکزگرا و اصطلاح شناخته می شود2{\dot {r}}{\dot {\varphi }}به عنوان شتاب کوریولیس . برای مثال به شانکار مراجعه کنید. [18]

    توجه: این عبارات، که هنگام بیان شتاب در مختصات قطبی ظاهر می شوند، یک نتیجه ریاضی تمایز هستند. هر زمان که از مختصات قطبی استفاده می شود ظاهر می شوند. در دینامیک ذرات مسطح، این شتاب ها هنگام تنظیم قانون دوم حرکت نیوتن در یک چارچوب مرجع چرخشی ظاهر می شوند. در اینجا این اصطلاحات اضافی اغلب نیروهای ساختگی نامیده می شوند . ساختگی هستند زیرا آنها صرفاً نتیجه تغییر در چارچوب مختصات هستند. این بدان معنا نیست که آنها وجود ندارند، بلکه فقط در چارچوب چرخان وجود دارند.

    قاب اینرسی مرجع S و قاب غیر اینرسی همزمان چرخشی آنی مرجع S' . قاب دوار همزمان با سرعت زاویه ای Ω برابر با سرعت چرخش ذره حول مبدا S' در لحظه خاص t می چرخد . ذره در موقعیت برداری r ( t ) قرار دارد و بردارهای واحد در جهت شعاعی به ذره از مبدأ، و همچنین در جهت افزایش زاویه ϕ نرمال به جهت شعاعی نشان داده می شوند. این بردارهای واحد نیازی به ارتباط با مماس و نرمال مسیر ندارند. همچنین فاصله شعاعی r نیازی به ارتباط با شعاع انحنای مسیر ندارد.

    قاب چرخشی همزمان [ ویرایش ]

    برای یک ذره در حرکت مسطح، یک رویکرد برای ضمیمه کردن اهمیت فیزیکی به این عبارات مبتنی بر مفهوم چارچوب مرجع همزمان چرخشی آنی است . [19] برای تعریف یک قاب هم چرخان، ابتدا یک مبدا انتخاب می شود که از آن فاصله r ( t ) تا ذره تعریف می شود. یک محور چرخشی عمود بر صفحه حرکت ذره تنظیم می شود و از این مبدا می گذرد. سپس، در لحظه انتخاب شده t ، سرعت چرخش قاب هم‌گردان Ω مطابق با سرعت چرخش ذره حول این محور،  / dt ساخته می‌شود.. در مرحله بعد، اصطلاحات موجود در شتاب در قاب اینرسی با موارد موجود در قاب هم چرخش مرتبط هستند. اجازه دهید مکان ذره در قاب اینرسی ( r ( t )، φ ( t )) و در قاب چرخش همزمان ( r ′(t)، φ ′(t) باشد). از آنجایی که قاب دوار هم‌زمان با همان سرعت ذره می‌چرخد، dφ ′/ dt = 0. نیروی گریز از مرکز خیالی در قاب هم‌گردان mr Ω 2 است که به صورت شعاعی به سمت بیرون است. سرعت ذره در قاب هم چرخان نیز به صورت شعاعی به سمت بیرون است، زیرا dφ ′/ dt = 0.بنابراین نیروی ساختگی کوریولیس دارای مقدار -2 m ( d / dt )Ω است که فقط در جهت افزایش φ است. بنابراین، با استفاده از این نیروها در قانون دوم نیوتن متوجه می شویم:

     

    {\displaystyle {\boldsymbol {F}}+{\boldsymbol {F}}_{\text{cf}}+{\boldsymbol {F}}_{\text{Cor}}=m{\ddot {\boldsymbol {r}}}\ ,}

    که در آن بیش از نقطه نشان دهنده تمایز زمانی است، و F نیروی واقعی خالص است (در مقابل نیروهای ساختگی). از نظر مولفه ها، این معادله برداری به صورت زیر می شود:

     

    {\displaystyle {\begin{aligned}F_{r}+mr\Omega ^{2}&=m{\ddot {r}}\\F_{\varphi }-2m{\dot {r}}\Omega & =mr{\ddot {\varphi }}\ ,\end{تراز شده}}}

    که می توان آن را با معادلات قاب اینرسی مقایسه کرد:

     

    {\displaystyle {\begin{aligned}F_{r}&=m{\ddot {r}}-mr{\dot {\varphi }}^{2}\\F_{\varphi }&=mr{\ddot {\varphi }}+2m{\dot {r}}{\dot {\varphi }}\ .\end{تراز شده}}}

     

    این مقایسه، به علاوه تشخیص اینکه با تعریف قاب دوار در زمان t دارای نرخ چرخش Ω =  / dt است، نشان می‌دهد که می‌توانیم اصطلاحات موجود در شتاب (ضرب در جرم ذره) را تفسیر کنیم. همانطور که در قاب اینرسی به عنوان منفی نیروهای گریز از مرکز و کوریولیس یافت می شود که در قاب هم چرخش آنی و غیر اینرسی دیده می شود.

    برای حرکت کلی یک ذره (برخلاف حرکت دایره ای ساده)، نیروهای گریز از مرکز و کوریولیس در چارچوب مرجع ذره معمولاً به دایره نوسانی آنی حرکت آن اشاره می کنند، نه به مرکز ثابت مختصات قطبی. برای جزئیات بیشتر، نیروی مرکزگرا را ببینید .

     

      5-سیستم مختصات قطبی

      هندسه دیفرانسیل [ ویرایش ]

      در اصطلاح مدرن هندسه دیفرانسیل ، مختصات قطبی نمودار مختصاتی را برای منیفولد قابل تفکیک R ^2 \ {(0,0)} ، صفحه منهای مبدأ ارائه می کند. در این مختصات، تانسور متریک اقلیدسی با استفاده از

       

      {\displaystyle ds^{2}=dr^{2}+r^{2}d\theta ^{2}.}

      این را می توان از طریق تغییر فرمول متغیرها برای تانسور متریک، یا با محاسبه اشکال دیفرانسیل dx , dy از طریق مشتق بیرونی 0-شکل های x = r cos( θ ) , y = r sin( θ ) و جایگزینی مشاهده کرد. آنها در تانسور متریک اقلیدسی ds 2 = dx 2 + dy 2 . یک قاب متعارف با توجه به این متریک توسط

       

      {\displaystyle e_{r}={\frac {\partial }{\partial r}},\quad e_{\theta }={\frac {1}{r}}{\frac {\partial }{\partial \تتا }}،}

      با قاب دوگانه

       

      {\displaystyle e^{r}=dr,\quad e^{\theta }=rd\theta .}

      شکل اتصال نسبت به این قاب و اتصال Levi-Civita توسط ماتریس چوله متقارن از 1 شکل داده شده است.

       

      {\displaystyle \omega _{j}^{i}={\begin{pmatrix}0&-d\theta \\d\theta &0\end{pmatrix}}}

      و از این رو شکل انحنای Ω =  + ω ∧ ω ناپدید می شود. بنابراین، همانطور که انتظار می رود، هواپیمای سوراخ شده یک منیفولد تخت است .

       

      برنامه های افزودنی به صورت سه بعدی [ ویرایش ]

      سیستم مختصات قطبی به سه بعد با دو سیستم مختصات مختلف، سیستم مختصات استوانه ای و کروی گسترش یافته است .

      برنامه های کاربردی [ ویرایش ]

      مختصات قطبی دو بعدی هستند و بنابراین می توان آنها را فقط در جایی که موقعیت های نقطه روی یک صفحه دو بعدی قرار دارد استفاده کرد. آنها در هر زمینه ای که پدیده مورد بررسی ذاتاً به جهت و طول از یک نقطه مرکزی گره خورده است، مناسب ترند. به عنوان مثال، مثال‌های بالا نشان می‌دهند که چگونه معادلات قطبی ابتدایی برای تعریف منحنی‌ها - مانند مارپیچ ارشمیدسی - که معادله آن در سیستم مختصات دکارتی بسیار پیچیده‌تر است، کافی است. علاوه بر این، بسیاری از سیستم‌های فیزیکی - مانند سیستم‌هایی که مربوط به اجسام در حال حرکت در اطراف یک نقطه مرکزی یا پدیده‌هایی هستند که از یک نقطه مرکزی سرچشمه می‌گیرند - برای مدل‌سازی با استفاده از مختصات قطبی ساده‌تر و شهودی‌تر هستند. انگیزه اولیه برای معرفی سیستم قطبی مطالعه حرکت دایره ای و مداری بود.

      موقعیت و ناوبری [ ویرایش ]

      مختصات قطبی اغلب در ناوبری استفاده می شود ، زیرا مقصد یا جهت سفر را می توان به عنوان زاویه و فاصله از جسم مورد نظر در نظر گرفت. به عنوان مثال، هواپیماها از یک نسخه کمی تغییر یافته از مختصات قطبی برای ناوبری استفاده می کنند. در این سیستم، سیستمی که عموماً برای هر نوع ناوبری استفاده می‌شود، پرتو صفر درجه به طور کلی عنوان 360 نامیده می‌شود و زاویه‌ها در جهت عقربه‌های ساعت ادامه می‌یابند، نه در خلاف جهت عقربه‌های ساعت، مانند سیستم ریاضی. عنوان 360 مربوط به شمال مغناطیسی است، در حالی که عناوین 90، 180 و 270 به ترتیب مربوط به شرق، جنوب و غرب مغناطیسی هستند. [20] بنابراین، هواپیمایی که 5 مایل دریایی را به سمت شرق طی می کند، 5 واحد در مسیر 90 سفر خواهد کرد (بخوانیدصفر-نه-صفر توسط کنترل ترافیک هوایی ). [21]

      مدلسازی [ ویرایش ]

      سیستم‌هایی که تقارن شعاعی را نشان می‌دهند، تنظیمات طبیعی را برای سیستم مختصات قطبی فراهم می‌کنند و نقطه مرکزی به عنوان قطب عمل می‌کند. مثال بارز این استفاده، معادله جریان آب زیرزمینی است که در چاه‌های متقارن شعاعی اعمال می‌شود. سیستم های با نیروی شعاعی نیز کاندیدهای خوبی برای استفاده از سیستم مختصات قطبی هستند. این سیستم‌ها شامل میدان‌های گرانشی هستند که از قانون مربع معکوس پیروی می‌کنند و همچنین سیستم‌هایی با منبع نقطه‌ای مانند آنتن‌های رادیویی .

      سیستم های نامتقارن شعاعی نیز ممکن است با مختصات قطبی مدل شوند. به عنوان مثال، الگوی پیکاپ میکروفون پاسخ متناسب آن را به صدای ورودی از یک جهت معین نشان می دهد و این الگوها را می توان به صورت منحنی های قطبی نشان داد. منحنی یک میکروفون کاردیویید استاندارد، رایج‌ترین میکروفن یک جهته، می‌تواند به صورت r = 0.5 + 0.5sin( φ ) در فرکانس طراحی هدف آن نمایش داده شود. [22] این الگو در فرکانس‌های پایین‌تر به سمت همه‌جهت تغییر می‌کند.

      همچنین مشاهده کنید [ ویرایش ]

      منبع

      https://en.wikipedia.org/wiki/Polar_coordinate_system

      4-سیستم مختصات قطبی

      مقاطع مخروطی [ ویرایش ]

      یک بخش مخروطی با یک تمرکز روی قطب و دیگری در جایی روی پرتو 0 درجه (به طوری که محور اصلی مخروطی در امتداد محور قطبی قرار گیرد) به صورت زیر داده می شود:

       

      {\displaystyle r={\ell \over {1-e\cos \varphi }}}

      جایی که e خروج از مرکز و\ خوبرکتوم نیمه لتوس ( فاصله عمود بر کانون از محور اصلی تا منحنی) است. اگر e > 1 , این معادله هذلولی را تعریف می کند . اگر e = 1 باشد , سهمی را تعریف می کند . و اگر e < 1 , بیضی را تعریف می کند . مورد خاص e = 0 مورد دوم به دایره ای از شعاع منجر می شود\ خوب.

       

      تقاطع دو منحنی قطبی [ ویرایش ]

      نمودارهای دو تابع قطبیr=f(\تتا)و{\displaystyle r=g(\theta )}دارای تقاطع های ممکن از سه نوع:

      1. در مبدا، اگر معادلاتf (\ تتا) = 0و{\displaystyle g(\theta )=0}هر کدام حداقل یک راه حل داشته باشند.
      2. تمام نکات[g(\theta _{i})،\theta _{i}]جایی که\تتا _{i}راه حل های معادله هستند{\displaystyle f(\theta +2k\pi )=g(\theta )}جایی کهکیک عدد صحیح است
      3. تمام نکات[g(\theta _{i})،\theta _{i}]جایی که\تتا _{i}راه حل های معادله هستندf(\تتا +(2k+1)\pi )=-g(\تتا)جایی کهکیک عدد صحیح است

      حساب دیفرانسیل و انتگرال [ ویرایش ]

      حساب دیفرانسیل و انتگرال را می توان برای معادلات بیان شده در مختصات قطبی اعمال کرد. [16] [17]

      مختصات زاویه ای φ در سراسر این بخش بر حسب رادیان بیان می شود، که انتخاب معمولی هنگام انجام حساب است.

      حساب دیفرانسیل [ ویرایش ]

      با استفاده از x = r cos φ و y = r sin φ ، می توان رابطه ای بین مشتقات در مختصات دکارتی و قطبی بدست آورد. برای یک تابع معین، u ( x , y )، نتیجه می شود که (با محاسبه مشتقات کل آن ) یا

       

      {\displaystyle {\begin{aligned}r{\frac {du}{dr}}&=r{\frac {\partial u}{\partial x}}\cos \varphi +r{\frac {\partial u }{\partial y}}\sin \varphi =x{\frac {\partial u}{\partial x}}+y{\frac {\partial u}{\partial y}},\\[2pt]{ \frac {du}{d\varphi }}&=-{\frac {\partial u}{\partial x}}r\sin \varphi +{\frac {\partial u}{\partial y}}r\ cos \varphi =-y{\frac {\partial u}{\partial x}}+x{\frac {\partial u}{\partial y}}.\end{تراز شده}}}

       

      بنابراین فرمول زیر را داریم:

       

      {\displaystyle {\begin{aligned}r{\frac {d}{dr}}&=x{\frac {\partial }{\partial x}}+y{\frac {\partial }{\partial y} }\\[2pt]{\frac {d}{d\varphi }}&=-y{\frac {\partial }{\partial x}}+x{\frac {\partial }{\partial y}} .\end{تراز شده}}}

       

      با استفاده از تبدیل مختصات معکوس، یک رابطه متقابل مشابه را می توان بین مشتقات به دست آورد. با توجه به تابع u ( r , φ )، نتیجه می شود که

       

      {\displaystyle {\begin{aligned}{\frac {du}{dx}}&={\frac {\partial u}{\partial r}}{\frac {\partial r}{\partial x}}+ {\frac {\partial u}{\partial \varphi }}{\frac {\partial \varphi }{\partial x}},\\[2pt]{\frac {du}{dy}}&={\ frac {\partial u}{\partial r}}{\frac {\partial r}{\partial y}}+{\frac {\partial u}{\partial \varphi }}{\frac {\partial \varphi }{\جزئی y}}،\end{تراز شده}}}

      یا

       

      {\displaystyle {\begin{aligned}{\frac {du}{dx}}&={\frac {\partial u}{\partial r}}{\frac {x}{\sqrt {x^{2} +y^{2}}}}-{\frac {\partial u}{\partial \varphi }}{\frac {y}{x^{2}+y^{2}}}\\[2pt] &=\cos \varphi {\frac {\partial u}{\partial r}}-{\frac {1}{r}}\sin \varphi {\frac {\partial u}{\partial \varphi }} ,\\[2pt]{\frac {du}{dy}}&={\frac {\partial u}{\partial r}}{\frac {y}{\sqrt {x^{2}+y^ {2}}}}+{\frac {\partial u}{\partial \varphi }}{\frac {x}{x^{2}+y^{2}}}\\[2pt]&=\ sin \varphi {\frac {\partial u}{\partial r}}+{\frac {1}{r}}\cos \varphi {\frac {\partial u}{\partial \varphi }}.\end {هم راستا}}}

       

      بنابراین فرمول زیر را داریم:

       

      {\displaystyle {\begin{aligned}{\frac {d}{dx}}&=\cos \varphi {\frac {\partial }{\partial r}}-{\frac {1}{r}}\ sin \varphi {\frac {\partial }{\partial \varphi }}\\[2pt]{\frac {d}{dy}}&=\sin \varphi {\frac {\partial }{\partial r} }+{\frac {1}{r}}\cos \varphi {\frac {\partial }{\partial \varphi }}.\end{تراز شده}}}

       

      برای یافتن شیب دکارتی خط مماس به منحنی قطبی r ( φ ) در هر نقطه معین، منحنی ابتدا به صورت سیستمی از معادلات پارامتری بیان می‌شود .

       

      {\displaystyle {\begin{aligned}x&=r(\varphi )\cos \varphi \\y&=r(\varphi )\sin \varphi \end{aligned}}}

       

      متمایز کردن هر دو معادله با توجه به φ نتیجه می دهد

       

      {\displaystyle {\begin{aligned}{\frac {dx}{d\varphi }}&=r'(\varphi )\cos \varphi -r(\varphi )\sin \varphi \\[2pt]{\ frac {dy}{d\varphi }}&=r'(\varphi )\sin \varphi +r(\varphi )\cos \varphi .\end{aligned}}}

       

      با تقسیم معادله دوم بر معادله اول، شیب دکارتی خط مماس به منحنی در نقطه ( r ( φ )،  φ ) به دست می‌آید :

       

      {\displaystyle {\frac {dy}{dx}}={\frac {r'(\varphi )\sin \varphi +r(\varphi )\cos \varphi }{r'(\varphi )\cos \varphi -r(\varphi )\sin \varphi }}.}

       

      برای سایر فرمول های مفید از جمله واگرایی، گرادیان و لاپلاسین در مختصات قطبی، مختصات منحنی را ببینید .

       

        3-سیستم مختصات قطبی

        دایره [ ویرایش ]

        دایره ای با معادله r ( φ ) = 1

        معادله کلی یک دایره با مرکز در{\displaystyle (r_{0},\gamma )}و شعاع a است

         

        {\displaystyle r^{2}-2rr_{0}\cos(\varphi -\gamma )+r_{0}^{2}=a^{2}.}

         

        این را می توان به روش های مختلفی ساده کرد تا با موارد خاص تر مانند معادله مطابقت داشته باشد

         

        {\displaystyle r(\varphi )=a}برای دایره ای با مرکز در قطب و شعاع a . [15]

         

        وقتی 0 = a یا مبدأ روی دایره باشد، معادله تبدیل می شود

         

        {\displaystyle r=2a\cos(\varphi -\gamma).}

         

        در حالت کلی، معادله را می توان برای r حل کرد

        {\displaystyle r=r_{0}\cos(\varphi -\gamma )+{\sqrt {a^{2}-r_{0}^{2}\sin ^{2}(\varphi -\gamma) }}}

        محلول با علامت منفی جلوی جذر همان منحنی را می دهد.

         

        خط [ ویرایش ]

        خطوط شعاعی (آنهایی که از قطب عبور می کنند) با معادله نشان داده می شوند

         

        {\displaystyle \varphi =\gamma ,}جایی که\گامازاویه ارتفاع خط است. به این معنا که،{\displaystyle \varphi =\arctan m}، جایی کهمترشیب خط در دستگاه مختصات دکارتی است. خط غیر شعاعی که از خط شعاعی عبور می کند{\displaystyle \varphi =\gamma } عمود بر نقطه{\displaystyle (r_{0},\gamma )}معادله را دارد

        {\displaystyle r(\varphi )=r_{0}\sec(\varphi -\gamma).}

         

        در غیر این صورت بیان شده است{\displaystyle (r_{0},\gamma )}نقطه ای است که در آن مماس دایره فرضی شعاع را قطع می کندr_{0}

        گل رز قطبی [ ویرایش ]

        یک گل رز قطبی با معادله r ( φ ) = 2 sin 4 φ

        گل رز قطبی یک منحنی ریاضی است که شبیه یک گل گلبرگ است و می توان آن را به صورت یک معادله قطبی ساده بیان کرد.

         

        {\displaystyle r(\varphi )=a\cos \left(k\varphi +\gamma _{0}\right)}

         

        برای هر ثابت γ 0 (شامل 0). اگر k یک عدد صحیح باشد، اگر k فرد باشد، این معادلات یک گل رز k گلبرگدار و اگر k زوج باشد یک رز 2 k گلبرگ ایجاد می کند. اگر k منطقی باشد، اما یک عدد صحیح نباشد، ممکن است یک شکل گل رز شکل بگیرد، اما با گلبرگ های روی هم قرار گرفته باشد. توجه داشته باشید که این معادلات هرگز گل رز را با گلبرگ های 2، 6، 10، 14 و غیره تعریف نمی کنند. متغیر a مستقیماً طول یا دامنه گلبرگ های گل رز را نشان می دهد، در حالی که به فرکانس فضایی آنها مربوط می شود. ثابت γ 0 را می توان به عنوان یک زاویه فاز در نظر گرفت.

        مارپیچ ارشمیدسی [ ویرایش ]

        یک بازوی مارپیچ ارشمیدسی با معادله r ( φ ) = φ / 2 π برای 0 < φ < 6 π پی

        مارپیچ ارشمیدسی مارپیچی کشف شده توسط ارشمیدس است که می تواند به عنوان یک معادله قطبی ساده نیز بیان شود. با معادله نشان داده می شود

         

        {\displaystyle r(\varphi )=a+b\varphi .}

        تغییر پارامتر a باعث چرخش مارپیچ می شود، در حالی که b فاصله بین بازوها را کنترل می کند که برای یک مارپیچ معین همیشه ثابت است. مارپیچ ارشمیدسی دو بازو دارد، یکی برای φ > 0 و دیگری برای φ < 0 . دو بازو به آرامی در قطب به هم متصل شده اند. اگر a = 0 باشد، گرفتن تصویر آینه ای از یک بازو در سراسر خط 90 درجه/270 درجه، بازوی دیگر را نشان می دهد. این منحنی به عنوان یکی از اولین منحنی ها، پس از مقاطع مخروطی ، قابل توجه است که در یک رساله ریاضی شرح داده شده است، و به عنوان مثال اصلی منحنی است که به بهترین وجه توسط یک معادله قطبی تعریف می شود.

         

        بیضی، رکتوم نیمه لاتوس را نشان می دهد

         

          2-سیستم مختصات قطبی

          تبدیل بین مختصات قطبی و دکارتی [ ویرایش ]

          نموداری که رابطه بین مختصات قطبی و دکارتی را نشان می دهد.

          مختصات قطبی r و φ را می توان با استفاده از توابع مثلثاتی سینوس و کسینوس به مختصات دکارتی x و y تبدیل کرد:

           

          {\displaystyle {\begin{aligned}x&=r\cos \varphi ,\\y&=r\sin \varphi .\end{aligned}}}

           

          مختصات دکارتی x و y را می توان به مختصات قطبی r و φ با r≥  0 و φ در بازه (- π , π ] توسط: [13] تبدیل کرد.

           

          {\displaystyle {\begin{aligned}r&={\sqrt {x^{2}+y^{2}}}=\operatorname {hypot} (x,y)\\\varphi &=\operatorname {atan2} (y،x)،\end{تراز شده}}}

          که در آن hypot مجموع فیثاغورث است و atan2 یک تغییر رایج در تابع قطبی است که به صورت تعریف شده است.

           

          {\displaystyle \operatorname {atan2} (y,x)={\begin{cases}\arctan \left({\frac {y}{x}}\right)&{\mbox{if }}x>0\ \\arctan \left({\frac {y}{x}}\right)+\pi &{\mbox{if }}x<0{\mbox{ و }}y\geq 0\\\arctan \left ({\frac {y}{x}}\right)-\pi &{\mbox{if }}x<0{\mbox{ and }}y<0\\{\frac {\pi }{2} }&{\mbox{if }}x=0{\mbox{ و }}y>0\\-{\frac {\pi }{2}}&{\mbox{if }}x=0{\mbox { and }}y<0\\{\text{undefined}}&{\mbox{if }}x=0{\mbox{ and }}y=0.\end{cases}}}

           

          اگر r ابتدا مانند بالا محاسبه شود، این فرمول برای φ را می توان با استفاده از تابع آرکوزین ساده تر بیان کرد :

           

          {\displaystyle \varphi ={\begin{cases}\arccos \left({\frac {x}{r}}\right)&{\mbox{if }}y\geq 0{\mbox{ و }}r \neq 0\\-\arccos \left({\frac {x}{r}}\right)&{\mbox{if }}y<0\\{\text{undefined}}&{\mbox{if }}r=0.\end{موارد}}}

           

          اعداد مختلط [ ویرایش ]

          تصویری از عدد مختلط z که روی صفحه مختلط رسم شده است

          تصویری از یک عدد مختلط که بر روی صفحه مختلط با استفاده از فرمول اویلر رسم شده است

          هر عدد مختلط را می توان به عنوان یک نقطه در صفحه مختلط نشان داد ، و بنابراین می توان آن را با مشخص کردن مختصات دکارتی نقطه (که شکل مستطیلی یا دکارتی نامیده می شود) یا مختصات قطبی نقطه (به نام شکل قطبی) بیان کرد. عدد مختلط z را می توان به شکل مستطیل به صورت نشان داد

           

          {\displaystyle z=x+iy}جایی که i واحد خیالی است ، یا می‌توان آن را به شکل قطبی نوشت

           

          {\displaystyle z=r(\cos \varphi +i\sin \varphi )}و از آنجا، با فرمول اویلر ، [14] به عنوان

           

          {\displaystyle z=re^{i\varphi }=r\exp i\varphi .}که در آن e عدد اویلر است ، و φ ، که در رادیان بیان می‌شود، مقدار اصلی تابع عدد مختلط arg است که به x + iy اعمال می‌شود . برای تبدیل بین شکل های مستطیلی و قطبی یک عدد مختلط، می توان از فرمول های تبدیل ارائه شده در بالا استفاده کرد. نمادهای cis و زاویه معادل هستند :

           

          {\displaystyle z=r\operatorname {\mathrm {cis} } \varphi =r\angle \varphi .}

           

          برای عملیات ضرب ، تقسیم ، توان ، و استخراج ریشه اعداد مختلط، کار با اعداد مختلط که به شکل قطبی بیان می شوند به جای مستطیل، به طور کلی بسیار ساده تر است. از قوانین قدرت:

          ضرب

          {\displaystyle r_{0}e^{i\varphi _{0}}\,r_{1}e^{i\varphi _{1}}=r_{0}r_{1}e^{i\left (\varphi _{0}+\varphi _{1}\right)}}

          بخش

          {\displaystyle {\frac {r_{0}e^{i\varphi _{0}}}{r_{1}e^{i\varphi _{1}}}}={\frac {r_{0} {r_{1}}}e^{i(\varphi _{0}-\varphi _{1})}}

          توان ( فرمول دو مویور )

          {\displaystyle \left(re^{i\varphi }\right)^{n}=r^{n}e^{in\varphi }}

          استخراج ریشه (ریشه اصلی)

          {\displaystyle {\sqrt[{n}]{re^{i\varphi }}}={\sqrt[{n}]{r}}e^{i\varphi \over n}}

          معادله قطبی یک منحنی [ ویرایش ]

          یک منحنی در صفحه دکارتی را می توان به مختصات قطبی ترسیم کرد. در این انیمیشن،y=\sin(6x)+2بر روی نقشه برداری شده است{\displaystyle r=\sin(6\theta )+2}. برای مشاهده جزییات بر روی عکس کلیک کنید.

          معادله ای که یک منحنی جبری را با مختصات قطبی بیان می کند، معادله قطبی نامیده می شود . در بسیاری از موارد، چنین معادله ای را می توان به سادگی با تعریف r به عنوان تابعی از φ مشخص کرد. سپس منحنی حاصل از نقاطی به شکل ( r ( φ )،  φ ) تشکیل شده است و می توان آن را به عنوان نمودار تابع قطبی r در نظر گرفت. توجه داشته باشید که بر خلاف مختصات دکارتی، متغیر مستقل φ دومین ورودی در جفت مرتب شده است.

          اشکال مختلف تقارن را می توان از معادله تابع قطبی r استنباط کرد :

          • اگر r (- φ ) = r ( φ ) منحنی در مورد پرتو افقی (0°/180 درجه) متقارن خواهد بود.
          • اگر r ( π - φ ) = r ( φ ) نسبت به پرتو عمودی (90°/270 درجه) متقارن خواهد بود:
          • اگر r ( φ - α) = r ( φ ) به صورت چرخشی با α در جهت عقربه‌های ساعت و خلاف جهت عقربه‌های ساعت در مورد قطب متقارن خواهد بود.

          به دلیل ماهیت دایره ای سیستم مختصات قطبی، بسیاری از منحنی ها را می توان با یک معادله قطبی نسبتاً ساده توصیف کرد، در حالی که شکل دکارتی آنها بسیار پیچیده تر است. از جمله شناخته شده ترین این منحنی ها می توان به رز قطبی ، مارپیچ ارشمیدسی ، لمنیسکات ، لیماسون و کاردیوئید اشاره کرد .

          برای دایره، خط، و رز قطبی زیر، قابل درک است که هیچ محدودیتی در حوزه و دامنه منحنی وجود ندارد.

           

            1-سیستم مختصات قطبی


            از ویکیپدیا، دانشنامه آزاد

             

            نقاطی در سیستم مختصات قطبی با قطب O و محور قطبی L . در سبز، نقطه با مختصات شعاعی 3 و مختصات زاویه ای 60 درجه یا (3،  60 درجه). در رنگ آبی، نقطه (4،  210 درجه).

            در ریاضیات ، سیستم مختصات قطبی یک سیستم مختصات دو بعدی است که در آن هر نقطه از یک صفحه با فاصله از یک نقطه مرجع و یک زاویه از یک جهت مرجع تعیین می شود. نقطه مرجع (مشابه منشا یک سیستم مختصات دکارتی ) قطب نامیده می شود و پرتوی از قطب در جهت مرجع، محور قطبی است . فاصله از قطب را مختصات شعاعی ، فاصله شعاعی یا به سادگی شعاع می نامندو زاویه را مختصات زاویه ای ، زاویه قطبی یا آزیموت می نامند . [1] زوایای در نماد قطبی معمولاً در درجه یا رادیان بیان می‌شوند (2 πrad برابر با 360 درجه است).

            گرگوار دو سنت وینسنت و بوناونتورا کاوالیری به طور مستقل این مفاهیم را در اواسط قرن هفدهم معرفی کردند، اگرچه اصطلاح واقعی "مختصات قطبی" در قرن 18 به گرگوریو فونتانا نسبت داده شده است. انگیزه اولیه برای معرفی سیستم قطبی مطالعه حرکت دایره ای و مداری بود.

            مختصات قطبی در هر زمینه ای که پدیده مورد بررسی ذاتاً به جهت و طول یک نقطه مرکزی در یک صفحه مانند مارپیچ ها مرتبط است، مناسب ترند . سیستم‌های فیزیکی مسطح با اجسام در حال حرکت در اطراف یک نقطه مرکزی، یا پدیده‌هایی که از یک نقطه مرکزی سرچشمه می‌گیرند، اغلب برای مدل‌سازی با استفاده از مختصات قطبی ساده‌تر و شهودی‌تر هستند.

            سیستم مختصات قطبی به دو صورت به سه بعد گسترش می یابد: سیستم مختصات استوانه ای و کروی .

             

            فهرست

            تاریخچه ویرایش ]

            همچنین ببینید: تاریخچه توابع مثلثاتی

            هیپارکوس

            مفاهیم زاویه و شعاع قبلاً توسط مردمان باستانی هزاره اول قبل از میلاد استفاده می شد. هیپارخوس ، ستاره شناس و اخترشناس یونانی (190–120 قبل از میلاد) جدولی از توابع وتر ایجاد کرد که طول وتر را برای هر زاویه نشان می دهد، و اشاراتی به استفاده از مختصات قطبی در تعیین موقعیت های ستاره ای وجود دارد. [2] در مارپیچ ها ، ارشمیدس مارپیچ ارشمیدسی را توصیف می کند ، تابعی که شعاع آن به زاویه بستگی دارد. با این حال، کار یونانی به یک سیستم مختصات کامل گسترش پیدا نکرد.

            از قرن هشتم میلادی به بعد، اخترشناسان روش هایی را برای تقریب و محاسبه جهت مکه ( قبله ) - و فاصله آن - از هر مکان روی زمین توسعه دادند. [3] از قرن 9 به بعد، آنها از مثلثات کروی و روش های پیش بینی نقشه برای تعیین دقیق این مقادیر استفاده کردند. محاسبه اساساً تبدیل مختصات قطبی استوایی مکه (یعنی طول و عرض جغرافیایی آن) به مختصات قطبی آن (یعنی قبله و فاصله آن) نسبت به سیستمی است که نصف النهار مرجع آن دایره بزرگ است .از طریق مکان داده شده و قطب های زمین و محور قطبی آن خط عبور از مکان و نقطه پادپای آن است . [4]

            روایت های مختلفی از معرفی مختصات قطبی به عنوان بخشی از یک سیستم مختصات رسمی وجود دارد. تاریخچه کامل این موضوع در کتاب منشاء مختصات قطبی استاد هاروارد جولیان لوول کولیج توضیح داده شده است. [5] گرگوار دو سنت وینسنت و بوناونتورا کاوالیری به طور مستقل این مفاهیم را در اواسط قرن هفدهم معرفی کردند. سنت وینسنت در سال 1625 در مورد آنها به طور خصوصی نوشت و کار خود را در سال 1647 منتشر کرد، در حالی که کاوالیری خود را در سال 1635 با نسخه تصحیح شده منتشر کرد که در سال 1653 ظاهر شد. کاوالیری برای اولین بار از مختصات قطبی برای حل یک مشکل مربوط به منطقه در یک مارپیچ ارشمیدسی استفاده کرد. بلز پاسکال متعاقباً از مختصات قطبی برای محاسبه طول استفاده کردکمان سهموی .

            در روش شارها (نوشته 1671، منتشر شده در 1736)، سر اسحاق نیوتن دگرگونی‌های بین مختصات قطبی را که از آن به عنوان «شیوه هفتم؛ برای مارپیچ‌ها» یاد می‌کند و نه سیستم مختصات دیگر بررسی کرد. [6] در مجله Acta Eruditorum (1691)، ژاکوب برنولی از سیستمی با نقطه ای روی یک خط استفاده کرد که به ترتیب قطب و محور قطبی نامیده می شوند. مختصات با فاصله از قطب و زاویه از محور قطبی مشخص شد. کار برنولی به یافتن شعاع انحنای منحنی‌ها که در این مختصات بیان می‌شود گسترش یافت.

            اصطلاح مختصات قطبی واقعی به گرگوریو فونتانا نسبت داده شده است و توسط نویسندگان ایتالیایی قرن 18 استفاده می شد. این اصطلاح در انگلیسی در ترجمه جورج طاووس از حساب دیفرانسیل و انتگرال لاکروا در سال 1816 آمده است. [7] [8] الکسیس کلراوت اولین کسی بود که مختصات قطبی را در سه بعد فکر کرد و لئونارد اویلر اولین کسی بود که واقعاً آنها را توسعه داد. [5]

            کنوانسیون ها ویرایش ]

            یک شبکه قطبی با چندین زاویه، در جهت خلاف جهت عقربه‌های ساعت افزایش می‌یابد و بر حسب درجه برچسب‌گذاری می‌شود

            مختصات شعاعی را اغلب با r یا ρ و مختصات زاویه ای را با φ , θ , یا t نشان می دهند. مختصات زاویه ای به عنوان φ توسط استاندارد ISO 31-11 مشخص شده است. با این حال، در ادبیات ریاضی، زاویه اغلب با θ نشان داده می شود.

            زوایای نماد قطبی عموماً در درجه یا رادیان بیان می شوند (2 π rad برابر با 360 درجه است). درجه به طور سنتی در ناوبری ، نقشه برداری و بسیاری از رشته های کاربردی استفاده می شود، در حالی که رادیان ها در ریاضیات و فیزیک ریاضی رایج تر هستند . [9]

            زاویه φ برای شروع از 0 درجه از جهت مرجع ، و افزایش برای چرخش در جهت عقربه‌های ساعت (cw) یا خلاف جهت عقربه‌های ساعت (ccw) تعریف می‌شود. به عنوان مثال، در ریاضیات، جهت مرجع معمولاً به عنوان یک پرتو از قطب به صورت افقی به سمت راست ترسیم می شود، و زاویه قطبی برای چرخش های ccw به زوایای مثبت افزایش می یابد، در حالی که در ناوبری ( بلبرینگ ، عنوان ) هدف 0 درجه ترسیم می شود. به صورت عمودی به سمت بالا و زاویه برای چرخش cw افزایش می یابد. زوایای قطبی به سمت مقادیر منفی برای چرخش در جهت های مخالف کاهش می یابد.

            منحصر به فرد بودن مختصات قطبی ویرایش ]

            افزودن هر تعداد دور کامل (360 درجه) به مختصات زاویه ای، جهت مربوطه را تغییر نمی دهد. به طور مشابه، هر مختصات قطبی با مختصات با جزء شعاعی منفی و جهت مخالف (افزودن 180 درجه به زاویه قطبی) یکسان است. بنابراین، همان نقطه ( r , φ ) را می توان با تعداد نامتناهی از مختصات قطبی مختلف ( r , φ + n × 360°) و ( -r , φ + 180° + n × 360°) = ( -r ) بیان کرد. ، φ + (2 n + 1) × 180 درجه) ، که در آن nیک عدد صحیح دلخواه است. [10] علاوه بر این، خود قطب را می توان به صورت (0,  φ ) برای هر زاویه φ بیان کرد. [11]

            در جایی که یک نمایش منحصر به فرد برای هر نقطه ای غیر از قطب مورد نیاز است، معمولاً r را به اعداد مثبت ( r > 0 ) و φ را به بازه [0، 360 درجه) یا بازه (180- درجه، 180 درجه) محدود می کنیم. که در رادیان‌ها [0, 2π) یا (−π, π] هستند. [12] قرارداد دیگر، با اشاره به هم‌دامنه معمول تابع آرکتان ، اجازه دادن مقادیر واقعی غیرصفر دلخواه جزء شعاعی و محدود کردن آن است. زاویه قطبی تا (90- درجه،  90 درجه) در همه موارد باید یک آزیموت منحصر به فرد برای قطب ( r = 0) انتخاب شود، به عنوان مثال، φ = 0.

             

              2-لیست سری های توانی ریاضی

              مخرج های فاکتوریل اصلاح شده ویرایش ]

              ضرایب دو جمله ای ویرایش ]

              اعداد هارمونیک ویرایش ]

              (به اعداد هارمونیک که خودشان تعریف شده اند مراجعه کنید{\textstyle H_{n}=\sum _{j=1}^{n}{\frac {1}{j}}})

              ضرایب دو جمله ای ویرایش ]

              نوشتار اصلی: ضریب دو جمله ای

              توابع مثلثاتی ویرایش ]

              مجموع سینوس ها و کسینوس ها در سری فوریه به وجود می آیند .

              توابع گویا ویرایش ]

              • {\displaystyle \sum _{n=a+1}^{\infty }{\frac {a}{n^{2}-a^{2}}}={\frac {1}{2}}H_ {2a}}[7]
              • {\displaystyle \sum _{n=0}^{\infty }{\frac {1}{n^{2}+a^{2}}}={\frac {1+a\pi \coth(a \pi )}{2a^{2}}}}
              • {\displaystyle \displaystyle \sum _{n=0}^{\infty }{\frac {1}{n^{4}+4a^{4}}}={\dfrac {1}{8a^{4 }}}+{\dfrac {\pi (\sinh(2\pi a)+\sin(2\pi a))}{8a^{3}(\cosh(2\pi a)-\cos(2 \pi a))}}}
              • یک سری نامتناهی از هر تابع منطقی ازnبا استفاده از تجزیه کسری جزئی می توان به یک سری محدود از توابع چند گاما کاهش داد . [8] این واقعیت را می‌توان برای سری‌های محدود توابع گویا نیز به‌کار برد، و این امکان را می‌دهد که نتیجه در زمان ثابت محاسبه شود ، حتی زمانی که سری شامل تعداد زیادی عبارت باشد.

              تابع نمایی ویرایش ]

              سری عددی ویرایش ]

              این سری های عددی را می توان با اتصال اعداد از سری های ذکر شده در بالا پیدا کرد.

              سری هارمونیک متناوب ویرایش ]

              • {\displaystyle \sum _{k=1}^{\infty }{\frac {(-1)^{k+1}}{k}}={\frac {1}{1}}-{\frac {1}{2}}+{\frac {1}{3}}-{\frac {1}{4}}+\cdots =\ln 2}
              • {\displaystyle \sum _{k=1}^{\infty }{\frac {(-1)^{k+1}}{2k-1}}={\frac {1}{1}}-{ \frac {1}{3}}+{\frac {1}{5}}-{\frac {1}{7}}+{\frac {1}{9}}-\cdots ={\frac { \pi {4}}}

              مجموع فاکتوریل های متقابل ویرایش ]

              • {\displaystyle \sum _{k=0}^{\infty }{\frac {1}{k!}}={\frac {1}{0!}}+{\frac {1}{1!} }+{\frac {1}{2!}}+{\frac {1}{3!}}+{\frac {1}{4!}}+\cdots =e}
              • {\displaystyle \sum _{k=0}^{\infty }{\frac {1}{(2k)!}}={\frac {1}{0!}}+{\frac {1}{2 !}}+{\frac {1}{4!}}+{\frac {1}{6!}}+{\frac {1}{8!}}+\cdots ={\frac {1}{ 2}}(e+{\frac {1}{e}})=\cosh 1}

              مثلثات و π ویرایش ]

              • {\displaystyle \sum _{k=0}^{\infty }{\frac {(-1)^{k}}{(2k+1)!}}={\frac {1}{1!}} -{\frac {1}{3!}}+{\frac {1}{5!}}-{\frac {1}{7!}}+{\frac {1}{9!}}+\ cdots =\sin 1}
              • {\displaystyle \sum _{k=0}^{\infty }{\frac {(-1)^{k}}{(2k)!}}={\frac {1}{0!}}-{ \frac {1}{2!}}+{\frac {1}{4!}}-{\frac {1}{6!}}+{\frac {1}{8!}}+\cdots = \cos 1}
              • {\displaystyle \sum _{k=1}^{\infty }{\frac {1}{k^{2}+1}}={\frac {1}{2}}+{\frac {1} {5}}+{\frac {1}{10}}+{\frac {1}{17}}+\cdots ={\frac {1}{2}}(\pi \coth \pi -1) }
              • {\displaystyle \sum _{k=1}^{\infty }{\frac {(-1)^{k}}{k^{2}+1}}=-{\frac {1}{2} }+{\frac {1}{5}}-{\frac {1}{10}}+{\frac {1}{17}}+\cdots ={\frac {1}{2}}(\ pi \ نام عامل {csch} \pi -1)}
              • {\displaystyle 3+{\frac {4}{2\times 3\times 4}}-{\frac {4}{4\times 5\times 6}}+{\frac {4}{6\times 7 \times 8}}-{\frac {4}{8\times 9\times 10}}+\cdots =\pi }

              متقابل اعداد مثلثی ویرایش ]

              • {\displaystyle \sum _{k=1}^{\infty }{\frac {1}{T_{k}}}={\frac {1}{1}}+{\frac {1}{3} }+{\frac {1}{6}}+{\frac {1}{10}}+{\frac {1}{15}}+\cdots =2}

              جایی که{\displaystyle T_{n}=\sum _{k=1}^{n}k}

              متقابل اعداد چهاروجهی ویرایش ]

              • {\displaystyle \sum _{k=1}^{\infty }{\frac {1}{Te_{k}}}={\frac {1}{1}}+{\frac {1}{4} }+{\frac {1}{10}}+{\frac {1}{20}}+{\frac {1}{35}}+\cdots ={\frac {3}{2}}}

              جایی که{\displaystyle Te_{n}=\sum _{k=1}^{n}T_{k}}

              نمایی و لگاریتم ویرایش ]

              • {\displaystyle \sum _{k=0}^{\infty }{\frac {1}{(2k+1)(2k+2)}}={\frac {1}{1\times 2}}+ {\frac {1}{3\times 4}}+{\frac {1}{5\times 6}}+{\frac {1}{7\times 8}}+{\frac {1}{9 \times 10}}+\cdots =\ln 2}
              • {\displaystyle \sum _{k=1}^{\infty }{\frac {1}{2^{k}k}}={\frac {1}{2}}+{\frac {1}{ 8}}+{\frac {1}{24}}+{\frac {1}{64}}+{\frac {1}{160}}+\cdots =\ln 2}
              • {\displaystyle \sum _{k=1}^{\infty }{\frac {(-1)^{k+1}}{2^{k}k}}+\sum _{k=1}^ {\infty }{\frac {(-1)^{k+1}}{3^{k}k}}={\Bigg (}{\frac {1}{2}}+{\frac {1 }{3}}{\Bigg )}-{\Bigg (}{\frac {1}{8}}+{\frac {1}{18}}{\Bigg )}+{\Bigg (}{\ frac {1}{24}}+{\frac {1}{81}}{\Bigg )}-{\Bigg (}{\frac {1}{64}}+{\frac {1}{324} }{\Bigg )}+\cdots =\ln 2}
              • {\displaystyle \sum _{k=1}^{\infty }{\frac {1}{3^{k}k}}+\sum _{k=1}^{\infty }{\frac {1 }{4^{k}k}}={\Bigg (}{\frac {1}{3}}+{\frac {1}{4}}{\Bigg )}+{\Bigg (}{\ frac {1}{18}}+{\frac {1}{32}}{\Bigg )}+{\Bigg (}{\frac {1}{81}}+{\frac {1}{192} }{\Bigg )}+{\Bigg (}{\frac {1}{324}}+{\frac {1}{1024}}{\Bigg )}+\cdots =\ln 2}

              همچنین مشاهده کنید ویرایش ]

              منبع

              https://en.wikipedia.org/wiki/List_of_mathematical_series

              1-لیست سری های  توانی ریاضی

              از ویکیپدیا، دانشنامه آزاد

              همچنین ببینید: سری (ریاضیات) § نمونه هایی از سری های عددی و جمع

              این لیست از سری های ریاضی شامل فرمول هایی برای مجموع متناهی و نامتناهی است. می توان از آن به همراه ابزارهای دیگر برای ارزیابی مبالغ استفاده کرد.

               

              فهرست

              مجموع قدرت ها ویرایش ]

              فرمول فالهبر را ببینید .

              • {\displaystyle \sum _{k=0}^{m}k^{n-1}={\frac {B_{n}(m+1)-B_{n}}{n}}}

              چند مقدار اول عبارتند از:

              • {\displaystyle \sum _{k=1}^{m}k={\frac {m(m+1)}{2}}}
              • {\displaystyle \sum _{k=1}^{m}k^{2}={\frac {m(m+1)(2m+1)}{6}}={\frac {m^{3 }}{3}}+{\frac {m^{2}}{2}}+{\frac {m}{6}}}
              • {\displaystyle \sum _{k=1}^{m}k^{3}=\left[{\frac {m(m+1)}{2}}\right]^{2}={\frac {m^{4}}{4}}+{\frac {m^{3}}{2}}+{\frac {m^{2}}{4}}}

              ثابت های زتا را ببینید .

              • \zeta (2n)=\sum _{k=1}^{\infty }{\frac {1}{k^{2n}}}=(-1)^{n+1}{\frac {B_{ 2n}(2\pi )^{2n}}{2(2n)!}}

              چند مقدار اول عبارتند از:

              سری توانی ویرایش ]

              چند لگاریتمی مرتبه پایین ویرایش ]

              جمع های متناهی:

              مبالغ نامتناهی، معتبر برای|z|<1(نگاه کنید به چند لگاریتم ):

              • {\displaystyle \operatorname {Li} _{n}(z)=\sum _{k=1}^{\infty }{\frac {z^{k}}{k^{n}}}}

              ویژگی زیر یک ویژگی مفید برای محاسبه چند لگاریتمی مرتبه صحیح پایین به صورت بازگشتی به شکل بسته است :

              • {\displaystyle {\frac {\mathrm {d} }{\mathrm {d} z}}\operatorname {Li} _{n}(z)={\frac {\operatorname {Li} _{n-1} (z)}{z}}}
              • {\displaystyle \operatorname {Li} _{1}(z)=\sum _{k=1}^{\infty }{\frac {z^{k}}{k}}=-\ln(1- ز)}
              • {\displaystyle \operatorname {Li} _{0}(z)=\sum _{k=1}^{\infty }z^{k}={\frac {1}{1-z}}}
              • {\displaystyle \operatorname {Li} _{-1}(z)=\sum _{k=1}^{\infty }kz^{k}={\frac {z}{(1-z)^{ 2}}}
              • {\displaystyle \operatorname {Li} _{-2}(z)=\sum _{k=1}^{\infty }k^{2}z^{k}={\frac {z(1+z )}{(1-z)^{3}}}}
              • {\displaystyle \operatorname {Li} _{-3}(z)=\sum _{k=1}^{\infty }k^{3}z^{k}={\frac {z(1+4z +z^{2})}{(1-z)^{4}}}}
              • {\displaystyle \operatorname {Li} _{-4}(z)=\sum _{k=1}^{\infty }k^{4}z^{k}={\frac {z(1+z )(1+10z+z^{2})}{(1-z)^{5}}}}

              تابع نمایی ویرایش ]

              جایی کهT_{n}(z)چند جمله ای های Touchard است .

              رابطه توابع مثلثاتی، مثلثاتی معکوس، هذلولی و معکوس هذلولی ویرایش ]

              منبع

              https://en.wikipedia.org/wiki/List_of_mathematical_series

              مثال 2 :معادلات دیفرانسیل حرکت نوسانی ساده

              y"+9y=0

              شرایط مرزی

              y(0)=3

              Y'(0)=-3

              جواب ها عبارتند از

              y1=cos 3x

              y2=sin 3x

              برای مستقل خطی بودن

              W(y1,y2)=y1 * y2'- y1' *y2

              W(y1,y2)=cos 3x* 3cos3x - (-3sin3x)sin3x=3

              چون رونسکیی مخالف صفر پس مستقل خطی هستند

              y=c1 y1+ c2 y2

              y=c1 cos 3x + c2 sin 3x

              با شرایط اولیه ضرایب را بررسی می کنیم

              3=c1

              y'=-3c1sin3x+3c2cos3x

              -3=3c2

              c2=-1

              جواب عمومی:

              y=3 cos 3x -sin 3x

              مثال 1 :معادلات دیفرانسیل حرکت نوسانی ساده

              y"+4y=0

              شرایط مرزی

              y(0)=1

              Y'(0)=-1

              جواب ها عبارتند از

              y1=cos 2x

              y2=sin 2x

              برای مستقل خطی بودن

              W(y1,y2)=y1 * y2'- y1' *y2

              W(y1,y2)=cos 2x* 2cos2x - (-2sin2x)sin2x=2

              چون رونسکیی مخالف صفر پس مستقل خطی هستند

              y=c1 y1+ c2 y2

              y=c1 cos 2x + c2 sin 2x

              با شرایط اولیه ضرایب را بدست می آوریم

              1=c1

              y'=-2c1sin2x+2c2cos2x

              -1=2c2

              c2=-0.5

              جواب عمومی:

              y=1 cos 2x -0/5 sin 2x