گوارینو گوارینی معمار و ریاضیدان


اشتراک گذاری را باز کنید

گوارینو گوارینی معمار و ریاضیدان

گوارینو گوارینی معمار و ریاضیدان

کمی تاریخ

گوارینو گوارینی در سال 1624 در مودنا به دنیا آمد.
در جوانی به دستور Theatine پیوست که او را برای تازه کار به رم فرستادند. او هشت سال از سال 1639 تا 1647 را در شهر پاپ گذراند و در این مدت فرصت یافت تا با معماری باروک به ویژه در تفسیر نابغه بورومینی آشنا شود و مطالعه کند. گوارینو جوان از استادان بزرگ باروک وارث سختی سازنده، تخیل فنون ساختاری بی نهایت و ذوق رنگ در انتخاب مواد است. پس از اتمام تحصیلات، به زادگاه خود بازگشت تا به مقام کشیش منصوب شود و کار آکادمیک خود را با تدریس ریاضیات و فیزیک آغاز کند. در این دوره او مطالعات خود را در مورد جنبه های نظری معماری عمیق تر کرد.

در دوره دو ساله 1660-1662، طی اقامتی در مسینا، کلیسای Santissima Annunziata، Casa dei Teatini، کلیسای San Filippo و کلیسای پدران Somaschi را طراحی و ساخت.
این اثر آخر از آنجایی که نوع گنبد باز با طاق‌های درهم تنیده برای اولین بار ظاهر می‌شود و به یکی از نقوش غالب معماری گوارینی تبدیل می‌شود، اهمیت ویژه‌ای دارد.
مدت کوتاهی پس از بازگشت به مودنا، او به پاریس فرستاده شد تا از ساخت کلیسای سنت آن لا رویال مراقبت کند.

در سال 1666 او به تورین فراخوانده شد و تا سال 1681 به عنوان مهندس و ریاضیدان برای کارلو امانوئل ساووی باقی ماند.
وظیفه ای که به او سپرده شده است به معمار این امکان را می دهد که نبوغ خود را به کامل ترین شکل بیان کند، چه زمانی که امکان طراحی ساختمان ها را از ابتدا داشته باشد و چه زمانی که مجبور به ساختن بر روی ساختمان های از قبل موجود است.
تقریباً تمام سایت‌های بزرگ ساخت‌وساز پیمونتز در آن دوره، مداخله گوارینی را به‌ویژه در منطقه کونئو و در تورینی که او در آنجا ساخت، علاوه بر کلیسای جامع کفن مقدس، و ساختمان‌های دیگری مانند Palazzo Carignano که نشان‌دهنده اوج است، ثبت کردند. از توسعه کاخ ایتالیایی قرن هفدهم، کلیسای سن فیلیپو و کلیسای تئاتین سن لورنزو، که در آن گوارینی به طور قطع بر مفهوم گنبد کلاسیک غلبه کرده و آن را به یک ساختار شفاف بسیار سبک تبدیل می کند که تداعی کننده بی نهایت آسمانی است.

در طول اقامت طولانی خود در تورین، او در پاسخ به درخواست‌ها برای مداخله، سفرهایی به اروپا، به ویژه به پراگ و لیسبون انجام داد.

سال‌هایی که در دوک نشین ساووی گذرانده به معمار اجازه می‌دهد تا به موضوعات نظری در مورد ریاضیات و رشته‌های برگرفته از آن نیز بپردازد: هندسه، نجوم و معماری.

او در سال 1683 در میلان درگذشت.

نمازخانه کفن در تورین

نام پدر گوارینو گوارینی در راس معماری مذهبی و مدنی قرن هفدهم قرار دارد. از این رو ، اگرچه مطالعات انجام شده در قرن اخیر محدود است، اما مفاهیم بسیاری در مورد آفرینش هنری او روشن شده است . با این حال، سوال بین جامعه مدنی، علم و هنر هنوز حل نشده باقی مانده است، که به طور کامل توسط کلیسای کفن در تورین نشان داده شده است. گوارینی در طول ساخت آن بنای تاریخی خارق‌العاده و در نتیجه از طریق معماری، ارتباط عمیق بین الهیات، "regina scientiarum" که توسط اسقف تورین تجسم یافته بود، و عملکرد نذری کلیسای کوچک، نگهبان مقبره‌های ساووی، کشف کرد. خانواده (ساکنان کاخ سلطنتی مجاور) و دانش انتزاعی رشته های ریاضی فیزیک.

در کلیسای کوچک، فضای معماری انتزاعی را از طریق عناصر ملموس، قابل مقایسه با چشم، بیان می کند، همانطور که در ساختار پیچیده موسیقایی جی اس باخ اتفاق می افتد که از روابط محدود بین نت ها، هنر فوگ را می سازد .

گوارینی در مسیر زیبایی‌شناسی، فلسفه هنر مدرن که هنوز متولد نشده است ، نمونه جدیدی از زیبایی را طراحی کرد که با اندازه‌گیری‌های دقیق، تناسب اجزا، انسجام فضاها، بر اساس فواصل عددی سه، شش، نه قابل نمایش است. . قبلاً یونانیان در پارتنون (448 قبل از میلاد) یا رنسانس در اوربینو، در اواسط قرن 15، با پیرو دلا فرانچسکا یا فرانچسکو دی جورجیو مارتینی، که برای فدریکو دا مونتفلترو کار می‌کردند، پیچیدگی بصری بخش طلایی را آزمایش کردند . برای مثال در Palazzo Ducal، با روابط پیچیده‌تر بین بخش و ضلع مربع یا بین پایه، درگاه، پنجره‌ها و ارتفاع.

گوارینو گوارینی محدودیت‌های عقل بشری را به چالش کشید و ایده فضایی از قبل موجود در ذهن را تا حد زیادی پیش برد که به خواست خدا شهودی است و به زیربخش‌های بی‌نهایت کوچک سطح تقسیم می‌شود. گنبد كفن تاريخي عذاب‌آور، حيرت‌انگيز و بدبينانه مانند فلسفه قديس آگوستين دارد: ترديد درباره وجود خدا و معناي زندگي انسان به درون مي‌خزد تا راه را به سوي معرفت باز كند.

ورق کفن از سال 1452، زمانی که تورین پایتخت دوک نشین ساووی شد، مورد وقف تاریخی قرار گرفت، اما تنها با امانوئل فیلیبرتو تصمیم به ساختن کلیسایی در مکانی باریک، پشت اپسیس قرن شانزدهم گرفته شد. کلیسای جامع قرن، برای بزرگداشت پیروزی مسیحیان در لپانتو (1571). این ساختمان برای نگهداری یادگار مسیح که به طور معجزه آسایی از قرون وسطی جان سالم به در برد و مقبره شاهزاده سلطنتی در نظر گرفته شده بود.

از آن زمان به بعد، سه پروژه یکی دیگر را دنبال کردند: اولی توسط کارلو امانوئل اول به کارلو دی کاستلامونته سفارش داده شد، دومی توسط کارلو امانوئل دوم (1655) به Amedeo di Castellamonte سپرده شد که متعاقباً به دلایلی که مشخص نشده بود و در حال ساخت بود. آغاز شد، به نام گوارینو گوارینی (1667) 5 . تنها در سال 1694، پس از مرگ نویسنده، گنبد کامل شد.

موضوع پیشنهادی مستلزم بالاترین دانش دانش بشری بود. در واقع نمی‌توان مرگ خدا را به‌طور منطقی نشان داد، بلکه فقط این واقعیت را ممکن بود که خداوند به طور موقت از یک موقعیت مطلق و ماورای زمانی کناره‌گیری کرده بود، همانطور که سنت تومیستی می‌خواست، برای دانستن مرگ فیزیکی و غیر موجه، که با رنج و آبرو مشخص شده بود. از صلیب بخش زمینی نمازخانه به شدت در مورد عدم امکان رد یک جمله ناعادلانه تأمل می کرد و یادگار مردی قربانی را نشان می داد. مطمئناً نمی‌توان از راه‌حل‌های آشکار، رقص یا نمایشی با توجه به مواضع بلاغی برنینی استفاده کرد که در ستون سنت پیتر، نظریه‌های درخشان پیشنهادی کاراموئل را غارت کرده و آن‌ها را از آن خود ساخته بود .

دسترسی به نمازخانه کفن از عناصر ناپایدار و متضاد شروع شد که می‌توانست سطح بالایی از مردم را که تمایلی به ارادت مردمی ندارند راضی کند. سه ورودی منظم، در زوایای 120 درجه، نقش ممتاز را به شاهزادگانی که مستقیماً از جناح جدید کاخ وارد می‌شدند، واگذار می‌کردند و در همان زمان به زائرانی که کلیسا را ​​شلوغ می‌کردند، مسیری یک طرفه را نشان می‌دادند. مانع از عملکرد کلیسای جامع 7 نشد .

Fig.1.a. نمازخانه کفن: پلان، زوایا و نسبت‌های عددی (از پاسانتی، 1963)

بر اساس مفهومی که زمان تاریخی را ترجیح می‌داد، یعنی حد یک فصل کوتاه که در آن هر موجود، حتی موجودات مرتفع، جان خود را از دست می‌داد، مجبور شد به دور حرم در جهت عقربه‌های ساعت و خلاف جهت عقربه‌های ساعت بچرخد (شکل 1).

Fig.1.b. نمازخانه کفن: راه پله ها، دهلیزها، کف و نمازخانه (از پاسانتی، 1963)

بدبینی کف سنگ مرمر سیاه با تزئینات سبک، پیشرفت بی رحمانه وجود را با وجود ستاره هشت پر، با وسواس تکراری، ستایش دنباله دار مجوس 8 ، ظهور و باز هم زندگی ابدی، برجسته کرد.

به اتاق مرکزی از طریق راه پله ها و دهلیزهایی می رسید که منظره کلیسای کوچک را از کسانی که بالا می روند و حواس پرتی خروجی 9 را از کسانی که پایین می آیند پنهان می کنند . انسان در چنگال زمینی است که تنها با اراده نمی تواند از آن فرار کند.

هیچ گچ بری، نقاشی، ایده‌های طفره‌آمیز یا شهوانی چند کرومی وجود ندارد که حتی فرانچسکو بورومینی 10 ، یک فرد بزرگ تنها، در S.Ivo خود در Sapienza نشان داد. پله‌ها در تورین مقعر یا محدب، پهن هستند که نشان‌دهنده تلاش برای پا گذاشتن روی آنها، عقب نگه‌داشتن یا هل دادن مردم به جلو تا دهلیزها است. نرده زاویه دید پرسپکتیو را افزایش می دهد، اما به دیوار فشرده می شود، آزاد نیست و مانع از تسهیل بالا رفتن توسط نرده می شود.

نیم ستون ها (شکل 2) نیروهای داخلی دیوار را با دو انحنای خفیف تقریبا محدب، مخالف جریان راه پله، فشرده می کنند. سقف‌های تیره و ظالمانه در عوض مقعر، با دریچه‌های پوسته‌ای مخروطی شکل کوتاه هستند و به سقف مثلثی دهلیزها می‌ریزند که با یک محیط دوگانه احاطه شده‌اند.

شکل 2. نمازخانه کفن: پلکان، رمپ، طاقچه های فرورفته، دهلیزها و سقف ها (از پاسانتی، 1963)

ایده یک فضای جهش یافته و غیرقابل پیش بینی شروع به ظهور می کند که منجر به دکارت می شود، فیلسوفی با اهمیت فوق العاده برای گوارینی که از پاریس بازگشته است. دکارت در «قوانین جهت عقل» که معمار مطمئناً نمی‌دانست که پس از مرگشان در سال 1701 منتشر شد، گفت که رشته‌های ریاضی پاکت حاوی اولین مبانی عقل برای استخراج حقیقت از هر شی هستند . حتی هنری فلسفه برای دکارت مانند درختی است که ریشه های متافیزیکی و تنه ای فیزیکی دارد. برای گوارینی هواپیما مشابه است، موجودی خنثی که یک دانشمند فیلسوف شرایط بصری را برای تمرکز بر زنجیره ای از ارزش های عقلانی از آن ترسیم می کند. پدر گوارینو، به گفته مورخ ماریو پاسانتی، از یک حالت خلاقانه ناخودآگاه یا شاید بهتر از قبل منطقی، یعنی قبل از محاسبه و فرمول‌بندی‌های آن، شروع می‌کرد .

شکل 3. نمازخانه کفن: پایه مثلثی با دکل، بادبان و درام (از پاسانتی، 1963)

با ورود از دهلیزهای "زانویی"، با عرض محدود، در حال چرخش بر روی محوری از ستون‌های کورنتی که به آرامی از دیوار جدا می‌شوند (شکل 2، 3 و 4)، دایره‌ای نمازخانه رو به آسمان، هماهنگی درونی، را درک می‌کنیم. فاصله از راه دور

شکل 4. نمازخانه کفن: بخش گنبد (از پاسانتی، 1963)

در بالای گنبد به شکل گلدسته ای تقریباً گوتیک، کبوتر روح القدس وجود دارد که در هنگام سقوط مرگ بر انسان مسلط است و بر روی کوزه های ساووی ها که نور ایمان به عنوان مدافعان ترک بر آن می تابد. خطر نزدیک به وین (1683) .

انسان به تنهایی نمی تواند به طاق آسمان نزدیک شود مگر با قواعد هندسه و ریاضیات: بنابراین روش دکارتی بر عقل تحمیل می شود.

عمودهای گنبد با قواعد وضوح و شواهد رشد می کنند 13 . هر خط بدون دیوارهای پشتیبان نمایش داده می شود و قوانین استاتیک فیزیک گالیله را نقض می کند. نظم هندسی اعمال شده بر اعداد بسیار مهمتر است، همانطور که توسط بخش سه نشان داده شده است (شکل 3). دکارت بیان می کند که تجزیه و تحلیل هر مسئله پیچیده را به ساده ترین مفاهیم غیرقابل تجزیه کاهش می دهد و چه چیزی ساده تر از یک مثلث متساوی الاضلاع در تکیه گاه است؟

به این صورت اتفاق می‌افتد: نظم اصلی از سه قوس عظیم بر روی ستون‌ها شروع می‌شود که قبل از کل پیشروی فوقانی قرار دارند و از ستون‌ها ستون‌های مقعر با نه صلیب برمی‌خیزند که بی‌طرفی پس‌زمینه را خنثی می‌کنند.

صلیب ها نقطه شروعی برای تجزیه و تحلیل هستند و شما را به باز کردن عمودی دعوت می کنند، اما محیط قدرتمند پنجره 14 در حد واسط بین ستون و آرشیترو بالایی قرار می گیرد.

در اصل شما بین آسمان و زمین معلق می مانید. پس در اینجا جهت سنتز است که دکارت به ترتیب عبور از سادگی یک شی به پیچیدگی اشاره می کند.

کل این قسمت از کلیسای کوچک باعث حرکت افقی و عمودی می شود: این حرکت متزلزل کسانی است که روی زمین زندگی می کنند و مجموعه هندسی دقیقاً در جایی که عناصر تکتونیکی مانع یکدیگر می شوند، یعنی در پایین، بزرگتر است.

بخش شش به دنبال یک محیط به دست می‌آید و با محیط بالایی بسته می‌شود، اما از برش تمیز و خشونت‌آمیز آرشیتروها به‌دنبال یکدیگر پدید می‌آید (شکل 4). روی استوانه سرلیاناهایی با ستون های بیرون زده وجود دارد، نه همسطح با قوس که خود به خود می چرخد. پنجره شیشه ای دورتر و خارج از سطوح قرار دارد، در حالی که در فضاهای مفصلی، طاقچه های محدب با ظاهری رفتاری شایسته پالاتزو مارینو وجود دارد (شکل 4-2).

این جنبه زمانی متوسط ​​است که با راه حل های ارائه شده در ارتفاعات بالا برای انتقال حس دست نیافتنی از دنیای بی اعتمادی و خطر دائمی ما با وجود تضمین مسیحی مقایسه شود.

ایده مخروط همگرا در چشم ما بسیار زیاد به نظر می رسد، ذهن انسان فقیر جذب شده توسط بی نهایت را باطل می کند. چند ضلعی ها شش بار با قوس هایی که گاوهای نر را نشان می دهند، اکنون نزدیک، اکنون دور، بدون لمس کردن، در مفهومی موسیقایی شبیه به فوگ باخ تکرار می شوند.

عقل تلاش زیادی می کند تا به خدا برسد. نور در یک وضعیت تقریباً اسلامی از شیشه نامحسوس می شکند و به طور مداوم در طول ساعت ها یا فصول تغییر می کند (شکل 5).

شکل 5. نمازخانه کفن: طرح گرافیکی گنبد (از پاسانتی، 1963، اصلاح شده)

پایان سفر، سخنان پاسکال را به یاد می آورد: روح هندسه ای که خصوصیات شکل ها و عناصر را غیرقابل انکار می کند، کافی نیست. آنچه لازم است نه تنها روحیه تهذیب است که در همه مشترک است، بلکه با قلب صحبت می کند، شگفت زده می شود و با خودانگیختگی می بیند 16 . ظرافت شهود است، هندسه هوشمندی است: بنابراین لازم است که هر دو را یکپارچه کنیم. پرتوها و کبوتر روح القدس در مورد حضور خدا در جایی که عقل متوقف شده است هشدار می دهد. از سوی دیگر، روش ریاضی برای امر ناگفتنی آماده می شود و آگاهی از وجود خدا را اعلام می کند. بنابراین در اینجا فیرینگ از راه دور راه خود را به جلو خیره می کند. هر عنصر معماری باروک به دلیل جسارت فضاها حذف می شود، همانطور که الساندرو آنتونلی در قرن نوزدهم در مول معروف خود انجام داد: ما یک قدم با حدس های معاصر در مورد فضا فاصله داریم.

یادداشت های کتابشناختی

1. کتابشناسی اساسی در مورد G. Guarini شامل سه مشارکت مهم است: M. Passanti, "In the Magical World of G. Guarini", Turin, 1963; AAVV، «G. گوارینی و بین المللی بودن باروک، مجموعه مقالات کنگره بین المللی، تورین، 1970; H. Meek، "Guarini"، میلان، 1991، کار کامل بر روی تمام مراحل نویسنده.

2. در مورد JSBach تک نگاری مفید برای مورد ما در C.Wolff، "JSBach، علم موسیقی"، میلان، 2003، جایی که باخ از طریق درگذشت فردریش آگریکولا به عنوان یک موسیقیدان با توسعه پیچیده یک موزیکال جدی تعریف شده است. موضوع (صص 12-13).

3. زیبایی شناسی در قرن 18 در انگلستان به عنوان مستقل از مفهوم اخلاقی با شفتسبری و هاچسون (1694-1746) متولد شد.

4. در مورد نسبت طلایی، مقاله A. Marcolli را در مورد رشد ارگانیک و نسبت طلایی در "نظریه میدان"، فلورانس، 2001 مقایسه کنید.

5. رجوع کنید به M. Passersby, op.cit. صفحه 165.

6. کامل ترین تک نگاری ها در مورد برنینی، آنهایی هستند که وی. ماریان، «GLBernini»، ناپل، 1974، و F.Borsi، «Bernini architettura»، میلان، 1980.

7. م. پاسانتی، پیشینه، صفحه 189.

8. O. Beigbeder, “Lexicon of Medieval symbols”, Milan, 1997, pp.69 and 229, منشا دور دنباله دار را در رابطه با نقش برجسته ها بررسی می کند.

9. م. پاسانتی، پیشینه، صفحه 189.

10. در مورد Borromini رجوع کنید به: P.Portoghesi, “Borromini in European Culture”, Rome, 1982. برای رابطه گوارینی-بورومینی رجوع کنید به A. Griseri, Le metamorfosi del Barocco, Turin, 1967.

11. گزارش شده در E. Balducci، "تاریخ اندیشه بشر"، میلان، 1986، II، صفحه. 109.

12. M. Passanti، پیشینه، صفحه 189.

13. در R. Descartes، "گفتمان در مورد روش" ویرایش G. De Ruggiero، فلورانس، 1938.

14. ما در مورد چشم ها یا پنجره های کاذب صحبت می کنیم، بلکه در مورد پنجره های واقعی در مناطق متناوب صحبت می کنیم.

15. تحلیل استادانه مسیر در R.Wittkower، "هنر و معماری در ایتالیا"، تورین، 1972.

16. تصادفی نیست که پاسکال شامل فیزیک، موسیقی و معماری در رشته‌هایی است که به تجربه و استدلال بستگی دارد. M. Dal Pra, “Profile of history of philosophy”, Florence, 1971, II, pp. 115-116.

نقش ریاضیات و علوم در کار گوارینی

گوارینی با تجزیه و تحلیل رابطه هنر و ریاضیات با جزئیات بیشتر، بدون شک یکی از جالب ترین چهره های تمام دوران را نشان می دهد. او که به سنت گره خورده است، اما عمیقاً توسط اکتشافات علمی عصر خود جذب شده است، روشنفکری چند وجهی است: او خود را به عنوان الهیات، فیلسوف، ریاضیدان و همچنین معمار تعریف می کند و به نظر می رسد که دقیقاً ریاضیات، که مطالعه آن را در رم شروع می کند. ، جایی که در سال 1639 پس از ورود به نظمیه Theatine به آنجا می رود، او را با معماری آشنا کرد.

بنابراین اولین سوالی که از خود می پرسیم این است که آیا می توان گوارینی را از همه نظر یک ریاضیدان در نظر گرفت؟ سهم او در مقایسه با دیگر شخصیت های ایتالیایی آن زمان، مانند بوناونتورا کاوالیری (1598-1647) یا اوانجلیستا توریچلی (1608-1647)، تعیین کننده به نظر نمی رسد و به همین دلیل است که نام او توسط تعداد کمی از مورخان ذکر شده است. ریاضیات از جمله Chasles (1793-1880) در "Aperçu historique sur l'origine et le developpement des methodes en geometrie" (1837)، در مورد مطالعات بر روی مقاطع مخروطی و هندسه توصیفی، و Gino Loria (1862-1954) که در "تاریخ" هندسه توصیفی» (1921)، آثار گوارینی را در مراحل اولیه ساخت این شاخه قرار می دهد.

برای پرداختن به موضوع، لازم است به اثر دایره‌المعارفی (اولین اثری که در نوع خود در ایتالیا منتشر شد) "Euclides adauctus et methodicus mathematicaeque universalis" که توسط گوارینی به کارلو امانوئل دوم، دوک ساووی تقدیم شده و در تورین منتشر شده است، مراجعه کرد. در سال 1671. این کتاب برای اهداف آموزشی نوشته شده است، نوعی "جمع" بیش از هفتصد صفحه است که از سی و پنج رساله مشتمل بر مقدمه مختصر، نظرات، تعاریف، قضایا، مسائل، ساختارهای هندسی و نشانه های صریح و به موقع تشکیل شده است. بر روی منابع

حدود نیمی از کار به موضوعات کاملاً هندسی اختصاص دارد، از جمله تجزیه و تحلیل دوازده کتاب اقلیدس: ​​مشاهده چگونگی گوارینی، در قرنی که نقش جبر به طور فزاینده‌ای مرتبط می‌شود (به کاربرد دکارت و حتی تلاش والیس برای رهایی حساب و جبر از نمایش هندسی)، هندسه را برتر از شاخه های دیگر ریاضیات می داند. بقیه کتاب اقلیدس مربوط به محاسبه لگاریتم است که در آغاز قرن هفدهم توسط بریگز و نپر توسعه یافت، مثلثات و استفاده از آن در تفکیک مثلث های مسطح و کروی، نجوم و با یک سری جداول عددی به پایان می رسد.

از منظر ارجاعات معماری، رساله هجدهم جالب توجه است که به مسئله اندازه گیری دایره و منحنی های خاص مانند مارپیچ، چهارگوش، بیضی، پوسته، سیکلوئید برگرفته از یونانیان و موضوع تجزیه و تحلیل بسیاری از ریاضیدانان و دانشمندان آن زمان، رساله XXIV، که مربوط به مقاطع مخروطی است، از اهمیت اساسی هم برای کاربردهای آنها در زمینه نجوم و هم برای توسعه هندسه تصویری دسارگ، و رساله XXXII، که به توسعه در صفحه ای از خطوط منحنی و سطوح سه بعدی مربوط می شود و توسط برخی از منتقدان به عنوان تصویری نظری از نتایج به دست آمده در ایجاد طاق ها تفسیر می شود. در مورد مقاطع مخروطی، جالب است بدانیم که در «اقلیدس»، با ارجاع نسبتاً صریح به قانون اول کپلر، از سودمندی بیضی برای توضیح حرکت سیارات پشتیبانی می شود: شاید گوارینی، در حالی که از سیستم زمین مرکزی در برابر نظریه کوپرنیک، شروع به شک و تردید در مورد پایداری خود می کند.

Un altro trattato legato all'architettura è il XXVI, sul tema delle proiezioni, riprese qualche anno più tardi nei capitoli di ”Architettura Civile” dedicati all' ortografia elevata e all' ortografia gettata . از مقدمه او، l'attenzione dell'autore nei confrontai delle applicazione delle techniche descritte پدیدار می شود: " گسترده ترین استفاده از برجستگی ها، هم ساعت ها و هم ابزارهای ریاضی، مانند اسطرلاب و ربع: سپس کیهان شناسی در یک صفحه برای نمایش دایره های طول و عرض جغرافیایی و در نهایت و به ویژه در معماری برای برآمدگی بدنه ها و طرح های خاص دشت ها مفید است. و از این نظر، از آنجایی که ابتدا آن چیزی که با کاهش پرسپکتیو چشمی نشان داده می شود، باید آن را به داخل صفحه امتداد داد، و همچنین اجسام و سطوح را به داخل صفحه نمایش داد.

می دانیم که گوارینی در طول اقامت خود در پاریس (از 1662 تا 1666) این فرصت را داشت که نظریه های دزارگ، پاسکال، دکارت و فرما را بیاموزد و علاقه ای را در خود پرورش دهد که او را با اکثریت ریاضی دانان قرن هفدهم متحد کرد. برای حساب بی نهایت و بی نهایت کوچک (به استفاده از روش های درون یابی و مطالعه برخی سری ها توسط استوینو، کپلر، گالیله، کاوالیری، روبروال، توریچلی، والیس، فرما فکر کنید). بنابراین، استفاده از هندسه تصویری دزارگ همچنان منبع بحث در میان منتقدان است: برخی ادعا می‌کنند که این در واقع مبانی نظری ساخت‌های جسورانه گوارینی (به ویژه گنبدها) را نشان می‌دهد، در حالی که برخی دیگر بر تمایز بین مفاهیم فرافکنی و فرافکنی تأکید می‌کنند. هندسه ، استدلال می کند که نقشه ها یا چشم اندازهای ترسیم شده توسط گوارینی برای درک اینکه او واقعاً تا چه حد از هندسه اقلیدسی فراتر رفته است با آگاهی از معنای عمیق تر هندسه تصویری، یعنی از این واقعیت که تمام ویژگی های یک شکل سه- ابعاد را می توان از نمایش مناسب آن استنباط کرد 1 .

سبک «اقلیدس» نسبتاً سنگین است، اگرچه نویسنده قصد دارد تظاهرات و استدلال را ساده کند. این امر بیش از حد قابل درک و توجیه است، زیرا فقدان محاسبه تحت اللفظی و زبان جبری به ناچار حتی پیش پا افتاده ترین روابط بین کمیت های هندسی ابتدایی را پیچیده و خواندنی دشوار می کند (سعی کنید رساله XXI در مورد لگاریتم ها را بخوانید: بیان مفاهیم نسبتاً ساده مانند برابری بین لگاریتم مربع یک عدد و دو برابر لگاریتم خود عدد چندین صفحه طول می کشد).

گوارینی آثار دیگری با ماهیت ریاضی و نجومی مانند کتابچه راهنمای gnomonics "Leges temporum et planetarum" که در سال 1678 در تورین منتشر شد، و دایره المعارف دو جلدی "Coelestis mathematica" که در سال 1683 در میلان منتشر شد و به اندازه گیری اختصاص داشت نوشت. از زمان، طراحی و ساخت ساعت های آفتابی و قوانین حاکم بر حرکت اجرام آسمانی. با این حال، قابل توجه ترین متن شاید «معماری عمران» باشد. پس از مرگش در سال 1737 توسط برادران تئاتین در تورین منتشر شد و به پنج رساله تقسیم می شود: در مورد معماری به طور کلی، در مورد آیکونوگرافی (مشکلات اندازه گیری، تسطیح، نمایش های پلان سنجی)، در مورد املای عالی (نظام های معماری و نماها)، در مورد " املاح پرتاب شده" (پیش‌بینی استوانه‌ها، کره‌ها و اجسام بیضوی روی صفحات)، در مورد ژئودزی (روش‌های تجزیه و تبدیل شکل‌ها و محاسبه مساحت‌ها). اگرچه رویه ای که در ارائه استدلال های هندسی دنبال می شود همیشه دقیق نیست - برای مثال در رساله املای پرتاب شده ، هم در مواردی که در آن ایجاد یک جامد به روشی دقیق (مخروط و استوانه) امکان پذیر است و هم مواردی که در آن تنها با توسل به تقریب ها (کره و چنبره) امکان پذیر است – کار گوارینی بدون شک قابل قدردانی است و به صراحت تمام اشتیاق او به ریاضیات را نشان می دهد.

در مورد استفاده از محاسبه در خلق آثار معماری، در هیچ نوشته ای از محاسبات ثابت یا ملاحظاتی در مورد تلاش و مقاومت مصالح اثری دیده نمی شود و به نظر می رسد کاربرد ریاضیات محدود به نمایش گیاهان و ساختمان ها باشد. از سوی دیگر، علم ساخت و ساز یک رشته جدید است، اگرچه برخی آن را به گالیله برمی‌گردانند که در «گفتگوهایی درباره دو علم جدید» (1638) به برخی مشکلات در خمش تیرها می‌پردازد.

بنابراین جسارت ساختمان های گوارینی ثمره شهود و تجربه است تا کاربرد عینی محاسبه، اما هندسه توسعه یک ذهنیت خاص را تعیین کرده است و با مراجعه مجدد به نوشته ها، می توان تلاش کرد تا بفهمیم چگونه و تا چه حد. مفهوم جهان و هنر، معنای منسوب به چهره ها و شمایل نگاری به کار رفته نتیجه آن است.

ما قبلاً به این واقعیت اشاره کردیم که از نیمه اول قرن 16، متون هندسی استثنایی تولید می شد (مثلاً متون هندسی که توسط روشنفکران حلقه گالیله، مانند Guidobaldo del Monte و Bonaventura Cavalieri، یا در ایتالیا منتشر می شد. فرانسه توسط گروه دکارتی) و بسیاری از مشکلات پیش روی از نیازهای عملی ناشی می شود. در این رابطه جمله ای از دزارگ را نقل می کنیم: « باید صراحتا اعتراف کنم که هیچ گاه ذوق مطالعه و تحقیق در هندسه و فیزیک نداشته ام مگر تا آنجا که می توانستم به عنوان وسیله ای برای رسیدن به نوعی مورد استفاده قرار بگیرم. آگاهی از علل تقریبی (...) برای حسن و آسایش زندگی (...) در تمرین برخی از هنرها (...) با مشاهده این که بخش خوبی از هنرها مبتنی بر هندسه است، مانند از جمله تراش سنگ در معماری ، هنر ساعت آفتابی و به ویژه هنر پرسپکتیو. .

علاقه به هندسه نیز از رساله های معماری سرچشمه می گیرد و گوارینی با پیروی از این گرایش، علاوه بر نوشتن اثری کاملاً ریاضی مانند اقلیدس، «معماری مدنی» را با یک سری اصول هندسه آغاز می کند و بدین ترتیب انتخاب خود را توجیه می کند: « معماری. به عنوان دانشکده ای که در تمام عملیات خود از اندازه گیری استفاده می کند، به هندسه وابسته است و می خواهد حداقل عناصر اولیه آن را بشناسد . به گفته گریسری 4 ، قصد نویسنده این است که به صورت گرافیکی ایده منحنی های مورد استفاده را نیز تأیید کند و در عین حال یک پردازش هندسی را در پایه هر حجم معماری-تجسمی، در جستجوی واضح و قابل اثبات قرار دهد. پیدایش

روش طراحی گوارینی، در زمینه‌ای باروک، که در آن کثرت دیدگاه‌ها با هدف برانگیختن دیدی متمرکز و چندگانه از فضای معماری به طور همزمان، می‌تواند در پرتو اکتشافات جدید در زمینه نجوم و نقش جدیدی که بر عهده گرفته است تفسیر شود. ریاضیات شکل ساختمان، بر اساس اصول هندسی، به یک مفهوم کلی از تکامل پایبند است که از اجزای اصلی پروژه شروع می شود و در آن جزئیات پلان و ارتفاعات در زمان بعدی، در مرحله پایان، تقریباً به عنوان توسعه یافته است. عناصر مکمل علاوه بر این، به لطف تسلط کامل بر ابزارهای فنی و شاید به لطف دانش هندسه برتر، طرح کلی اغلب با آزادی کامل تفسیر می شود. خود گوارینی می‌نویسد : « معماری، اگرچه وابسته به ریاضیات است، اما چیزی کم‌تر از هنر چاپلوسی نیست، که به دلایلی نمی‌خواهد این حس را منزجر کند: بنابراین، اگرچه بسیاری از قوانین آن از دستوراتش پیروی می‌کنند، اما وقتی صحبت از تظاهرات مشاهده‌شده او به میان می‌آید. قصد آزار دید را دارد، آنها را تغییر می دهد، آنها را رها می کند و در نهایت با آنها مخالفت می کند... ».

اگر برنینی اقدامات ساده‌ای را برای ساختمان‌های خود اتخاذ کند، معمار مودنا در ابتدا فقط ابعاد فضاهای اصلی را تعیین می‌کند، سپس با ساختارهای هندسی، ابعاد کوچک‌تر را تعیین می‌کند که بسیاری از آنها ناگزیر قابل مقایسه نیستند.

در آثار او ماهیت روابط فضای درونی-جرمی خارجی، نور-فضا، فضا-سازه عموماً به راحتی قابل خواندن نیست و در کنار پیچیدگی طرح، فرم های معماری همپوشانی دارند تا تنش مداوم ایجاد کنند و همچنین تا راه غلبه بر آن را پیشنهاد کند.

هر نمازخانه، دیوار یا ستون تابع توسعه یک ایده واحد است، بنابراین جزئیات تزئینی، تناسبات و هر عنصر دیگری را می توان تغییر داد و یا حتی حذف کرد تا نیازهای فضایی تصور شده از طریق یک فرآیند بسط هندسی را برآورده کند. آرگان 2 بیان می کند که گوارینی عناصر تزئینی را به عناصر کاربردی تبدیل می کند و بالعکس، به منظور دستیابی به یک نتیجه فیگوراتیو که رابطه بین جرم و فضا، بین عناصر مختلف و بین عناصر و نور را برجسته می کند، که به طور نمادین به عنوان یک مولد زندگی درک می شود.

از آنجایی که « هیچ چیزی در هنر یا علم وجود ندارد که قبلاً در هندسه نبوده است »، هندسه به نوعی Weltanschauung ، شکل نمادین، ایده ناب، ماتریس همه علوم و هنرها تبدیل می شود و برای برجسته کردن دامنه این «فلسفه هندسه» یا « هندسه فلسفی» برای تعریف سیستم فکری که کار گوارینی بر آن استوار است با اصطلاح geosophy پیشنهاد شد . در زمین‌شناسی ، فلسفه، نجوم، فیزیک، الهیات، رساله‌ها، معماری، مهندسی و حتی شعر همگرا می‌شوند: اساس عدد است و هندسه نشان‌دهنده بالاترین ارزش‌ها است (در این قرار دادن هندسه در پایه روش فلسفی می‌توانیم تشخیص دهیم. نفوذ گالیله). خود رساله «Placita philosophica» که در سال 1666 در پاریس منتشر شد، ساختاری هندسی دارد. این کتاب که به شش بخش تقسیم شده است، تلاشی برای درک همه دانش بشری، از منطق گرفته تا فیزیک، نجوم و متافیزیک است. گوارینی در آن اعلام می‌کند که می‌خواهد موضوعات « فیزیک، تجربیات، شکل‌های ریاضی » را افشا کند و در این فرآیند عقلانی‌سازی، تا آنجا پیش می‌رود که فصل «De arte» را در بخش فیزیک وارد می‌کند و معتقد است که همه هنرها به ریاضیات وابسته هستند، از فلسفه یا پزشکی، علومی که به تشبیهات بین چیزها، نسبت آنها و روابط طبیعی آنها می پردازند.

ریاضیات در هر زمینه ای مداخله می کند: "روش اندازه گیری کارخانه ها" (1674) چیزی نیست جز یک دوره در ریاضیات ابتدایی، نسخه ای عملی از "اقلیدس". "پیمان استحکامات" (1676) حتی تجزیه و تحلیل استراتژی های محاصره و نبرد را بر اساس اصول ریاضی پایه ریزی می کند. پیشگفتار «اقلیدس» رمزگذاری ریاضیات و اعداد را به عنوان نمادهای هنر الهی ارائه می دهد. "mathematicae luces" حوزه معماری را فرا می گیرد که اغلب به محلی تبدیل می شود که قضایای هندسی در آن نمایش داده می شود و با مقایسه تصاویر ساختمان ها با تصاویر گزارش شده در رساله ها می توان اسمز بین هنر و علم را درک کرد.

هر عدد به یک شکل هندسی مرتبط است: به عنوان مثال، ترکیب عدد سه با مثلث متساوی الاضلاع که به شدت در نمازخانه کفن به دلیل معنای ریاضی، زیبایی شناختی و مهمتر از همه باطنی آن، به عنوان نمادی از کمال تثلیثی استفاده می شود. حکمت کافی است هر پارتیشن نمازخانه کفن، هم از نظر پلان و هم از نظر ارتفاع، بر اساس اعداد 3، 6، 12، 36 است: سه دهلیز مدور به مدت یک سوم محیط خود در فضای اصلی قرار داده شده است که ستون ها به صورت مرتب شده اند. سه ضلعی و توسط قوس های قطعه ای به هم متصل می شوند که به نوبه خود یک مثلث متساوی الاضلاع را روی سقف می کشند. سه طاق بر روی جفت ستون‌هایی که در کنار دهلیزها قرار گرفته‌اند و سه اسپندل بین یک طاق و طاق دیگر قرار گرفته‌اند. شش پنجره قوسی در قسمت میانی وجود دارد. شش حلقه با ارتفاعات رو به کاهش وجود دارد که گنبد به آنها تقسیم شده و یک "لانه" متشکل از سی و شش طاق ایجاد می کند. دوازده نقطه از ستاره در بالای گنبد و همچنین تکیه های خارجی وجود دارد. بیضی های درام و گلدسته به اندازه یک سی و ششم محیط نسبت به پنجره ها می چرخند (شکل 5، بالا، و 8).

شکل 8. نمازخانه کفن: داخلی (از پاسانتی، 1963)

مثلث اولین چند ضلعی، تقسیم ناپذیر، اتم هندسه را تشکیل می دهد، شکلی که هر چند ضلعی دیگر را می توان به آن تقسیم کرد.

گوارینی، در ساختمان های خود، ارقام منظم را ترجیح می دهد، از مثلث متساوی الاضلاع تا شش ضلعی، به هشت ضلعی، تا دایره، مکانی از کمال، نماد جهانی بودن الهی (برای تأیید این موضوع، توجه داشته باشید که بیضی عمدتاً در جانبی استفاده می شود. یا جزئی یا در عناصر تزئینی).

پاسانتی 9 اشاره می کند که چگونه گوارینی، در گنبد کفن، بر صعود از ناحیه زمینی به ناحیه آسمانی تأکید می کند و در اول با استفاده از چند ضلعی هایی با تعداد اضلاع فرد و در دومی یک حس بی قراری ایجاد می کند. احساس استراحت و آرامش از طریق استفاده از چند ضلعی با تعداد اضلاع زوج و دایره.

ریاضیات فیزیک را نیز فراگرفته است (در "Placita" می توانیم بخوانیم که همه چیز عدد است، از جمله حرکت و نور) و برعکس، ریاضیات موجودیت فیزیکی خاص خود را دارد.

گالیله می گوید که در کتاب کیهان فلسفه به زبان ریاضی نوشته شده است « و شخصیت ها مثلث ها، دایره ها و دیگر اشکال هندسی هستند (...) بدون این ها سرگردانی بیهوده در هزارتوی تاریک است » و گوارینی در کتاب خود کار می کند، هزارتوی ریاضی جذابی را ایجاد می کند که در آن هر نماد معنایی دارد.

یکی از تکراری ترین موضوعات گوارینی دقیقاً در هم تنیدگی ساختارها با ارزش هندسی و نجومی آن است. برای مثال، ابتدایی‌ترین طاق‌ها، مانند تالار Palazzo di Racconigi، در تصاویر مربوط به مشکلات مربوط به تقاطع طبقات مطابقت دارند، در حالی که طاق‌های پیچیده‌تر، مانند طاق‌های S. Anna Reale و S. لورنزو، در تصاویر مربوط به مدارهای آسمانی (شکل 9).

شکل 9. از «معماری مدنی» (1968): برگه. XXVII

گنبد نماد آسمان است و گوارینی در آن به دنبال کمال نیست، بلکه حرکت است، زیرا در پشت آن خدا، خدای اتفاق گرایان، عامل همه چیز و همه حرکات است.

در گنبدها به پایان نامه های رساله های ریاضی در مورد مخروط ها و مقاطع مخروطی اشاره شده است: گنبد خود کفن که شکل آن توسط استوانه های متوالی با ابعاد تدریجی کاهش می یابد، برخی از چهره های «اقلیدس» را به یاد می آورد.

با بازگشت به نجوم، گوارینی، در حالی که انسان را معیار همه چیز و زمین را در مرکز جهان می داند، به بررسی حرکت کرات سماوی، وابستگی های متقابل بین ستارگان می پردازد. در زمینه معماری، این از اهمیتی که نه چندان به یک مرکز مطلق، که به روابط میان مرکز و پیرامون نسبت داده می‌شود، سرچشمه می‌گیرد: به نفوذ متقابل محیط‌های جانبی فکر کنید، همانطور که در دهلیزهای نمازخانه کفن اتفاق می‌افتد.

علاقه به ستاره شناسی نیز از استفاده از ستاره ها به عنوان یک عنصر تزئینی پدیدار می شود. در کف نمازخانه کفن، دایره های متحدالمرکز ستارگان به تصویر کشیده شده است (شکل 1b) که یادآور تصاویر نیمکره قطب شمال و قطب جنوب از "Coelestis mathematica" است. اما این همه ماجرا نیست: ستارگان در شبکه لونت های زیر طبل یافت می شوند، ستاره ها صلیب هایی در ستون ها هستند و یک ستاره بزرگ دوازده پر در بالای گنبد ظاهر می شود.

موضوع دیگری که گوارینی را مجذوب خود می کند و در بسیاری از نوشته های او فضای زیادی به آن اختصاص داده شده است، اندازه گیری زمان است. برخی از محققان گنبد S. Lorenzo را به یک ساعت آفتابی بزرگ و طبل آن را به عنوان نمایشی از مراحل ماه تعبیر می کنند. به همین ترتیب، شباهت‌هایی (شاید کمی اجباری) بین صفحه‌نمایش کلیسای کفن و نقاشی‌های رساله‌های «Placita» و «Leges temporum et planetarum» که مراحل خسوف‌ها را نشان می‌دهند برجسته شده است: به گفته حامیان این تز 1 موقعیت های ماه می تواند با موقعیت دهلیزها مطابقت داشته باشد و این مطابقت تصادفی نخواهد بود زیرا موضوع نجومی با عملکرد نمادین نمازخانه مرتبط است.

برای گوارینی، ستارگان در آسمان به دنبال مسیری موج‌دار، سینوسی و مارپیچی حرکت می‌کنند (او تلاش می‌کند تا سیستم بطلمیوسی را با جایگزینی منحنی‌های مارپیچی به جای مجموعه پیچیده چرخه‌ها و اپیکچرها اصلاح کند): بار دیگر با اشکال هندسی غنی‌شده با ارزش کیهانی مواجه می‌شویم. به عنوان عناصر معماری در تمام سطوح، از دکوراسیون گرفته تا سیستم های پلان متری استفاده می شود.

شکل 10. نمازخانه کفن: نمای بیرونی گنبد (از پاسانتی، 1963)

در نمازخانه کفن، سینوسی هم در بیرون، در نمای طبل (شکل 10)، و هم در داخل گنبد، در توری مارپیچ که به صورت زیگزاگ برای اتصال دهانه‌های شیشه‌ای بالا می‌آیند، استفاده می‌شود. علاوه بر این، در اولین پروژه گزارش شده در "معماری عمران" یک پایان مارپیچی برای مناره در نظر گرفته شده است، خطی که بهتر از بقیه می تواند نمادی از مسیر بینهایت کوچک به بی نهایت بزرگ باشد و مفهوم گوارینی را خلاصه کند.

به عنوان تأییدی دیگر بر رابطه نزدیک بین هندسه و معماری، به نظر می رسد گنبد کفن یکی از مشکلات متعدد «املای پرتاب شده» را نشان می دهد که در «معماری مدنی» (شکل 11)، مطالعه ای در مورد نحوه « ریخت گذاری » پیشنهاد شده است. از یک سطح کروی که توسط دایره های موازی اره شده است ، " برای توزیع یک کره در بسیاری از سطوح حلقوی ": در تحقق معماری به نظر می رسد که این کره باز می شود، متلاشی می شود، به تکه تکه می شود.

در گوارینی، «غیر منتظره» و «شگفت‌انگیز» 5 با قواعدی برگرفته از هندسه اقلیدسی پشتیبانی می‌شوند و به شیوه‌ای کاملاً شخصی اعمال می‌شوند.
نمی توان معمار را از ریاضیدان جدا کرد، زیرا عناصر خارق العاده و عقلانی آنقدر به هم مرتبط و وابسته هستند که به طور همزمان به عنوان کنترل و تحریک بر یکدیگر عمل می کنند . در بینش فلسفی معمار مدنی، متاثر از اقبال گرایی (گوارینی «Traité de l'homme» دکارت را می خواند)، خدا تنها خالق و تنها علت واقعی و هنرمند در نظر گرفته می شود که ظرفیت خلاقیت خود را از محرک های ریاضیات می گیرد. و به ویژه هندسه اعمال بر عقل، آزادی فرد را از طریق انتخاب وسایل، مواد، فنون، قواعد ریاضی برای خلق آثار خود بیان می کند.

بنابراین، استفاده از هندسه، در هم تنیدگی خطوط، تضاد فضاها جلوه ای از عرفان گوارینی است، تجلی اندیشه ای که تجرید ریاضی و گمانه زنی الهیاتی را به نام یک مخرج مشترک در هم می آمیزد: مفاهیم مطلق و بی نهایت.

یادداشت های کتابشناختی:

1. AAVV، " گوارینو گوارینی و بین المللی بودن باروکمجموعه مقالات کنفرانس بین المللی ، آکادمی علوم تورین، 1968.

2. آرگان جی سی، « معماری باروک در ایتالیا »، گارزانتی، 1957.

3. بویر، « تاریخ ریاضیات »، اسکار مونداتوری، 1980.

4. De Bernardi Ferrero D.، " طراحی های معماری مدنی و کلیسایی گوارینو گوارینی و هنر استاد "، آلبرا، 1966.

5. Griseri A., “ The Metamorphoses of the Baroque ”, Einaudi, 1967.

6. Guarini G., “ Civil architecture ”, Il Polifilo, 1968.

7. Guarini G., “ Euclides adauctus et methodicus ”, Augustae Taurinorum, 1671 8.

Kline M., “ تاریخ اندیشه ریاضی ”, Einaudi, 1991, vol.1.

9. Meek HQ، " Guarini Guarini "، Electa، 1991.

10. Passanti، " در دنیای جادویی گوارینو گوارینی "، Toso، 1963.

11. Wittkower R.، " هنر و معماری در ایتالیا: 1600-1750 "، عینودی، 1972.
https://matematica.unibocconi.eu/articoli/guarino-guarini-architetto-e-matematico

طبقات تس جرای

طبقات تس جرای

تس جاری یک هنرمند انتزاعی معاصر بریتانیایی است که در نقاشی ها و چاپ های رنگ روغن خود به طور گسترده با ریتم و الگو کار کرده است. در اواخر دهه 1980، او توجه خود را به طراحی پیاده‌روهای بزرگ شهری به عنوان بخشی از فرآیند توسعه مجدد برخی از مراکز عمده شهرهای بریتانیا معطوف کرد. در میان آثار او، پروژه های مهمی مانند منطقه کلیسای جامع ویکفیلد و مکان صد سالگی در بیرمنگام به چشم می خورد.

شکل 12

شکل 12
کف محوطه کلیسای جامع Wakefield، بریتانیای کبیر، طراحی شده توسط Tess Jaray (عکس با اجازه تس Jaray)

طبقات آن نسبت به اسکارپا طعم کلاسیک تری دارد. بیننده، حتی برای یک لحظه، نمی توانست به چیدمان تصادفی کاشی ها فکر کند. در حالی که کارکرد اصلی کف اسکارپا ارائه هویت به یک فضای واحد بود، کف جارای بیشتر به مفهوم کاسماتی عمل می کند، مناطق قابل توجهی را مشخص می کند، سلسله مراتب فضاها را ایجاد می کند و کانون هایی را برای توجه بیننده نشان می دهد. واژگان رسمی استفاده شده، به شدت مینیمالیستی، آن را واقعاً در تضاد با انواع غنی از فرم های استفاده شده توسط Cosmati قرار می دهد. Jaray از کاشی های مستطیلی ساده با نسبت 1:2 استفاده می کند و خودش توضیح می دهد که چگونه نقوش او از ملاحظات مربوط به ماهیت واحد مدولار ناشی می شود:

رایج‌ترین آجر (اگرچه به وضوح می‌تواند متفاوت باشد) به نسبت 3:1 استفاده می‌شود، یعنی سه آجر که در کنار هم ایستاده‌اند دقیقاً به اندازه یک آجر افقی هستند[…]. برای به دست آوردن نقوش با جلوه زینتی با این تناسبات نیاز به انرژی زیادی است. مشکل در این است که بتوان دینامیک بصری را در موتیف به غیر از دیالکتیک افقی-عمودی وارد کرد، در القای حرکات اریب که قادر به نشان دادن پویایی به ترکیب هستند[…]. با تولید جدید کاشی های سنگ فرش، اکنون یک پویایی بصری جدید حداقل برای سنگ فرش افقی امکان پذیر است. برای داشتن یک کاشی با ویژگی‌های ساختاری قوی، مناسب برای مقاومت در برابر تردد خودروها و عابران پیاده، کاشی‌هایی با نسبت 2:1 تولید می‌شوند که امکان هندسه‌ای کاملاً جدید را نشان می‌دهد. [15]

از این واژگان محدود فرم ها، Jaray می تواند پیکربندی های غنی را ترسیم کند. برای حیاط کلیسای کلیسای جامع ویکفیلد (شکل 12)، هنرمند یک طبقه طراحی کرد که هدف اصلی آن تسهیل ادغام کلیسای جامع گوتیک در بافت تجاری شهری است که در اطراف آن رشد کرده است. نتیجه با طراحی دو نقوش مختلف به دست آمد که به ترتیب منطقه تجاری و کلیسای جامع را مشخص می کنند. این دو منطقه از طریق استفاده آگاهانه از مقیاس اندازه کاشی ها و توزیع رنگ ها، در عین حال در یک بافت شهری واحد به هم متصل می شوند. Jaray منطقه مربع کلیسای جامع را با استفاده از یک عنصر بصری صلیبی شکل مشخص می کند، در حالی که خیابان های خرید با یک الگوی هندسی ساده مشخص شده اند که محتوای نمادینی ندارد. با توجه به مقیاس شهری بزرگ این مداخلات، خود نقوش باید از نظر اندازه بسیار بزرگ باشند.

شکل 13

شکل 13
گنجاندن چیدمان منظم آجرهایی با رنگ متضاد، در مجموعه آجرهای شاه ماهی، از پیش پاافتادگی دکوراسیون جلوگیری می کند.

یک راه ساده برای افزایش اندازه عناصر پیکربندی درک شده این است که آنها را با وارد کردن تضادهای رنگی در شبکه پس‌زمینه کاشی‌ها "طراحی" کنید. در پروژه خیابان خرید ویکفیلد ، کاشی‌های رنگی یک الگوی ماهی‌ماهی فوری را ترسیم می‌کنند که تنوع بصری ایجاد می‌کند و آگاهی از حضور دکوراسیون را افزایش می‌دهد. (شکل 13).

در میدان، بلافاصله در مجاورت کلیسای جامع، سنگفرش یک الگوی متقاطع را تشکیل می دهد. در زیر عنصر صلیبی ظاهراً ساده، آرایش پیچیده ای از کاشی ها قرار دارد. تضاد رنگی قوی بین کاشی‌های رنگارنگ (که صلیب‌ها را تشکیل می‌دهند) و آبی نیلی عمیق کاشی‌های پس‌زمینه، طرح تسلیحات تشکیل‌شده توسط خود کاشی‌ها تا حدودی پوشیده شده است. الگوی کاشی ها با این وجود عنصر مهمی است که به بیننده اجازه می دهد تا ابعاد فضای شهری میدان را به صورت بصری ارزیابی کند.

شکل 14 به ما نشان می دهد که این تضاد در خواندن طراحی کف چقدر اهمیت دارد. در شکل 14 الف الگوی کاشی هایی که محوطه کلیسای جامع را سنگ فرش می کنند ظاهر می شود. در شکل 15، استفاده Jaray از کاشی های رنگی به چشمان ما اجازه می دهد تا نقش اصلی صلیب را درک کنند.

این هنرمند در مورد اهمیت تقارن در آثار خود نوشت:

تقارن یک عنصر اساسی در کار من از ابتدا بوده است. این امر به طرق مختلف وجود دارد - مستقیم و آشکار، به طور مایل پیشنهادی، ضمنی به جای صریح، به طوری که وقتی یک تقارن آشکار می شود، باید سایر تقارن ها پاک شوند .[16]

در این مورد، نقوش زیر کاشی‌ها توسط نقوش واضح‌تر صلیب‌های روشن روی پس‌زمینه تیره پوشیده می‌شود، اما خود کفپوش کاشی، پاک‌شده از هرگونه کیاروسکورو و رنگ، به همان اندازه جذاب است.

یک ریاضیدان از کلمه سنگفرش برای نشان دادن پوشش یک سطح (در مورد ما صفحه) با اشکال بسته استفاده می کند، به گونه ای که هیچ ناحیه خالی باقی نمی ماند یا همپوشانی ایجاد می شود. این البته دقیقاً مطابق میل هر کسی است که می خواهد مساحت یک میدان را هموار کند.

ماژول اصلی Scarpa یک مربع است: سنگ فرش کردن سطح یا کاشی کاری کف با ماژول های مربعی مطمئناً ساده ترین راه حل برای پر کردن یک فضا است. مداخله هنری اسکارپا شامل استفاده از رنگ و "تزیین" بود که با مربع های تیره تر برای ایجاد طرح کلی به دست آمد.

شکل 14

شکل 14.
چیدمان آجرها، بدون رنگ متضاد، برای سنگفرش های متقاطع میدان ویکفیلد

طبقات Jaray - مانند کف Scarpa - یک وجهی هستند ، یعنی از ماژول هایی که همگی شکل و اندازه دارند (کاشی های مستطیلی که اضلاع مجاور آنها به نسبت 2:1 هستند) تشکیل شده است. اما، همانطور که اشاره شد، با این شکل اساسی اساسی، Jaray تعدادی تسلسل مختلف از هواپیما را ایجاد می کند. تسلیح شکل 14 همان تقارن‌هایی را دارد که نقوش صلیب‌های بابونه روی زمینه آبی است که به لطف رنگ‌ها قابل درک است.

هر دو نقوش دارای خطوط یا محورهای تقارن آینه ای هستند که در مرکز صلیب ها و وسط راه بین بازوهای افقی آنها قطع می شود. همانطور که این محورها قطع می شوند، مراکز چرخشی مرتبه-2 ایجاد می کنند. این اتفاق در نقاط میانی دو بخش که به مرکز یک صلیب می‌پیوندند و مرکز دو صلیب به صورت مورب و بالای آن قرار می‌گیرد. دو مرکز چرخش اخیر روی یک محور تقارن آینه ای قرار نمی گیرند، زیرا آنها تصاویر آینه ای از یکدیگر هستند.

Jaray در طراحی کف خود برای میدان صد سالگی در بیرمنگام، هم از یک الگوی دوره ای و هم از سازماندهی کلی حول یک عنصر مرکزی قوی برای طراحی این فضای بزرگ استفاده می کند. عنصر مرکزی Cosmati به محراب کلیسا منتهی می شود. پروژه جرای چشم را به فضای سبز انتهای میدان هدایت می کند. عنصر مرکزی Cosmati توسط بخش های مستطیلی احاطه شده بود که هر یک حاوی یک موتیف دوره ای متفاوت بود. Jaray برخی از الگوهای دوره ای را بر روی تاج ها به طور متحدالمرکز اطراف راهرو مرکزی قوی اعمال می کند. محور کاذب کف آن با نقوش هسته مرکزی تقویت می شود: مرکز عناصر نقش مایه تزئینی، که روی محور تقارن خاص قرار گرفته اند، رنگ متفاوتی با نقوش باقی مانده در ناحیه مرکزی دارند. بنابراین، بر خلاف طبقات Cosmati، عنصر مرکزی کف دارای تقارن آینه ای است.

شکل 15

شکل 15
طرح آجرها، با رنگ های متضاد که صلیب ها را مشخص می کنند، برای کف میدان Wakefield.

اما احتمالاً بارزترین تفاوت بین این کف و کف کلیسای Cosmatesque این است که تمام الگوهای Jaray با وارد کردن رنگ به انواع تسلیحات مختلف، که همگی از کاشی‌ها به نسبت 2:1 به دست می‌آیند، ایجاد می‌شوند. Jaray با این دایره واژگان محدود اشکال، خود را در خلق آثار متنوع و جالب نشان می‌دهد.

Jaray برنامه ریزی کرد تا در چارچوب محدودیت های استانداردسازی مصالح ساختمانی خلاقانه کار کند و مایل است هنرمندان دیگر نیز همین کار را انجام دهند:

حساسیت هنرمندانی که در استفاده از زبان بصری انتزاعی اصلاح شده اند، تاکنون به ندرت برای کار بر روی هندسه های ناشی از مصالح ساختمانی استفاده شده است. ما باید بدانیم که چگونه آنها را در ابداع راه هایی برای استفاده مجدد از مواد در زمانی که تولید مکانیزه و استاندارد می شود، مشارکت دهیم. اما دوره هایی وجود دارد که در آن استانداردسازی می تواند شما را به دنبال مسیرهای جدید تشویق کند [...]. این نیاز به تفکر و توجه بیشتری دارد، اما حداقل ممکن است به ما کمک کند تا از این هکتارهای درخت شاه ماهی معمولی که برخی از مراکز شهری ما را گرفتار می‌کنند اجتناب کنیم. پویایی یا هماهنگی زیر پای ما به شکل گیری آگاهی بیشتر از آنچه که ما را احاطه کرده است کمک می کند. [17]

کفپوش های تس جاری نمونه ای از این هستند که چگونه دکوراسیون می تواند به افزایش حس نظم ما در محیط کمک کند. آنها نمایشی از قدرت زینت هستند، زمانی که خلاقانه به کار گرفته شوند، در تحکیم درک ما از آن ساختارهای ضروری برای خواندن دنیای اطرافمان.

https://matematica.unibocconi.eu/articoli/i-pavimenti-di-tess-jaray

ریاضیات و معماری: از کانون... تا آشوب

و معماری: از کانون... تا آشوب

ریاضیات و معماری: از کانون... تا آشوب

فرصت صحبت در مورد ریاضیات و معماری - که مشتاقانه مورد انتظار طرفداران قرار می گیرد و هر دو سال یکبار ادامه می یابد - کنفرانس بین المللی Nexus 2006: Architecture and Mathematics است که امسال در جنوا در مقر معتبر دانشکده معماری برگزار شد. به موازات کنفرانس، نمایشگاه The Model Laboratory 06 در Cisternone دانشگاه (فضای نمایشگاهی بسیار پیشنهادی)
برپا شد که در آن دوره های آموزشی بین ریاضیات و معماری طراحی و ایجاد شده توسط برخی از کلاس های موسسه هنری مونزا با همکاری ارائه شد. با دبیرستان هنری بوستو آرسیزیو.

هم کنفرانس و هم نمایشگاه یک هدف واحد داشتند: نشان دادن پیوندهای آشکار بین دو رشته و در عین حال ارائه لحظه ای تأمل، در تلاش برای برجسته کردن مسیرهای شناخته شده و ترمیم شکستگی های آشکار بین دو رشته انضباطی.
برای انجام این کار کافی است به چشم معاصر نگاه کنید، با یک کلید مدرن بخوانید و دانش باستانی را به یک زبان به روز ترجمه کنید. اما بیایید قدم به قدم پیش برویم.

در برنامه کنفرانس، سه لحظه اساسی برجسته می شود که مسیر از کانون تا هرج و مرج را پوشش می دهد. می توانیم آنها را به صورت زیر نشان دهیم:

- کلاسیک

- معاصر

- محاسباتی

بدیهی است که تقسیم بندی - به ویژه از نقطه نظر زمانی - هرگز روشن نیست و لزوماً برای هر دو رشته یکسان نیست. هرگز جدایی وجود ندارد، اما انتقال کم و بیش ناگهانی از یکی به دیگری وجود دارد. ما یک به یک به آنها می پردازیم، اما بدیهی است که هر یک از آنها در دو رشته، دوره های زمانی را پوشش می دهند که همیشه با هم منطبق نیستند.

کلاسیک

برای قرن ها، قانون - قاعده - هنجارهای زیبایی شناختی را ایجاد می کند. تقارن و مقطع طلایی استانداردهای ساخت و ساز را دیکته می کند. ساختمان باید - تقریباً در تمام قسمت های خود - به این قوانین برآمده از ریاضیات و با هدف دستیابی به کمال احترام بگذارد. به پارتنون، کلیساهای رومی و گوتیک، قنات های رومی، قلعه دل مونته، معماری فکر کنید که در آن می توان نمونه های متعددی از کاربردهای تقارن و بخش طلایی را پیدا کرد (این دومی لزوماً وجود دارد، حتی اگر در یک نهفته، جایی که انتخاب است. به شکل پنج ضلعی ظاهر می شود). ریاضیدانان تقارن های ممکن در صفحه را به ساختارهای جبری - به گروه ها - طبقه بندی می کنند و می گویند که فقط 17 گروه از تقارن در صفحه وجود دارد. در معماری، همه از قبل در موزاییک های الحمرا در گرانادا حضور دارند، حتی اگر نمایش آنچه بیان شده بسیار جدیدتر باشد.

دانشمندان همیشه به دنبال این میل بوده اند که جهان را با عبارات ریاضی توصیف کنند. بیایید به افلاطون بیندیشیم که نوعی معماری جهان (دقیقاً از مبدأ کیهان تا توصیف پیدایش و ماهیت انسان ها) را با عبارات دقیق و عقلانی ارائه می دهد و از مثلث ها و مجموعه آنها شروع می شود. در تیمائوس می نویسد: «و شکلی به آن داد که مناسب و شبیه آن بود، در واقع برای موجود زنده ای که باید همه موجودات زنده را در درون خود در برگیرد، آن صورتی مناسب است که همه صورت ها را در درون خود شامل می شود. به همین دلیل است . او آن را گرد کرد، به شکل کره ای که از هر طرف به طور مساوی از مرکز تا انتها امتداد می یابد ، یعنی کامل ترین شکل ها و شبیه ترین به خود، و مشابه را زیباتر از ناهمسان می دانست» و دوباره « .. اما سطح صاف و مستقیم از مثلث تشکیل شده است و هر یک از مثلث ها دارای یک زاویه قائمه و دو گوشه حاد هستند طرفین از اضلاع مساوی اما قسمتهای غیر مساوی از وجوه نابرابر دارند...». قانون ریاضی بدیهی است که نوعی پناهگاه امن - نه تنها در آن زمان - برای پاسخ به سؤالات بسیاری در مورد ساختار جهان و چیزهایی که ما را در جهان احاطه کرده اند ارائه می دهد. همین امر زمانی اتفاق می‌افتد که شیوه‌هایی که برای بازنمایی استفاده می‌شوند - به چشم‌انداز فکر کنید (در ابتدا به عنوان علم بینایی متولد شد و سپس به یک علم بازنمایی تبدیل شد) - نیاز به توضیح علمی و رسمی‌سازی دقیق‌تر را احساس کنید. بار دیگر به ریاضیات تکیه می کنیم: پرسپکتیو هندسه تصویری ایجاد می کند که حداقل در بین ریاضیدانان، درخشش مادر برجسته خود را مبهم می کند.

معاصر

بیش از همه در آغاز قرن گذشته است که تقریباً در تمام زمینه های رشته ای، در مقایسه با دانش مدون قبلی، بیشترین تغییرات رخ می دهد: هنر، معماری، موسیقی، ادبیات، فیزیک، ریاضیات، و غیره. روانشناسی و سپس سایبرنتیک. این یک فرآیند ذهن دمنده از نوآوری است. قابل درک است که این قانون دیگر نمی تواند منحصر به فرد باشد. قوانین تعیین شده به چالش کشیده و شکسته می شوند (به موسیقی دوازده تنی فکر کنید). در بسیاری از زمینه ها، دیدگاه های متعددی معرفی شده است.
در معماری، به ویژه در نیمه دوم قرن است که عناصر ساختمانی جدید ظاهر می شوند و از فرم های اطمینان بخش و بالاتر از همه بسته مانند محیط و بیضی فاصله می گیریم. فرم های پیچیده تر از نقطه نظر توصیفی استفاده می شود. به عنوان مثال، هذلولی ها، کاتناری ها و بسیاری از منحنی های دیگر مانند کاردیوئید، لنیسکات، ورسیرا، و غیره بیشتر ظاهر می شوند (علاوه بر سهمی ها)، همراه با تمام تقاطع ها و ترکیب های ممکن بین این ها.
سرجیو موسمچی در طراحی پل بر روی باسنتو (Potenza, 1967/69) که به دنبال مناسب ترین فرم برای تحقق پروژه خود بود، نوشت: «از تعیین شکل قوس حدی، یعنی قوسی که
این منحنی به غیر از ثابت های ضربی که مقاومت ماده را در نظر می گیرد، دارای شکلی باشد که معادله آن y =log باشد . ریاضیات یک بار دیگر قاعده ای است که الهام بخش تولید فرم ها و حل مسائل ساخت و ساز است. توسعه ریاضی و علمی به ما این امکان را می‌دهد که بین اشکال جدید و استفاده از مواد بدیع، بپذیریم و چالش‌هایی را که در دیگر لحظات تاریخی غیرقابل تصور تلقی می‌شوند، حل کنیم. نیاز به بهینه سازی می شود. جستجو برای فرم بهینه ای که به درخواست های اولیه پاسخ می دهد. بهترین در میان خطوطی که ناحیه محصور را بهینه می کند. بهترین سطحی که حجم محصور را بهینه می کند. اینگونه بود که سطوح مینیمال ، یا به عبارت بهتر سطوح هوشمند، که در مؤسسه اشتوتگارت نامیده می‌شوند، مدرسه معتبری که توسط فری اتو تأسیس شد، به وجود آمدند، که طراحی و ساخت اولین سازه‌های کششی بزرگ به آن برمی‌گردد (به غرفه اکسپو فکر کنید.در مونترال، 1966/67). با شروع از اواسط دهه 1960، فری اتو تیمی از معماران، مهندسان، ریاضیدانان و زیست شناسان را گرد هم آورد که استراتژی های ساخت و ساز و راه حل های رسمی را با اشاره به "سقف سبک فضاهای بزرگ" تجزیه و تحلیل کردند. در این زمینه، موارد زیر به طور موازی انجام می‌شود: یک مطالعه نظری صرف بر روی اشکالی که مسئله پیشنهادی را بهینه می‌کنند (با پشتیبانی از مدل‌های تجربی که برای مثال از صفحات صابونی استفاده می‌کنند). یک بررسی تکنولوژیکی در مورد مصالح و انتخاب های ساخت و ساز و مطالعه ساختارهای طبیعی که در مقیاسی متفاوت مشکلاتی مشابه آنچه پیشنهاد شده را حل می کند. تحقیقات انجام شده بر اساس مدل های تجربی به نتایج رسمی منجر می شود که اشکال ارگانیک را به یاد می آورد. به عنوان مثال، در پروژه استادیوم المپیک مونیخ، راه حل ها و استراتژی های اتخاذ شده توسط عنکبوت ها در بافتن تارهای خود مورد آزمایش قرار می گیرد. شباهت این ساختارها با ساختارهای تولید شده توسط طبیعت نتیجه تقلید از اشکال آن نیست، بلکه ناشی از اصول آن است.

شایان ذکر است - در این مرحله - به یاد داشته باشیم که اولین سطوح حداقل توسط فیزیکدان بلژیکی JAF Plateau (1801-1883) مورد مطالعه قرار گرفت. آنها توسط مقاطع مخروطی و دگرگونی های انجام شده بر روی آنها (غلت های مقاطع مخروطی) ایجاد می شوند که در نتیجه سطوحی تولید می کنند که حداکثر حجم را با حداقل مساحت محصور می کنند. Plateau شش سطح حداقل یافت: کره، صفحه، استوانه، کاتنوئید، نادولوئید و گره. او در ابتدا برای آزمایشات خود از قاب های غوطه ور در آب صابون استفاده کرد. چند قرن قبل و بدون استفاده از ورقه های صابونی، اما فقط از روش های ریاضی، اویلر مشاهده کرده بود که کاتنوئید، سطح تولید شده توسط کاتناری (منحنی معادله y= (e x + e -x )/2 یا اگر ما ترجیح می دهیم y = Chx، کسینوس هذلولی x) مسائل بهینه سازی را حل کرد.

مطالعات بر روی حداقل سطوح متعاقباً توسط ریاضیدانان مختلف به طور عمیق مورد بررسی قرار گرفت. همچنین در طول قرن نوزدهم، هرمان شوارتز راه‌حل‌هایی را برای مسئله پلاتو در مورد چندضلعی‌ها فرموله کرد. با این حال، این جسی داگلاس آمریکایی بود که نتایج را برای پرونده عمومی مشخص کرد و برای آنها، در سال 1936، یکی از دو مدال اول فیلدز را به دست آورد.

این نمونه ها عمدتاً متعلق به به اصطلاح معماری مهندسین هستند که در تحقیقات علمی-فناوری، عنصر پایه زبان خود را می یابند. در این رویکرد طراحی، اشکال مورد استفاده از تحقیقات انجام شده بر روی مواد و قوانین ساخت و ساز ناشی می شود. این شاعرانگی طراحانی مانند Nervi، Le Ricolais، Fuller، Torroja، Candela، Calatrava و غیره است. در آثار آنها نمونه های متعددی وجود دارد که گواه اتحاد بین ریاضیات و معماری است (به گنبدهای بزرگ ژئودزیکی فولر فکر کنید).

در عین حال، این دیدگاه از فرم با دیدگاهی "سنتی" بیشتر بر اساس ارزش های پلاستیکی و ملاحظات عملکردی همراه است. نمونه‌ای - که در کنفرانس Nexus 2006 نیز ذکر شد - توسط آثار اسکار نیمایر ارائه شده است که در سن عالی 99 سالگی - با اشتیاق - به طراحی ادامه می‌دهد. ما فکری از او را به یاد می آوریم که کاملاً نمادی از گذرگاهی است که در مورد آن صحبت کردیم: "این زاویه مناسب نیست که مرا جذب می کند. حتی آن خط مستقیم، سخت و انعطاف ناپذیری که انسان ایجاد کرده است. آنچه مرا جذب می کند خط منحنی است، آزاد و احساسی. خط خمیده ای که در کوهستان های کشورم، در میان ابرهای آسمان، در بدن زن معشوق می بینم. Niemeyer از سطوح منحنی ایجاد شده توسط چرخش خطوط مسطح، اغلب مخروطی، استفاده گسترده ای می کند. او جستجوی فرم هایی است که قادر به ترکیب و بیان، از طریق تأثیر بصری قوی، پیام های اساسی هستند. بی‌واسطگی نمادینی که توسط یک انتخاب کاملاً هندسی دیکته می‌شود، اما، این بار، فقط برای حفظ خلوص فرم به عنوان مدرکی از زبانی که آرزوی جهانی بودن را دارد.

محاسباتی

تاکنون، هندسه و به طور کلی، ریاضیات در ایجاد قوانین هم برای حل مسائل و هم برای انتخاب نسبی اشکال در طراحی معماری نقش داشته اند. در واقعیت، در مقایسه با نمونه های تحلیل شده، وضعیت قبلاً تغییر کرده است. مطالعه آشوب و پیچیدگی از دیرباز میراث ریاضیات بوده است. موضوع تحقیق دیگر امر مستمر و مشتق پذیر نیست. ما به تحلیل مدل‌های گسسته‌ای رفتیم که با پدیده‌های واقعی که شرح آن‌ها هستند، مطابقت بیشتری دارند. به عنوان مثال، تمام مدل های به اصطلاح آشفته را در نظر بگیرید. ممکن است تصور شود که در ریاضیات «دقت» (قطعیت، ثبات و غیره) از دیرباز جای خود را به تقریب و همچنین تجزیه و تحلیل خطاها داده است.

اما همه اینها به لطف پشتیبانی و سرعت ابزارهای فناوری اطلاعات و شبکه سازی آنها امکان پذیر است. راه را برای تحقیقات جدید باز می کند و این در مورد معماری نیز صدق می کند! احساس این است که پیام ثبات و استحکام بزرگی که از «معماری قدیمی» سرچشمه می‌گیرد - به پانتئون، کلیسای جامع گوتیک، معماری خردگرایی فکر کنید - با پیامی زودگذر، هوادار و شناور جایگزین می‌شود. با تأثیر عالی، ارتباط بصری عالی اما همچنین از «سبکی» عالی. در این تکامل، به نظر می رسد که فرم به خودی خود یک هدف، تقریباً افراط و نماد یک عمل خلاقانه است که منحصراً توسط ساز انجام می شود. تقریباً یک فرآیند تصادفی که از یک ورودی اولیه ، اشکال و سطوحی را تولید می‌کند که دیگر هدف ساده‌سازی نمایش واقعیت را ندارند، اما اغلب پیچیدگی فعلی آن را ترجمه می‌کنند.
به عنوان نمونه ای از مدرنیته، ما دوست داریم یکی از معمارانی را در نظر بگیریم که در ده سال اخیر شهرت بین المللی به دست آورده است: زاها آدید (از پروژه های او به یاد داریم: مرکز هنرهای معاصر در رم، کتابخانه بزرگ کبک در مونترال. ، یکی از ساختمان های نمایشگاه جدید میلان و غیره). انتخاب عمدی است و انگیزه بلافاصله قابل درک خواهد بود.

زاها در بغداد به دنیا آمد و پس از فارغ التحصیلی در رشته ریاضیات در بیروت، در انجمن معتبر معماری در لندن فرود آمد و در آنجا ماندگار شد. در ژوئن 2005 زاها کنفرانسی را برای دانشجویان آکادمی معماری مندریسیو (سوئیس) برگزار کرد که در طی آن برخی از پروژه های خود را به تصویر کشید. او در آثارش درخشندگی و شعر مکان های مبدأ خود را با سبکی و شفافیت مکانی که در حال حاضر در آن زندگی و کار می کند ترکیب می کند.

خطوط شکل‌های سینوسی ایجاد می‌کنند که یکدیگر را تعقیب می‌کنند، با یکدیگر ملاقات می‌کنند و با یکدیگر «ازدواج» می‌کنند و قلمرو را به شیوه‌ای منحصربه‌فرد و «مهم» پر می‌کنند. معروف‌ترین پروژه‌های او که در آنها شفافیت و سیالیت اساسی است، اینگونه متولد شدند: اهدافی که او با تطبیق با فرم‌هایش، موادی که همیشه «رام‌پذیر» نیستند، مانند بتن، به آنها دست می‌یابد. در آثار او می‌توان قوانین شعری بزرگ‌ترین معماران قرن گذشته را خواند که خود او می‌سازد و صحنه‌نگاری جسورانه و قاطعانه‌ی تئاتری را تقویت می‌کند. هیچ چیز نادیده گرفته نمی شود و هر ساختار حاوی انبوهی از فرم های ریاضی و زبان خاصی است که آنها را مشخص می کند و زاها از طریق مسیرهای رایانه ای آن را توصیف و ایجاد می کند. حتی در معماری استفاده از ابزار IT در این مرحله نه تنها به کنترل مسیرها و نتایج اجازه می دهد، بلکه به طراح در تمام مراحل کار خود تا شکلی که باید ایجاد شود کمک می کند. پروژه های او - به این ترتیب بسته بندی شده - ساختارهایی به نظر می رسد که بیشتر برای یک فیلم علمی تخیلی مناسب هستند تا مکانی که هر انسانی دوست دارد در آن زندگی کند. آفرینش هایی با تاثیر بصری عالی، با تصویری تلقین کننده. زاها فرم را با شروع از علامت، از خط تولید می کند. نوعی عمل خلاقانه که سپس تمام فضا را از طریق سازه‌های آینده‌نگر پر می‌کند، جایی که معمار حتی غیرممکن‌ها را جرأت می‌کند و ریاضیدان در محدوده هندسه‌ها قرار می‌گیرد. به سؤالی که از او پرسیدیم «دانش شما از ریاضیات چقدر بر خلاقیت و انتخاب‌های طراحی شما تأثیر گذاشته است؟»، زاها - کاریزماتیک و رسانه‌گرا، اما در عین حال ناپدید و گریزان - با لبخندی کوتاه پاسخ می‌دهد: «بسیار بسیار"

https://matematica.unibocconi.eu/articoli/matematica-e-architettura-dal-canone-al-caos

«دیوژنس» اثر پارمیجیانینو. کیمیاگری و هندسه

دیوژن پارمیجانینو .
کیمیاگری و هندسه

دیوژن حکاکی شده در سال 1527 و اختراع پارمیجانینو (1503-1540)1 موضوع خوانش هایی بوده است که دقیقاً نادیده گرفته شده است که فیلسوف خود را به چه چیزی نشان می دهد که به آن توجه دارد و شایستگی توجه را دارد زیرا در رشد فکری هنرمند مرکزی است.

Gian Giacomo Caraglio (؟) بر اساس اختراع Parmigianino، Diogenes

هویت دیوژن از ویژگی‌های شخصیت قابل تشخیص است: فانوس که با ضرب‌المثل «من به دنبال انسان هستم»، بشکه ملاقات با اسکندر مقدونی و مرغ کنده‌شده‌ای که دیوژن به عنوان تمسخر برای افلاطون فرستاد. انسان را "حیوانی دوپا و بدون پر" تعریف می کند. دیوژن، برهنه، رو به رو روی تخته‌ای مربعی نشسته است، خز روی سینه‌اش در سطح قلب تا حدی سینه‌اش را می‌پوشاند. او غرق در خواندن کتابی است که روی زمین گذاشته شده و جلد دیگری روی آن به عنوان منبر عمل می کند و با چرخاندن نیم تنه اش با حرکت دست راستش همراه می شود که با چوب نشانگر تصویر دوازده وجهی در صفحه یک است. کتاب سوم زیر پای او . وزش هوا شنل پشت سرش را باد می کند و موهایش را به هم می زند، اما نه (یک ناهماهنگی عجیب) صفحات کتاب ها. قرائت در منشأ تنش بزرگ درونی او به وضوح دوازده وجهی را هدف خود دارد.

جزئیات کتاب با دوازده وجهی

دو دیوژن

قبل از اینکه خودمان به آن بپردازیم، لازم است در نظر داشته باشیم که در رنسانس در مورد هویت دیوژن معروف به سینیک، ابهامات زیادی وجود داشت، اینکه آیا او فیلسوف اصالتا اهل سینوپ بود که در قرن چهارم قبل از میلاد می زیست. C. را می توان با دیوژن آپولونیا، فیزیکدان مکتب ایونی که یک قرن پیش از آن می زیسته، یکی دانست. خلط دیوژن پیش سقراطی با دیوگنس بدبین با تفسیر De civitate Dei (VIII 2) نوشته قدیس آگوستین، یکی از پرخواننده ترین آثار در محیط انسان گرا، که در آن به اندیشه فلسفی مکتب ایونی اشاره می کند، پشتیبانی شد. . حتی دیوژن - سنت آگوستین می نویسد - شنونده دیگر [همراه با آناکساگوراس] آناکسیمن، قطعاً گفت که هوا ماده اشیاء است که همه چیز از آن سرچشمه می گیرد، اما او به آن عقل الهی بخشید، زیرا بدون این هیچ چیز نمی تواند حاصل شود. آن " 2 . "این دیوژن - نت های براق - cynic نامیده می شود، یعنی سگ" 3 .

به این سردرگمی باید واقعیت مهم دیگری را اضافه کنیم، وجود کیمیاگر افسانه ای دیوژن. در بازسازی افسانه 4 حضور مقامات کیمیا به همراه هرمس تریسمگیستوس «پدر و پیامبر فیلسوفان» در رساله کیمیا توسط دکتر پیترو بونو دا فرارا مارگاریتا پرتیوسا نوولا (1330) مورد توجه قرار گرفت. در قرن پانزدهم، دموکریتوس، فیثاغورث، افلاطون، ارسطو و بسیاری دیگر از کیمیاگران یونانی، لاتین و عرب، از دیوژنی که وطن او مشخص نشده است . پیترو بونو از سنتی پیروی کرد که می توان آن را به De arte sacra توسط المپیودوروس اسکندریه کیمیاگر (قرن چهارم) ردیابی کرد، که در آن نویسنده از فیزیکدان پیش از سقراط، دیوگنس آپولونیایی یاد می کند که، همانطور که دیدیم، معتقد بود که اصل است. از همه چیز "هوا". بنابراین نه دیوژن سینوپی بود و نه یک کیمیاگر، با این حال متن المپیودوروس کیمیاگر به یکی از منابعی تبدیل شد که اجازه تولد افسانه کیمیاگر دیوژن سینیکی را داد. برای زندگی منزوی و انزوا، دوری از کالاهای دنیوی، کاهش نیازها به ضروریات، دیوگنس بدبین به آرمان کیمیاگری پاسخ داد که از روی طمع ثروت کار نمی کند، پاداش ها و امتیازات شاهزادگان را رد می کند و همه چیز را می گذارد. قبل از جستجوی انفرادی دانش و حکمت 6 . بنابراین، در این سردرگمی، دیوژن بدبین می‌توانست با فیزیک سر و کار داشته باشد، نه با ریاضیات و هندسه اقلیدسی، واقعیتی که باید برای دوازده وجهی اختراع دیوژن در نظر داشت .

دوازده وجهی

همانطور که مشخص است، پارمیجیانینو جوان به کیمیاگری علاقه داشت و در سال های آخر عمر کوتاه خود به کیمیاگر آزمایشگاهی تبدیل شد: «با تقطیر به دنبال هارمونی طلا بود و احمقی که هارمونی داشت، در ساختن فیگورها متوجه نشد. وساری در چاپ اول زندگی ها (1550) بدون ناراحتی و پشیمانی نوشته است . این می تواند مواجهه با سنت کیمیاگر دیوژن را در نوشته هایی درباره کیمیا که در آن به وطن او اشاره نشده بود توضیح دهد، در حالی که همانطور که دیدیم فیزیکدان آپولونیا و سینیک سینوپ یک فرد مجرد شده بودند. از این رو در اختراع دیوژن اهمیت نقش موتیف وزش هوا، که با تورم تند شنل برجسته می شود، تا حدی که می تواند آن "هوا" را که برای دیوژن فیزیکدان اصل مادی همه چیز بود، تداعی کند. با دلیل الهی در این صورت، موتیف، و نیز مصلحت صوری حرکت و فضا، از ویژگی های فیلسوف تلقی می شود.

در مورد حضور دوازده وجهی در دیوژن ، عدم توجه به آن نمی تواند تعجب آور باشد. به نظر می‌رسد هیچ محققی تا به امروز اشتقاق آن را از جداول برگرفته از نقاشی‌های لئوناردو، خلاصه‌ای از نسبت دیوینا توسط لوکا پاچیولی، منتشر شده در ونیز در سال 1509، از شکل دوازده وجهی «صفحه جامد» با سایه‌های کیاروسکورو و مانند این، تصویری از صفحه یک کتاب که در حکاکی با ترتیب پرسپکتیو حجم کوتاه شده است. همین امر در مورد صفحه دیگر نیز صدق می کند: اگرچه با توجه به ترکیب ترکیب تنها بخشی از آن ارائه شده است، اما در طرحواره سازی لئوناردی معمولی و قابل تشخیص، یک چندوجهی "خلاء" که ناقص بودن نمایش آن را نشان نمی دهد، ردیابی می شود. اجازه می دهد شناسایی شود اکنون، با شناسایی منبع مجازی دوازده وجهی، می‌توانیم اختراع پارمیجیانینو را بیشتر و بهتر درک کنیم.

فرا لوکا پاچیولی (حدود 1445/1450 - 1517) اصالتاً اهل بورگو سان سپولکرو 8 ، الهی‌دان فرانسیسکن، هموطن نقاش و ریاضی‌دان پیرو دلا فرانچسکا، نویسنده مشهور Summa de Arithmetica, Geometria, Proportioni et Proportional است . ونیز در سال 1494، دایره المعارف دانش ریاضی آن زمان، از حساب تا جبر، تا عملیات تجاری، تا هندسه. پرتره او در یک تابلوی باشکوه از سال 1495 که اکنون در کاپودیمونته است به دست ما رسیده است.

"IACO.BAR." ، فرا لوکا پاچیولی و یک شاگرد ، 1495،
ناپل، گالری دی کاپودیمونته

ارتباط فکری پاچیولی با لئوناردو کاملاً شناخته شده است. در سال 1496 این ریاضیدان توسط دوک لودوویکو اسفورزا به تدریس عمومی در میلان فراخوانده شد که در سال 1498 او رساله De la divina reporte را با شصت شکل تمام صفحه از پنج جسم منظم - چهار وجهی، هشت وجهی، شش وجهی، ایکو وجهی، دوازده وجهی به او تقدیم کرد. و از کارکنان آنها، که توسط لئوناردو در چشم انداز ترسیم شده است. این اثر قرار بود یازده سال بعد منتشر شود.

لئوناردو (؟)، دوازده وجهی صفحه جامد و دوازده وجهی صفحه خلاء،
در L. Pacioli، Divina Proportione ، میلان، Biblioteca Ambrosiana

پاچیولی با اشاره به کیهان شناسی تیمائوس (53a-56a) در آوردن استدلال هایی برای نشان دادن «الوهیت» نسبت، که به عنوان فضیلت اطلاعاتی جهان ایجاد شده بر اساس «تعداد، وزن و اندازه» درک می شود، مشاهده می کند: «Si commo Dio. وجود را به فضیلت آسمانی با نام دیگری به نام جوهر پنجم می دهد و از این طریق به چهار جسم ساده دیگر یعنی چهار عنصر زمین، آبی، هوا و آتش و از این طریق وجود یکدیگر در طبیعت را اعطا می کند. بنابراین این مقدس ما موجود صوری به این آسمان نسبت می دهد (طبق گفته افلاطون باستان در تیمائوس ) و به آن شکل جسمی به نام دئودسدرون را نسبت می دهد، در غیر این صورت جسمی از 12 پنج ضلعی، که پاراگراف زیر بدون ما نشان داده خواهد شد. نسبت آن ممکن نیست تشکیل شود " 9 . و باز هم: «شکل پنج ضلعی 12 پایه [افلاطون] منسوب به آسمان به عنوان ظرف همه چیز. یکی در کتیبه های آنها در دیگری آمده است " 10 .

ذات کیهانی

بنابراین، بر اساس اندیشه نوافلاطونی پاچیولی، گوهر پنجم، فضیلت آسمانی منشأ الهی است که به جهان هستی حیات می بخشد. آسمان / ذات پنجم / عنصر پنجم دارای شکل دوازده وجهی است که با نسبت "مقدس" ساخته شده است. این "مخزن" حیاتی چهار عنصر امپدوکلوس - آتش، زمین، هوا، آب -، اجسام ساده ای است که در جوهر پنجم شرکت می کنند و از نسبت دوازده وجهی، ظرفی از چهار جسم منظم اقلیدسی مطلع می شوند. به تناظرهای چهار وجهی-آتش، شش وجهی زمین، هشت وجهی هوا، آب-ایکو وجهی. از عناصر ساده، هر چیز دیگری در دنیای حیوانی، گیاهی و معدنی در طبیعت ایجاد می‌شود که تابع چرخه تولید و فساد است، در حالی که ساختار اشیا توسط بدن‌های منظم و وابسته به آنها با ترکیب‌های بی‌نهایتی که همیشه بر اساس تناسب تنظیم می‌شوند، ایجاد می‌شوند. . پاچیولی با استعاره ای برگرفته از عمل تقطیر، بدون دلالت های فلسفه طبیعی، در این باره می گوید: «از آن 5 تن [بدن] منظم، فضیلت [نسبت] همیشه در سایر وابسته ها به تشبیه آن 5 تقطیر می شود. [جسم‌های] ساده که با شکل‌گیری هر آفرینش مرکب موافق است.» 11 .

L. Pacioli, Divine Proportion , Venice 1509, pl. XXVII - XXVIII،
دوازده وجهی صفحه جامد و دوازده وجهی صفحه خالی

پس از آنچه دیدیم، در دیوژن، ریاضیدان اقلیدسی نیست که به دوازده وجهی می پردازد، بلکه فیلسوف طبیعت، فیزیکدان، و در نتیجه شکلی است که چوب را بر آن نشانه می گیرد، که نشان دهنده موضوع تأمل فلسفی اوست و درخواست می کند. توجه ناظر، تصویر آسمان فاسد ناپذیر/ پنجمین جوهر منشأ الهی است - مانند کیهان‌شناسی افلاطونی پاچیولی که پارمیجانینو به آن وابسته است. حال، با توجه به افق فرهنگی و عملیاتی پارمیجیانینو، نمی توان نادیده گرفت که در آموزه کیمیاگری، استفاده از فیزیک ارسطویی که هیچ چیز فساد ناپذیری را در دنیای زیر قمری مشمول فساد و نسل نمی پذیرد، گوهر پنجم پیوند «روحانی» است. حیاتی است که وحدت عناصر به سادگی اصلی در سنگ فلسفی بستگی دارد، "سنگ" که ماده تبدیل فلزات به ترکیب کامل طلا و داروی اجسام است. از نظر مفهومی، تصویر دوازده وجهی به نقش نمادین «هوا» متصل است، که، همانطور که در بالا مشاهده شد، برای دیوژن پیش از سقراط، اصل الهی همه چیز بود. خوب، اگر پارمیجانینو با موتیف "هوا" به نفس اصل حیاتی اشاره می کند، با دوازده وجهی که دیوژن نشان می دهد "شکل" آن را نشان می دهد، در حالی که با دست بلند شده به سمت قلب، ارزش پنوماتیکی آذرین آن را پیشنهاد می کند.

دیوژن نه تنها دریافت در شمایل نگاری (شاید مورد منحصر به فرد) از سردرگمی فیزیکدان آپولونیا و بدبین از سینوپ در شکل یک کیمیاگر دیوژن، واقعیتی که به تاریخ فرهنگ فلسفی و کیمیاگری تعلق دارد، گواهی می دهد، اما Philosophia pyrotechnica اثر ویلیام دیویدسون (پاریس 1635) انجام شود . ما می‌توانیم با تأکید بر اهمیت قابل توجه تصویر دوازده‌وجهی دیوژن ، نتیجه تخصیص محتوای نمادین وام‌گرفته از کیهان‌شناسی افلاطونی و مرتبط با علم عناصر کیمیا، در یک سنتز مفهومی که در آن نقش اصلی است، نتیجه‌گیری کنیم. بازی با نسبت الهی توسط فرا لوکا پاچیولی.

یادداشت ها

1 رجوع به رم شودو سبک کلاسیک رافائل 1515-1527 ، ویرایش شده توسط K. Oberhuber، کاتالوگ نمایشگاه ویرایش شده توسط A. Gnann، میلان 1999، cat. 302. دیوژن ، حکاکی روی مس، 286x216 میلی متر، مونوگرام پایین سمت چپ روی سنگ (Vienna, Graphische Sammlung Albertina, Alb. It. I. 25, p. 51, inv.61), p. 397، با انتساب (باید تجدید نظر شود) به جیان جاکومو کاراگلیو. نسخه دیگری از اختراع پارمیجیانینو، حکاکی روی چوب بزرگ دیوژن توسط اوگو دا کارپی، بهترین نمونه او از «کیاروسکورو» است. گربه 301. در مورد نقاش: پی روسی، آثار کامل پارمیجانینو ، میلان 1980.

2 بی حرکت کردندی ، تفسیر Th Valois و N. Triveth، ed. منفی Venice 1489, VIII, 2, f. n8 v : " Diogenes quoque Anaximenis aerem quidem dixit rerum esse materiam: de qua omnia fierent: sed eum esse compotem divine rationis: sine qua nihil ex eo fieri posset."

3 Ibidem : «IsteDiogenes dictus est cynicus id est caninus quia publice utendum esse uxoribus docuit ut patet infra lib. 14 تقریبا 20. […] Constat autem ipse fuisse tempore Alexandri magni ut patet per Hieronymum li. 2 بر خلاف Iovinianum […]. اما در عذرخواهی، افلاطونی را به پایان می رساند.

4 رجوع کنید به S. Matton, "Diogène alchimiste", in Chrysopœia , Tome V, 1992-1996, pp. 675-686، به ویژه صص. 678-680.

5 پیترBono da Ferrara، Preziosa Margarita Novella ، نسخه Vulgarization، مقدمه و یادداشت ها ویرایش شده توسط C. Crisciani، فلورانس 1976، فصل. XV، ص. 183. درباره بونو و کار او، تکمیل شده در سال 1330 در پولا، جایی که او به عنوان کارمند شهرداری به حرفه پزشکی اشتغال داشت، و همچنین در مورد ثروت او در دوره رنسانس، نگاه کنید به مقدمه، pp. IX-LVI. برای نمایه تاریخی به روز شده کیمیاگری: M. Pereira، Arcana sapienza. کیمیاگری از مبدأ تا یونگ ، رم 2001، همراه با کتابشناسی.

6 به آجر مراجعه کنید، "دیوگن" cit., p. 685.

7 در Lives of 1568 Vasari می نویسد که پارمیجیانینو "با شروع به مطالعه چیزهای کیمیاگری، به طور کامل از چیزهای نقاشی غافل شده بود و فکر می کرد که باید فوراً خود را با انجماد جیوه غنی کند. زیرا با تخلیه مغز خود، نه با فکر کردن به اختراعات زیبا. و نه با قلم مو یا رنگ، او تمام روز را با زغال سنگ، چوب، کاسه های شیشه ای هدر داد . مقاله ای درباره هرمتیک در قرن شانزدهم ، رم 1970، ص. 223-236; محقق بدون هیچ اشاره ای به سنت در ادبیات کیمیاگری و تصویر دوازده وجهی، تفسیری از دیوژن به عنوان یک کیمیاگر ارائه می دهد (ص. 69).

8 در مورد پاچیولینگاه کنید به: لوکا پاچیولی و ریاضیات رنسانس ، کاتالوگ نمایشگاه ویرایش شده توسط E. Giusti و C. Maccagni، فلورانس 1994; همچنین، لوکا پاچیولی و ریاضیات رنسانس . مجموعه مقالات کنفرانس مطالعات بین المللی (Sansepolcro 1994)، ویرایش شده توسط E. Giusti، Città di Castello 1998.

9 الهینسبت ، ونیز 1509، سرپوش. V، "Del condecente titulo del presente tractato"، f.4 r .

10 همانجا ، فصل. LV، اف. 17 r .

11 Ibidem , f. 16 r . بنابراینپاچیولی ادامه می‌دهد: «به همین دلیل (که در مورد فوق رایج است) افلاطون 5 شکل منظم نفیس را مجبور کرد تا 5 جسم ساده را به زمین، هوا، آب، آتش و آسمان نسبت دهند، همانطور که در Thimeo خود به طور گسترده ظاهر می‌شود . درمان کیهان."

12 بالاروی آن نگاه کنید به J.-P Brach, "Deux exemples de symbolisme géométrique dans des textes alchimiques du XVII e siècle" در Alchimie: art, histoire et mythes , Actes du 1 er colloque international de la Société d'Étude de l'. Histoire de l'Alchimie (پاریس 1991)، ویرایش شده توسط D. Khan et S. Matton, Textes et Travaux de Chrysopœia , 1, Paris-Milano 1995, pp. 717-735، اینجا صص. 718-728.

https://matematica.unibocconi.eu/articoli/il-diogene-del-parmigianino-alchimia-e-geometria

ریاضیات در بارسلونا

بارسلون یکی از بهترین مقاصد برای سفرهای تحصیلی دبیرستان است، حتی بیشتر برای سفرهای هنری. این یک شهر جادویی و تقریباً باطنی است که در آن شگفتی‌ها، بازیگوشی و رنگ را می‌توان در هر گوشه و در هر خیابان مشاهده کرد، به خصوص در خیابان‌هایی - در واقع بسیاری - که آثار معمار کاتالانی آنتون گائودی در آن ظاهر می‌شود.
گائودی شهر بارسلونا را با کارهای دیوانه وار خود، با بی نظمی آشکار و تخیل بیش از حد، گلدوزی کرد. آثاری که تصادفی به نظر می‌رسند و می‌توانند با فرم‌های طبیعی بدون هیچ قاعده‌ای و بدون هیچ انسجامی ترکیب شده باشند. این حداقل برداشت یک چشم سطحی و ناکافی است! در واقع، گائودی با علم و دقت فراوان می‌سازد. ساخت و سازهای او تشریفات ریاضی و هندسی را تراوش می کند که اگر نگاه با اولین ضربه راضی نباشد آشکار می شود. در بارسلونا، ریاضیات در هر گوشه‌ای است: در طاق‌های سهموی پر زرق و برق کالج سانتا ترزا، کازا میلا و در سهمی‌ها و طاق‌های طاق‌ها و سقف‌های تقریباً تمام آثار گائودی (می‌توانیم برخی از این‌ها را تحسین کنیم. نمونه‌هایی در عکس‌های همراه با این مقاله، توسط گلوریا کروچه، دانش‌آموز 4B از Istituto Statale d'Arte of Monza).
معمار اساساً از دو منحنی ریاضی استفاده می کند: سهمی و خط لوله و هر ترکیب ممکن بین این دو. بیایید به ویژگی‌ها، تفاوت‌ها و پتانسیل‌های آن نگاهی بیندازیم و به طور خاص به دو مثال اشاره کنیم: کالج خواهران ترزیان و ساگرادا فامیلیا. دو معماری که اشکال ریاضی متفاوتی را با شکوه تمام ارائه می دهند.

کلیسای جامع دریا و مدل های ایستا گائودی

کلیسای جامع دریا و مدل‌های ثابت استفاده شده توسط گائودی (زنجیره‌های وارونه)


سهمی و خط سیر در واقع دو مکان هندسی هستند. نام آنها به نمودارهای مربوط به آنچه در ریاضیات ما توابع می گوییم، اشاره دارد که با نوشتن: y = f(x) قابل بیان است. آنها همچنین دو پیکربندی با ثبات عالی از نقطه نظر تعادل هستند که حتی - اگر با هم ترکیب شوند - مقاومت در برابر استرس را افزایش می دهند.
نوآوری بزرگی که گائودی ارائه کرد، ساخت مدل‌های استاتیک، از طریق استفاده ترکیبی از این دو منحنی بود که او با طراحی و ساخت وارونه آنها، پایداری آنها را کنترل کرد. فقط پس از تکمیل تحقیقات آنها را صاف کرد و از آنها استفاده کرد. راستش را می‌توان در مطالعات مهندس پولنی که در اواخر قرن هجدهم در جریان بازسازی گنبد سنت پیتر از کاتناری برای کنترل پایداری دنده‌ها استفاده کرد، نمونه‌هایی برای این عمل یافت. از گنبد. پولنی همچنین از مدل‌های وارونه استفاده کرد، همانطور که گائودی بعداً در مطالعات ساخت - به عنوان مثال - Sagrada Famiglia و Güell Chapel انجام داد. معمار کاتالانی با طناب هایی مدل هایی می سازد که کیسه های شن را به آن آویزان می کند. بسته به ترتیب آنها، رشته ها پیکربندی یک سهمی (اگر کیسه ها به طور یکنواخت در امتداد خط توزیع شده باشند، یعنی اگر کیسه ها از یک صفحه افقی یکسان باشند) یا یک طناب (اگر کیسه ها به طور یکنواخت در امتداد توزیع شده باشند) به خود می گیرند. خود منحنی).
در این سفر، در میان خیابان‌ها و بناهای تاریخی شهر بارسلون، نمی‌توان پله‌های باشکوهی را که گائودی در کاخ‌هایش و
در خانواده ساگرادا، وصیت‌نامه فرهنگی او ساخته، فراموش کرد. پله‌های دسترسی به برج‌های کلیسای جامع نمونه‌ای باشکوه از هلیکوئید کمی مخروطی شکل را تشکیل می‌دهد که از نظر ادراکی - هم از بالا و هم از پایین - به عنوان یک مارپیچ لگاریتمی باشکوه خوانده می‌شود. تفاوت، تقریباً عرفانی و با تعبیری کمی عاشقانه، این است که (از بالا مشاهده می شود) مارپیچ براق و براق است، از پایین، ناهموار و ناهموار است که گویی می خواهد زیر راحتی "جاده سرازیری" را فریبنده کند. و جذاب است و می توان بدون زحمت سفر کرد در حالی که یک "جاده سربالایی" خسته کننده است و اصلاً جذاب نیست ... همه به راحتی قابل درک هستند به شرطی که با دقت زیاد نگاه کنید و مشاهده کنید.

طاق نماهای پارک گوئل و راهرو کالج ترزین

طاق نماهای پارک گوئل و راهرو کالج ترزین

بدیهی است که یک منبع پایان ناپذیر الهام برای گائودی، اشکال طبیعی و رشد آنها هستند.
از من پرسیدند که چرا ستون‌های شیب‌دار درست می‌کنی، من به آنها پاسخ دادم: «به همان دلیل که مسافر خسته وقتی می‌ایستد، به چوب شیب‌دار تکیه می‌دهد، زیرا اگر آن را در جهت عمودی قرار می‌داد، آرام نمی‌گرفت». :
نمی توان لیست تمام معماری های موجود در بارسلونا و حاوی اشکال ریاضی یا هندسی را انجام داد. با قدم زدن در پارک گوئل، می‌توانید مسیرهای پیچ در پیچی را تحسین کنید که با پیکربندی زمین و تپه‌ها با تونل‌ها، تکیه‌گاه‌ها و حتی طاق‌های باشکوه سازگار هستند. طبیعی است که تعجب کنیم که چگونه همه اینها می توانند در تعادل باشند. یک بار دیگر پاسخ را خود معمار به ما ارائه می دهد که می گوید: "یک ضرب المثل باستانی می گوید: divide et impera (تقسیم کن و پیروز خواهی شد). باید به گونه ای تلوتلو خورده شود که زمینی که به صورت پلکانی وزن دارد به نفع خود لوله هایی باشد که منشور را با سبدها خالی می کنند تا باعث ایجاد فشار مورب نشود و در عوض وزن عمودی مناسب ایجاد شود. با طاق‌ها انجام می‌شود: به جای چند تکیه‌گاه و طاق‌های بزرگ، تکیه‌گاه‌های زیادی مورد نیاز است که طاق‌ها را به قطعات کوچک تقسیم می‌کنند، با هدف اجتناب از تقویت‌کننده‌هایی که مانع ساخت و ساز می‌شوند: مفهوم درختی است که تکیه می‌دهد، همه در ساگرادا وجود دارد. فامیلیا کسانی که حس سازندگی دارند و می‌خواهند با انتزاع علمی جبران کنند، بیهوده تلاش می‌کنند":
کل پارک گوئل با سازه‌های باربری مانند تکیه‌گاه‌های طبیعی برای حمایت و نابودی نیروهای جانبی "بذر شده است". "رابطه بین المان باربر و تکیه گاه، با توجه به ارتفاع و در صورت ساخت بسیار ساده، از قبل ثابت شده است. لازم است عناصر بیرون زده با عناصر ورودی مجدد ترکیب شوند، تا اطمینان حاصل شود که هر عنصر محدب، یعنی در نور کامل قرار می گیرد، یک عنصر مقعر، یعنی یک سایه، باید در جزئیات خود دقیق باشد، زیرا آنچه اهمیت دارد این است: منطقه سایه دار ممکن است هیچ جزئیاتی نداشته باشد.
در این بازدید ما حتی نمی‌توانیم تراس‌های خانه‌ها (باتلو، میلا...) را فراموش کنیم که با دودکش‌های رنگارنگ و نمادین و سیستم‌های هوادهی ساخته شده از طریق اشکال هندسی مانند پارابولوئیدها و هایپربولوئیدها غنی شده‌اند." پارابولوئید پدر تمام هندسه است - گائودی به شاگردانش توضیح می دهد - زیرا در آن برآمدگی های موازی (متعامد یا مایل) و شعاعی (قطبی) وجود دارد. با طرح ریزی شعاعی) و ثابت کردن زاویه به جای متغیر (اگر یک ژنراتور را به دور سیستم مقابل بچرخانید، و آن را در یک شیب ثابت نگه دارید، بیضی را به دست می آورید)
. به خصوص آثار گائودی، می‌توان گفت که این فقط مربوط به گائودی نیست. کلیسایی که کاملاً توسط مردم و برای مردم ساخته شده و خواستار آن بودند و فقط مردم بر آن اقتدار داشتند. همانطور که گفته شد هیچ تأثیر معماری دیگری وجود نداشت و این باعث می شود که آن را به بهترین نمونه از به اصطلاح گوتیک کاتالان تبدیل کند. حاملان سنگ، باستایکسوس ها، روز به روز - تحت هدایت تحسین برانگیز مونتاگوت - کلیسای خود را ساخته بودند. "برنگور مونتاگوت - فالکونز در رمان تاریخی خود "کلیسای جامع دریا" می نویسد - محاسبه کرده بود که دقیقا در چه نقطه ای کلید باید طوری قرار می گرفت که: دنده های قوس ها کاملا به هم وصل شوند. او روزها با طناب و بند بین ده ستون مثلثی کشیده بود، از داربست شاقول انداخته بود و طناب ها و طناب هایی کشیده بود که از پایه های روی زمین تا آخرین داربست می رفت. روزها روی کاغذها خط خطی کرده بود، خراشیده بود تا دوباره روی آنها بنویسد. اگر کلید دقیقاً در محل قرار نمی‌گرفت، تلاش طاق‌ها را پشتیبانی نمی‌کرد و اپید در معرض خطر فروریختن قرار می‌گرفت. سرانجام پس از هزاران محاسبه و بی نهایت نقشه، نقطه دقیقی را روی سکوی آخرین داربست مشخص کرده بود. اینجا بود که کلید باید نه یک اینچ جلوتر و نه یک اینچ جلوتر قرار می گرفت.»

شومینه های خانه های Battlò و Milà

شومینه های خانه های Battlò و Milà

در پایان، لازم است تمدن بزرگی را به یاد بیاوریم که شهر بارسلون در فئودالیسم کامل به بردگانی که موفق به فرار، پناه بردن به دیوارهای آن و کار آزادانه برای یک سال کامل می شدند، آزادی اعطا کرد.
این حس تمدن و آزادی را هنوز می توان امروز در خیابان های آن حس کرد، جایی که شهروندان آرام و نادیده از سراسر جهان در آن قدم می زنند، با رنگ های هر نقطه از جهان تقریباً به معماری چند رنگی که زینت می بخشد جان می بخشد - وجود ندارد. حتی در صورت لزوم وجود ندارد - شهری که قبلاً با نور خود می درخشد و همچنین زیبایی نور ریاضی را منعکس می کند.

تمثیل

سهمی را به عنوان "مکان هندسی نقاطی که از یک نقطه و یک خط مستقیم فاصله دارند" می شناسیم. نقطه فوکوس و خط مستقیم نامیده می شود. برای توضیح این اصطلاحات، انجام یک بررسی مصنوعی در رابطه با تولید سهمی که به عنوان خطی که از تقاطع یک مخروط دایره ای نامعین با صفحه ای موازی با یکی از خطوط توصیف کننده سطح مخروط به دست می آید، تعریف می شود مفید خواهد بود. (این خطوط را خطوط مولد می نامند).
با استفاده از این ویژگی، می توان مکان هندسی را رسم کرد (در اینجا ما طرحی را پیشنهاد می کنیم که با Cabri 2 به همراه سایر موارد موجود در این کادر توسط پروفسور روبرتو دی مارتینو انجام شده است) و متعاقباً توجه داشته باشید که اگر نیروی وزنی بر روی آن وارد شود. منحنی، این در امتداد سهمی توزیع می شود به طوری که تلاش ها به طور مساوی در امتداد جهت توزیع می شوند.

شکل 1 و شکل 2

شکل 1 و شکل 2

از سهمی می توان منحنی دیگری را به صورت هندسی توصیف کرد: کاتناری. اجازه دهید سهمی را در امتداد یک خط مستقیم ترجمه و بچرخانیم. تمرکز مخروطی، در طول این تبدیل، کاتناری را توصیف می کند. به همین دلیل است که کاتناری به عنوان "غلت" سهمی تعریف می شود: یکی از غلت های مخروطی!

شکل 3

شکل 3

کاتینری از نظر تعادل دارای یک خاصیت بسیار مهم است: در معرض بار قرار گرفتن، وزن را به طور یکنواخت در امتداد منحنی توزیع می کند (هر نقطه تحت یک وزن قرار می گیرد!).

شکل 4

شکل 4

بدیهی است که پایداری در صورت استفاده از منحنی به دست آمده از ترکیب یک سهمی و یک خط لوله با هم تقویت می شود (این همان چیزی است که اغلب در پیکربندی پل های معلق اتفاق می افتد).
اما کاتناری چیست؟ می توانیم بگوییم که این پیکربندی است که بر اساس آن یک نخ همگن و یکنواخت توزیع می شود که فقط به نیروی وزن بستگی دارد. از نقطه نظر تحلیلی، نمودار تابع است:

تابع


رسم این نمودار به صورت تقریبی ساده است به عنوان میانگین جبری دو تابع نمایی ساده: y = ex و y = ex!
این منحنی رسم شده در شکل 5 را به ما می دهد. در ریاضیات، این تابع به صورت زیر نوشته می شود:
y = Chx و کسینوس هیپربولیک x نامیده می شود.

شکل 5

شکل 5

https://matematica.unibocconi.eu/articoli/matematica-barcellona

کوارترونی اولین ریاضیدان ایتالیایی است

شرکت Research.com اولین ویرایش " دانشمندان برتر ریاضیات " را منتشر کرده است، رتبه بندی ریاضیدانان از سراسر جهان که بر اساس تعداد آثار ذکر شده در تحقیقات علمی تهیه شده است.

اولین ریاضیدان ایتالیایی که ملاقات کردید در جایگاه چهل و هشتم قرار دارد و آلفیو کوارترونی، استاد تحلیل عددی و مدیر MOX در پلی تکنیک میلان، مدیر کرسی مدل سازی و محاسبات علمی در مدرسه پلی تکنیک فدرال لوزان و رئیس MOXOFF است. منشعب از پلی تکنیک میلان. کار او در زمینه برنامه‌های کاربردی باعث شد او را با بهینه‌سازی کشتی سوئیسی که در سال‌های 2003 و 2007 برنده دو دوره قایقرانی جام آمریکا شد، شناخته شود.

آلفیو کوارترونی

او اخیراً مسئول پروژه iHEART است که با هدف ایجاد یک مدل ریاضی یکپارچه از قلب، قادر به ترجمه عملکرد اندام به معادلات ریاضی با هدف دستیابی به درک بهتر از عملکرد قلب با استفاده کمتر از تست‌های گران قیمت و تهاجمی است. برای بیمار

تصویر

تصویر جوزپه بی اربا

تیم تحریریه MATEpristem

https://matematica.unibocconi.eu/articoli/quarteroni-%C3%A8-il-primo-matematico-ditalia

مدال فیلدز 2022 به ویازوفسکا، دومینیل-کوپن، جیمز مینارد و جون هو

خرده نان

  1. صفحه اصلی
  2. مقالات

باز کردن سهام

مدال فیلدز 2022 به ویازوفسکا، دومینیل-کوپن، جیمز مینارد و جون هو

در 5 ژوئیه، با مراسم افتتاحیه آنلاین کنگره بین المللی ریاضیدانان که باید در سن پترزبورگ برگزار می شد، اما - به دلیل جنگ علیه اوکراین اعلام شده توسط فدراسیون روسیه - به هلسینکی منتقل شد، آنها توسط اتحادیه تعیین شدند. International Mathematics مدال های معتبر فیلدز را به ریاضیدانان زیر 40 سال که مخصوصاً خود را برای تحقیقات خود متمایز کرده اند.

چهار مدال 2022 وجود دارد و آنها به هوگو دومینیل کوپن، 36 ساله، فرانسوی، از Institut des Hautes Études Scientifiques که به احتمال زیاد کار می کند، جون هو، 39 ساله، آمریکایی با اصالت کره ای، از دانشگاه پرینستون، که کار می کند، می گیرند. از نظریه هاج و کاربردهای آن در زمینه های مختلف، جیمز مینارد، 35 ساله، انگلیسی، از دانشگاه آکسفورد که نظریه تحلیلی اعداد و به ویژه اعداد اول را مطالعه می کند و مارینا ویازوفسکا، 37 ساله، اوکراینی، از دانشگاه پلی تکنیک لوزان که با حل مشکل بسته بندی گوی ها در بعد 8 به نتایج مهمی در تحلیل فوریه دست یافت. ویازوفسکا دومین زن در تاریخ این مدال ها پس از ایرانی مریم میرزاخانی در سال 2014 است.

مارینا ویازوفسکا

همچنین تعیین شد:

  • مدال چرتکه که برای کسانی که با جنبه های ریاضی علوم اطلاعات سر و کار دارند، به مارک براورمن، ریاضیدان اسرائیلی و دانشمند کامپیوتر نظری، همچنین از دانشگاه پرینستون، طراحی شده است.
  • جایزه گاوس، برای کسانی که نتایج ریاضی را به دست می آورند که کاربردهای قابل توجهی خارج از ریاضیات پیدا می کنند، به الیوت اچ لیب (متولد در بوستون در سال 1932)، ریاضیدان و فیزیکدان بار دیگر از دانشگاه پرینستون که بر روی مکانیک آماری و فیزیک ماده متراکم کار می کرد، طراحی شده است. ;
  • مدال چرن، که می‌توانیم آن را «جایزه یک عمر دستاورد» بنامیم، به بری مازور (متولد نیویورک در سال 1937) که به نتایج مهمی در زمینه‌های مختلف، از توپولوژی جبری گرفته تا هندسه دیوفانتین، دست یافت.

و در نهایت جایزه لیلااتی، که برای کسانی طراحی شده است که توانسته‌اند کمک‌های مهمی در تلاش برای نزدیک‌تر کردن شهروندان به ریاضیات داشته باشند و آن را هم به‌عنوان بازی هوش و هم به عنوان ابزاری مهم برای حل مشکلات زندگی همه انسان‌ها درک کنند. به نیکولای آندریف، روسی، از مؤسسه استکلوف، به دلیل مشارکتش در هنر انیمیشن ریاضی و ساخت مدل‌های ریاضی، به سبکی که الهام‌بخش پیر و جوان است و ریاضیدانان سراسر جهان می‌توانند با کاربردهای متعدد آن سازگار شوند. تلاش های خستگی ناپذیر او برای رایج کردن ریاضیات "اصیل" از طریق فیلم ها، سخنرانی ها و متون.

برای درک بهتر رشته ریاضی که برندگان این جایزه در آن فعالیت کرده اند، ویدیوی ساخته شده توسط MATH-segnale را در کانال یوتیوب خود توصیه می کنیم:

https://matematica.unibocconi.eu/articoli/le-medaglie-fields-2022-premiati-viazovska-duminil-copin-james-maynard-e-june-huh

راز مرتبط با اویلر

رازی که باید از جدیدترین تاریخ ما و بزرگترین ریاضیدان قرن های گذشته فاش شود. غیر ممکن به نظر می رسد! اما نه با کتاب " اولر، شاهزاده خانم و من. یک داستان ریاضی " نوشته رناتو بتو (نسخه های La Bussola، صفحات 286، 18 یورو).

لئونارد اویلر، ریاضیدان بزرگ، با نامه‌هایی به پرنسس سوفیا فردریک از براندنبورگ، یک دوره مکاتبه‌ای واقعی را بین سال‌های 1760 و 1762 ایجاد کرد که به شیوه‌ای رایج با موضوعات ریاضیات، فیزیک و فلسفه طبیعی سروکار داشت. اما اگر یکی از 234 حرفی که همه می دانیم گم شده باشد چه؟ به نظر می رسد که در واقع نامه ای توسط مقامات روسیه در طول جنگ هفت ساله ضبط شده است. برای فاش کردن دلیل و موضوع نامه پنهان، سه محقق، مشتاق کشف راز، به جستجوی آن در روسیه شوروی می روند.

نویسنده با نوشتن آسان و جذاب، ما را به کشف مجدد شخصیت ریاضی دان درخشان سوئیسی و ریاضیات او، قهرمان واقعی کتاب، هدایت می کند. اما همچنین فرصتی است برای سفر به گذشته روسیه، به دنیای پیچیده شوروی، که رناتو بتی به دلایل مطالعاتی، با تشریفات و پیچیدگی‌هایش، در آن رفت و آمد می‌کرد. در پس زمینه نامه گمشده ای که محتوای آن دوباره ظاهر می شود و تعجب آور خواهد بود!

روی جلد یک طراحی صحنه توسط سرگئی اجزنشتین

https://matematica.unibocconi.eu/articoli/un-mistero-legato-eulero

ماریو فیورنتینی: ریاضیدانی که دو بار زندگی کرد

" آنچه همیشه در زندگی به من کمک کرده استقامت بوده است " و چه یک ایده و چه ایده آل، این ویژگی بارز ماریو فیورنتینی بود که نهم اوت گذشته در رم در سن 104 سالگی درگذشت.

پدرش پاسیفیکو، حسابدار یهودی با آرمان‌های مازینی، و مادرش ماریا موسکاتلی، کاتولیک، در 7 نوامبر 1918 در پایتخت به دنیا آمد. بین پایان دهه 1930 و آغاز دهه 1940، فیورنتینی خودآموخته بود و به طور کلی به هنر و فرهنگ علاقه داشت. مانند بسیاری از جوانان آن دوره، او به کتابفروشی ها و کلوپ های فیلم سر می زد و دوستش کارلو لیزانی (که بعدها به یکی از قدردانی ترین فیلمسازان نئورئالیست تبدیل شد) او را «پسری با موهای بلند، رنگ پریده، رمانتیک، شاعر» توصیف کرد. در آغاز دهه 1940 او یک شرکت تئاتری را تأسیس کرد که هدفش این بود که نویسندگان کلاسیک تئاتر منثور را با اجراهایی در حومه شهر به مردم بشناسانند. در این شرکت بازیگران جوان زیادی وجود دارند که همگی ضد فاشیست هستند، که بعدها ستاره های آینده تئاتر ایتالیا و بین المللی خواهند شد، در میان آنها نام یک مرد جوان "زیبا" به قول فیورنتینی، ویتوریو گاسمان، برجسته است. در این سالها او همچنین با لوسیا اوتوبرینی ("لوسیای من"، همانطور که همیشه او را صدا می کرد) ملاقات کرد که بقیه زندگی خود و همچنین تجربه حزبی خود را با او تقسیم کرد.

ماریو فیورنتینی، بیست ساله

فیورنتینی علیرغم تحصیلات سکولار خود، با پیروی از قوانین نژادی سال 1938، غرور و غرور زیادی دارد، او می خواهد خود را علیه رژیم متعهد کند و منشاء خود را بپذیرد. او تصمیم می گیرد یهودی شود و نزد خاخام اعظم روم می رود که با گوش دادن به شور و شوق مرد جوان به او یادآوری می کند که برای یهودی شدن از هر نظر باید ختنه شود. اما در این مرحله شور و شوق متوقف می شود و همانطور که خود فیورنتینی با سرگرمی گفت، تصمیم می گیرد "کمی در مورد آن فکر کند" و تبدیل به سواره نظام را می فرستد اما از مبارزه ضد فاشیستی دست نمی کشد. این سال‌ها سال‌های جنگ جهانی دوم است که فیورنتینی به‌عنوان سرباز در آن شرکت نکرد، زیرا به دلیل بیماری و حصبه اصلاح شده بود و سپس آتش‌بس 8 سپتامبر 1943 با رم که در پی نبرد توسط نیروهای آلمانی اشغال شد. در مقابل ارتش ایتالیا در پورتا سان پائولو که فیورنتینی در میان اعضای حزب اقدام شرکت می کند. رم به عنوان "شهر باز" اعلام شده است، اما در واقع پایتخت، منطقه پشتی پر از فرماندهان و لژیون هایی است که یهودیان و پارتیزان ها را جمع آوری می کنند و برای جبهه علیه انگلیسی-آمریکایی هایی که در آنزیو توقف کرده بودند و در این بین هر روز شهر را بمباران می کنند، آماده می شوند.

از اکتبر 1943 فیورنتینی خود را سازماندهی کرد و فرماندهی GAP (گروه های اقدام میهنی حزب کمونیست) "آنتونیو گرامشی" با نام دگر جیووانی را به عهده گرفت . این گروه شامل تعدادی کمونیست جوان از جمله لوسیا اوتوبرینی است.

در 16 اکتبر 1943، با جمع آوری محله یهودی نشین رم، آلمانی ها نیز از طریق Capo le Case به مرکز رسیدند و پدر و مادر فیورنتینی را دستگیر کردند، ماریو در عوض موفق شد با فرار از پشت بام ها و پناه بردن از طریق Margutta در خانه رم فرار کند. نقاشان امیلیو ودووا و جولیو تورکاتو. با این حال، والدین موفق می شوند به لطف ترفند مادری که به نگهبانی با تعدادی جواهرات خانوادگی رشوه می دهد، خود را نجات دهند. از آن زمان ماریو و لوسیا بین زیرزمین زغال سنگ یک ساختمان در via Marco Aurelio، جایی که دربان رفیق آنها Duilio Grigioni است که به پارتیزان ها کمک می کند مخفی شوند، و آپارتمان یکی از عمه های ماریو که در via del Tritone زندگی می کرد، زندگی می کردند. نزدیک از طریق Rasella. در مارس 1944، تقریباً هر روز، از پنجره آپارتمان، او گردان Polizeiregiment "Bozen" متشکل از پلیس تیرول جنوبی را تحت فرماندهی رژه SS می دید. ماریو فیورنتینی اینگونه به یاد می آورد: " من سبزه های پوسیده کسانی را دیدم که برای بردن پدر و مادرم آمده بودند. از نظر روانی من آن را اینگونه تجربه کردم. و این ممکن است احساس بسیار نجیبانه ای نباشد، تقریباً یک احساس انتقام جوی، اما آن را چنین برداشت کردم. نیز ."

بنابراین GAP "Gramsci" از Fiorentini و "Pisacane" از Giuseppe Bentivegna تصمیم می گیرند برای حمله در via Rasella، جاده ای باریک و سربالایی، جایی که واحد نازی در راهپیمایی خود از آنجا عبور می کند، آماده شوند. این اقدام نظامی، که نماینده کمونیست برای حکومت نظامی کمیته آزادیبخش ملی، جورجیو آمندولا مسئولیت آن را بر عهده گرفت، در 23 مارس توسط ده ها گاپیست انجام شد (فیورنتینی از ترس اینکه ساکن آن منطقه به رسمیت شناخته شود، کنار گذاشته شد). که در حین عبور ستون سربازان یک وسیله انفجاری را منفجر کرد و سپس چهار نارنجک دست ساز را به سوی بازماندگان پرتاب کرد. حمله به Via Rasella باعث کشته شدن سی و سه سرباز آلمانی و دو غیرنظامی ایتالیایی شد. روز بعد، بدون هیچ هشداری، به دستور پیشوا، انتقام گیری آلمانی ها انجام می شود، به ازای هر سرباز آلمانی کشته شده 10 ایتالیایی تیرباران می شوند که با قتل عام Fosse Ardeatine رخ می دهد که در آن 335 اسیر یهودی و ضد ضد. فاشیست ها

پس از اپیزود در via Rasella، ماریو و لوسیا برای مدتی در مناطق Quadraro و Quarticciolo رم کار کردند، اما آنها مجبور شدند رم را ترک کنند و برای مدیریت GAP در Tivoli رفتند. لوسیا ارتباط خود را با پایتخت حفظ می کند و سایر عملیات های حیاتی در تاریخ مقاومت را هدایت می کند و برای اقدامات خود مدال نقره شجاعت نظامی را دریافت می کند.

فیورنتینی با اسناد جعلی حرکت کرد و پس از مبارزه برای آزادی رم، در خدمات مخفی دفتر خدمات استراتژیک (OSS) نام نویسی شد و به شمال ایتالیا فرستاده شد، جایی که مقاومت در امیلیا و لیگوریا ادامه یافت. آنها او را چهار بار دستگیر کردند (به اندازه نام او: جیووانی، فرنگلو، گاندی، دینو) اما چهار بار موفق به فرار می شود. در پایان درگیری، او سه مدال نقره برای شجاعت نظامی، سه صلیب برای شایستگی جنگ و یک جایزه طلای ایالات متحده دریافت کرد: او برجسته ترین پارتیزان در ایتالیا بود.

پس از جنگ، ماریو فیورنتینی توانست "زندگی دوم" خود را آغاز کند و در نهایت خود را وقف اشتیاق بزرگ ریاضی خود کند و تحصیلات خود را بدون مشکل به پایان برساند و خود را متعهد به تدریس در مدرسه کند.
تولیدات علمی او رسماً در سال 1964 و در هماهنگی با سنت هندسه جبری ایتالیایی آغاز شد که به لطف مکتب بنیامینو سگر هنوز در رم زنده است و عمدتاً بر روش‌های همسانی در جبر جابجایی و هندسه جبری در ارتباط نزدیک با پیشرفته‌تر متمرکز بود. ایده های گروتندیک و مکتب او

در سال 1971 استاد تمام هندسه عالی در دانشگاه فرارا شد. شور و شوق او به دانشگاه نیز منتقل شد، جایی که در دهه 1970 او فضایی استثنایی از زندگی ریاضی ایجاد کرد. مهمترین آثار او در سال 2000 توسط پائولو ریبنبویم در "مقالات جمع آوری شده ماریو فیورنتینی" گردآوری و منتشر شد.
آخرین کتاب او "Zero uno infinito. Entertainment for the mind" در سال 2018 منتشر شد که با بازی‌شناس، انیو پرز، که او نیز اخیرا درگذشت، نوشته شده است.

ماریو فیورنتینی نقطه مرجعی برای نسل‌های دانش‌آموزان ریاضی بود، که با تمایل خالصانه برای نزدیک شدن به آنها، افزایش توانایی‌هایشان و گرفتن بهترین نتیجه از هر فرد متحرک شده بودند. احساس انصاف و عدالت او که در دوران مقاومت او را مشخص می کرد، به طور دست نخورده به تدریس او نیز منتقل شد.

کتابشناسی

  • A. Barbero، "شبکه های مخفی. شبکه ای از پارتیزان ها: GAP در رم و حمله در via Rasella"، جشنواره دلا منته ، سرزنا، 2017.
  • M. Bettozzi، "آخرین گاپیست. ماریو فیورنتینی. زندگی از مبارزات، جلسات، احساسات و قضایا"، Efesto Editions، 2018.
  • P. Nastasi، "من از طریق Rasella بودم. پیترو ناستاسی با ماریو فیورنتینی مصاحبه می کند"، PRISTEM Mathematical Letter , n. 39-40، 2001.

https://matematica.unibocconi.eu/articoli/mario-fiorentini-il-matematico-che-visse-due-volte

سیاست بین ریاضیات و بستنی

سیاست بین ریاضیات و بستنی

مبارزات انتخاباتی کوتاه و داغ (اگر فقط به خاطر تابستان است) تازه آغاز شده است، اما واضح است که دو جناح مخالف در حال ایجاد شدن هستند که برای حکومت کشور رقابت خواهند کرد. حتی اگر به صراحت توسط سیستم انتخاباتی ایتالیا پیش بینی نشده باشد، می توانیم تأیید کنیم که یک سیستم دو قطبی در حال ظهور است که در آن انتخاب بین یک بلوک محافظه کار و یک بلوک مترقی خواهد بود.

هفته‌های قبل از انتخابات، دوره‌ای است که در آن رقبای‌ها به دنبال آرا می‌روند و علیرغم اینکه دو بلوک خود را متفاوت و متضاد نشان می‌دهند، به اصطلاح «مسابقه به سمت مرکز» اتفاق می‌افتد که در آن رقبای اغلب برای جمع‌آوری آرا. آرای «معتدل‌ها» (انگار در یک دموکراسی، جایی که هر رأی ارزش یکسانی دارد، آرای معتدل و خرابکارانه وجود دارد) خود را در حال ارائه دستورالعمل‌های بسیار مشابه برای مشکلات مشابه می‌دانند. این پدیده اصلاً تصادفی یا عرف نیست، ریاضیات است که آن را به ما ثابت می کند.

دانکن بلک، اقتصاددان اسکاتلندی، برای اولین بار در مقاله 1948 در مورد منطق تصمیم گیری گروهی ، به اصطلاح « قضیه رأی دهندگان میانه » را پیشنهاد کرد که عبارت است از:

هنگامی که ترجیحات یک رای دهنده یا خریدار به صورت خطی توزیع می شود، ویژگی های نامزدها یا محصولات تمایل دارند با آنچه که رای دهنده یا خریدار معمولی ترجیح می دهد، همگرا شود.

جایی که منظور ما از ترجیح خطی این است که A را به B، B را به C، C به D و غیره ترجیح می دهیم بدون اینکه هرگز به نقطه شروع برگردیم (در غیر این صورت در شرایط ترجیح دایره ای قرار خواهیم گرفت). این فرضیه در مورد رأی گیری که در آن هر رأی دهنده می تواند رتبه بندی نامزدها یا احزاب مورد نظر خود را تعیین کند، بسیار معقول است.

برای توضیح بهتر این قضیه می توان از به اصطلاح پارادوکس دو بستنی ساز استفاده کرد . ما خود را در یک ساحل خطی به طول 1 کیلومتر می یابیم که در آن دو بستنی فروش محصولات با طراوت خود را ارائه می دهند. چه موقعیتی وجود دارد تا فروش برای هر دو بهینه باشد؟ پاسخ واضح این است که 250 متر از دو سر بایستید، به طوری که همه 500 متر را طی کنند و هیچ مشتری ساحلی مجبور نباشد برای خرید بستنی بیش از 250 متر طی کند.

رقابت بین این دو در مرکز انجام می شود. سپس بستنی‌فروش سمت چپ تصمیم می‌گیرد 5 متر به سمت راست حرکت کند: در این صورت، خریداران احتمالی که در سمت چپ او هستند همچنان به سمت او می‌روند، اما او به این ترتیب مشتریان را از رقیب خود دور می‌کند. بستنی‌فروش سمت راست، به همان اندازه زیرک، تصمیم می‌گیرد 6 متر به سمت چپ حرکت کند و حتی مشتریان بیشتری را از بستنی‌فروش رقیب دور کند.

این تغییر به سمت مرکز می تواند با دید رقابت بین این دو ادامه یابد: حمام کنندگان در مناطق افراطی همچنان آنها را انتخاب می کنند که نزدیک تر هستند، در حالی که نبرد در مرکز رخ ​​می دهد.

نتیجه نهایی این است که دو بستنی ساز خود را در مرکز ساحل می بینند. رقابت برای مرکز بستنی سازان یا در صورت انتخاب سیاسیون برگزار شد.

با رسیدن به این وضعیت، احزاب سیاسی بر این باورند که بال‌های خود را «در افراط‌ها» پوشانده‌اند: آن‌هایی که در سمت راست قرار دارند، همچنان به حزب راست رای می‌دهند، حتی اگر به سمت مرکز حرکت کرده باشد و رای‌دهندگان چپ این کار را خواهند کرد. همینطور در مورد گروه چپ میانه.

اما نتیجه دیگری وجود دارد و نگران‌کننده است: این رقابت با مرکز باعث از دست دادن رأی‌دهندگان در سیستم‌های دوقطبی می‌شود، که در آن رأی‌دهندگان «در نهایت» تصمیم می‌گیرند در رأی‌هایی شرکت نکنند که در آن انتخاب دیگر سیاسی نیست، زیرا پیشنهادات ، دقیقاً میانه ها.

تصادفی نیست که بین سال‌های 1946 و 1979 درصد رأی‌دهندگان در ایتالیا همیشه کمی بیش از 90 درصد بود: در آن سال‌ها، در واقع رأی‌گیری با سیستم تناسبی انجام می‌شد که در آن هر رأی با یک پیشنهاد سیاسی مشخص مشخص می‌شد. با شروع از نیمه دوم دهه 90، اما با ظهور دوقطبی اکثریتی، درصد رأی دهندگان شروع به کاهش کرد و اگر در سال 2013 این رقم 75 درصد بود، در سال 2018 70 درصد از صاحبان حق رای رای دادند.

فراتر از هرگونه ملاحظات سیاسی، دعوت به ادامه بستنی خوردن، متأسفم، برای رای دادن و اظهار موضع خود نسبت به کسانی که در احزاب مورد نظر هر یک انتخاب می شوند، باقی می ماند. امتیاز خوب!

یادداشت سردبیر

برای کسانی که مایل به کاوش عمیق تر در مفاهیم ریاضی در سیاست هستند، خواندن کتاب پیرجورجیو اودیفردی "دموکراسی وجود ندارد. نقد ریاضی عقل سیاسی" را توصیه می کنیم (Rizzoli, 2018).

https://matematica.unibocconi.eu/articoli/la-politica-tra-matematica-e-gelati

هری مارکوویتز و نظریه پورتفولیو مدرن


باز کردن سهام

هری مارکوویتز و نظریه پورتفولیو مدرن

متأسفانه، هری مارکوویتز، یکی از پیشگامان اصلی که تئوری مالی بر اساس شهود او پایه گذاری شد، در 22 ژوئن درگذشت.

مارکوویتز در 24 آگوست 1927 در شیکاگو به دنیا آمد و در دوران دکترای اقتصاد در دانشگاه شیکاگو بود که مارکویتز مدلی را توسعه داد که او را به شهرت رساند. از طریق ابزارهای ریاضی بهینه‌سازی محدود، رویکرد او روشی را برای ترکیب بهینه یک سبد متشکل از سرمایه‌گذاری‌های پرخطر نشان داد.

قیمت‌های آتی سرمایه‌گذاری‌های مالی، مانند سهام و اوراق قرضه، البته نامشخص است. و در نتیجه بازگشت آنها نیز تصادفی است. مدل مارکوویتز اوراق بهاداری را توصیف می کند که فرد قصد دارد در آنها از طریق مقادیر مورد انتظار، واریانس ها و کوواریانس های بازده تصادفی آنها سرمایه گذاری کند.

نمایش انتخاب پرتفوی بهینه به عنوان یک مسئله بهینه سازی محدود

بازده مورد انتظار یک اوراق بهادار یا پورتفولیو معیاری برای عملکرد آن است . از سوی دیگر، واریانس پرتفوی که حاوی واریانس ها و کوواریانس های اوراق بهادار تشکیل دهنده آن است، نقش یک معیار ریسک را به عهده می گیرد.

نظریه مارکوویتز به شما امکان می دهد ترکیب پرتفوی را که به عنوان سهام نسبی سرمایه گذاری شده در اوراق بهادار مختلف بیان می شود، تعیین کنید.

این رویکرد جدید آنقدر مبتکرانه بود که وقتی زمان دفاع از تز دکترای خود در سال 1954 فرا رسید، مارکویتز مجبور شد چند ساعت صبر کند تا کمیسیون کار او را تأیید کند. چیزی که برای کمیسیونرها روشن نبود این بود که مدیریت پورتفولیو با اقتصاد چه ارتباطی دارد. موفقیت مدل مارکوویتز، چه از لحاظ نظری و چه کاربردی، پاسخ‌های فراوانی به این شک اولیه در طول سال‌ها ارائه کرده است.

اجرای مدل نظری، که مارکویتز در سال 1952 در مجله مالی منتشر کرد ، چالش بعدی بود که نویسنده را درگیر کرد.

اگر امروزه دسترسی به منابع محاسباتی عددی فوری و نامحدود است، پانوراما حدود هفتاد سال پیش بسیار متفاوت بود. کامپیوترها کم بودند، "آهسته" (طبق معیارهای فعلی، بدیهی است) و انجام محاسبات روی آنها بسیار گران بود. مارکوویتز مقاله دومی را در سال 1956 نوشت که در آن روش خط بحرانی را نشان داد ، الگوریتمی که قادر به حل مسائل برنامه نویسی درجه دوم است.

مارکویتز پس از اتمام تحصیلات خود، فعالیت های آموزشی و حرفه ای خود را به تناوب تغییر داد و نه تنها در زمینه مالی.

در سال 1990، مارکوویتز، همراه با مرتون میلر و ویلیام شارپ، برای کمک های خود مورد تقدیر قرار گرفتند. در واقع، آنها جایزه نوبل اقتصاد را برای کار پیشگام خود در نظریه اقتصاد مالی دریافت کردند .

چه چیزی مدل انتخاب پورتفولیوی مارکویتز را تا این حد مهم و حتی برای کارشناسان غیرمالی مورد توجه قرار می دهد؟ فهرست دلایل طولانی است، اما می توان سعی کرد آنها را خلاصه کرد.

اول از همه، کار مارکوویتز می‌تواند آن چیزی را که عقل سلیم سرمایه‌گذاری است که دوست ندارد ریسک‌های بیش از حد را انجام دهد، به شکل ریاضی ترجمه کند.

دلیل دوم در این واقعیت نهفته است که مشارکت مارکوویتز چگونگی اندازه گیری کمی مبادله بین عملکرد سرمایه گذاری و ریسک را به صراحت نشان می دهد. کاری که مشکل بهینه محدود انجام می دهد این است که در واقع تعیین می کند که از بین تمام ترکیبات پرتفوی با بازده مورد انتظار یکسان، کدام یک دارای کمترین ریسک است. این همان چیزی است که در اصطلاح فنی تسلط نامیده می شود: با بازده مورد انتظار یکسان (یا به طور متناوب، ریسک) از بین گزینه های متعدد، یک عامل منطقی با کمترین ریسک (یا حداکثر بازده مورد انتظار) را انتخاب می کند. مجموعه پورتفولیوهایی که تحت تسلط نیستند، مرز کارآمد نامیده می شود. تنها سبدهایی که یک عامل منطقی باید به عنوان جایگزین های ممکن در نظر بگیرد متعلق به این مجموعه است. از نظر گرافیکی، مرز کارآمد منحنی در صفحه واریانس/بازگشت مورد انتظار با ضریب زاویه ای خط مماس است که همیشه مثبت است: با افزایش بازده مورد انتظار، ریسک نیز افزایش می یابد.

نقاط سیاه اوراق بهادار را مشخص می کند، نقطه قرمز حداقل واریانس پرتفوی و منحنی مرز کارآمد است.

سومین نکته ای که نظریه پورتفولیو به سبک مارکویتز برای آن مهم است، مفهوم تنوع است: توزیع ثروت خود در چندین اوراق بهادار، به جای تنها یک، به شما امکان می دهد ریسک را کاهش دهید. در اینجا باید توضیح داد: تنوع با تقسیم تخم لانه شما بر روی اوراق بهادار با هر ماهیتی که کم و بیش به طور تصادفی انتخاب شده اند کار نمی کند. در عوض، اوراق بهاداری که بازده تصادفی آنها کمترین همبستگی مثبت را دارد باید انتخاب شوند. برای مثال، با خرید سهام ده بانک مختلف، ریسک خود را متنوع نمی کنید. انتخاب گزینه هایی که در آنها سرمایه گذاری می شود باید با دقت انجام شود. بیهوده نیست، تلمود بابلی قبلاً گفته است: "مرد باید یک سوم پول خود را به زمین، یک سوم به تجارت و یک سوم آن را در اختیار خود قرار دهد."

در طول دهه ها، ادبیات مالی چندین بار مدل مارکویتز را از بین برده و دوباره مونتاژ کرده است. در میان انتقادات مختلف، انتقاد صحیح مبنی بر اینکه واریانس معیار قابل اعتمادی برای ریسک نیست، مورد توجه قرار گرفته و منجر به اشتقاق مدل‌های پیچیده‌تر شده است. حتی از منظر اقتصادسنجی نیز این مدل نقاط ضعفی را نشان داد.

با وجود این، کسانی که در زمینه مالی مطالعه و تحقیق می کنند، فقط می توانند از مدل انتخاب پورتفولیوی مارکویتز شروع کنند. این یک نقطه عطف باقی می ماند، نقطه ای که نظریه مالی از نظریه اقتصادی جدا شد و تصمیم گرفت روی پای خود بایستد.

https://matematica.unibocconi.eu/harry-markowitz-e-la-moderna-teoria-del-portafoglio

تابستان های علم بین جنگ و صلح

تابستان های علم بین جنگ و صلح

در تابستان 1939، آلبرت انیشتین تعطیلات خود را در Peconic، روستایی کوچک در لانگ آیلند گذراند. او که اکنون شصت ساله بود، از سال 1933 در ایالات متحده اقامت داشت و در پرینستون تدریس می کرد و در آنجا مشغول تحقیق در مورد به اصطلاح "نظریه میدان یکپارچه" بود، که قرار بود قوانین گرانش و الکترومغناطیس را یکپارچه کند و یک نظریه یکپارچه ایجاد کند. توصیف پدیده های طبیعی جنگ جهانی دوم اندکی پس از آن، در اول سپتامبر، با تهاجم رایش سوم به لهستان آغاز شد و درگیری نیز در سطح علمی و به ویژه در زمینه فیزیک هسته ای نوزادان انجام شد.

چند ماه قبل از آن، در 17 دسامبر 1938، شیمیدانان اتو هان و فریتز استراسمن در برلین به شکافت هسته ای اورانیوم دست یافتند و در اولین روزهای ژانویه 1939 لیز مایتنر و اتو فریش تفسیر فیزیکی را ارائه کردند. در آن روزهای هیجان‌انگیز، فریش فیزیکدان دانمارکی، نیلز بور را که در حال عزیمت به ایالات متحده بود، از نتایجی که در مورد شکافت هسته‌ای به دست آورده بود، مطلع کرد. بین 26 و 28 ژانویه، در خلال کنفرانس پنجم فیزیک نظری در واشنگتن، بور خبر شکافت را منتشر کرد. همچنین در واشنگتن انریکو فرمی بود که به تازگی از ایتالیای فاشیست فرار کرده بود و به عنوان بزرگترین متخصص در فیزیک هسته ای شناخته می شد. فرمی فرض کرد که این فرآیند منجر به یک واکنش زنجیره‌ای هسته‌ای با قدرت بی‌سابقه می‌شود. هشدار واضح بود: آلمان نازی قادر به ساخت سلاح هسته ای کشتار جمعی بود.

در میان کسانی که بیش از همه نگران بودند، لئو زیلارد، یهودی مجارستانی که در سال 1933 به ایالات متحده پناهنده شد، و یوجین ویگنر، فیزیکدان مجارستانی دیگری بودند. آنها کسانی بودند که در اواسط ژوئیه در Peconic نزد انیشتین رفتند: که اگر مهم ترین فیزیکدان جهان، قهرمان صلح طلبی در زمان جنگ جهانی اول نبود، می توانست این موضوع را در بالاترین حد خود مطرح کند. سطوح سیاست جهانی؟ انیشتین که هرگز با فیزیک هسته‌ای سروکار نداشت، موافقت کرد که سندی عمومی را امضا کند تا از ایجاد یک وسیله هسته‌ای قبل از ساخت آن توسط هیتلر حمایت کند. اما کدام سند؟ یک نامه؟ اما نامه را برای چه کسی بفرستم؟ به پیشنهاد الکساندر ساکس، اقتصاددان و مشاور کاخ سفید، انیشتین و دو همکارش تصمیم گرفتند نامه ای مستقیم به رئیس جمهور فرانکلین دلانو روزولت بنویسند تا او را از کاربرد احتمالی شکافت هسته ای در جنگ، تخصص آلمان در این زمینه و در در همان زمان، برای فعال کردن یک بسیج فوری.

در 2 آگوست، آلبرت انیشتین نامه ای را امضا کرد که در پایان پیشنهاد کرد "ارتباط مستمری بین دولت آمریکا و گروه فیزیکدانانی که در آمریکا بر روی واکنش زنجیره ای کار می کنند برقرار شود" با هدف حرکت به زمین عملیاتی واقعی در صورت انحطاط وضعیت. بیشتر این نامه از همه جهات بیانگر مقدمه عصر اتمی است.

رئیس جمهور پس از رسیدن به دست روزولت، در اکتبر کمیته مشورتی اورانیوم را تأسیس کرد که از جمله، فرمی و زیلارد اعضای آن بودند. از انیشتین خواسته شد که به آن بپیوندد، اما فیزیکدان با نامه دیگری، این بار به تاریخ 25 آوریل 1940، امتناع کرد. تاریک

(از چپ) رابرت اوپنهایمر، انریکو فرمی، ارنست اورلاندو لارنس

در سال 1942، ایالات متحده با قدرت پروژه منهتن را آغاز کرد، که تحت هدایت رابرت اوپنهایمر، تمام فیزیکدانان برجسته در ایالات متحده در آن شرکت داشتند. تاریخچه پروژه مشخص است و در سال 1945 با انفجار سه بمب به پایان می رسد. در 16 ژوئیه، نمونه اولیه گجت به عنوان آزمایش در نیومکزیکو به کار گرفته شد . در این مناسبت، اوپنهایمر، که از مسئولیت خود آگاه بود، عبارتی برگرفته از متن مقدس هندو باگاوادگیتا را بیان کرد: "من به مرگ تبدیل شدم، ویرانگر جهان ها". سپس در 6 و 9 آگوست بمب‌های پسر کوچولو و مرد چاق ابتدا در هیروشیما و سپس در ناکازاکی پرتاب شدند و پایان جنگ جهانی را نشان دادند.

بمب بر روی هیروشیما انداخته شد

پس از فاجعه‌ای که بمب‌های منفجر شده در ژاپن از نظر جان انسان‌ها ایجاد کرده بود، نمایندگان زیادی در جامعه علمی وجود داشتند که برخی از آنها از جمله کسانی بودند که فعالانه در پروژه اتمی برای ترویج جنبشی که خواستار خلع سلاح و خلع سلاح بود همکاری کرده بودند. ممنوعیت کاربردهای جنگ از مطالعات هسته ای

اوپنهایمر و روتبلات به آلبرت انیشتین، برتراند راسل و دیگر دانشمندان و دانشگاهیان برجسته پیوستند تا آنچه را که در سال 1960 به آکادمی جهانی هنر و علم تبدیل می شد، بنیان نهادند. انیشتین در نوشته‌ای در سال 1952 اظهار داشت: «نقش من در ساخت بمب اتمی تنها شامل یک عمل بود: نامه‌ای به رئیس جمهور روزولت امضا کردم. من کاملاً از آسیب وحشتناکی که در صورت موفقیت به بشریت وارد می شود آگاه بودم. اما این احتمال که آلمانی‌ها روی همین مشکل با احتمال موفقیت کار می‌کردند، مرا مجبور به انجام این کار کرد. من نمی‌توانستم کار دیگری انجام دهم، با وجود اینکه یک صلح‌طلب متقاعد بودم.»

در تابستان 1955، دقیقاً در 9 ژوئیه، چند ماه پس از مرگ انیشتین و در آستانه نشست "چهار بزرگ" برنده جنگ جهانی دوم در ژنو، برتراند راسل در لندن اعلامیه ای را علنی کرد که در آن منطق دان فیلسوف علم انگلیسی و فیزیکدان آلمانی از دانشمندان سراسر جهان خواست تا علیه خطرات جنگ هسته ای بسیج شوند. این سند که توسط هفت دانشمند مشهور جهان امضا شد و به عنوان مانیفست راسل-انیشتین در تاریخ ثبت شد، درخواستی صمیمانه برای دانشمندان بود که برای صلح و علیه هرگونه سرمایه گذاری جنگی در مطالعات هسته ای تلاش کنند: "اگر توانایی دارید. با انجام این کار، راه بهشتی جدید به روی شما باز می‌شود، وگرنه خطر مرگ جهانی پیش روی شماست.»

آلبرت اینشتین و برتراند راسل

مانیفست خواستار برگزاری هر چه سریعتر یک کنفرانس بین المللی بود که در واقع برای اولین بار در سال 1957 در شهر پوگواش کانادا برگزار شد، رویدادی که اوپنهایمر اگرچه دعوت شده بود، اما در آن شرکت نکرد. از این کنفرانس یک جنبش واقعی دانشمندان برای خلع سلاح متولد شد که تأثیر آنها در طول جنگ سرد به اندازه ای بود - این تنها فرصتی بود که دانشمندان از بلوک های مخالف در مورد آن بحث می کردند - که کنفرانس پوگواش برای علم و منافع جهانی جایزه صلح نوبل را دریافت کرد. در سال 1995

https://matematica.unibocconi.eu/le-estati-della-scienza-tra-guerra-e-pace

بین ریاضی و هنر

سه شنبه آینده، 14 مه، ساعت 4 بعد از ظهر، در دانشگاه Bocconi (اتاق 2، طبقه همکف via Sarfatti 25) ریاضیدان Michele Emmer، عضو موسسه علوم، ادبیات و هنر ونتو و متصدی نمایشگاه " حباب های صابون. فرم ها. آرمان شهر بین وانیتاها، هنر و علم » که تا 9 ژوئن در گالری ملی آمبریا در پروجا باز می شود، در برخی از جنبه های رابطه بین ریاضیات و هنر مداخله خواهد کرد. عنوان سخنرانی وی: حباب های صابون: سفری در بازی، سینما، هنر، معماری، ریاضیات، گرافیک کامپیوتری، رشته های مدال و... نمایشگاه .

همچنین، به مناسبت نمایشگاه "بازنگری" توسط آلدو اسپیزیچینو ، اخترفیزیکدان و دانشمند کامپیوتر، به ویژه به ترجمه زیبایی شناختی ساختارهای ریاضی که تا 21 ژوئن در فضاهای نمایشگاهی رستوران Bocconi میزبانی می شود، گزارش میشل امر به شرح زیر خواهد بود. خاطره ای از پسرش الی اسپیزیچینو با عنوان " آلدو اسپیزیچینو: هنر محاسبه شده ".

شرکت در جلسه برای عموم آزاد و رایگان است.

آلدو اسپیزیچینو، "آبگوشت آپولونیوس"

https://matematica.unibocconi.eu/articoli/tra-matematica-e-arte

مارپیچ ها و گرداب ها

زیبایی و کمال در آثار هنری، به‌ویژه در نقاشی، مجسمه‌سازی و معماری، اغلب توسط قواعد ریاضی مدیریت می‌شود، قوانین واقعی که به ما اجازه می‌دهند اشکالی از جذابیت و افسون خارق‌العاده طراحی کنیم.

در مورد لئوناردو داوینچی (1452-1519) ما همیشه بی‌نهایت شگفت‌زده می‌شویم و عمیقاً توسط طراحی‌ها و نقاشی‌ها مجذوب می‌شویم، با مشاهده آن‌ها دقت، می‌توانیم بگوییم علمی، و حضور مداوم نمایش‌های مربوط به خطوط و سطوح، بلافاصله ما را جذب می‌کند. چشم. به‌ویژه، مارپیچ‌ها، اشکال مارپیچ و گرداب‌ها را می‌توان در بسیاری از آثار با اشاره به زمینه‌های مختلف تحقیقاتی که او شروع کرد، برای مثال، از مطالعات در مورد مسیرهای آبی، تحسین کرد. لئوناردو در طول زندگی خود همیشه شیفته مورفولوژی آب بود که به نظر او شبیه مورفولوژی هوا، خون و هر مایع دیگری بود.

حرکت و سرعت

مارپیچ ها، سطوح مارپیچ و گرداب ها پیکربندی های معمولی هستند که با آنها تلاطم می تواند در سیالات با هر ماهیتی رخ دهد. و امروزه می دانیم که تجزیه و تحلیل سیالات به عوامل متعددی بستگی دارد، از جمله ویسکوزیته و سرعت سیال، شکل دیواره هایی که سیال درون آن جریان دارد و همچنین مواد آنها.

علاوه بر این، از طریق مدل های تصفیه شده، می توان این حرکات را شبیه سازی کرد و تکامل آنها را پیش بینی کرد. ما در مورد چیزی صحبت می‌کنیم که امروزه دینامیک سیالات نامیده می‌شود، رشته‌ای که در آن سیستم‌های پیچیده با مطالعه مرتبط و مدل‌سازی ممکن که امکان بررسی و تفسیر آنها را فراهم می‌کند، تجزیه و تحلیل می‌شوند.

در مورد امروز نیز می‌توان به یکی از هفت مسئله هزاره اشاره کرد: جستجو برای حل معادلات ناویر-استوکس. تفکیک سیستم معادلات دیفرانسیل جزئی که حرکت مایعات و گازها را توصیف می کند (مثلاً حرکت آب در اطراف بدنه یک قایق). آب و هوا، دو سیال اساسی برای وجود ما که رفتارهایی دارند که توصیف آنها بسیار دشوار و پیچیده است.

در زمان لئوناردو آنچه گفته شد کاملاً ناشناخته بود، علمی که با آن سروکار داشت، دینامیک سیالات، رشته‌ای است که در قرن گذشته کاملاً رسمیت یافت و برای دستیابی به آن قوانین و دانش ریاضی لازم بود که چند قرن پس از آن اجرا شد. همانی که لئوناردو در آن زندگی می کرد. پیش از این که رسمیت علمی وجود نداشته باشد، فقط تجربه فراوان بوده است و در این زمینه است که محقق ما حرکت می کند، اما در مقایسه با پیشینیان خود دو مفهوم بسیار مهم را در مطالعه آب و به طور کلی سیالات وارد می کند: مفاهیم حرکت و سیالات. سرعت در واقع، مناسب است بگوییم که توصیف آن به توانایی فوق‌العاده‌ای برای درک و انتزاع با استفاده از عنصری مانند سرعت در ارتباط دادن پدیده‌ها و مواردی که قبلاً جداگانه در نظر گرفته شده‌اند، مرتبط است. باید تأکید کرد که او همه این کارها را صرفاً با استفاده از تجربه انجام می‌دهد، اما بدیهی است که ما هنوز نمی‌توانیم در مورد علم صحبت کنیم، می‌توانیم با اطمینان بیان کنیم که او یک روش تجربی است (و این در حال حاضر اولین نتیجه است). فرمول علمی – سرجیو اسکوبار در تکنسین هیدرولیک بین دانش و دانش [لئوناردو و راه‌های آب، جونتی باربرا 1983، فلورانس، صفحه 14] توضیح می‌دهد – مدلی از رفتار سیالات در حرکت (حتی اگر فقط برای محاسبه دبی مؤثر یک کانال، مسئله ای که در آن زمان اساس نیاز به این مدل بود) در واقع مستلزم استفاده از ابزارهای ریاضی مخصوص حساب بی نهایت کوچک است که فرمول بندی آن را فقط بین میراث هیدرولیکی قرن هفدهم و هجدهم پیدا کرد. همراه با سنت فنی، ایتالیا تا آن دوره در قرن هجدهم عمدتاً به فرانسه مهاجرت کرد، جایی که مطالعه ریاضیات بینهایت کوچک پیشرفت بیشتری داشت . در این راستا، نتایج مهم در دینامیک سیالات را که توسط دانیل برنولی (1782-1700) و لئونارد اویلر (1707-1783) به دست آمد، به یاد می آوریم.

در حقیقت بین قرن پانزدهم و شانزدهم در ایتالیا سنت واقعی تحقیق و عمل هیدرولیک متولد شد که همچنین پیش نیازهایی را برای رابطه جدید بین دانش و دانش ایجاد کرد و در این زمینه است که کار اصلی توسط لئوناردو و انجام شد . به ویژه در دوره میلانی او که در آن میانجیگری بین دانش و دانش اساسی بود.

توانایی دستی قابل توجه او به او اجازه می دهد در این مطالعه شتاب مهمی داشته باشد. چیزی که کاملاً گیج کننده است این است که چگونه برای لئوناردو، که این چنین ناآگاه از دانش علمی بود، ممکن بود چنین پدیده هایی را با دقت و ظرافت در جزئیات بازنمایی کند. چیزی که اکثراً با مشاهده ی خود پدیده ها، دستیابی به آن غیرممکن است، هر چند که این کار دقیق و دقیق بوده است. نقشه‌های امواج، گرداب‌ها، آب در حال سقوط و سپس به حرکت سیالات انسانی (خون) بازمی‌گردند، چنان نمایش دقیق و کاملی هستند که امروزه تنها به لطف تمام ابزارهای فن‌آوری که در اختیار داریم، قادر به انجام آن‌ها هستیم. در عوض لئوناردو می تواند همه این کارها را از طریق نقاشی انجام دهد. بیاد داشته باشیم که او مردی از دوره رنسانس با دانش و مهارت های متعدد است و کمبود علوم را با ظرافت و دقت مشاهده جبران می کند که به او امکان می دهد بسیاری از پدیده های طبیعی را به طور کامل و تقریباً علمی بگوییم.

مطالعات در تلاطم آب، قلعه ویندزور، کتابخانه سلطنتی.

مطالعات آناتومی بدن انسان، قلعه ویندزور، کتابخانه سلطنتی.

لئوناردو افق دید خود را گسترش داد و فهمید که آنچه در آب اتفاق می افتد در هر نوع مایعی اتفاق می افتد، بنابراین مطالعه حرکت در آب را می توان به رگ های خونی و هر مایع متحرک دیگری گسترش داد. در واقع، تشابهات و قرابت‌هایی را بین فرآیندهای مکانیکی مربوط به برخی از اندام‌ها و پدیده‌هایی که به نظر می‌رسند کاملاً بی‌ربط به یکدیگر یا بی‌واسطه به یکدیگر مرتبط هستند را به تصویر می‌کشد. بنابراین، هنگام بررسی عملکرد مکانیسم دریچه قلب، متوجه می شود که شباهت های مکانیکی واضحی بین جریان خون در داخل قلب و گردش خون و تلاطم حرکات آب، بین گرداب های آب و هوا وجود دارد که در قلب ایجاد می شود. طوفان‌ها و سیل‌ها، بین شکل درختی نایژه‌ها و سرخرگ‌ها و مقدار خونی که در آنها در گردش است. حتی هجوم خونی که به داخل آئورت می‌ریزد (در طول اکوکاردیوگرام بسیار شنیدنی است) صدایی شبیه صدای رودخانه یا هر مایعی که به داخل حفره می‌ریزد ایجاد می‌کند.

مطالعات آناتومی بدن انسان، قلعه ویندزور، کتابخانه سلطنتی.

علاقه او گسترده تر و آشکارا عمیق تر شد، به ویژه پس از ورودش به میلان، زمانی که در فرار از فلورانس، خود را به لودوویکو اسفورزا معرفی کرد که سال ها قبل او را دعوت کرده بود اما او درخواست او را رد کرده بود. به همین مناسبت از جمله دستور رسیدگی به آبراه ها را گرفت. چه جایی برای مطالعه آبراه ها مناسب تر از لمباردی و به ویژه میلان است! کانال‌ها، رودخانه‌ها، نهرها، دریاچه‌ها، دریای معرفتی که در آن می‌توان در آن پیمایش کرد و لئوناردو با شور و شوق و کنجکاوی که همیشه او را مشخص می‌کرد، کاملاً در همه این‌ها غوطه‌ور می‌شود.

علاوه بر این، در میلان، لئوناردو با لوکا پاچیولی (1447-1517) و فرانچسکو دی جورجیو مارتینی (1439-1501) آشنا شد که از آنها ریاضیات را آموخت، رشته ای که تا آن زمان تقریباً برای او وجود نداشت. هنگامی که لوکا پاچیولی او را در سال 1497 با دنیای هندسه آشنا کرد، لئوناردو یک سری نقاشی های سریع را اجرا کرد که مرحله به مرحله، تظاهرات اقلیدس را بدون درج هیچ متن توضیحی دنبال کرد. همه ما جداول حاوی نمایش چندوجهی منظم و جامدات ستاره ای را به یاد داریم که توسط لئوناردو به درخواست لوکا پاچیولی ساخته شده و توسط او در De divina proporcione خود گنجانده شده است .

روش یادگیری لئوناردو بسیار خاص است، تصادفی نیست که او مطمئن است که نقاشی توضیح می دهد، مفهوم، نظریه را نشان می دهد. او از درس‌های لوکا پاچیولی یادداشت‌برداری نمی‌کند، بلکه از طریق نمایش‌ها، نمایش‌های ریاضی را ترسیم و توضیح می‌دهد. ابتدا تجربه و سپس تظاهراتی را که دوست داشت تکرار کند " اما ابتدا آزمایشی انجام می دهم، قبل از اینکه ادامه دهم، زیرا قصد من این است که ابتدا تجربه را ضمیمه کنم و سپس با دلیل نشان دهم، زیرا این تجربه مجبور است به این شکل عمل کند. و این قاعده واقعی است که دلالان اثرات طبیعی چگونه باید پیش بروند و اگرچه طبیعت با عقل شروع می شود و به تجربه ختم می شود، اما ما باید برعکس عمل کنیم، یعنی (همانطور که در بالا گفتم) از تجربه شروع کنیم و با آن تحقیق کنیم. دلیل [خانم E، f 55r]».

لئوناردو در بازنمایی حرکت نیز مبتکر است. او از تجسم نماهای همزمان استفاده می کند که تداوم حرکت را به مجموعه ای از تصاویر نامشخص و خلاصه تجزیه می کند: عملکرد آن دقیقاً نشان دادن چیزی است که به دلیل سرعت بالای انجام آن حرکت از چشم دور می شود، سرعتی که انجام می دهد. به ما اجازه نمی دهد که جزئیات دقیقی را ببینیم، بلکه فقط یک ماده زدایی و پوسته پوسته شدن شکل و چگالی مواد آن است.

نپتون اسب های دریایی را هدایت می کند، قلعه ویندزور، کتابخانه سلطنتی.

ترسیم مقدماتی یک نبرد.

نمایش لئوناردو از حرکت، برای مثال در طراحی اسب‌ها یا نقاشی مقدماتی برای نبرد انگیاری، به شدت اولین عکس‌های عکاسی را پیش‌بینی می‌کند که در آن عنصر با کثرت و سرعت منحصربه‌فردی تکرار می‌شود، به اصطلاح عکس‌های فوری. بلکه همچنین نمایشی که هنرمندان آینده نگر پس از آن خواهند ساخت. به عنوان مثال به اثر Il cane che توسط Giacomo Balla (1871-1958) و همه آثار دیگری که حرکت و سرعت را در دوره آینده نگری نشان می دهند، فکر کنید.

مارپیچ و هلیکوئید

لئوناردو اغلب در دست نوشته های خود تکرار می کند: "حرکت عامل همه زندگی است". پس اگر حرکت منشأ همه حیات باشد و آب عنصر طبیعی باشد که از نظر تحرک پس از هوا در رتبه دوم قرار دارد، آب نیز مانند هوا در مبدأ حیات است. منحنی که نمایانگر رشد طبیعی و در نتیجه بسیاری از اشکال زندگی طبیعی است، مارپیچ است و این پیکربندی است که اغلب هنگام مشاهده دنیای حیوانات و گیاهان پیدا می کنیم و اغلب در آثار لئوناردو با آن مواجه می شویم.

او الگوهای رشد گیاهان را مشاهده می‌کند، حرکت مارپیچی که فیلوتاکسی برگ‌ها را به حرکت در می‌آورد و همچنین متوجه می‌شود که این یک الگوی کلی است که در بسیاری از اشکال دیگر حیات ارگانیک یافت می‌شود. برای مثال، چیدمان برگ‌ها بر روی شاخه به گونه‌ای است که هیچ برگی تابش خورشید را به دیگری نمی‌پوشاند و به طور کامل یک شکل مارپیچ را توصیف می‌کند.

مارپیچ، به‌ویژه مارپیچ لگاریتمی و مارپیچ مارپیچی که توسط آن در بعد سوم ایجاد می‌شود، منحنی است که تقریباً در همه اشکال رشد در طبیعت یافت می‌شود: از شکل پوسته‌ها تا آرایش برخی گل‌آذین‌ها. عالی ترین منحنی رشد در دنیای زنده است! به یاد داشته باشیم که نوع دیگری از مارپیچ، ارشمیدسی نیز وجود دارد که همراه با مارپیچ دوتایی، از دوران ماقبل تاریخ در تزئینات هنری ظاهر شده است. مارپیچ ارشمیدس سیراکوز (287 قبل از میلاد تا 212 قبل از میلاد) یک ویژگی بسیار خاص دارد: فاصله ثابت بین دو مارپیچ متوالی.

این نوع مارپیچ یک منحنی مسطح است که نمی‌توان آن را با خط‌کش و قطب‌نما ساخت و معادله آن را می‌توان از طریق مختصات به اصطلاح قطبی (یک جفت اعداد واقعی که عموماً با حروف ρ، ω نشان‌دهنده فاصله نشان می‌دهند) بیان کرد. و یک زاویه): ρ = با k , ρ , ω اعداد حقیقی; ρ را بردار شعاع می گویند و ω زاویه ای است که موقعیت هر نقطه روی منحنی را مشخص می کند، این دو کمیت با یکدیگر نسبت مستقیم دارند.

در مورد نوع دیگری از مارپیچ که بیشتر مورد علاقه ماست، مارپیچ لگاریتمی و به ویژه مارپیچ طلایی، تقریباً در همه اشکال رشد طبیعی چه در دنیای گیاهی و چه در دنیای حیوانات وجود دارد. معادله آن که در مختصات قطبی قابل بیان است، به صورت زیر است: ρ = e ω با اعداد واقعی e , ρ , ω .

از معادله مشخص می شود که پیوند بین بردار شعاع و زاویه دیگر تناسب مستقیم ندارد، بلکه نمایی است و بنابراین این رشد است. مشخصه این است که بردار شعاع در هر نقطه از مارپیچ همیشه با مماس در آن نقطه زاویه یکسانی را تشکیل می دهد: تصادفی نیست که نام دیگری برای مارپیچ متساوی الاضلاع است.

یک ارتباط واقعاً جالب این است که بین یک مارپیچ لگاریتمی خاص به نام مارپیچ طلایی و مستطیل طلایی وجود دارد. بیایید با گفتن این نکته شروع کنیم که مستطیل طلایی مستطیلی است که در آن نسبت بین اندازه گیری ضلع بلندتر و ضلع کوچکتر برابر با عدد طلایی است و به نوبه خود با نماد Φ=(1+√5)/2 نشان داده شده است. .

همچنین گفته می شود که ضلع کوچکتر مستطیل، قسمت طلایی ضلع بزرگتر است. نسبت طلایی و مستطیل طلایی همیشه پایه و اساس قوانین کلاسیک برای جستجوی فرم کامل و در نتیجه زیبایی را تشکیل می دهند، قوانینی که دائماً توسط هنرمندان تمام دوران اعمال می شود. ما همچنین به یاد داریم که یک مستطیل طلایی می تواند تکرار شود یا می تواند بی نهایت مستطیل طلایی دیگر ایجاد کند. کافی است هر مستطیل را با کم کردن یک مربع از آن جدا کنیم (که ضلع آن با ضلع کوچکتر مستطیل منطبق است، یعنی با قسمت طلایی ضلع بلندتر) و در نتیجه مستطیل جدیدی به دست آید که آن نیز طلایی است.

مستطیل های طلایی که با تکرار بیرونی ترین مستطیل به دست می آیند.

در داخل مستطیل طلایی شروع، با استفاده از تمام نقاط جدایی بین مربع ها و مستطیل های بعدی، می توان یک مارپیچ لگاریتمی را توصیف کرد که مارپیچ طلایی نامیده می شود و دقیقاً همان پیکربندی است که در اشکال برخی از پوسته ها وجود دارد (مثلاً در ناتیلوس). از بسیاری از فسیل ها، از بسیاری از گل آذین: این منحنی به عنوان یکی از جاذبه های اساسی شکل رشد موجودات زنده محسوب می شود. خاصیت اساسی و ذاتی مارپیچ متساوی الاضلاع خود شباهت است و دقیقاً به خاطر همین خاصیت است که این منحنی با رشد ارگانیک ساختارهایی مانند شاخ برخی از حیوانات و صدف ها همراه است. در پوسته ها، رشد مارپیچی تضمین می کند که در حین رشد، شکل خود را تغییر نمی دهند. هر افزایش مشابه قبلی است و هر چرخه رشد از شکل اولیه باقی می ماند.

(از سمت چپ) مارپیچ طلایی و ناتیلوس

مارپیچ در یک فضای سه بعدی به شکل هلیکوپیرال تبدیل می شود، شکلی که ما اغلب آن را در پوسته ها و فسیل های متعدد، به عنوان مثال در توریتلا می شناسیم. تصادفی نیست که نمایش DNA از یک مارپیچ دوتایی تشکیل شده است که همه ما به یاد داریم که از دو زنجیره پلی نوکلئوتیدی جفتی تشکیل شده است که به دور یک محور پیچیده شده اند.

(از سمت چپ) Elicospirale و Turritella

لئوناردو، نابغه چندوجهی که هست، همچنین اشکال مارپیچ را در معماری آزمایش می کند. پلکان های مارپیچ باشکوهی به او نسبت داده می شود و از این میان پلکان قلعه بلویس و مارپیچ دوگانه ایجاد شده در قلعه چامبورد که دومی شامل دو پلکان مارپیچ است که در یک جهت حول یک محور مرکزی می چرخند و امکان چرخش دو را فراهم می کند. افراد می توانند بدون عبور از یکدیگر سوار یا پیاده شوند، اما همیشه با چشمان خود یکدیگر را دنبال می کنند.

پلکان منسوب به لئوناردو در قلعه بلویس در تورن.

گرداب ها

ما در مورد مارپیچ ها و اشکال مارپیچ صحبت کردیم و در این مرحله طبیعی است که بپرسیم: اما گرداب ها چگونه تشکیل می شوند؟ مطمئناً ما گرداب‌هایی را در کنار رودخانه‌ها دیدیم یا با مشاهده آن از ساحل، برخی از آبراهه‌ها در دریای آزاد شکل می‌گرفت و متوجه این شکل آزاردهنده مانند یک قیف چرخان شدیم.

آبریز

برای توصیف این فرم اجازه دهید با یک مثال بسیار ساده شروع کنیم. وقتی درپوش را برای خالی کردن سینک (یا وان حمام) پر از آب برداریم، می بینیم که آب به سرعت به سمت سوراخی که کلاهک از آن برداشته شده است می چرخد: گردابی تشکیل می شود!

تفاوت در سرعت حرکت چرخشی، در این مورد نیز مقدار آب موجود در ظرف، تشکیل گردابی را تعیین می کند که ما بیش از هر چیز با مشاهده تلاطم تشخیص می دهیم: گرداب، مکش و غیره. در این موارد ما متوجه افزایش سرعت چرخش و تشکیل یک سوراخ می شویم: گرداب. ذرات سیال، به دنبال حرکات مارپیچی، در نقطه ای که «هسته گرداب» نامیده می شود، همگرا می شوند.

گرداب

به طور خلاصه، یک گرداب، به ساده‌ترین شکل، با حرکت چرخشی یک سیال حول یک محور توصیف می‌شود و در این حرکت سرعت به طور فزاینده‌ای نزدیک‌تر به محور چرخش افزایش می‌یابد. بدیهی است که سیال در نزدیکی محور چرخش سریع‌تر می‌چرخد و با سرعت کمتری از آن دور می‌شود: وقتی شروع به چرخش می‌کند، به آب در یک ظرف استوانه‌ای فکر کنید، زیرا سرعت در مرکز افزایش می‌یابد، تقریباً یک سوراخ (یک توربیون، یک قرقره) تشکیل می‌دهد. . در حقیقت، گرداب ساختار پیچیده ای است و مطالعه دقیق آن به ابزارهای کافی همراه با بررسی و رسمی سازی عمیق و دقیق نیاز دارد.

ما تشکیل یک گرداب را از مشاهده ساده یک پدیده طبیعی توصیف کردیم، بنابراین نباید از این واقعیت تعجب کنیم که همانطور که قبلاً گفتیم لئوناردو متوجه شد، قطعا اولین مورد است و این او را از سایر دانشمندان آن زمان متمایز می کند. آنچه که تغییر می‌کند و در عین حال شیوه‌ای را که هر آبراهی خود را نشان می‌دهد، حرکت می‌کند و آشکارا سرعت آن است. او شروع به مطالعه انواع مختلف حرکات موجود در آن می کند، حتی تا آنجا پیش می رود که آنها را طبقه بندی می کند. او قصد دارد مجموعه ای از تعاریف مربوط به مورفولوژی آب را ارائه دهد. با عبارات گرداب، رودخانه، نهر، دریاچه شروع می شود و در فهرستی بسیار طولانی به این صورت ادامه می یابد. او موفق می شود واژگان واقعی آب را که از 64 کلمه تشکیل شده است، فرموله کند و با آن حرکات مختلف آب را تعریف و مشخص کند.

(از چپ) مطالعات گردابه ها و تشکیل گرداب و تداخل بین دو حرکت موج.

مطالعات گرداب‌ها 1513، کدکس لستر، گالری اوفیزی، فلورانس.

مطالعه سیل 1515، قلعه ویندزور، کتابخانه سلطنتی.

لئوناردو ترسیم دقیق آن را در گرداب آب می بیند و به کسانی که نمی توانند آن را ببینند توضیح می دهد که چگونه آن را از طریق بازنمایی هایش تشخیص دهند. او هیچ توضیح علمی برای این پدیده ارائه نمی دهد، بلکه فقط تفسیر نقاشی های خود را ارائه می دهد.

لئوناردو حرکات گردابی را که وقتی آب روی خودش می‌ریزد، اینگونه توصیف می‌کند: « موج به عقب می‌پیچد و به بالا بازمی‌گردد، و وقتی به ساحل برخورد می‌کند پیچ ​​می‌خورد و به پایین بازمی‌گردد، و دوباره با موج بعدی که از پایین می‌آید برخورد می‌کند. ضربه از پایین، و دوباره به عقب می چرخد، و به همین ترتیب متعاقبا [MAD II, f.

در Codex Atlanticus Leonardo محاسبه نیروهای کششی را نشان می دهد. هندسه برای تجسم نیروهای کششی، فشارها و کشش های موجود در هر حرکت، از جمله آنهایی که در تمام فرآیندهای رشد جانوران و گیاهان و دگرگونی های مورفولوژیکی که در تمام اشکال طبیعی رخ می دهند، عمل می کنند، اساسی است.

بسیار مهم است که تاکید کنیم که لئوناردو همچنین از مدل‌هایی برای مطالعه پدیده‌های هیدرولیکی بزرگ استفاده می‌کند، بنابراین آنها را به ابعاد کوچک‌تر و در نتیجه قابل مشاهده‌تر کاهش می‌دهد. سرجیو اسکوبار مطمئناً در کتاب «تکنسین هیدرولیک بین دانش و دانش» [لئوناردو و راه‌های آب، جونتی باربرا، 1983، فلورانس، صفحه 18] مشاهده می‌کند: « سیستم آب پیچیده دره پو باید خود را به‌عنوان یک منطقه بزرگ به چشمان او نشان می‌داد. مدل پیچیده، میدان مشاهده از نظر پیچیدگی جذاب است ." مفهوم مدل، در زمان لئوناردو، قبلاً تکامل یافته بود. این دیگر هدفی برای جلب رضایت مشتری و به دست آوردن انتساب اثر، به حداکثر آراسته شده بود. در طول ساخت گنبد سانتا ماریا دل فیوره در فلورانس، فیلیپو برونلسکی (1377-1446) قبلاً این مدل را به یک موضوع مطالعه و مرجع بی بدیل برای کارگران تبدیل کرده بود و برای لئون باتیستا آلبرتی (1404-1472) یک ابزار بود. برای مطالعه و تحقق یک ایده این ایده که توسط ذهن ایجاد شده بود، ناقص بود و تنها از طریق بررسی، ارزیابی و اصلاحات انجام شده از طریق نقشه ها می توانست شکل خود را پیدا کند. خود اینها سپس باید با استفاده از مدل‌ها مورد مطالعه، قضاوت و بهبود قرار می‌گرفتند، بنابراین در نهایت بیان ایده را تقریب می‌کردند. آلبرتی اظهار داشت: تا جایی که به من مربوط می شود، باید بگویم که اغلب مجبور بوده ام آثاری را به گونه ای تصور کنم که وقتی همه چیز گفته می شود و انجام می شود، به نظرم بسیار قابل ستایش می آمد، در حالی که زمانی آنها آنها اشتباهات را آشکار کردند، و دقیقاً در آن قسمتی که برایم مناسب بود، دوباره به آن چیزی که کشیده بودم، برگشتم و نسبت‌ها را اندازه گرفتم، با ساختن مدل‌ها، اغلب، با بررسی جزئیات عناصر، متوجه شدم که در مورد شماره نیز اشتباه کرده‌ام .

از طریق استفاده از مدل‌ها، کار لئوناردو در سنت جدیدی قرار می‌گیرد که، همانطور که قبلاً گفتیم، به طور منطقی بین دانش و دانش، به طور خلاصه، رابطه جدید بین علم و فناوری متناوب می‌شود. او می‌داند که با شبیه‌سازی از طریق یک مدل، می‌تواند مجموعه‌ای از موارد متعدد مشاهده شده در رفتار حرکت آب را به یک مثال برساند. استفاده از مدل انتزاعی را ممکن می سازد که بعد پدیده طبیعی اجازه نمی دهد و از طریق مطالعه مدل به موارد واقعی باز می گردد. این یک رویکرد بسیار مدرن برای استفاده از تجزیه و تحلیل و شبیه سازی یک مدل مربوط به یک مسئله است که یک پدیده را در واقعیت توصیف می کند.

در این مرحله، تقریباً خود به خود، توصیفی که در پالومار ، ایتالو کالوینو در قسمت مدل Il مدل‌ها انجام می‌دهد، به ذهن متبادر می‌شود : « بنابراین ساختن یک مدل برای او معجزه‌ای از تعادل بین اصول بود. سایه ها) و تجربه (گریزان) اما نتیجه باید قوام بسیار محکم تری نسبت به هر دو داشته باشد، در واقع، هر جزئیات باید مشروط به بقیه باشد، بنابراین همه چیز با انسجام مطلق حفظ می شود، مانند مکانیزمی که اگر یک دنده گیر می کند همه چیز گیر می کند، مدلی است که در آن چیزی برای تغییر وجود ندارد، بنابراین تنها چیزی که باقی می ماند این است که آن را با قلاب یا کلاهبرداری به شکل مدل دربیاوریم . ...] آنچه در آن زمان مورد نیاز بود یک کار تعدیل ظریف بود که اصلاحات تدریجی در مدل ایجاد کرد تا آن را به واقعیت ممکن نزدیکتر کند تا آن را به جهان نزدیک کند . این توصیف کاملاً برای استفاده از مدل مناسب است همانطور که امروزه در زمینه های مختلف تحقیق اتفاق می افتد.

اما بیایید به گرداب‌هایی برگردیم که همراه با هلیکوئیدها، در نقاشی‌های لئوناردو، به شکل جغجغه‌ها، گلدسته‌ها، فرهای روان، مارپیچ‌هایی که در آب و هوا می‌پیچند، می‌یابیم. در این رابطه در پدرتی، سیانچی (1995) می خوانیم: " خطی که در هچینگ منحنی می شود، که توسط لئوناردو به عنوان "خط محیطی" تعریف شده است، به درک آنچه که دیده نمی شود کمک می کند: هم در اسکلت و هم در مدل موی استادانه. همچنین از پشت به مطالعات روی آب اشاره می کند در واقع در زیر نقشه های گرداب ها شباهت معروف آب و مو ظاهر می شود و سپس: به حرکت پشمک آب توجه کنید که از آن استفاده می شود. از مو، که دارای دو حرکت است، یکی از آنها به وزن پشم گوسفند وجانوران دیگر بستگی دارد، و دیگری به پوشش طاق آن، بنابراین آب دارای طاق سرگیجه خود را، که بخشی از آن به انگیزه جریان اصلی بستگی دارد. ، دیگری به حادثه و حرکت سرکوب شده رسیدگی می کند ."

رئیس لدا (مطالعه مدل مو در سمت راست)، قلعه ویندزور، کتابخانه سلطنتی.

رئیس یک زن، قلعه ویندزور، کتابخانه سلطنتی.

Virgin of the Rocks، 1498-1508، جزئیات چهره فرشته. گالری ملی، لندن.

ستاره بیت لحم و سایر گلها، جزئیات. قلعه ویندزور، کتابخانه سلطنتی.

لئوناردو قبلاً بارها امواج و امواجی را که توده آب جاری در رودخانه ها هنگام برخورد جریان با مانع ایجاد می کند، مشاهده و ترسیم کرده بود. شکلی که آنها می گیرند نه تنها اشکال مارپیچ پیچک ها (سیروس) را به یاد می آورد که در اطراف درختان توت شگفت انگیز می پیچند و با آنها سالنی به همین نام در قلعه اسفورزسکو در میلان (سالا دی گلسی که قبلاً سالا دله آسه نامیده می شد) نقاشی می کند. ) از پیچ های چوب پنبه یا فر مو، اما بیانگر پایداری ساختاری لحظه ای شکلی است که توسط تکراری ترین فشارها و کشش های سطحی طراحی شده است.

هنگامی که جت آب بر روی توده آب زیر آن می افتد، یک برخورد چرخشی بین رانش های نزولی و ضد رانش های صعودی ایجاد می کند. این حرکات انحناهای قیفی شکل، پیچش های مخروطی شکل، پیکربندی های مارپیچی و مارپیچ را در آب نشان می دهند. شیفتگی لئوناردو به جریان‌های متلاطمی که در اطراف جسمی که در وسط یک جریان آب قرار گرفته است، او را به سمتی سوق می‌دهد که اغلب آنها را به نمایش بگذارد. طرح های بسیار پیچیده زیرا بسته به سرعت جریان، مقدار جرم آب، شکل مانع و زاویه آن متفاوت است. لئوناردو دیده بود که پایداری با تغییر ترکیب می‌شود، که حرکت مستطیلی معمولی لغزش سریع‌تر با حرکت منحنی‌خطی، حرکت چرخشی کندتر تولید شده توسط عنصری که با جرم خود برخورد می‌کند، در تماس است.

لئوناردو در مارپیچ یا بهتر بگوییم در هلیکوئید تجلی نیرویی را می بیند که با تمام قدرت خود در شکل گیری گرداب منفجر می شود. می توان آن را در گرداب آبشارها مشاهده کرد، اما حتی بیشتر از آن در گرداب های باد و آب که در طوفان ها و سیل ها شکل می گیرند، جایی که عناصر طبیعی تمام نیروی مخرب خود را آزاد می کنند، فرو می ریزند و هر چیزی را که با آن روبرو می شوند درهم می ریزند و تصویری بدوی از آن به ما می دهند. هرج و مرج

خطوط مارپیچ نقاشی لئوناردو عنصر پویای پدیده را به تصویر می کشد و این خود لئوناردو است که روشن می کند که این خطوط نتیجه مشاهده مستقیم است.

امروز، همانطور که قبلاً گفتیم، ما به خوبی می دانیم که چگونه به مطالعه جریان های آب و نحوه رفتار آنها در حضور یک مانع نزدیک شویم. در واقع ما می دانیم که مطالعه گسترده و دقیقی نیز در مورد امواج، طبقه بندی آنها، تجزیه آنها و همه پدیده های تداخل و پراش آنها وجود دارد. و موج حرکت آب را در تمام اشکال آن توصیف می کند.

لئوناردو از طریق نقاشی هایش موج را توصیف می کند. در Codex Leicester ، او ادعا می کند که حدود 730 توصیف از حرکات آب ارائه کرده است، همچنین تعداد نقاشی های مرتبط با آنها را نشان می دهد.

مشاهده سرسختانه لئوناردو برای آب و برای همه حرکات، او را به توصیف و طبقه بندی شکل دوازده نوع موج سوق می دهد: " موج دله. آنها امواج طبیعت هستند که اولین آنها در قسمت بالایی آب ها ساخته می شود، دومی از بالا و پایین در امتداد یک مسیر ساخته می شود، سومی در بالا و پایین در جهت مخالف و هیچ در وسط ساخته می شود، چهارمی به گونه ای ساخته می شود که از وسط به بالا در یک جهت و از آن نیمه به سمت پایین حرکت می کند. حرکت مخالف خواهد بود، پنجمین دوش از پایین و نه از بالا، ششمین دوش از پایین و بالا برعکس، هفتم از غوطه ور شدن آب در اثر رگه ای است که برای زمین وارد می شود، هشتم. این است که از طریق پشتی ها باریک در بالا و پهن در پایین، نهمین پشت در سطح و باریک در پایین، دهم پشت ستون ها، یازدهم پشتی fressuosi خواهد بود. از تهی بودن مساوی، دوازدهمین عقب نشینی مورب در اینجا همه امواج را با هم می سازد و همه [Ms I, f. 88 ولت]".

Codex Leicester، جزئیات، گالری اوفیزی، فلورانس.

لئوناردو همچنین اشکال بی ثباتی در باد و به ویژه اثراتی را که نیروی باد در طول طوفان ایجاد می کند، تجزیه و تحلیل می کند. او چندین بار متوجه شده بود، تکرار می کنیم، که یک پیکربندی هم حرکت هوا و هم حرکت آب را نشان می دهد: گرداب (در کوچک) گردباد / گردباد (در بزرگ). مارپیچ ها، هلیکوئیدها و گرداب ها اشکال دینامیک مایعات هستند، همان که، تکرار می کنیم، گردش خون را در دریچه های آئورت، لنف در سیستم های لنفاوی، به عنوان مثال، گیاهان تنظیم می کند. لئوناردو می داند که گرداب یک حالت بحرانی است و در جایی اتفاق می افتد که تفاوت در دما، حالت ماده، غلظت، وزن و غیره احساس می شود.

لئوناردو می‌گوید، نقاشی تمام حرکات ماشین‌ها، حیوانات، اشکال طبیعی، انسان‌ها و همچنین حرکات عناصر طبیعی مانند آب، باد، آتش و هوا را به صورت سودمند و مفید به تصویر می‌کشد. تصادفی نیست که در میان چیزهایی که لئوناردو بیش از همه مورد مطالعه قرار داده است گرداب ها، امواج، باد، دود، سایه ها، بازتاب ها، سیلاب ها هستند: همه به پدیدارشناسی چهره های بی ثباتی، به اشکال هرج و مرج نسبت داده می شود.

اما ما هنوز از خود می پرسیم: چگونه می تواند چنین پدیده های پیچیده و شاید هرگز دیده نشده را نشان دهد؟ در حقیقت، مورخان به یاد دارند که لئوناردو 4 ساله بود که در سال 1456 طوفانی ویرانگر به توسکانی رسید و وحشت و ویرانی را درست بین امپولی و وینچی ایجاد کرد (توصیف شده توسط جووانی روسلای در 1457 و نیکولو ماکیاولی در تاریخ های فلورانسی ). ما نمی‌توانیم بدانیم چه چیزی در حافظه یک کودک باقی می‌ماند، اما وحشت و احساس ناتوانی و شکنندگی قطعاً در روح یک بزرگسال نیز باقی می‌ماند. باید در نظر داشت که در سال 1513 یک سیل عظیم بلینزونا را ویران کرد و باعث رانش زمین وحشتناکی در مونت کرنون شد و شاید قسمت دوم مورد توجه او قرار گرفت.

گرداب های غول پیکر در نقاشی های اختصاص داده شده به سیل ظاهر می شوند. برای لئوناردو، گرداب هم حرکت نیروهای مورفوژنتیک و هم جهت مخالف نیروهای مخرب را نشان می دهد. یعنی در درون خود دو رانش متضاد وجود دارد که جهت را تغییر می دهد.

تأکید می‌کنیم که در این زمینه، ما با گرداب‌هایی در حوزه شناختی یا روان‌شناختی سروکار نداریم، می‌توانیم بگوییم با روح، با به اصطلاح آشوب معقول. سخنان کارلو امیلیو گدا (1893-1973) در Quer pasticciaccio ugly de via Merulana به ذهن متبادر می‌شود : « او از جمله اظهار داشت که فجایع غیرمنتظره هرگز نتیجه یا اثر یک دلیل واحد نیستند. از یک علت در مفرد: اما آنها مانند یک گرداب، یک نقطه فرورفتگی طوفانی در آگاهی جهان، به سوی آن کثرت علل همگرا به آن توطئه شده است، گره یا درهم، یا درهم یا gnommero که در سبک رومی به معنای توپ از نخ است .

طوفان، قلعه ویندزور، کتابخانه سلطنتی.

در حالی که مارپیچ به رشد منظم حتی اگر نمایی مرتبط است، گرداب رشدی آشفته است. قبلاً گفتیم که شکل گرداب دارای ارزش و معنای ساختار جهانی در دینامیک سیالات است. حرکت باد کاملاً شبیه حرکت آب است. مجموعه ای از تصاویر سیل و فجایع طبیعی به عنوان یک پیروزی مارپیچ و هلیکوئید ظاهر می شود. این اشکال در پدیده‌هایی وجود دارند که ابعاد آن‌ها از کیهان خرد تا کیهان کلان، از ابعاد زیراتمی (مسیر قطعات ذرات زیراتمی زمانی که با سرعتی نزدیک به نور برخورد می‌کنند) تا کهکشانی‌ها (اشکالی که حرکات خوشه های عظیم سحابی در جهان را به عهده بگیرند).

اکتشافات و اختراعات لئوناردو داوینچی بسیار و مهم است، اما آنچه که بیش از همه تعجب آور است، سهولت در برخورد با مسائل با ماهیت متفاوت و ارائه راه حل است. ذهن او با خیالی آسوده از دانش های مختلف عبور می کند و مطالعات و اکتشافات او شگفت آور است، چه به ابزارهایی که انسان می تواند در زندگی روزمره از آن استفاده کند و چه در مورد بررسی های درون بدن انسان، می گوییم در هر شکلی از زندگی.

جداول آناتومی او، یک رساله واقعی، جداول هندسی او و آنهایی که در مورد پدیده های طبیعی آب و باد است، جهان را با خودانگیختگی و دقتی که شایسته نتایج ابزارهای مدرن است، اما با شور و شوق و صفت مردی بزرگ، لئوناردو داوینچی، توصیف می کند. که هنوز هم همیشه ما را غافلگیر می کند.

ما با یادآوری سخنان لئوناردو سینیسگالی (1908 - 1981) نتیجه می گیریم که لئوناردو داوینچی برای او مربی واقعی بود و در قطعه Poetica di Leonardo ، در Furor Mathematicus [Arnoldo Mondadori Edizione، چاپ اول مارس 1950، صفحه. 54-55] می نویسد: « لئوناردو چیزی جز فیزیک (فیزیک حتی در نقاشی) برای ما باقی نمی گذارد، همانطور که شاعران، شاعران بزرگ، چیزی جز دستور زبان (فیزیک کلمات) برای ما باقی نمی گذارند. زیرا او به دنبال آن می دوید. سنجاقک و به بادبادک چون در توانایی پرواز، انکار شده توسط انسان، او به یک قوه از دست رفته توسط حواس نگاه کرد، هدیه ای که حضور روح ما را مهار می کند؟ آب، حضور یکسان آن در همه جهات (که پایه و اساس اصل پاسکال است)، حرکت آن فقط برای سقوط، اشتیاق آن برای بسته شدن در خود، جستجوی آرامش در هر شکلی، به نظر او ویژگی هایی بود که اصلاً چرا آیا لئوناردو به دلیل تمایل او به یافتن خدایی در جایی که ما فکر می کنیم او نیست، اینقدر مجذوب دستگاه ها، پین ها، گلیف ها، پیچ ها، تاندون ها، اجساد شده اند؟ در زیر یک علامت جدید تقدیس شده است. که علامت منفی نیست، منفی نیست. گنگ، تفاله گیتی، مانند تن شاعر، بیانگر گل و گوهر است. روح به سادگی وجود خود را تشخیص می دهد

کتابشناسی

کاتالوگ های نمایشگاهی

"لئوناردو و راه های آبی"، کاتالوگ نمایشگاه لئوناردو در میلان 1482-1982، Giunti Barbera Editore، فلورانس، 1983.

"لئوناردو داوینچی. طراحی جهان"، کاتالوگ نمایشگاه در Palazzo Reale در میلان، 2015، نسخه های SKIRA، ژنو-میلان 2015.

کتاب ها

تئودور آندریا کوک، "مارپیچ در طبیعت و هنر"، 1903.

تئودور آندریا کوک، "منحنی های زندگی"، 1914.

D'Arcy Wentworth Thompson، "رشد و شکل"، Universale Bollati Boringhieri، 1992، تورین.

ماتیلا گیکا، "Le Nombre d'Or"، نسخه های گالیمار، پاریس، 1976.

مارتین جی کمپ، "لئوناردو داوینچی. عملیات شگفت انگیز طبیعت و انسان"، موندادوری، میلان، 1982.

مارتین جی کمپ، "تصویر و حقیقت. برای تاریخچه ای از روابط بین هنر و علم"، ایل ساگیاتوره، میلان، 1999.

مارینونی آگوستو، "ریاضیات لئوناردو داوینچی. تصویری جدید از هنرمند دانشمند"، آرکادیا، میلان، 1982.

پدرتی کارلو، «معمار لئوناردو»، الکتا، میلان، 1978.

پدرتی، کارلو و سیانچی، مارکو، "لئوناردو. کدها"، جیونتی، فلورانس 1995.

تئودور شونک، "آشوب حساس"، ادیزیونی آرکوبالنو، میلان 2018.

https://matematica.unibocconi.eu/articoli/spirali-e-vortici

مسابقات قهرمانی بازی های ریاضی: فینال


مسابقات قهرمانی بازی های ریاضی: فینال

مسابقات قهرمانی

2024/05/29

فینال دوره XXXI مسابقات بین المللی بازی های ریاضی در 25 می برگزار شد. ما از همه شرکت کنندگان و شرکت کنندگان برای یک روز زیبای مسابقه تشکر می کنیم.

به دلیل نقص در سایت Giochimatematici.unibocconi.it کلیه اطلاعات در این سایت گزارش می شود.

متن ها

راه حل ها

رتبه C1

طبقه بندی C2

رتبه L1

رتبه L2

رتبه بندی GP

رتبه بندی HC

نام برندگان با رنگ زرد و نام شرکت کنندگانی که در فینال بین المللی شرکت خواهند کرد با رنگ نارنجی مشخص شده است.

https://matematica.unibocconi.eu/campionati-di-giochi-matematici-la-finale

جفت اعداد متقارن

جفت اعداد متقارن

در مقاله زیر می‌خواهم به طور خلاصه به یک موضوع بسیار کم بحث شده بپردازم: جفت اعداد متقارن .

حدود بیست سال پیش، کار من در مورد مربع های جادویی در اینجا منتشر شد که الگوریتم های ساخت آنها را به سه ترتیب مختلف نشان می داد: فرد، زوج مضاعف و زوج.

هر سه روش نشان داده شده مبتنی بر استفاده از جفت اعداد متقارن، با مزیت سادگی ساخت بیشتر در مقایسه با سایر سیستم های شناخته شده بودند.

برای کسانی که مایل به کاوش عمیق تر در این کار هستند، می توانید آن را در زیر بیابید: روش هایی برای ساخت مربع های جادویی .

ما همچنین جفت اعداد متقارن را در حدس گلدباخ می یابیم که می گوید: هر عدد زوج بزرگتر از 2 را می توان به صورت مجموع دو عدد اول (حتی مساوی) بیان کرد. بنابراین، با توجه به عدد n که زوج و بزرگتر از 2 است : یا دو عدد اولی که آن را تشکیل می دهند ارزش n/2 دارند یا فقط می توانند متقارن با n/2 باشند .

زمینه دیگری وجود دارد که استفاده از جفت اعداد متقارن در آن جالب است و من آن را با دعوت از شما برای انجام آزمایش زیر توضیح خواهم داد.

گروه کوچکی از افراد را جمع آوری کنید و به آنها بگویید که اعداد 1 تا 5 را در سر خود جمع کنند. بعد از چند ثانیه جواب خواهند داد: 15. سپس از آنها بخواهید اعداد 1 تا 9 را جمع کنند، کمی بیشتر طول می کشد، سپس راه حل را می دهند: 45. در نهایت به آنها بگویید اعداد 1 تا 99 را جمع کنند اما ، در این مرحله، آنها در گروه کر خواهند گفت که انجام چنین محاسبه ای در ذهن غیرممکن است. اگر بپرسید از چه روشی برای دو مجموع اول استفاده کردند، تقریباً مطمئناً به شما خواهند گفت که جمع ساده اعداد را انجام داده اند. 1+2+3… واضح است که از این طریق نمی توان آخرین مبلغ درخواستی را به دست آورد. بنابراین لازم است سیستم را تغییر دهیم یا با توجه به زبان تفکر جانبی، مدل را بازسازی کنیم . سپس می‌توانیم آنها را دعوت کنیم تا اعداد 1 تا 99 را به صورت ذهنی تجسم کنند و این دنباله را بدست آوریم:

1، 2، 3، … 49، 50، 51، … 97، 98، 99

اکنون، با تشکیل جفت‌هایی از اعداد متقارن با مقدار مرکزی که 50 است، 49 جفت به دست می‌آییم که هر کدام 100 و بنابراین در مجموع ارزش 4900 دارند. با اضافه کردن به این مقدار عدد مرکزی که 50 است، نتیجه نهایی 4950 می شود.

در این مورد، محاسبه به ویژه آسان بود زیرا هر جفت 100 ارزش داشت، اما، به طور کلی، با توجه به یک سری اعداد صحیح از 1 تا n ، نتیجه حاصل جمع آنها این است: (n+1)xn/2 .

حال ببینیم اگر دنباله اعداد صحیح به جای شروع از از هر مقدار a شروع شود چه اتفاقی می افتد .

با نشان دادن a اولین و با b آخرین مقدار دنباله، مقدار اعدادی که یک عدد را تشکیل می دهند (که ما n می نامیم ) است: n = b – a + 1 .

به عنوان مثال:

111213141516171819
به ب

n =19–11+1=9 (که تعداد اعدادی است که دنباله را تشکیل می دهند)

در این مرحله، همیشه با در نظر گرفتن جفت اعداد متقارن، فرمول کلی برای محاسبه مجموع این است:

(a + a + n - 1) xn/2 یا (n + 2a - 1) xn/2

به راحتی می توان فهمید که برای a = 1 (n + 1) xn/2 را به دست می آوریم که فرمول ذکر شده در بالا است.

تصویر

تصویر جانفرانکو بالینی

جانفرانکو بالینی

وی که پیش از این مدیر بازرگانی و مشاور در زمینه امور مالی شرکتی است، با برگزاری سمینارهایی در زمینه استدلال خلاق به کار گرفته شده در حل مسئله، به آموزش نیز پرداخته است. اشتیاق او به ریاضیات تفریحی او را به اختراع…

https://matematica.unibocconi.eu/coppie-di-numeri-simmetrici

معادله سبز بیل گیتس


باز کردن سهام

معادله سبز بیل گیتس

چه حال و هوایی دارد! این یک سرزنش دقیق تر از همیشه با وجود مبهم بودن آن است، زیرا تابستان امسال نیز در جبهه آب و هوا غیرقابل پیش بینی و خشونت آمیز است. دانشمندان و کارشناسانی که مدتی است از نقطه‌ای بی‌بازگشت برای آب و هوای ما صحبت می‌کنند، این را پیش‌بینی می‌کردند و ما ساکنان کشور از نزدیک متوجه آن شده‌ایم زیرا شاهد دمای بی‌سابقه‌ای هستیم که آسفالت پایتخت را ذوب کرده است. طوفان های موسمی که در سایه مادونینا افتادند. و اگر منکران هنوز گوش می‌دادند، آنتونیو گوترش، دبیرکل سازمان ملل، در روز جهانی محیط‌زیست در 5 ژوئن گذشته، اظهار داشت: «انسان‌ها که مسئول گرمایش هستند، مانند شهاب سنگی که دایناسورها را از بین بردند، برای سیاره خطری مشابه دارند. در مورد آب و هوا، ما دایناسور نیستیم. ما شهاب سنگ هستیم ما فقط در خطر نیستیم، ما در خطر هستیم. زنگ خطر جدی است. 80 درصد احتمال دارد که میانگین دمای جهانی تا سال 2028 از 1.5 درجه سانتیگراد، هدف تعیین شده در توافقنامه آب و هوای پاریس، فراتر رود.

علت، که اکنون به خوبی شناخته شده است، انتشار بیش از حد بالای دی اکسید کربن (CO2) است و مقصر آن جوامع صنعتی، دنیای باستان و جدید هستند که سوخت های فسیلی را برای تولید انرژی برای حمایت از تولید (بیش از حد) صنعتی می سوزانند و به اقتصادها اجازه می دهند. ، جمعیت و مصرف رشد کند. طی سال‌ها، بحث‌ها و اجلاس‌ها و اسناد برنامه‌ای زیادی برای جلوگیری یا حداقل کند کردن تغییرات رادیکال آب و هوا انجام شده است، اما از سوی دیگر، سیاست‌های اتخاذ شده یا ضعیف بوده یا غایب بوده است: مانند ماری آنتوانت‌های مدرن، برخی از سران به فریاد "مردم داغ هستند" آنها پاسخ دادند "به آنها مقداری گرانیت بدهید". از فعال‌ترین و نگران‌کننده‌ترین محققان این مشکل می‌توان به بیل گیتس، بزرگ‌زاده مایکروسافت اشاره کرد که پس از کنار گذاشتن نقش خود به عنوان ابرمدیر شرکت فناوری اطلاعات که خود تأسیس کرد، خود را وقف بنیاد بشردوستانه‌اش کرد که در تحقیق و توسعه راه‌حل‌ها سرمایه‌گذاری می‌کند. مسائل اصلی دنیای ما

در کتاب آب و هوا: چگونه از یک فاجعه جلوگیری کنیم ، او به مسائل زیست محیطی با تجزیه و تحلیل امکان سنجی سیاسی-اجتماعی و جستجو برای احتمالات تکنولوژیکی می پردازد. گیتس از دو عدد شروع می شود: 50,000,000,000 و 0. عدد اول نشان دهنده تعداد تن گازهای گلخانه ای است که هر ساله توسط تمام فعالیت های انسانی به جو منتشر می شود. دوم تعداد تنی است که باید تا سال 2050 به آن برسیم تا از بحران آب و هوایی جلوگیری کنیم. بیل گیتس برای درک چگونگی مداخله و درک چگونگی تعامل عوامل مختلف با یکدیگر، یک فرمول جبری ایجاد کرد: P×S×E×C=CO2 ، که در آن P تعداد افراد در جمعیت جهان، S مقدار متوسط ​​است. کالاها و خدمات مصرف شده توسط افراد، E میانگین انرژی مورد نیاز تولید خدمات و C میانگین مقدار دی اکسید کربن آزاد شده توسط تولید انرژی است. به منظور حذف انتشار دی اکسید کربن، معادله ای که باید طی سی سال آینده حل شود به این صورت است: P×S×E×C=0 . اما همانطور که قانون ابطال به ما می آموزد، برای باطل بودن یک محصول، حداقل یکی از عوامل باید باطل باشد. پس بیایید روی عوامل درگیر تمرکز کنیم. هرچقدر هم که رادیکال و به طور موثر تعیین کننده باشد، حذف جمعیت گزینه مناسبی نیست. حتی پرشورترین پیرو سیاست‌های مالتوس که جنگ‌ها، بیماری‌های همه‌گیر و قحطی را به عنوان عناصر کنترل جمعیتی در نظر می‌گرفت، هرگز نمی‌توانست جمعیت جهان را که امروزه نزدیک به 8 میلیارد نفر است و همه تخمین‌ها نشان می‌دهند در حال افزایش است، از بین ببرد. البته تهدید دائمی هسته ای ناشی از دو بلوک متضاد در جهان می تواند به این معنا کمک کند. حتی متغیر "خدمات" را هم نمی توان کاهش داد، برعکس، از آنجایی که مصرف کشورهای در حال توسعه، همانطور که خود نامش می گوید، به درستی در حال افزایش است و کشورهای توسعه یافته قصد ندارند سطح مصرف خود را رها کنند، در حال رشد است. طبق تعریف، انرژی برای خدمات قابل حذف نیست. البته می توان آن را با رفتارهای پاک (پنل های خورشیدی، استفاده از حمل و نقل عمومی و بازیافت) محدود کرد، اما کار مستلزم صرف انرژی است و دانشمندان می گویند که در سال 2050 ما 50 درصد انرژی بیشتری مصرف خواهیم کرد.

تنها کاری که ما باید انجام دهیم این است که در C مداخله کنیم ، یعنی انتشار کربن در جو را که نتیجه تولید انرژی از طریق سوخت های فسیلی است که به شدت سیاره را مسموم می کنند، لغو کنیم. فناوری‌های سبز جدید حتی می‌توانند به کاهش شدید آنها کمک کنند، اما راه‌حل نیستند. به بیان یک ریاضیدان: "اگر آن محصول نمی تواند صفر باشد، حداقل یک o کوچک است..."

https://matematica.unibocconi.eu/lequazione-verde-di-bill-gates

جیم سیمونز: ریاضیدانی که وال استریت را شکست داد


باز کردن سهام

جیم سیمونز: ریاضیدانی که وال استریت را شکست داد

استراتژی من همیشه این بوده است: افراد باهوش را دور هم جمع کنم، به آنها آزادی زیادی بدهیم، فضایی ایجاد کنیم که همه با همه صحبت کنند. هیچ کس با پروژه خود در گوشه ای پنهان نمی شود. همه با بقیه صحبت می کنند. همچنین بهترین زیرساخت ها، بهترین کامپیوترها و ... را فراهم کنید تا بتوانند بهترین کار خود را انجام دهند و همه را رفیق کنند.

جیم سیمونز

یک اعجوبه جوان ریاضی

سیمونز که در 25 آوریل 1938 در نیوتن، ماساچوست به دنیا آمد، از سنین پایین استعدادی زودرس در ریاضیات نشان داد. حکایت مخصوصاً جالبی مربوط به اشتیاق او به ضرب است. قبلاً در سن 4 سالگی، سیمونز از دو برابر شدن اعداد لذت می برد: با شروع از 2، او می توانست تا 1024 ادامه دهد، توانایی چشمگیر برای سن او. حکایت مهم دیگر به زمانی برمی گردد که او هنوز کودک بود. یک روز به پدرش گفت که اگر همیشه نیمی از بنزین باقی مانده را هر بار مصرف کنند، ماشین می تواند برای همیشه به سفر ادامه دهد. به بیان ساده، سیمونز به تنهایی پارادوکس زنو را کشف کرده بود.

پارادوکس زنو

پس از دریافت لیسانس ریاضیات از موسسه فناوری ماساچوست (MIT) در سال 1958، دکترای خود را در دانشگاه برکلی در سال 1961 تحت نظارت وارن امبروز با پایان نامه ای تحت عنوان "در مورد گذرا بودن سیستم های هولونومی" به پایان رساند . کار اولیه او بر هندسه دیفرانسیل متمرکز بود، شاخه ای که به بررسی خواص منحنی ها، سطوح و منیفولدها در فضا می پردازد.

سیمونز خود را به عنوان یک ریاضیدان درخشان و مبتکر متمایز کرد که در زمینه های مختلفی از جمله نظریه سطح حداقل و نظریه ریسمان مشارکت داشت. با این حال، او بیشتر به خاطر کارش بر روی نظریه Chern-Simons، بخش اساسی نظریه میدان، که کاربردهای مهمی در فیزیک نظری و تئوری های ذرات داشته است، شناخته شده است. علیرغم اهمیت کشف او، خود سیمونز تأثیری که نظریه او بر حوزه فیزیک خواهد داشت را پیش بینی نمی کرد. این فیزیکدان ادوارد ویتن بود که به پتانسیل عظیم نظریه Chern-Simons برای فیزیک نظری پی برد و به آشکار شدن مفاهیم و کاربردهای عمیق آن کمک کرد.

ماجراجویی در امنیت ملی

در دهه 1960، سیمونز توسط وزارت دفاع ایالات متحده استخدام شد تا در موسسه تحلیل های دفاعی (IDA) کار کند، جایی که او در زمینه رمزنگاری کار می کرد. اما روحیه استقلال طلبی او را مدت زیادی در این محیط نگه نداشت. در سال 1968، پس از انتقاد آشکار از سیاست دولت آمریکا در مورد جنگ ویتنام، مجبور به ترک سمت خود شد.

این رویداد نقطه عطفی را در زندگی سیمونز رقم زد و او را به بازگشت به دانشگاه ترغیب کرد، جایی که او در هاروارد و MIT کرسی استادی گرفت و در نهایت در دانشگاه استونی بروک، جایی که او کمک قابل توجهی به توسعه دپارتمان ریاضیات کرد.

جیم سیمونز

تولد فن آوری های رنسانس

علیرغم موفقیت تحصیلی، سیمونز در دهه 1970 تصمیم گرفت با چالش جدیدی روبرو شود: کاربرد ریاضیات در بازارهای مالی. او اولین صندوق تامینی خود، Monemetrics را در سال 1988 تأسیس کرد. در ابتدا، Monemetrics بر روی استفاده از تکنیک "بازگشت میانگین" در کالاها تمرکز داشت، که به دنبال بهره برداری از روندهای بازگشت میانگین در قیمت ها بود. اما این استراتژی به نتایج مطلوبی منجر نشد و صندوق با مشکلات متعددی مواجه شد که در نهایت منجر به تعطیلی آن شد.

با وجود شکست Monemetrics، سیمونز دلسرد نشد. در سال 1982، او Renaissance Technologies را تأسیس کرد، یک صندوق تامینی که از مدل‌های ریاضی پیشرفته برای پیش‌بینی حرکات بازار استفاده می‌کرد. این تصمیم به طور اساسی دنیای مالی را تغییر داد.

صندوق مدالیون که توسط رنسانس مدیریت می‌شود، به دلیل عملکرد باورنکردنی‌اش، با میانگین نرخ بازده سالانه بیش از 66 درصد از سال 1988 تا 2021، که یکی از بالاترین‌ها در تاریخ سرمایه‌گذاری است، تبدیل به افسانه‌ای شد. اگر در سال 1988 یک دلار در صندوق مدالیون سرمایه‌گذاری می‌کردیم، سرمایه‌گذاری ما پس از پرداخت هزینه‌ها به حدود 42000 دلار در سال 2021 می‌رسید. مدتها قبل از اینکه این مفاهیم رایج شوند.

یک انسان دوست علم

سیمونز علاوه بر موفقیت‌هایش در امور مالی، به‌خاطر فعالیت‌های بشردوستانه‌اش نیز شهرت دارد. او از طریق بنیاد سیمونز که در سال 1994 با همسرش مریلین تأسیس شد، میلیاردها دلار برای ترویج تحقیقات در ریاضیات و علوم طبیعی اهدا کرده است. این بنیاد از پروژه های متعددی از جمله اوتیسم، فیزیک نظری و زیست شناسی ریاضی حمایت کرده است که منعکس کننده اعتقاد سایمونز است که ریاضیات کلید درک جهان طبیعی است.

به طور خاص، بنیاد سیمونز به ستونی در تأمین مالی تحقیقات ریاضی و علمی تبدیل شده است و مؤسساتی مانند مؤسسه علوم علمی (IHÉS) در فرانسه و مؤسسه تحقیقات محاسباتی و تجربی در ریاضیات (ICERM) در ایالات متحده ایجاد کرده است.

فراتر از اکتشافات او در ریاضیات و تأثیر انقلابی او بر دنیای مالی، چیزهای عمیق‌تری وجود دارد که می‌توانیم از زندگی او بیاموزیم: قدرت داشتن یک هدف روشن و معنای کاملاً مشخص. جیم سایمونز هرگز به خاطر موفقیت به دنبال موفقیت نبود. هر اقدام او، چه در تحقیقات دانشگاهی، چه در امور مالی و چه در امور بشردوستانه، با انگیزه این باور عمیق بود که زندگی باید هدفی داشته باشد. همانطور که این نقل قول به ما یادآوری می کند: "مهم ترین چیز در زندگی داشتن احساس هدف و معناست." این باور است که سایمونز را در تمام مراحل کار فوق العاده اش هدایت کرده است.

https://matematica.unibocconi.eu/jim-simons-il-matematico-che-ha-sconfitto-wall-street

انریکو بومپیانی

انریکو بومپیانی

تصویر

تصویر انریکو بومپیانی

انریکو بومپیانی در 12 فوریه 1889 در رم به دنیا آمد. او در 22 سپتامبر 1975 در آنجا درگذشت.

او در طول تحصیلات دانشگاهی خود مجذوب گیدو کاستلنووو شد، که در سال 1910 با پایان نامه خود با عنوان "فضای حاکم چهار بعدی و فضای دایره ای معمولی" فارغ التحصیل شد و از سال 1911 تا 1913 دستیار او شد. علیرغم انجام تعهدات نظامی خود، در سال پس از فارغ التحصیلی، او در تمام فراخوان های بعدی برای تسلیحات شرکت داشت: ابتدا برای جنگ در لیبی و سپس برای وضعیت تنش سیاسی که در اروپا تا آغاز جنگ جهانی اول ایجاد شد. حتی در این شرایط او چندین بار برای دوره های کوتاهی فراخوان شد و سرانجام پس از مداخله ایتالیا در اواخر ماه مه 1915 بسیج شد. در طول جنگ او در نیروی هوایی خدمت کرد و چندین بار در مأموریتی به پاریس بود که در سال 1918 موفق به کسب مدرک شد. عنوان مهندس هوانوردی . در سال 1913 او ترم تابستان را در گوتینگن پس از دو کلاس کارشناسی ارشد برگزار شده توسط هیلبرت گذرانده بود، یکی در مورد "حرکت الکترون ها" و دیگری در "نقد اصول ریاضیات". در سال 1914 مدرک تدریس در هندسه تحلیلی را به دست آورد و در سال 1922 برنده مسابقه هندسه تحلیلی و پروجکتیو در پلی تکنیک میلان شد. سال بعد او میلان را به مقصد بولونیا ترک کرد و در سال 1926 به طور قطعی به رم بازگشت و در آنجا علاوه بر دوره های هندسه تحلیلی و هندسه توصیفی، دوره هایی را در زمینه تجزیه و تحلیل عالی و هندسه دیفرانسیل برگزار کرد و تا سال 1959 نیز مدیر مؤسسه ریاضیات بود. در سال 1964 بازنشسته شد و به عنوان استاد "بازنشسته" دانشکده علوم منصوب شد.

انریکو بومپیانی

فعالیت علمی بومپیانی چشمگیر بود، همانطور که بیش از سیصد مقاله نشان می دهد. اولین گروه از آثار مربوط به ویژگی‌های تصویری-دیفرانسیل یک منیفولد است که او همچنین با معرفی مفاهیم جدید (فضای اسکولاسیون، منحنی‌های شبه مجانبی، سیستم‌های مزدوج گونه‌های بالاتر) مناسب برای بررسی ویژگی‌های محلی یا خواص جهانی، آن‌ها را مورد مطالعه قرار داد. به طور خاص، مشارکت در مطالعه خطوط فرافضایی قابل ذکر است. این تحقیقات او را به در نظر گرفتن سیستم‌هایی از معادلات دیفرانسیل جزئی (یا حتی معمولی) سوق داد که توسط آن سطح یا تنوع مورد بررسی نشان داده می‌شد. متعاقباً، او مستقیماً خود را به مطالعه معادلات دیفرانسیل جزئی خطی همگن اختصاص داد، که به صورت هندسی بر روی مدل‌های فرافضایی با استفاده از کاراکترهای فرافکنی-دیفرانسیل که قبلا ذکر شد، تفسیر کرد. در این بخش، تحقیقات مربوط به معادله لاپلاس را باید به خاطر داشت. یکی دیگر از زمینه های تحقیقاتی مربوط به کاربرد دو منیفولد قابل تمایز بود که در آن آثار او اهمیت مفهوم حمل و نقل موازی را برجسته می کرد. این تحقیقات او را به تعیین متغیرهای ثابت جدید (مثلاً انحنای جهت ها) و تفسیرهای جدید از سایر تفاسیر شناخته شده مانند انحنای ریمان سوق داد. در میان نتایج به‌دست‌آمده، طبقه‌بندی سطوح با انحنای نسبت به محیط صفر و تعیین سطوحی که تغییرات ژئودتیکی را پذیرفته‌اند را به یاد می‌آوریم. فعالیت علمی او، که عمدتاً به هندسه تصویری معادلات دیفرانسیل اختصاص داشت، به خاطرات قدرتمندی در حدود 250 صفحه که در سال 1935 در مجموعه مقالات آکادمی ایتالیا منتشر شد، به اوج رسید و جایزه معتبر سلطنتی آکادمی Lynceans را برای او به ارمغان آورد. .

او که جوایز و تقدیرنامه های زیادی را دریافت کرد، عضو آکادمی ها و نهادهای علمی متعدد بود. او از جمله اعضای مؤسس UMI بود که از سال 1938 تا 1940 معاون آن، از سال 1949 رئیس جمهور و از سال 1952 رئیس افتخاری بود. همچنین در خارج از کشور نیز شناخته شده بود، از او برای برگزاری دوره ها و کنفرانس ها در دانشگاه شیکاگو دعوت شد (34-1930). از هاروارد، در دانشگاه کلمبیا (نیویورک)، در دانشگاه میسوری در کانزاس سیتی (1946) و در دانشگاه پیتسبورگ (1947) که در سال‌های 1959-1961، او همچنین «پروفسور ملون» بود. از جمله شایستگی‌های سازمانی اصلی او، باید به کمک به ارتقای CIME (مرکز ریاضیات تابستانی ایتالیا) اشاره کرد که او از زمان تأسیس آن در سال 1954 تا 1974 مدیر آن بود. هدف CIME سازماندهی دوره‌های کوتاه تابستانی بود. در مورد موضوعات جاری در تحقیقات پیشرفته ریاضی به منظور تشویق مشارکت فعال در تحقیقات و برقراری مجدد تماس های بین المللی بین ریاضیدانان ایتالیایی.

درگذشت : "UMI Bulletin", S. IV, vol. XII (1975)، pp. I-XXXVI (G. Vaccaro); "Accademia Nazionale dei Lincei"، "Celebrazioni Lincee"، n. 105، 1977 (E. Martinelli).

https://matematica.unibocconi.eu/matematici/enrico-bompiani

گیدو زاپا

از ویکی پدیا، دانشنامه آزاد

گیدو زاپا

زاپا در سال 1961

متولد شد7 دسامبر 1915

ناپل ، ایتالیا

درگذشت17 مارس 2015 (99 ساله)

فلورانس ، ایتالیا

آلما مادرScuola Normale Superiore
شناخته شده برایهندسه جبری
نظریه گروه
حرفه علمی
فیلدهاریاضیات
موسساتدانشگاه فلورانس
مشاوران تحصیلیفرانچسکو سوری

گیدو زاپا (7 دسامبر 1915 - 17 مارس 2015) یک ریاضیدان ایتالیایی و یک نظریه پرداز برجسته گروه بود : دیگر علایق اصلی تحقیقاتی او هندسه و همچنین تاریخ ریاضیات بود . Zappa به ویژه برای نمونه هایی از منحنی های جبری شناخته شده بود که به شدت بر ایده های فرانچسکو سوری تأثیر گذاشت . [ 1 ]

زندگی و کار

[ ویرایش ]

افتخارات

[ ویرایش ]

او در 16 ژوئن 1949 به عنوان عضو عادی غیر مقیم Accademia Pontaniana انتخاب شد . : متعاقباً به عضویت عادی (2 ژوئن 1951) و عضو عادی غیر مقیم (15 دسامبر 1953) درآمد. [ 3 ] در 14 اکتبر 1960 او به عنوان عضو متناظر Accademia Nazionale dei Lincei انتخاب شد : او در 21 مارس 1977 عضو ملی همان آکادمی شد. [ 4 ]

انتشارات برگزیده

[ ویرایش ]

همچنین ببینید

[ ویرایش ]

یادداشت ها

[ ویرایش ]

  1. به آگهی درگذشت 18 مارس 2015 که در روزنامه « ایل ماتینو » منتشر شده است مراجعه کنید.
  2. ^ طبق سالنامه Accademia Pontaniana (2015 ، ص 116).
  3. ^ به سالنامه انجمن (2014 ، ص 56)مراجعه کنید
  4. ^ به سالنامه آکادمی Lincean مراجعه کنید (2012 ، ص 545).

مراجع

[ ویرایش ]

منابع بیوگرافی و کلیات

[ ویرایش ]

  • Accademia Nazionale dei Lincei (2012)، Annuario dell'Accademia Nazionale dei Lincei 2012 – CDX dalla Sua Fondazione (PDF) (به ایتالیایی)، Roma: Accademia Nazionale dei Lincei، p. 734، بایگانی شده از نسخه اصلی (PDF) در 2016-03-04 ، بازیابی شده در 2016-03-16. « سالنامه » مؤسسه علمی مشهور ایتالیایی، شامل طرحی تاریخی از تاریخچه آن، فهرست تمام اعضای گذشته و حال و همچنین اطلاعات فراوانی درباره فعالیت‌های علمی و علمی آن است.
  • Accademia Pontaniana (2015)، Annuario della Accademia Pontaniana 2015 (DLXXIII dalla fondazione) (PDF) (به ایتالیایی)، ناپولی: Nella Sede dell'Accademia, p. 180، بایگانی شده از نسخه اصلی (PDF) در 2015-03-06 ، بازیابی شده در 2016-03-16. "سالنامه 2015" آکادمی پونتانیانا که توسط خود آکادمی منتشر شده و سلسله مراتب گذشته و حال و فعالیت های آن را شرح می دهد. همچنین یادداشت هایی در مورد تاریخچه خود، لیست کامل اعضای خود و سایر اطلاعات مفید ارائه می دهد.
  • ماریانو، پائولو (19 مارس 2015)، "Addio a Guido Zappa. Approfondì nell'algebra la teoria dei gruppi" ، Il Corriere della Sera ، ص. 47، بایگانی شده از نسخه اصلی در 15 آوریل 2015 ، بازیابی شده در 11 آوریل 2015.
  • ریدولفی، روبرتو، ویرایش. (1976)، "Guido Zappa"، Biografie e bibliografie degli Accademici Lincei [ بیوگرافی ها و کتابنامه های آکادمیسین های Lincean ] (به ایتالیایی)، Roma : Accademia Nazionale dei Lincei ، صفحات 677-680. مدخل بیوگرافی و کتابشناختی (تا سال 1976 به روز شده) در Guido Zappa، که تحت نظارت Accademia dei Lincei در کتابی منتشر شده است که مشخصات بسیاری از اعضای آن اعضای زنده تا سال 1976 را جمع آوری می کند.
  • دفتر تحریریه (18 مارس 2015)، "Addio a Guido Zappa, gigante napoletano della Matematica" ، Il Mattino (به ایتالیایی) ، بازیابی شده در 11 آوریل 2015
  • دفتر تحریریه (19 مارس 2015)، "Necrologie" ، Quotidiano.net (به زبان ایتالیایی) ، بازیابی شده در 11 آوریل 2015
  • Società Nazionale di Scienze Lettere e Arti در ناپولی (2014)، Annuario della Società Nazionale di Scienze Lettere e Arti در ناپولی – 2014 (PDF) (به ایتالیایی)، Napoli: Società Nazionale di Scienze Lettere e Arti in. 82، بایگانی شده از نسخه اصلی (PDF) در 2016-03-03 ، بازیابی شده در 2016-03-16. "سالنامه 2014" Società Nazionale di Scienze Lettere e Arti در ناپولی که توسط خود انجمن منتشر شده و سلسله مراتب گذشته و حال و فعالیت های آن را شرح می دهد. همچنین یادداشت هایی در مورد تاریخچه، لیست کامل اعضای خود و سایر اطلاعات مفید گزارش می دهد.

مراجع علمی

[ ویرایش ]

  • بارلوتی، آ. Rosati, LA (1988), "Guido Zappa e la geometria combinatoria" , Rendiconti del Circolo Matematico di Palermo, Supplementi , II (به ایتالیایی) , 19 : 9–18, MR 0988182 , Zbl 0884.510- archive 0884.510 d . 05-18 ، بازیابی شده در 01-10-2009. گیدو زاپا و هندسه ترکیبی (ترجمه انگلیسی عنوان)، مقاله ای از Atti del Convegno Internazionale di Teoria dei Gruppi e Geometria Combinatoria - Firenze، Ottobre 23–26 1986، در onore di Guido Zappa (مجموعه مقالات کنفرانس بین المللی تئوری و هندسه ترکیبی که در 23 تا 26 اکتبر 1986 به افتخار گیدو زاپا در فلورانس برگزار شد، مشارکت های او را در هندسه ترکیبی توصیف می کند .
  • Curzio, Mario (1988), "Guido Zappa e la teoria dei gruppi" , Rendiconti del Circolo Matematico di Palermo, Supplementi , II (به ایتالیایی), 19 : 19–34, MR 0988184 , Zbl 0900.200012001 از اصلی -05-18 ، بازیابی شده در 01-10-2009. گیدو زاپا و نظریه گروه (ترجمه انگلیسی عنوان)، مقاله ای از Atti del Convegno Internazionale di Teoria dei Gruppi e Geometria Combinatoria - Firenze، Ottobre 23–26 1986، در onore di Guido Zappa (مجموعه مقالات کنفرانس بین المللی گروه تئوری و هندسه ترکیبی که در 23 تا 26 اکتبر 1986 به افتخار گیدو زاپا در فلورانس برگزار شد، مشارکت های او را در نظریه گروه توصیف می کند.
  • داگنولو، آندریا؛ زاکر، جیووانی (2006)، "تقدیم به گیدو زاپا در 90 سالگی" ، Rendiconti del Seminario Matematico della Università di Padova ، 115 : v–xi، MR 2245582 ، Zbl 1167.01318
  • Gherardelli، Francesco (1988)، "I contributi di Zappa alla geometria algebrica" ، Rendiconti del Circolo Matematico di Palermo، Supplementi ، II (به ایتالیایی)، 19 : 35–38، MR 0988185 ، Zbl0 10106، Zbl 10106 ، از 0889 اصلی . -05-18 ، بازیابی شده در 01-10-2009. مشارکت های زاپا در هندسه جبری (ترجمه انگلیسی عنوان)، مقاله ای از Atti del Convegno Internazionale di Teoria dei Gruppi e Geometria Combinatoria - Firenze، Ottobre 23–26 1986، در onore di Guido Zappa (مجموعه مقالات کنفرانس بین المللی در مورد تئوری گروه و هندسه ترکیبی که در 23 تا 26 اکتبر 1986 در فلورانس به افتخار گیدو زاپا برگزار شد)، کمک های خود را در هندسه جبری توصیف می کند.

پائولو مارسلینی

از ویکی پدیا، دانشنامه آزاد

پائولو مارسلینی

متولد شد25 ژوئن 1947 (سن 77)

فابریانو، ایتالیا

ملیتایتالیایی
شناخته شده برایحساب تغییرات ، نظریه نظم ، شرایط رشد p,q ، نیمه پیوستگی ، شبه تحدب
حرفه علمی
فیلدهاحساب تغییرات ، معادلات دیفرانسیل جزئی
موسساتدانشگاه فلورانس ، دانشگاه ناپولی "فدریکو دوم" ، دانشگاه رم تور ورگاتا
مشاور دکتریانیو دی جورجی

پائولو مارسلینی (زاده ۲۵ ژوئن ۱۹۴۷ در فابریانو ) یک ریاضیدان ایتالیایی است که با تجزیه و تحلیل ریاضی سروکار دارد . او استاد تمام دانشگاه فلورانس بود ، در واقع پروفسور بازنشسته، که بر روی معادلات دیفرانسیل جزئی ، حساب تغییرات و ریاضیات مرتبط کار می کند. او مدیر گروه ملی ایتالیا GNAMPA Istituto Nazionale di Alta Matematica ( INdAM ) و رئیس دانشکده ریاضی، فیزیک و علوم طبیعی دانشگاه فلورانس بود.

بیوگرافی

[ ویرایش ]

مارسلینی مدرک Laurea خود را در سال 1971 در دانشگاه ساپینزا رم دریافت کرد و تحصیلات تکمیلی خود را از 1971 تا 1973 در Scuola Normale Superiore در پیزا زیر نظر انیو دی جورجی گذراند . پس از آن دستیار و سرانجام مدرس دانشگاه فلورانس، در سال 1981 استاد تمام دانشگاه ناپل و سپس در دانشگاه تور ورگاتا در رم بود.

از سال 1985 او استاد تحلیل در فلورانس است. او در آنجا رئیس دانشکده ریاضیات، فیزیک و علوم طبیعی، مدیر گروه ریاضیات "Ulisse Dini" و هماهنگ کننده برنامه تحصیلات تکمیلی در ریاضیات (PhD Studies) بود.

او یک دانشمند مدعو بود، از جمله کالج دو فرانس در پاریس، بن و لایپزیگ (دانشگاه و موسسه ماکس پلانکدانشگاه کالیفرنیا در برکلی، EPFL در لوزان، موسسه ریاضی دانشگاه آکسفورد ، دانشگاه کارنگی ملون در پیتسبورگ، لیسبون، Instituto Argentino de Matematica در بوئنوس آیرس، آکادمی علوم روسیه آکادمگورودوک در نووسیبیرسک، موسسه مطالعات پیشرفته در پرینستون، دانشگاه تگزاس در آستین ، دانشگاه زوریخ ، دانشگاه کلن در کلن، دانشگاه ارلانگن-نورنبرگ ، دانشگاه هوکایدو در توکیو، آکادمی سینیکا در تایپه-تایوان، دانشگاه ملی استرالیا و موسسه میتاگ-لفلر در سوئد.

علایق علمی آن عمدتاً در زمینه‌های محاسبات تغییرات و معادلات دیفرانسیل جزئی از جمله کاربردها، به عنوان مثال در نظریه کشش غیرخطی و در زیست‌شناسی است.

از سال 1999 تا 2003 او در مدیریت علمی Istituto Nazionale di Alta Matematica در رم بود. در سال 2007 او عضو آکادمی علوم توسکانی "La Colombaria" شد . از سال 2013 تا 2017 او به عنوان مدیر گروه ملی برای تحلیل ماتاتیکا، برنامه احتمالی و لورو (GNAMPA) موسسه ملی آلتا ماتاتیکا ( INdAM ) انتخاب شده است .

شناخت

[ ویرایش ]

در آگوست 2023 پائولو مارسلینی به عنوان برنده جایزه Ames JMAA 2022 انتخاب شد که هر ساله برای بهترین مقاله منتشر شده در مجله تحلیل و برنامه های ریاضی (JMAA) در سه سال گذشته اعطا می شود. مقاله او «شرایط رشد و نظم برای راه‌حل‌های ضعیف برای pdes بیضوی غیرخطی» ، JMAA، 501 (سپتامبر 2021)، 124408، به اتفاق آرا توسط کمیته‌ای به ریاست پروفسور خوزه بونت حلز انتخاب شد . این جایزه شامل یک گواهی شایستگی و یک جایزه پولی است که توسط الزویر و انجمن ریاضی آمریکا (AMS) اهدا شده است.

کتابشناسی

[ ویرایش ]

  • با برنارد داکورونیا : معادلات دیفرانسیل جزئی ضمنی، بیرخاوزر 1999.
  • با برنارد داکورونیا ، امانوئل پائولینی: اوریگامی و معادلات دیفرانسیل جزئی، اطلاعیه‌های AMS، 57، می 2010، 598، آنلاین
  • با کارلو اسبوردون: Analisi Matematica Uno، Napoli: Liguori 1996.
  • با کارلو اسبوردون، نیکولا فوسکو : Analisi Matematica Due، ناپولی: لیگوری 1996.
  • با کارلو اسبوردون، نیکولا فوسکو : تجزیه و تحلیل ریاضی، توابع چند متغیر واقعی و کاربرد، اسپرینگر، ژانویه 2023، ISBN 978-3-031-04150-1.

انتشارات برگزیده

[ ویرایش ]

  • تقریب توابع شبه محدب، و نیمه پیوستگی پایین تر انتگرال های چندگانه، Manuscripta Math., 51, 1985, pp. 1-28.
  • نظم مینیمینه کننده های انتگرال حساب تغییرات با شرایط رشد غیراستاندارد، Arch. مکانیک منطقی آنال.، 105، 1989، 267-284.
  • نظم و وجود راه حل های معادلات بیضوی با شرایط p، q-growth، J. Differential Equations، 90، 1991، 1-30.
  • با برنارد داکورونیا : قضایای وجود عمومی برای معادلات همیلتون-ژاکوبی در موارد اسکالر و برداری، Acta Mathematica، 178، 1997، 1-37.
  • با Irene Fonseca ، Nicola Fusco : در کل تنوع ژاکوبین، J. Funct. آنال.، 207، 2004، 1-32.
  • با برنارد داکورونیا ، امانوئل پائولینی: اوریگامی و معادلات دیفرانسیل جزئی، اطلاعیه‌های AMS، 57، می 2010، 598، آنلاین
  • با Verena Bögelein، Frank Duzaar: سیستم های سهموی با p ، q - رشد: یک رویکرد متغیر، Arch. جیره. مکانیک. آنال.، 210، 2013، 219-267.
  • با Verena Bögelein، Frank Duzaar: وجود راه‌حل‌های متغیر تکاملی از طریق حساب تغییرات، J. Differential Equations، 256، 2014، 3912-3942.
  • شرایط رشد و نظم برای راه‌حل‌های ضعیف به pdes بیضوی غیرخطی، مجله تحلیل ریاضی و کاربردها، 501، 2021، 124408 آنلاین

لینک های خارجی

[ ویرایش ]

https://en.wikipedia.org/wiki/Paolo_Marcellini

انریکو بومپیانی

انریکو بومپیانی

سمپوزیوم بین‌المللی هندسه جبری در سال 1965 در رم برگزار شد .

متولد شد12 فوریه 1889

رم ، ایتالیا

درگذشت22 سپتامبر 1975 (86 سالگی)

رم، ایتالیا

آموزش و پرورشدانشگاه ساپینزا رم
حرفه علمی
موسسات
مشاور دکتریگیدو کاستلنووو
سایر مشاوران تحصیلیفرانچسکو گربالدی

انریکو بومپیانی (زاده ۱۲ فوریه ۱۸۸۹ – درگذشته ۲۲ سپتامبر ۱۹۷۵) ریاضی‌دان ایتالیایی، متخصص در هندسه دیفرانسیل بود. [ 1 ]

تحصیلات و شغل

[ ویرایش ]

بومپیانی دکترای خود را دریافت کرد. (laurea) در سال 1910 زیر نظر Guido Castelnuovo در دانشگاه Sapienza رم با پایان نامه Spazio rigato a quattro dimensioni e spazio cerchiato ordinario . [ 2 ] تا سال 1913 او در رم به عنوان دستیار Guido Castelnuovo باقی ماند و سپس، از 16 اکتبر 1913 تا 30 اکتبر 1915، او در دانشگاه پاویا به عنوان دستیار فرانچسکو گربالدی بود . [ 3 ] در دسامبر 1915 او دکترای سخنرانی در هندسه تحلیلی در دانشگاه ساپینزا رم شد، جایی که در سال 1922 استادیار شد ( professor incaricato ). در سال 1922 او برنده مسابقه ای برای کرسی استادی در دانشگاه میلان شد ، جایی که در سال های 1922-1923 در آنجا تدریس کرد. [ 4 ] از 1923 تا 1926 او استاد دانشگاه بولونیا بود . [ 5 ] نزدیک به پایان سال 1926 او به رم بازگشت تا به عنوان استاد هندسه توصیفی (و سپس هندسه دیفرانسیل و تجزیه و تحلیل ریاضی عالی) در دانشگاه ساپینزا رم، در این سمت باقی ماند تا زمانی که به عنوان استاد بازنشسته در سال 1964 بازنشسته شد. از 1939 تا 1959 او مدیر مؤسسه ریاضیات دانشگاه رم بود. [ 1 ] او از سال 1940 تا 1959 در هیئت تحریریه Rendiconti di Matematica e delle sue applicazioni بود. [ 5 ]

Bompiani سخنران دعوت شده در کنگره بین المللی ریاضیدانان در سال 1912 در کمبریج (انگلستان) [ 6 ] و در سال 1928 در بولونیا بود . او استاد مدعو در دانشگاه شیکاگو، دانشگاه میسوری-کانزاس سیتی و دانشگاه پیتسبورگ بود.

بومپیانی کتاب های درسی در مورد هندسه تصویری، تحلیلی، توصیفی و غیراقلیدسی نوشت.

افتخارات و جوایز

[ ویرایش ]

بومپیانی در سال 1923 برنده جایزه ریاضیات Fondazione Besso و در سال 1926 مدال طلای Società italiana delle scienze detta dei XL شد. در سال 1935 او عضو متناظر Accademia dei Lincei شد ، در سال 1938 جایزه سلطنتی (premio reale) Accademia را دریافت کرد و در سال 1942 به عضویت کامل Accademia درآمد. او همچنین عضو آکادمی های بولونیا، تورین، بروکسل و لیژ، Istituto Lombardo Accademia di Scienze e Lettere و آکادمی علوم اتریش بود . او دکترای افتخاری را از گرونینگن، بولونیا و یاسی دریافت کرد. او از سال 1941 تا 1964 در هیئت مشاوره علمی Istituto nazionale di alta matematica رم و از 1926 تا 1959 در کمیته فیزیک و ریاضیات Consiglio nazionale delle ricerche بود . از سال 1951 تا 1954 او دبیر اتحادیه بین المللی ریاضی بود . از سال 1949 تا 1952 او رئیس اتحادیه matematica italiana بود.

منابع

[ ویرایش ]

مراجع

[ ویرایش ]

  1. ^ a bپرش به بالا: "Bompiani, Enrico"، Dizionario biografico Treccani
  2. انریکو بومپیانی در پروژه تبارشناسی ریاضیات
  3. کوئن، سالواتوره (ویرایش)، ریاضیدانان در بولونیا 1861-1960 . بازل: Birkhäuser. ص 150 (2012). ISBN 978-3-0348-0226-0 /hbk; ISBN 978-3-0348-0227-7 /ebook
  4. انریکو بومپیانی | MATEpristem، unibocconi.it
  5. ^ a bپرش به بالا: Bibliografia, Roma, mat.uniroma3.it (بیش از 300 نشریه فهرست شده)
  6. بومپیانی، انریکو. "Recenti progressi nella geometria proiettiva differenziali degli iperspazi." بایگانی شده 2017-10-15 در ماشین راه برگشت در مجموعه مقالات پنجمین کنگره بین المللی ریاضیدانان: کمبریج، 22 تا 28 اوت 1912

https://en.wikipedia.org/wiki/Enrico_Bompiani

آنالیز ریاضی

ریاضیات

نهفتن

ریاضیات محض

  • بنیان‌ها
  • آنالیز
  • جبر
  • نظریه اعداد
  • ترکیبیات
  • هندسه
  • توپولوژی

نهفتن

ریاضیات کاربردی

  • احتمالات
  • آمار
  • علم محاسبه
  • ریاضی فیزیک
  • تحقیق در عملیات
  • بهینه‌سازی
  • زیست‌شناسی محاسباتی
  • زبان‌شناسی رایانشی

ناوبری

  • فهرست‌ها
  • نمای کلی
  • درگاه
  • شاخه‌ها
  • ن
  • ب
  • و

یک جاذب شگفت ناشی از معادله دیفرانسیل. معادلات دیفرانسیل بخش مهمی از آنالیز ریاضی؛ با بسیاری از کاربردها در علم و مهندسی است.

آنالیز ریاضی یا واکافت ریاضی بخشی از ریاضیات است که با مفاهیم حد و همگرایی سروکار دارد و در آن موضوعاتی مثل پیوستگی و انتگرال‌گیری و مشتق‌پذیری و توابع غیرجبری بررسی می‌شود. این موضوعات را معمولاً در عرصهٔ اعداد حقیقی یا اعداد مختلط و توابع مربوط به آن‌ها بحث می‌کنند ولی می‌توان آن‌ها را در هر فضائی از موجودات ریاضی که در آن مفهوم «نزدیکی» (فضای توپولوژیک) یا «فاصله» (فضای متریک) وجود دارد به کار برد. آنالیز ریاضی از کوشش‌های مربوط به دقیق کردن مبانی و تعریف‌های حسابان سر برآورده است.[۱]

زیرشاخه‌ها

[ویرایش]

آنالیز ریاضی دارای چندین زیرشاخه به این شرح است:

  • آنالیز حقیقی
  • آنالیز مختلط
  • آنالیز عددی
  • آنالیز تابعی
  • آنالیز هارمونیک
  • آنالیز غیراستاندارد

منابع

[ویرایش]

  1. ↑ دمیدویچ. تمرین‌ها و مسائل آنالیز ریاضی. امیرکبیر. شابک ۹۶۴-۰۰-۰۲۸۲-۸.

گسترش

  • ن
  • ب
  • و

ریاضیات (شاخه‌های ریاضیات)

https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A2%D9%86%D8%A7%D9%84%DB%8C%D8%B2_%D8%B1%DB%8C%D8%A7%D8%B6%DB%8C

انزو مارتینلی

انزو مارتینلی

زادهٔ۱۱ نوامبر ۱۹۱۱

درگذشت۲۷ اوت ۱۹۹۹ (۸۷ سال)[۱]

رم

ملیتایتالیا

محل تحصیلدانشگاه ساپینزا رم

شناخته‌شده
برایTheory of functions of several complex variables، Bochner–Martinelli formula

جوایزprize of the Cotronei Foundation، prize of the Beltrami Foundation، Fubini prize، Torelli prize (jointly with Pietro Buzano), 1943 Prize for Mathematical Sciences of the Ministry of National Education

پیشینه علمی

محل کارUniversità degli Studi di Genova، دانشگاه ساپینزا رم

استاد راهنمافرانچسکو سوری

دیگر راهنمایان دانشگاهیEnrico Bompiani

دانشجویان دکتریGiovanni Battista Rizza
Guido Lupacciolu

تأثیر گذار برSeveral complex variables

انزو مارتینلی (انگلیسی: Enzo Martinelli؛ ۱۱ نوامبر ۱۹۱۱ – ۲۷ اوت ۱۹۹۹[۱]) یک دانشمند در زمینه آنالیز ریاضی اهل ایتالیا بود.

منابع

[ویرایش]

  1. ↑ پرش به بالا به:۱٫۰ ۱٫۱ (Tomassini 2001، ص. III) writes that his death year is 1998, unlike to (Gallarati 2000، ص. 43), (Crocetta و 1998–2000، ص. 189) and (Rizza 2002، ص. 163), but it is probably a typographical error.
  • مشارکت‌کنندگان ویکی‌پدیا. «Enzo Martinelli». در دانشنامهٔ ویکی‌پدیای انگلیسی، بازبینی‌شده در ۲۸ ژانویه ۲۰۱۵.

https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D9%86%D8%B2%D9%88_%D9%85%D8%A7%D8%B1%D8%AA%DB%8C%D9%86%D9%84%DB%8C

فرانچسکو گریمالدی  

فرانچسکو گریمالدی

زادهٔ۲ آوریل ۱۶۱۸

بولونیا

درگذشت۲۸ دسامبر ۱۶۶۳ (۴۵ سال)

بولونیا

ملیت ایتالیا

شناخته‌شده
برایسقوط آزاد، پراش

پیشینه علمی

شاخه(ها)ریاضیات، فیزیک

فرانچسکو ماریا گریمالدی (۱۶۱۸-۱۶۶۳) ریاضی‌دان و فیزیک‌دان ایتالیایی بود.

او همراه با جووانی ریکیولی نقشه‌ای از عوارض کره ماه تهیه کرد. او از نخستین کسانی بود که پدیده پراش نور را بررسی کردند. واژه diffrazione به معنی «پراش» که در زبان‌های اروپایی به صورت diffraction نیز دیده می‌شود، از او است.

حفره گریمالدی را در ماه به افتخار او نام نهاده‌اند.

https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%81%D8%B1%D8%A7%D9%86%DA%86%D8%B3%DA%A9%D9%88_%DA%AF%D8%B1%DB%8C%D9%85%D8%A7%D9%84%D8%AF%DB%8C