درهم تنیدگی کوانتومی به دانشمندان امکان می دهد زمان را با دقت بیشتری ردیابی کنند

درهم تنیدگی کوانتومی به دانشمندان امکان می دهد زمان را با دقت بیشتری ردیابی کنند

توسط کلارا رودریگز فرناندز | 21 اکتبر 2024

دانشمندان با مهار درهم تنیدگی کوانتومی، ساعت‌های اتمی با دقت بی‌سابقه‌ای ساخته‌اند.

تصویری انتزاعی از ذرات درهم تنیده.

از ساعت‌های آفتابی باستانی گرفته تا پیچیده‌ترین ساعت‌ها، تلاش‌های بشر برای پیگیری زمان باعث پیشرفت علمی و فناوری شده است. امروزه زمان سنجی دقیق برای کاربردهای بی شماری از جمله کنترل کننده های ترافیک هوایی و ماهواره های GPS بسیار مهم است.

اکنون دانشمندان راهی برای دستیابی به دقت فراتر از محدودیت‌های فناوری زمان‌سنجی فعلی به لطف پدیده درهم تنیدگی کوانتومی یافته‌اند .

آدام کافمن، نویسنده ارشد این مطالعه و یکی از همکاران JILA، موسسه مشترک دانشگاه کلرادو بولدر و موسسه ملی، گفت: "کاری که ما قادر به انجام آن هستیم این است که مدت زمان مشابه را به واحدهای کوچکتر و کوچکتر تقسیم کنیم." استانداردها و فناوری (NIST). این شتاب می‌تواند به ما امکان دهد زمان را با دقت بیشتری دنبال کنیم.»

این تحقیق علاوه بر کمک به ما در ساخت ساعت‌های دقیق‌تر ، می‌تواند به توسعه فناوری‌های کوانتومی جدید مانند محاسبات کوانتومی و حسگرهای کوانتومی کمک کند .

علم زمان سنجی

از آونگ چرخان ساعت‌های پدربزرگ گرفته تا چرخ دنده‌های چرخان در ساعت، همه دستگاه‌های زمان‌سنجی در طول تاریخ برای پیگیری زمان بر نوسانات شمارش تکیه کرده‌اند. با این حال، این ابزارها به راحتی تحت تأثیر شرایط خارجی مانند دما قرار می گیرند.

دقیق‌ترین ساعت‌های امروزی ساعت‌های اتمی هستند که زمان را با نگاه کردن به «تیک تاک» طبیعی اتم‌ها اندازه‌گیری می‌کنند. در شرایط مناسب، اتم‌ها با سرعت ثابتی نوسان می‌کنند که تحت تأثیر سایر عوامل محیطی قرار نمی‌گیرد. این ساعت‌ها بسیار دقیق هستند، زیرا این ارتعاشات بسیار سریع هستند - اتم سزیم که اغلب در ساعت‌های اتمی استفاده می‌شود، بیش از نه میلیارد بار در هر ثانیه می‌لرزد.

گروه کافمن در خط مقدم تحقیقات در زمینه فناوری زمان سنجی قرار دارد. دانشمندان قبلاً یک ساعت اتمی نوری ساخته بودند که در آن پرتوهای لیزر به عنوان «موچین نوری» عمل می‌کنند که می‌تواند اتم‌های منفرد را دقیقاً به دام انداخته و کنترل کند.

کافمن می‌گوید: «ساعت‌های نوری به پلت‌فرم مهمی در بسیاری از زمینه‌های فیزیک کوانتومی تبدیل شده‌اند، زیرا به شما امکان می‌دهند تا اتم‌های منفرد را تا حد بالایی کنترل کنید - هم در کجای اتم‌ها هستند و هم در چه حالت‌هایی هستند.

با این حال، به دلیل نویز تولید شده توسط ذرات کوانتومی هنگام اندازه گیری، محدودیت عملی برای دقت این ساعت ها وجود دارد. این به عنوان حد استاندارد کوانتومی شناخته می شود و فراتر از آن به عنوان یک جام مقدس در ساعت های نوری در نظر گرفته می شود.

گروه تحقیقاتی کافمن به لطف رویکرد جدیدی که شامل اعمال پدیده درهم تنیدگی کوانتومی در ساعت‌های نوری است، توانست دقیقاً این کار را انجام دهد.

افزایش دقت ساعت

برای ساخت ساعت اتمی نوری دقیق‌تر، کافمن و همکارانش دستگاهی متشکل از چند اتم استرانسیوم ساختند که در دمای بسیار پایین به دام افتاده بودند. محققان با استفاده از موچین های نوری که قبلا توسعه داده بودند، توانستند اتم های استرانسیوم را در یک الگوی شبکه ای مرتب کنند و آنها را از طریق درهم تنیدگی کوانتومی همگام کنند - پدیده ای که در آن حالت دو یا چند ذره به هم مرتبط هستند، مهم نیست چقدر از یکدیگر فاصله دارند. .

هنگامی که دو ذره در هم پیچیده می شوند، اندازه گیری یکی از آنها اطلاعات دیگری را نشان می دهد. در یک ساعت نوری، اتم‌های درهم‌تنیده بیشتر شبیه یک اتم عمل می‌کنند و اندازه‌گیری را آسان‌تر می‌کنند - به علاوه، این اتم‌ها در زمان درهم‌تنیدگی سریع‌تر از خودشان «تیک می‌زنند».

محققان ساعت‌های اتمی را با ترکیبی از دو، چهار و نه اتم استرانسیم درهم‌تنیده ساختند. آنها دریافتند که هنگام اندازه گیری تیک تاک اتم های درهم تنیده در مقایسه با یک ساعت نوری سنتی، نویز بسیار کمتری وجود دارد. کافمن می‌گوید: «این بدان معناست که زمان کمتری از ما می‌گیرد تا به همان سطح دقت برسیم.

به لطف این کاهش نویز، ساعت توانست از حد استاندارد کوانتومی عبور کند و به سطح بی سابقه ای از دقت در زمان سنجی دست یابد. با این حال، ساعت در حال حاضر فقط می تواند حدود سه میلی ثانیه قبل از درهم تنیدگی بین اتم های استرانسیوم شروع به لغزش کند که باعث می شود همزمانی خود را از دست بدهند.

برای افزایش زمانی که این نوع جدید ساعت می تواند به طور موثر گذر زمان را اندازه گیری کند، به تحقیقات بیشتری نیاز است. در کوتاه مدت، اهداف محققان شامل بهبود دقت دستگاه و مقیاس بندی اندازه آن برای ادغام تعداد بیشتری از اتم ها است.

کافمن پتانسیل زیادی برای این فناوری می‌بیند و نه فقط در زمان‌سنجی. به عنوان مثال، تحقیقات آنها می‌تواند روی حسگرهای کوانتومی اعمال شود، دستگاه‌هایی که می‌توانند تغییرات ظریف در محیط مانند تغییرات کوچک در گرانش زمین در ارتفاعات مختلف را اندازه‌گیری کنند. یکی دیگر از کاربردهای امیدوارکننده در محاسبات کوانتومی است، جایی که همان تکنیک درهم‌تنیدگی اتم‌ها را می‌توان در رایانه‌های کوانتومی ادغام کرد تا عملکرد آنها را بهبود بخشد.

https://www.advancedsciencenews.com/quantum-entanglement-allows-scientists-to-track-time-more-accurately/

معادلات ناویر-استوکس


از ویکیپدیا، دانشنامه آزاد

  

مکانیک پیوسته

قوانین[نمایش]

مکانیک جامد[نمایش]

مکانیک سیالات[پنهان شدن]

مایعات
مایعات
گازها
پلاسما

رئولوژی[نمایش]

دانشمندان[نمایش]

کلود لوئیس ناویر

جورج گابریل استوکس

در فیزیک ، در معادلات ناویر-استوکس ( / N æ V J eɪ بازدید کنندگان تی oʊ K بازدید کنندگان / )، پس از فرانسوی به نام مهندس و فیزیکدان کلود لویی ناویر و فیزیکدان انگلیس و ایرلند و ریاضیدان جورج گابریل استوک ، توصیف حرکت چسبناک مواد مایع

این معادلات تعادل ناشی از استفاده از قانون دوم نیوتن به حرکت سیال ، همراه با این فرض که استرس در مایع حاصل جمع یک است انتشار چسبناک مدت (متناسب با گرادیان سرعت) و فشار مدت از این رو توصیف جریان چسبناک . تفاوت اصلی بین آنها و معادلات اویلر ساده تر برای جریان نامرئی این است که معادلات ناویر-استوکس نیز در حد فروید (بدون میدان بیرونی) عامل هستند و معادلات حفاظت نیستند بلکه یک سیستم اتلاف هستند.به این معنا که آنها را نمی توان در فرم همگن یکنواخت قرار داد :

\ displaystyle \ mathbf {y} _ {t} + \ mathbf {A} (\ mathbf {y}) \ mathbf {y} _ {x} = 0.

معادلات ناویر-استوکس مفید هستند زیرا آنها فیزیک بسیاری از پدیده های مورد علاقه علمی و مهندسی را توصیف می کنند. آنها ممکن است برای مدل سازی آب و هوا ، جریان های اقیانوس ، جریان آب در یک لوله و جریان هوا در اطراف بال استفاده شوند . معادلات Navier-Stokes در شکل های کامل و ساده خود ، در طراحی هواپیما و اتومبیل ، مطالعه جریان خون ، طراحی ایستگاه های نیرو ، تجزیه و تحلیل آلودگی و موارد دیگر کمک می کند. همراه با معادلات Maxwell ، می توان از آنها برای مدل سازی و مطالعه مگنتوهیدروودینامیک استفاده کرد .

معادلات Navier-Stokes نیز به معنای صرفاً ریاضی مورد توجه بسیاری است. با وجود طیف گسترده ای از کاربردهای عملی آنها ، هنوز اثبات نشده است که راه حلها همیشه در سه بعد وجود دارند و اگر وجود داشته باشند ، صاف هستند - یعنی بی نهایت در همه نقاط دامنه متفاوت هستند . اینها مشکلات وجودی و نرمی ناویه-استوکس نامیده می شوند . موسسه ریاضیات رس نامیده است این یکی از هفت مشکلات باز مهم در ریاضیات و ارائه کرده است ایالات متحده $ 1 میلیون جایزه برای یک راه حل یا یک مثال نقض. [1] [2]

 

فهرست

سرعت جریان ویرایش ]

راه حل معادلات سرعت جریان است . این یک میدان بردار است - به هر نقطه از یک سیال ، در هر لحظه در یک بازه زمانی ، یک بردار می دهد که جهت و بزرگی آن ها از سرعت سیال در آن نقطه از فضا و در آن لحظه در زمان است. معمولاً در سه بعد فضایی و یک بعد زمانی مورد مطالعه قرار می گیرد ، اگرچه مورد بعدی بعدی (مکانی) اغلب به عنوان یک مدل مفید است و آنالوگ های بعدی با ابعاد بالاتر هم از نظر ریاضی محض و هم کاربردی هستند. پس از محاسبه میدان سرعت ، مقادیر دیگری از علاقه مانند فشار یا دما با استفاده از معادلات و روابط پویا یافت می شود. این متفاوت از چیزی است که فرد معمولاً در مکانیک کلاسیک می بیند، که در آن راه حل ها به طور معمول مسیر موقعیت یک ذره یا انحراف یک زنجیره هستند . مطالعه سرعت به جای موقعیت باعث ایجاد حس بیشتر در مورد مایعات می شود. اما برای اهداف تجسم می توان مسیرهای مختلفی را محاسبه کرد . به طور خاص ، خطوط جریان یک بردار ، به عنوان سرعت جریان تفسیر می شود ، مسیری است که طی آن یک ذره سیال بی جرم حرکت می کند. این مسیرها منحنی های انتگرالی هستند که مشتق آنها در هر نقطه با میدان بردار برابر است و آنها می توانند به صورت بصری رفتار میدان بردار را در یک مقطع زمانی نشان دهند.

https://en.wikipedia.org/wiki/Navier%E2%80%93Stokes_equations

مکانیک آسمانی

بخشی از یک سری مقالات درباره
مکانیک کلاسیک
{\ vec {F}} = m {\ vec {a}

قانون دوم حرکت

شاخه ها[پنهان شدن]

اصول[نمایش]

فرمول بندی[نمایش]

موضوعات اصلی[نمایش]

چرخش[نمایش]

دانشمندان[نمایش]

دسته بندی ها[نمایش]

بخشی از یک سری در
طالع بینی
پارامترهای زاویه ای یک مدار بیضوی

مکانیک مداری

پارامترهای مداری[نمایش]

انواع مدارهای دو بدنه ، برحسب
اقل مرکزیت[نمایش]

معادلات[نمایش]

مکانیک آسمانی

تأثیرات گرانشی[نمایش]

مدار بدن N[نمایش]

مهندسی و کارآیی

مهندسی پرواز[نمایش]

اقدامات بهره وری[نمایش]

مکانیک آسمانی شاخه ای از است نجوم اطلاعاتی که با حرکات از اشیاء در فضا . از نظر تاریخی ، مکانیک آسمانی اصول فیزیک ( مکانیک کلاسیک ) را برای اشیاء نجومی مانند ستارگان و سیارات به کار می برد تا داده های زودگذر را تولید کند .

 

فهرست

تاریخچه ویرایش ]

برای تئوری های اولیه دلایل حرکت سیاره ای ، به دینامیک کره های آسمانی مراجعه کنید .

مکانیک آسمانی تحلیلی مدرن آغاز شده با اسحاق نیوتن را اصول از 1687. نام "مکانیک آسمانی" اخیر بیشتر از آن است. نیوتن نوشت که این زمینه را باید "مکانیک منطقی" نامید. اصطلاح پویایی اندکی بعداً با گوتفرید لایبنیتس آمد و بیش از یک قرن پس از نیوتن ، پیر-سیمون لاپلاس اصطلاح "مکانیک آسمانی" را معرفی کرد. پیش از کپلر بین پیش بینی دقیق و کمی از موقعیت های سیاره ای ، استفاده از تکنیک های هندسی یا حسابی و بحث های معاصر درباره علل فیزیکی حرکت سیارات ارتباط کمی وجود داشت.

یوهانس کپلر ویرایش ]

برای درمان دقیق نحوه استفاده از قوانین حرکات سیاره ای وی ، به قوانین کپلر در مورد حرکت سیاره ای و مشکل کپلر مراجعه کنید .

یوهانس کپلر (1571-1630) برای اولین بار به نزدیک ادغام نجوم هندسی پیش بینی، که از غالب شده بود بطلمیوس در قرن 2 به کوپرنیک ، با مفاهیم فیزیکی برای تولید یک نجوم جدید، بر اساس علل، و یا آسمانی فیزیک در سال 1609. کار او به قوانین مدرن مدار سیاره ای منجر شد ، که او با استفاده از اصول بدنی و مشاهدات سیاره ای ساخته شده توسط Tycho Brahe ، توسعه داد . مدل کپلر سالها قبل از آنکه اسحاق نیوتن قانون گرانش خود را در سال 1686 توسعه داد ، دقت پیش بینی های حرکت سیاره ای را تا حد زیادی بهبود بخشید .

اسحاق نیوتن ویرایش ]

اسحاق نیوتن (25 دسامبر 1642-31 مارس 1727) با معرفی این ایده که حرکت اشیاء در آسمان مانند سیارات ، خورشید و ماه و حرکت اشیاء روی زمین مانند توپ توپ و سقوط سیب ، توسط همان مجموعه قوانین بدنی قابل توصیف است . به این معنا او دینامیک آسمانی و زمینی را متحد می کرد. با استفاده از قانون جاذبه جهانی نیوتن ، اثبات قوانین کپلر در مورد مدار مدور ساده است. مدار بیضوی محاسبات پیچیده تری را شامل می شود ، که نیوتن در اصل خود را نیز شامل می شود .

جوزف- لوئیس لاگرانژ ویرایش ]

پس از نیوتن ، لاگرانژ (25 ژانویه 1736-10 آوریل 1813) تلاش کرد تا مشکل سه بدن را حل کند ، ثبات مدارهای سیاره ای را مورد تجزیه و تحلیل قرار داده و وجود نقاط لاگرانژی را کشف کرد . لاگرانژ همچنین اصول مکانیک کلاسیک را اصلاح کرد و بیشتر از نیرو بر انرژی تأکید کرد و روشی را برای استفاده از معادله مختصات قطبی منفرد برای توصیف هر مدار ، حتی آنهایی که از نظر پارابولیکی و هایپربولیک هستند ، ایجاد کرد. این برای محاسبه رفتار سیارات و ستاره های دنباله دار و مانند اینها مفید است . اخیراً ، برای محاسبه مسیرهای فضاپیما نیز مفید واقع شده است.

Simon Newcomb ویرایش ]

Simon Newcomb (12 مارس 1835 - 11 ژوئیه 1909) یک ستاره شناس کانادایی-آمریکایی بود که جدول پستی آندریاس هانسن را از موقعیتهای قمری بازبینی کرد. در سال 1877 ، به کمک جورج ویلیام هیل ، او مجدداً ثابتترین نجومها را محاسبه کرد. پس از سال 1884 ، او با AMW Downing طرحی را برای برطرف كردن سردرگمی بین المللی درباره این موضوع درك كرد. در زمانی که وی در یک کنفرانس استاندارد سازی در مه 1886 در پاریس ، فرانسه شرکت کرد ، اجماع بین المللی این بود که همه گله داران باید براساس محاسبات Newcomb باشند. یک کنفرانس دیگر در اواخر سال 1950 ثابت شد که Newcomb به عنوان استاندارد بین المللی است.

آلبرت انیشتین ویرایش ]

آلبرت انیشتین (14 مارس 1879 - 18 آوریل 1955) پیروزی غیرعادی پیرامون عطارد را در مقاله خود در سال 1916 "بنیاد نظریه عمومی نسبیت" توضیح داد . این امر باعث شد ستاره شناسان بدانند كه مکانیك نیوتن بالاترین دقت را ارائه نمی كند. نبض های دودویی مشاهده شده است ، اولین بار در سال 1974 ، که مدارهای آن نه تنها برای توضیح آنها نیاز به استفاده از نسبیت عام دارد ، بلکه تکامل آنها اثبات وجود تابش گرانشی است ، اکتشافی که منجر به جایزه فیزیک نوبل سال 1993 شد.

نمونه هایی از مشکلات ویرایش ]

این بخش نمی استناد هر منابع . لطفاً با افزودن استناد به منابع معتبر ، این بخش را بهبود بخشید . مواد بدون منبع ممکن است به چالش کشیده و حذف شوند . یافتن منابع: "مکانیک آسمانی"  -  اخبار · روزنامه ها · کتاب ها · محقق · JSTOR
         ( آوریل 2011 ) یاد بگیرید که چگونه و چه زمانی این پیام الگوی را حذف کنید )

حرکت آسمانی، بدون حضور نیروهای اضافی مانند محوری از یک موشک ، توسط شتاب گرانشی توده با توجه به توده دیگر اداره می شود. ساده سازی مسئله n- one است ، که در آن مشکل برخی از n از توده های کروی متقارن را فرض می کند . در این حالت ، ادغام شتابها را می توان با جمع بندی نسبتاً ساده تقریب داد.

مثال ها:

در مورد n = 2 ( مشکل دو بدن ) ، وضعیت بسیار ساده تر از n بزرگتر است . فرمولهای صریح مختلفی اعمال می شود ، در موارد کلی که معمولاً فقط راه حلهای عددی امکان پذیر است. این یک ساده سازی مفید است که اغلب تقریباً معتبر است.

مثال ها:

ساده سازی بیشتر بر اساس "فرضیات استاندارد در آسترودینامیک" است ، که شامل می شود که یک بدن ، بدن مداری ، بسیار کوچکتر از بدن دیگر است . این نیز اغلب تقریباً معتبر است.

مثال ها:

  • منظومه شمسی در مرکز کهکشان راه شیری است
  • سیاره ای که دور خورشید می چرخد
  • یک ماه در گردش سیاره
  • یک فضاپیما در مدار زمین ، ماه یا سیاره در مدار (در موارد اخیر تقریب فقط بعد از رسیدن به آن مدار اعمال می شود)

نظریه آشفتگی ویرایش ]

مقاله اصلی: تئوری آشفتگی

نظریه آشفتگی شامل روشهای ریاضی است كه برای یافتن یك راه حل تقریبی برای یك مسئله استفاده می شود كه دقیقاً قابل حل نیست. (این ارتباط نزدیکی با روشهای بکار رفته در آنالیز عددی دارد ، کهن باستان است .) اولین استفاده از تئوری آشفتگی مدرن برای مقابله با سایر مشکلات ریاضی غیرقابل حل مکانیک آسمانی بود: راه حل نیوتن برای مدار ماه ، که حرکت می کند. به دلیل گرانش رقیب زمین و خورشید تفاوت چشمگیری با بیضی ساده کپلری دارد .

روشهای اغتشاش با یک شکل ساده از مسئله اصلی شروع می شود ، که با دقت انتخاب شده است که دقیقا قابل حل است. در مکانیک آسمانی ، این معمولاً یک بیضی کپلری است ، درصورتی که فقط دو بدن گرانشی (مثلاً زمین و ماه ) یا مدار مدور وجود داشته باشد ، درست است یا یک مدار دایره ای که فقط در موارد خاص با حرکت دو بدن صحیح است. اغلب به اندازه کافی نزدیک برای استفاده عملی است.

مسئله حل شده اما ساده شده پس از آن "آشفته" می شود تا معادلات تغییر زمان خود را برای موقعیت جسم نزدیک به مقادیر ناشی از مشکل واقعی کند ، از جمله از جمله جاذبه گرانشی بدن سوم ، دوردست تر (از جمله خورشید ) تغییرات جزئی ناشی از اصطلاحات موجود در معادلات - که خودشان ممکن است دوباره ساده شده باشند - به عنوان اصلاحات در مورد راه حل اصلی استفاده می شوند. از آنجا که ساده سازی ها در هر مرحله انجام می شود ، اصلاحات هرگز کامل نیستند ، اما حتی یک چرخه اصلاحات اغلب یک راه حل تقریبی تقریباً بهتر برای مسئله واقعی ارائه می دهد.

هیچ الزامی برای متوقف کردن تنها در یک چرخه اصلاحات وجود ندارد. یک راه حل جزئی اصلاح شده می تواند دوباره به عنوان نقطه شروع جدید برای چرخه دیگری از آشفتگی ها و اصلاحات مورد استفاده قرار گیرد. در اصل ، برای اکثر مشکلات بازیافت و تصفیه راه حل های قبلی برای به دست آوردن نسل جدیدی از راه حل های بهتر می تواند به طور نامحدود ادامه یابد ، تا به هر درجه ای از دقت مطلوب.

مشکل رایج این روش این است که اصلاحات معمولاً به تدریج راه حلهای جدید را بسیار پیچیده تر می کنند ، بنابراین مدیریت هر چرخه بسیار دشوارتر از چرخه قبلی اصلاحات است. گزارش شده است که نیوتن ، در مورد مشکل مدار ماه گفت: "این باعث می شود سر من درد کند." [1]

این رویه کلی - با شروع یک مسئله ساده شده و اضافه کردن تدریجی اصلاحاتی که نقطه شروع مشکل اصلاح شده را به وضعیت واقعی نزدیکتر می کند - ابزاری ریاضی است که در علوم پیشرفته و مهندسی پیشرفته استفاده می شود. این یک پسوند طبیعی از روش "حدس ، بررسی و رفع" است که از قدیم با اعداد استفاده می شد .

همچنین مشاهده کنید ویرایش ]

  • اخترسنجی بخشی از نجوم است که معاملات با اندازه گیری موقعیت ستارگان و دیگر اجرام آسمانی، فواصل و حرکات آنها.
  • آسترودینامیک مطالعه و ایجاد مدارها بویژه ماهواره های مصنوعی است.
  • ناوبری آسمانی یک تکنیک تعیین موقعیت است که اولین سیستمی بود که برای کمک به دریانوردان برای یافتن خود در یک اقیانوس بدون ویژگی طراحی شد.
  • انفورماتیک توسعه یا جت پیشرانه آزمایشگاهی پیشرانه (JPL DE) یک مدل به طور گسترده استفاده شده از منظومه شمسی است ، که مکانیک آسمانی را با تجزیه و تحلیل عددی و داده های نجومی و فضاپیما ترکیب می کند.
  • دینامیک حوزه های آسمانی مربوط به توضیحات پیش از نیوتن درباره دلایل حرکت ستارگان و سیارات است.
  • افهمیس مجموعه ای از موقعیت هایی است که از اشیاء نجومی طبیعی و همچنین ماهواره های مصنوعی موجود در آسمان در یک زمان یا زمان معین برخوردار است.
  • گرانش
  • نظریه قمری تلاش می کند حرکات ماه را پاسخ دهد.
  • تجزیه و تحلیل عددی شاخه ای از ریاضیات است که برای محاسبه پاسخ های عددی تقریبی (مانند موقعیت یک سیاره در آسمان) پیشگام شده توسط مکانیک های آسمانی است که حل کردن آن در یک فرمول دقیق و کلی بسیار مشکل است.
  • ایجاد یک مدل عددی از منظومه شمسی ، هدف اصلی مکانیک آسمانی بوده است و فقط به طور ناقص محقق شده است. این انگیزه تحقیقات را ادامه می دهد.
  • مدار در راه است که یک شی را می سازد، در اطراف یک شی دیگر، در حالی که تحت تاثیر یک منبع نیروی مرکز، مانند گرانش.
  • عناصر مداری پارامترهای لازم برای مشخص کردن منحصر به فرد مدار دو بدن نیوتنی هستند.
  • مدار در حال چرخش مدار کپلری موقتی در مورد بدن مرکزی است که اگر سایر آشفتگی ها در آن حضور نداشته باشند ، یک شی ادامه خواهد یافت.
  • حرکت مقطعی حرکت مداری در یک سیستم مانند سیاره و ماهواره های آن است که خلاف جهت چرخش بدن مرکزی است یا به طور کلی خلاف جهت حرکت زاویه ای خالص کل سیستم است.
  • حرکت ظاهراً رتروگراد حرکت حرکتی دوره ای و ظاهرا به عقب بدن سیاره در هنگام مشاهده از زمین (یک قاب مرجع شتاب) است.
  • ماهواره اشیایی است که در حال چرخش یک شی دیگر (معروف به اصلی آن) است. این اصطلاح غالباً برای توصیف ماهواره مصنوعی (بر خلاف ماهواره های طبیعی یا قمرها) به کار می رود. اسم مشترک "ماه" (به معنای بزرگ) نیست و به معنای هر ماهواره طبیعی سیارات دیگر است.
  • نیروی جزر و مد ترکیبی از نیروهای خارج از موازنه و شتاب بدنهای (عمدتا) جامد است که باعث افزایش جزر و مد در بدنهای مایع (اقیانوس ها) ، جو و جوهای کرنش سیارات و ماهواره ها می شود.
  • دو راه حل ، به نام VSOP82 و VSOP87 ، نسخه های یک نظریه ریاضی برای مدارها و موقعیت سیارات بزرگ است که به دنبال ارائه موقعیت های دقیق در طی یک بازه زمانی طولانی است.

منبع

https://en.wikipedia.org/wiki/Celestial_mechanics

آشفتگی (نجوم)


از ویکیپدیا، دانشنامه آزاد

نمودار بردار از آشفتگی های خورشید در ماه.  هنگامی که نیروی گرانشی خورشید برای زمین و ماه مشترک است ، تفریق می شود ، آنچه باقی مانده است ، آشفتگی ها است.

نیروهای آشفته خورشید در ماه در دو مکان در مدار خود قرار دارند . فلش های آبی نشان دهنده جهت و بزرگی نیروی گرانشی روی زمین است . استفاده از این موقعیت در هر دو موقعیت زمین و ماه نیز باعث ایجاد مزاحمت موقعیت نسبت به یکدیگر نمی شود. هنگامی که از نیروی روی ماه (فلش های سیاه) جدا می شود ، آنچه باقی مانده است ، نیروی آشفته (فلش قرمز) روی ماه نسبت به زمین است. از آنجا که نیروی آشفته در جهت و بزرگی در طرف های مخالف مدار متفاوت است ، باعث ایجاد تغییر در شکل مدار می شود.

بخشی از یک سری در
طالع بینی
پارامترهای زاویه ای یک مدار بیضوی

مکانیک مداری

پارامترهای مداری[نمایش]

انواع مدارهای دو بدنه ، برحسب
اقل مرکزیت[نمایش]

معادلات[نمایش]

مکانیک آسمانی

تأثیرات گرانشی[نمایش]

مدار بدن N[نمایش]

مهندسی و کارآیی

مهندسی پرواز[نمایش]

اقدامات بهره وری[نمایش]

در نجوم ، آشفتگی حرکت پیچیده ای از بدن بزرگ است که در معرض نیروهایی غیر از جذابیت گرانشی یک بدن انبوه دیگر قرار دارد . [1] نیروهای دیگر را می توانید از یک سوم (چهارم، پنجم، و غیره) بدن، شامل مقاومت ، به عنوان یک فضای ، و جاذبه های خارج از مرکز از پخت و یا بدن در غیر این صورت بدشکل. [2]

 

فهرست

مقدمه ویرایش ]

مطالعه آشفتگی ها با اولین تلاش ها برای پیش بینی حرکات سیاره ای در آسمان آغاز شد. در زمان های قدیم علل رمز و راز بود. نیوتن ، در زمان تدوین قوانین حرکتی و گرانشی ، آنها را در اولین تجزیه و تحلیل آشفتگیها به کار برد ، [2] که مشکلات پیچیده محاسبه آنها را تشخیص داد. [3] بسیاری از ریاضیدانان بزرگ از آن زمان به مشکلات مختلفی توجه کرده اند. در طول قرن 18 و 19 تقاضا برای جداول دقیق از موقعیت ماه و سیارات برای ناوبری دریایی وجود دارد .

حرکات پیچیده آشفتگی گرانشی را می توان تجزیه کرد. حرکتی فرضی که بدن تحت اثر گرانشی یک بدن دیگر دنبال می کند ، معمولاً یک بخش مخروطی است و با روش های هندسه به راحتی قابل توصیف است . به این مسئله یک مشکل دو بدنه یا مدار کپلری بدون تحرک گفته می شود . تفاوت بین آن و حرکت واقعی بدن اختلالات ناشی از اثر گرانشی اضافی بدن یا اجساد باقیمانده است. اگر فقط یک بدن مهم دیگر وجود داشته باشد ، حرکت آشفته یک مشکل سه بدن است . اگر چندین بدن دیگر وجود داشته باشد ، این یک مشکل n است. یک راه حل تحلیلی کلی (یک عبارت ریاضی برای پیش بینی موقعیت ها و حرکات در هر زمان آینده) برای مشکل دو بدن وجود دارد. وقتی بیش از دو بدن در نظر گرفته شوند راه حلهای تحلیلی فقط برای موارد خاص وجود دارد. حتی اگر یکی از اجساد از نظر شکل نامنظم باشد ، مشکل دو بدن نامحلول می شود. [4]

موقعیت موقعیت عطارد در مدار خود ، با و بدون آشفتگی از سیارات مختلف.  آشفتگی ها باعث می شود که عطارد در مسیرهای حلقه ای در اطراف موقعیت غیرقابل تحمل خود حرکت کند.

عطارد را طول جغرافیایی مداری و عرض جغرافیایی، به عنوان مزاحمت ونوس ، مشتری و تمام سیاره از منظومه شمسی ، در فواصل 2.5 روز است. در صورت عدم وجود اغتشاش ، عطارد در مرکز کارها متمرکز خواهد بود.

بیشتر سیستم هایی که دارای چندین جاذبه گرانشی هستند ، یک بدن اصلی را در خود جای می دهند که در تأثیرات آن غالب است (برای مثال یک ستاره ، در مورد ستاره و سیاره آن یا سیاره ای ، در مورد سیاره و ماهواره آن). اثرات گرانشی اجسام دیگر را می توان به عنوان آشفتگی حرکت بی تحرک فرضی سیاره یا ماهواره در اطراف بدن اولیه خود درمان کرد.

آنالیز ریاضی ویرایش ]

آشفتگی های عمومی ویرایش ]

در روش های اغتشاش عمومی ، معادلات دیفرانسیل عمومی ، یا حرکتی یا تغییر در عناصر مداری ، از نظر تحلیلی حل می شوند ، معمولاً با بسط سری . نتیجه معمولاً بر حسب عملکردهای جبری و مثلثاتی عناصر مداری بدن مورد نظر و اجسام مزاحم بیان می شود. این می تواند به طور کلی در بسیاری از شرایط مختلف اعمال شود و مختص هیچ مجموعه خاصی از اشیاء گرانشی نیست. [5] از لحاظ تاریخی ، ابتدا آشفتگی های عمومی مورد بررسی قرار گرفت. روشهای کلاسیک به عنوان تنوع عناصر ، تغییر پارامترها یا تغییر ثابت های ادغام شناخته می شوند. در این روشها ، در نظر گرفته می شود که بدن همیشه در یک بخش مخروطی در حال حرکت است ، اما بخش مخروطی به دلیل آشفتگی دائماً در حال تغییر است. اگر همه آشفتگی ها در هر لحظه خاص متوقف شوند ، بدن در این بخش مخروطی (در حال حاضر تغییر ناپذیر) به طور نامحدود ادامه می یابد. این مخروط به عنوان مدار نوسانی شناخته می شود و عناصر مداری آن در هر زمان خاص همان چیزی است که با روش های اغتشاش عمومی به دنبال آن هستند. [2]

آشفتگی های عمومی از این واقعیت استفاده می کند که در بسیاری از مشکلات مکانیک آسمانی ، مدار دو بدن به دلیل آشفتگی به کندی تغییر می کند. مدار دو بدن اولین تقریب خوب است. آشفتگی های عمومی فقط در صورتی اعمال می شود که نیرو های مزاحم در حدود یک مرتبه از قدر کوچکتر یا کمتر از نیروی گرانشی بدن اولیه باشند. [4] در منظومه شمسی معمولاً چنین است؛ مشتری ، دومین بدن بزرگ ، دارای جرم تقریبی 1/1000 خورشید است .

روشهای آشفتگی عمومی برای برخی از انواع مشکلات ترجیح داده می شود ، زیرا منبع حرکات خاص مشاهده شده به راحتی پیدا می شوند. این امر لزوماً برای آشفتگی های خاص نیست؛ حرکات با دقت مشابه پیش بینی می شود ، اما هیچ اطلاعاتی در مورد پیکره های اجساد مزاحم (به عنوان مثال ، یک تشدید مداری ) که باعث شده آنها در دسترس باشند وجود ندارد. [4]

آشفتگی های ویژه ویرایش ]

در روش های اغتشاش ویژه ، مجموعه داده های عددی ، بیانگر مقادیر موقعیت ها ، سرعت ها و نیروهای شتاب دهنده بر روی اجسام مورد علاقه ، اساس یکپارچه سازی عددی معادلات دیفرانسیل حرکت ساخته شده اند . [6] در واقع ، موقعیت ها و سرعت ها به طور مستقیم آشفته می شوند و هیچ تلاشی برای محاسبه منحنی های مدارها یا عناصر مداری انجام نمی شود . [2]

آشفتگی های ویژه می تواند برای هر مشکلی در مکانیک آسمانی اعمال شود ، زیرا این موارد محدود به مواردی نیست که نیروهای مختل کننده اندک باشند. [4] هنگامی که فقط برای ستاره های دنباله دار و سیارات جزئی اعمال می شود ، اکنون روش های ویژه آشفتگی مبنای دقیق ترین احتمالات سیاره ای تولید شده توسط ماشین های بزرگ و بزرگ سلطان نجومی است. [2] [7] آشفتگی های ویژه همچنین برای مدل سازی مدار با رایانه ها استفاده می شود.

فرمول Cowell ویرایش ]

روش کاول. نیروها از بدنهای آشفته (سیاه و خاکستری) خلاصه می شوند تا کل نیروی بدن i (قرمز) را تشکیل دهند ، و این از نظر عددی با شروع موقعیت اولیه ( عصر نوسانات ) یکپارچه می شود .

فرمولاسیون کاول (به اصطلاح فیلیپ ا. کاول که به همراه ACD Cromellin از روشی مشابه برای پیش بینی بازگشت ستاره دنباله دار هالی استفاده کرده است) شاید ساده ترین روش ویژه آشفتگی باشد. [8] در یک سیستم ازناجسام متقابل متقابل ، این روش از نظر ریاضی برای نیروهای نیوتونی روی بدن حل می کند من با جمع بندی تعاملات فردی از طرف دیگرج بدن:

{\ mathbf {{\ ddot {r}}}} _ {i} = \ sum _ {{{\ undererset {j \ neq i} {j = 1}}}} ^ {n} {Gm_ {j} ( {\ mathbf {r}} _ {j} - {\ mathbf {r}} _ {i}) \ over r _ {{ij}} ^ {3}}

جایی که\ mathbf {{\ ddot {r}}}} _ {i}است شتاب بردار بدنمن، جاست ثابت گرانش ،m_ {jاست توده بدنج، \ mathbf {r} _ {i} و\ mathbf {r} _ {jهستند بردار موقعیت از اشیاءمن و ج به ترتیب ، وr_ {ij فاصله از جسم است من اعتراض ج. کلیه بردارهایی که به بارانسیته سیستم مراجعه می کنند. این معادله به اجزای موجود در حل می شودایکس، یو zو اینها بصورت عددی یکپارچه شده اند تا بردارهای سرعت و موقعیت جدید شکل بگیرند این روند هر چند بار که لازم باشد تکرار می شود. مزیت روش Cowell سهولت کاربرد و برنامه نویسی است. یک نقطه ضعف این است که وقتی آشفتگی ها به بزرگی بزرگ می شوند (مثل وقتی که یک شیء به دیگری نزدیک می شود) خطاهای روش نیز بزرگ می شوند. [9] با این حال ، برای بسیاری از مشکلات در مکانیک آسمانی ، هرگز چنین نیست. نقطه ضعف دیگر این است که در سیستم های دارای بدنه مرکزی غالب ، مانند خورشید ، لازم است که ارقام قابل توجهی را در حسابی حمل کنیدبه دلیل تفاوت زیاد نیروهای بدنه مرکزی و اجساد مزاحم ، اگرچه با رایانه های مدرن این تقریباً محدودیتی نیست که قبلاً وجود داشته باشد. [10]

روش Encke ویرایش ]

روش Encke. در اینجا بسیار اغراق آمیز است ، تفاوت کوچک δ r (آبی) بین مدار نوسانگر ، غیرقابل تحمل (سیاه) و مدار آشفته (قرمز) ، از نظر عددی با شروع از موقعیت اولیه ( عصر اکتشاف ) یکپارچه می شود .

روش Encke با مدار نوسانگر به عنوان مرجع آغاز می شود و برای حل تغییرات از مرجع به عنوان تابعی از زمان ، عددی ادغام می شود. [11] مزایای آن این است که آشفتگی ها به طور کلی از نظر بزرگی اندک هستند ، بنابراین ادغام می تواند در مراحل بزرگتر ادامه یابد (با بروز خطاهای کمتری) و این روش بسیار کمتر تحت تأثیر اغتشاشات شدید قرار می گیرد. نقطه ضعف آن پیچیدگی است. از آن نمی توان به طور نامحدود استفاده کرد بدون اینکه گاه به گاه مدار نوسانی را به روز کند و از آنجا به کار خود ادامه دهد ، فرایندی که با عنوان اصلاح شناخته می شود . [9] روش Encke شبیه به روش آشفتگی کلی تغییر عناصر است ، به جز اصلاح در فواصل گسسته و نه مداوم انجام می شود.[12]

اجازه دادن \ boldsymbol \ rho}}شود بردار شعاع از مدار\ mathbf {r  وکتور شعاع مدار آشفته ، و\ delta {\ mathbf {r} تغییر از مدار نوسان کننده ،

\ delta {\ mathbf {r}} = {\ mathbf {r}} - {\ boldsymbol \ rho}، و معادله حرکت از\ delta {\ mathbf {r} به سادگی است

 

 

 

 

1 )

\ ddot {\ delta {\ mathbf {r}}}} = {\ mathbf {{\ ddot {r}}}} - {\ boldsymbol {{\ ddot {\ rho}}}.

 

 

 

 

2 )

\ mathbf {{\ ddot {r}}}}\ boldsymbol {\ ddot \ rho}}}} فقط معادلات حرکت است\ mathbf {r  و \ displaystyle \ boldsymbol \ rho}} ،}

\ mathbf {{\ ddot {r}}}} = {\ mathbf {a} {_ {{text \ متن {به}}}} - {\ mu \ over r ^ {3}} {\ mathbf {r } برای مدار آشفته و

 

 

 

 

3 )

\ boldsymbol {\ ddot {\ rho}}}} = - {\ mu \ over \ rho ^ {3}} {\ boldsymbol {\ rho} برای مدار غیر قابل کنترل ،

 

 

 

 

4 )

جایی که\ mu = G (M + m)است پارامتر گرانشی بام ومتوده شورای مرکزی و بدن مزاحمت ها،{\ mathbf {a}} _ {{{\ متن {در هر}}}}شتاب آشفته ، وr و.رو  بزرگی هستند \ mathbf {r  و \ boldsymbol \ rho}}.

تعویض معادلات ( 3 ) و ( 4 ) به معادله ( 2 ) ،

\ ddot {\ delta {\ mathbf {r}}}} = {\ mathbf {a}} _ {{text \ متن {به هر}}}} + \ mu \ چپ ({{\ boldsymbol {\ rho}} \ over \ rho ^ {3}} - {{\ mathbf {r}} \ over r ^ {3}} \ Right)،

 

 

 

 

5 )

که از نظر تئوری می توانند دو بار برای یافتن یکپارچه شوند \ delta {\ mathbf {r}. از آنجا که مدار نوسان کننده به راحتی با روش های دو بدن محاسبه می شود \ boldsymbol \ rho}} و\ delta {\ mathbf {r} حساب شده و \ mathbf {r حل شدنی هست. در عمل ، مقدار موجود در براکت ها {\ boldsymbol \ rho}} \ over \ rho ^ {3}} - {{\ mathbf {r}} \ over r ^ {3}}، تفاوت دو بردار تقریبا مساوی است ، و برای جلوگیری از نیاز به رقم های قابل توجهی اضافی ، دستکاری بیشتر لازم است . [13] [14] روش Encke قبل از ظهور رایانه های مدرن ، هنگامی که محاسبات زیاد مدار در دستگاه های محاسبه مکانیکی انجام می شد ، بیشتر مورد استفاده قرار می گرفت .

طبیعت دوره ای ویرایش ]

جاذبه شبیه ساز طرح از تغییر خروج از مرکز مداری از عطارد ، زهره ، زمین ، و مریخ بیش از 50،000 سال آینده است. 0 امتیاز در این نقشه سال 2007 است.

در منظومه شمسی ، بسیاری از آشفتگی های یک سیاره توسط سیستمی دیگر ، دوره ای هستند که هر بار سیاره ای از مدار خود در مدار خود عبور می کند ، از تکانه های کوچک تشکیل شده است. این امر باعث می شود که بدن ها حرکات پریودال یا شبه تناوبی را دنبال کنند - مانند ماه در مدار خود به شدت آشفته ، که موضوع نظریه قمری است . این طبیعت دوره ای منجر به کشف نپتون در سال 1846 در نتیجه آشفتگی های مدار اورانوس شد .

آشفتگی های متقابل در حال انجام از سیارات باعث تغییرات شبه دوره ای طولانی مدت در عناصر مداری آنها می شود ، بیشتر از همه زمانی که دوره های مداری دو سیاره تقریباً همزمان هستند. به عنوان مثال ، پنج مدار مشتری (31/59 سال) تقریبا برابر با دو کیوان (58.91 سال) است. این مسئله باعث اختلال در هر دو دوره می شود ، با یک دوره 918 ساله ، زمان لازم برای اختلاف اندک در موقعیت های آنها در رابطه برای ایجاد یک دایره کامل ، که ابتدا توسط لاپلاس کشف شده است . [2] زهره در حال حاضر دارای مدار با کمترین مرکز است ، یعنی نزدیکترین به دایره است، از تمام مدارهای سیاره ای. در مدت زمان 25000 سال ، زمین مداری دایره ای (کمتر خارج از مرکز) نسبت به زهره خواهد داشت. نشان داده شده است که اختلالات دوره ای طولانی مدت در منظومه شمسی می توانند در مقیاس های بسیار طولانی هرج و مرج شوند. تحت برخی شرایط ، یک یا چند سیاره می تواند از مدار دیگری عبور کند و منجر به برخورد شود. [15]

مدار بسیاری از اجسام جزئی منظومه شمسی ، مانند دنباله دارها ، به خصوص توسط مزارع گرانشی غول های گازی ، به شدت آشفته می شوند . در حالی که بسیاری از این آشفتگی ها دوره ای هستند ، برخی دیگر اینطور نیستند و به ویژه این موارد می تواند جنبه هایی از حرکت آشوب آور باشد. به عنوان مثال، در ماه آوریل سال 1996، سیاره مشتری ، تاثیر گرانشی بازدید کنندگان باعث دوره از ستاره دنباله دار هیل-باپ مدار به از 4206 به 2380 سال کاهش، تغییری که نمی خواهد در هر صورت دوره ای گردند. [16]

منبع

https://en.wikipedia.org/wiki/Perturbation_(astronomy)

زمین محور اینرسی

 

برای نشان دادن موقعیت مکانی در مورد زمین با استفاده از سیستم ECI ، از مختصات دکارتی استفاده می شود. X - Y همزمان هواپیما با سطح استوایی از زمین است. X محور است به طور دائم در یک جهت نسبت به ثابت کره آسمانی ، که چرخش نه به عنوان زمین می کند. Z دروغ محور در یک زاویه 90 درجه به صفحه استوایی و مراحل بعدی آن قطب شمال . به دلیل نیروهایی که خورشید و ماه از آن استفاده می کنند ، هواپیمای استوایی زمین با توجه به کره آسمانی حرکت می کند. زمین می چرخد در حالی که سیستم مختصات ECI نیست.

زمین محور اینرسی ( ECI ) هماهنگ فریم ها دارای ریشه های خود را در مرکز جرم از زمین و با توجه به ستاره ها را بچرخانید. [1] قاب ECI نامیده می شوند ساکن ، در مقابل به زمین محور ، زمین ثابت ( سینا )، فریم، که باقی می ماند با توجه به سطح زمین در ثابت چرخش آن . به راحتی می توان موقعیت ها و سرعت اشیاء زمینی را در مختصات ECEF یا با عرض جغرافیایی ، طول جغرافیایی و ارتفاع نشان داد . با این حال ، برای اشیاء موجود در فضااز معادلات حرکت که به توصیف حرکت مداری هستند در یک قاب غیر چرخان ساده تر مانند ECI. قاب ECI همچنین برای مشخص کردن جهت به سمت اشیاء آسمانی مفید است .

میزان نامحدود بودن یک قاب ECI با عدم یکنواختی میدان گرانشی اطراف محدود است . به عنوان مثال ، تأثیر گرانشی ماه در یک ماهواره در مدار زمین زیاد متفاوت از تأثیر آن بر روی زمین است ، بنابراین ناظران در یک قاب ECI باید این تفاوت شتاب را در قوانین حرکت خود به حساب آورند. هرچه شی مشاهده شده به منشاء ECI نزدیک تر باشد ، تأثیر نابرابری گرانشی از اهمیت کمتری برخوردار است. [2]

 

فهرست

تعاریف سیستم مختصات ویرایش ]

به راحتی می توان جهت یابی یک قاب ECI را با استفاده از هواپیمای مدار زمین و جهت یابی محور چرخش زمین در فضا تعریف کرد. [3] هواپیما مدار زمین نامیده می شود دایره البروج ، و آن را منطبق با هواپیما استوایی زمین است. زاویه بین هواپیمای استوایی زمین و خورشیدگرفتگی ، ε ، کوفتگی گرفتگی و ε  23.4 درجه سانتیگراد نامیده می شود .

اعتدال رخ می دهد که زمین است در یک موقعیت در مدار خود به طوری که یک بردار از زمین به سمت نقاط خورشید به جایی که از فاصله دایره البروج از استوای سماوی. اعتدال که نزدیکی روز اول بهار (با توجه به نیمکره شمالی) رخ می دهد ، اعتدال شبانه ای نامیده می شود . اعتدال بوم می تواند به عنوان یک جهت اصلی برای فریم های ECI استفاده شود. [4] خورشید در حدود اعتدال شبانه روزی در حدود 21 مارس قرار دارد. هواپیما اساسی برای فریم ECI است که معمولا صفحه استوایی یا دایره البروج است.

موقعیت یک شیء در فضا را می توان از نظر صعود و نزول درست تعریف کرد که از اعتدال شبانه روزی و استوائی آسمانی اندازه گیری می شود . صعود و افول سمت راست مختصات کروی مشابه با طول و عرض جغرافیایی هستند. مکان های اشیاء موجود در فضا را می توان با استفاده از مختصات دکارتی در یک قاب ECI نیز نشان داد.

جاذبه گرانشی خورشید و ماه بر روی برآمدگی استوائی زمین باعث می شود که محور چرخشی زمین در فضایی شبیه به عملکرد یک قله غلبه کند. به این عمل precesion گفته می شود . تغذیه تابشی کوچکتر از دامنه کوتاه تر (دوره 18.6 سال) است که در حرکت غلیظ قطب آسمانی قرار می گیرد . این به دلیل نوسانات دوره کوتاهتر در استحکام گشتاوری است که توسط خورشید ، ماه و سیارات بر روی برآمدگی استوایی زمین اعمال می شود. هنگامی که نوسانات دوره ای کوتاه مدت این حرکت به طور متوسط ​​انجام می شود ، بر خلاف ارزش های "واقعی" در نظر گرفته می شوند. بنابراین ، اعتدال شبانه روزی ، هواپیمای استوایی زمین ،. مدل هایی که نمایانگر جهت گیری همیشگی زمین در فضا هستند ، از سرویس بین المللی چرخش و مرجع سیستم های زمین در دسترس هستند .

J2000 ویرایش ]

یک فریم ECI که معمولاً استفاده می شود با میانگین Equator Earth و Equinox در ساعت 12:00 به وقت زمین در 1 ژانویه 2000 تعریف شده است. می توان به J2000 یا EME2000 اشاره کرد. محور x با معادل اعتدال برابر است. محور z با محور چرخش زمین یا قطب شمال آسمانی مطابقت دارد . محور y با 90 درجه شرقی در مورد استوائی آسمانی چرخیده است. [5]

M50 ویرایش ]

این قاب شبیه به J2000 است ، اما با میانگین استوا و اعتدال در ساعت 12:00 در تاریخ 1 ژانویه 1950 تعریف شده است.

GCRF ویرایش ]

قاب مرجع آسمانی ژئوسنتریک (GCRF) همتای زمین محور قاب مرجع بین المللی آسمانی است .

وزارت دفاع ویرایش ]

یک قاب میانگین تاریخ (MOD) با استفاده از میانگین استوا و اعتدال در یک تاریخ خاص تعریف می شود.

TEME ویرایش ]

قاب ECI که برای عناصر دو خطی NORAD استفاده می شود ، گاهی اوقات به عنوان استوا واقعی ، میانگین اعتدال (TEME) خوانده می شود ، گرچه از اعتدال معمولی استفاده نمی کند.

منبع

https://en.wikipedia.org/wiki/Earth-centered_inertial

عناصر مناسب مداری

توزیع تفاوت بین عناصر مداری مناسب و نوسان کننده سیارکها با محورهای نیمه بزرگ که بین 2 تا 4  AU قرار دارد .

عناصر مداری مناسب (راست) و نوسان کننده (سمت چپ) برای سیارک ها در کمربند سیارک . توجه داشته باشید که چگونه خانواده های سیارک در سمت چپ قابل تشخیص نیستند.

عناصر مداری مناسب از یک مدار ثابت حرکت جسم را در فضا است که بیش از یک مقیاس زمانی نجومی طولانی عملا بدون تغییر باقی می ماند. این اصطلاح معمولاً برای توصیف سه مقدار استفاده می شود:

  • نیمقطر بزرگ مناسب ( ص )،
  • خروج از مرکز مناسب ( E ص ) و
  • تمایل مناسب ( i p )

عناصر مناسب را می توان با تضاد osculating کپلر عناصر مداری مشاهده شده در یک زمان و یا به طور خاص دوران ، مانند محور نیمه اصلی ، خروج از مرکز ، و تمایل . این عناصر نوسانی به دلیل اثراتی مانند آشفتگی سیارات یا اجساد دیگر ، و برتری (به عنوان مثال preceptionion perihelion ) به صورت شبه دوره ای و (در اصل) قابل پیش بینی تغییر می کنند . در منظومه شمسی ، چنین تغییراتی معمولاً در مقاطع زمانی هزاران ساله اتفاق می افتد ، در حالی که قرار است عناصر مناسب حداقل در طول ده ها میلیون سال ثابت باشند.

برای بیشتر بدن ها ، عناصر نوسان کننده نسبتاً نزدیک به عناصر مناسب هستند زیرا اثرات پیشگیری و اغتشاش نسبتاً اندک است (نمودار را ببینید). برای بیش از 99٪ سیارک ها در کمربند سیارک ، اختلافات کمتر از 0.02 AU (برای محور نیمه بزرگ a ) ، 0.1 (برای مرکز غیرفعال e ) و 2 درجه (برای تمایل i ) است.

با این وجود ، این تفاوت برای هر هدف که اهمیت از اهمیت بالایی برخوردار باشد قابل اغماض نیست. به عنوان نمونه ، سیارک سیس دارای عناصر مداری در حال نوسان است (در دوره 26 نوامبر 2005)

aei
2.765515 AU0.08001510.5868°

در حالی که عناصر مناسب مداری آن (مستقل از دوران) [1]

apepip
2.767096 AU0.1161989.6474°

یک استثناء قابل توجه در این قانون با تفاوت های کوچک سیارک هایی است که در شکاف های کرکوود قرار دارند ، که از نظر شدت مداری بسیار زیاد با مشتری است.

برای به دست آوردن عناصر مناسب برای یک شی ، معمولاً یک شبیه سازی دقیق از حرکت خود در طول بازه های زمانی چند میلیون ساله انجام می شود. چنین شبیه سازی باید بسیاری از جزئیات مکانیک آسمانی از جمله آشفتگی سیارات را در نظر بگیرد. پس از آن ، مقادیری از شبیه سازی استخراج می شود که در طول این مدت طولانی بدون تغییر باقی می ماند. به عنوان مثال ، میانگین تمایل ، خارج از مرکز و محور نیمه بزرگ. اینها عناصر مناسب مداری هستند.

از لحاظ تاریخی ، محاسبات مختلف تقریبی تحلیلی انجام شده است ، با شروع آن از Kiyotsugu Hirayama در اوایل قرن بیستم. روشهای تحلیلی بعدی اغلب شامل هزاران تصحیح مزاحم برای هر شی خاص است. در حال حاضر ، روش انتخاب استفاده از رایانه برای ادغام عددی معادلات دینامیکی آسمانی است ، و ثابت حرکت را مستقیماً از تجزیه و تحلیل عددی موقعیت های پیش بینی شده استخراج می کند.

در حال حاضر برجسته ترین استفاده از عناصر مناسب مداری در مطالعه خانواده های سیارکی است و در زیر پای کارهای پیشگام هیرایاما قرار دارد. مریخ-صلیبی سیارک سیارک 132 پایین ترین سیارک شماره به هر یک از عناصر مناسب مداری ندارد.

منبع

https://en.wikipedia.org/wiki/Proper_orbital_elements

بردارهای حالت مداری



بردار موقعیت مداری ، بردار سرعت مداری ، سایر عناصر مداری

در آسترودینامیک و دینامیک آسمانی ، بردارهای حالت مداری (بعضی اوقات بردارهای ایالتی ) یک مدار بردارهای موقعیتی دکارتی هستند (\ mathbf {r ) و سرعت (\ mathbf {v ) که همراه با زمان خود ( عصر ) (تی) منحصر به فرد مسیر حرکت بدن در مدار را در فضا مشخص کنید. [1] : 154

 

فهرست

قاب مرجع ويرايش ]

بردارهای ایالتی با توجه به برخی از مرجع های مرجع تعریف می شوند ، معمولاً اما نه همیشه یک مرجع اینرسی . یکی از چارچوبهای مرجع محبوب تر برای بردارهای حالت بدن در حال حرکت در نزدیکی زمین است استوایی زمین محور سیستم تعریف شرح زیر است: [1] : 23

این قاب مرجع به دلیل غلبه آهسته 26000 ساله از محور زمین ، واقعاً بی تحرک نیست ، بنابراین از قابهای مرجع تعریف شده توسط جهت گیری زمین در یک دوره نجومی استاندارد مانند B1950 یا J2000 نیز استفاده می شود. [2] : 24

بسیاری از فریم های مرجع دیگر برای برآورده کردن نیازهای مختلف برنامه از جمله آنهایی که در خورشید قرار دارند یا در سایر سیارات یا قمرها قابل استفاده هستند ، می تواند مورد استفاده قرار گیرد ، یک تعریف شده توسط فشارسنجی و حرکت کامل زاویه ای منظومه شمسی یا حتی هواپیمای مداری مخصوص یک فضاپیما و زاویه ای. تکانه.

بردارهای موقعیت و سرعت ویرایش ]

بردار موقعیت \ mathbf {r موقعیت بدن را در کادر مرجع انتخاب شده توصیف می کند ، در حالی که بردار سرعت \ mathbf {v سرعت آن را در همان قاب در همان زمان توصیف می کند. با هم ، این دو بردار و زمان معتبر بودن آنها بطور منحصر به فرد مسیر بدن را توصیف می کنند.

بدن برای تعیین مسیر خود مجبور نیست در مدار باشد. این فقط باید به صورت بالستیک حرکت کند ، یعنی تنها تحت تأثیر عدم تحرک و گرانش خود. به عنوان مثال ، می تواند یک فضاپیما یا موشک در یک مسیر سابوربیتال باشد. اگر سایر نیروها مانند کشیدن یا رانش قابل توجه باشند ، باید هنگام انجام ادغام ، به صورت برداری به نیروهای گرانش اضافه شوند تا موقعیت و سرعت آینده را تعیین کنند.

برای هر جسم که از طریق فضا حرکت کند ، بردار سرعت در مسیر مماس است. اگر\ hat {{\ mathbf {u}}}} _ {tسپس بردار واحد مماس با مسیر است

{\ mathbf {v}} = v {\ hat {{\ mathbf {u}}}} {_ {t

اشتقاق ویرایش ]

بردار سرعت ،{\ mathbf {v}} \ ،می توان از بردار موقعیت مشتق شد ،\ mathbf {r} \،با تمایز با توجه به زمان:

{\ mathbf {v}} = {d {\ mathbf {r}} \ over {dt}

از بردار حالت یک شیء می توان برای محاسبه عناصر مداری کلاسیک یا کپلری و برعکس استفاده کرد. هر نمایندگی مزایای خود را دارد. این عناصر بیشتر توصیف کننده اندازه ، شکل و جهت یابی مدار هستند و ممکن است برای تخمین سریع و آسان وضعیت شی در هر زمان دلخواه مورد استفاده قرار گیرند ، مشروط بر اینکه حرکت آن با مشکل دو بدنه و فقط با آشفتگی های کوچک مدل سازی شود .

از سوی دیگر ، بردار حالت مستقیماً در یکپارچگی عددی مفید است که نیروهای قابل توجهی ، دلخواه ، متفاوت از زمان مانند کشش ، رانش و اختلال گرانشی از بدنهای سوم و همچنین وزن بدن را شامل می شود.

بردارهای ایالتی (\ mathbf {r  و\ mathbf {v ) می توان به راحتی برای محاسبه بردار حرکت زاویه ای استفاده کرد{\ mathbf {h}} = {\ mathbf {r}} \ بار {\ mathbf {v}.

از آنجا که حتی ماهواره ها در مدار زمین با زمین دچار تلاطم قابل توجهی می شوند (در درجه اول از شکل غیر کروی زمین) ، عناصر کپلری محاسبه شده از بردار حالت هر لحظه فقط در آن زمان معتبر هستند. چنین مجموعه عناصر به عنوان عناصر نوسانی شناخته می شوند زیرا تنها در آن لحظه با مدار واقعی مطابقت دارند.

منبع

https://en.wikipedia.org/wiki/Orbital_state_vectors

پیش بینی مدار


پیش بینی مدار ویرایش ]

در شرایط ایده آل بدن مرکزی کاملاً کروی و آشفتگی های صفر ، همه عناصر مداری به جز ناهنجاری متوسط ثابت هستند. میانگین ناهنجاری بطور خطی با زمان تغییر می کند ، با میانگین حرکت مقیاس می یابد ، [2]

\ displaystyle n = {\ sqrt {\ frac {\ mu} {a ^ {3}}}}.

از این رو اگر در هر لحظه 0 پارامترهای مداری 0 ، 0 ، 0 ، Ω 0 ، ω 0 ، 0 ] باشد ، سپس عناصر در زمان t = 0 + δt توسط 0 ، 0 ، 0 ، Ω 0 ، ω 0 ، 0 + n δt ]

آشفتگی ها و واریانس عنصری ویرایش ]

مقاله اصلی: آشفتگی (نجوم)

مدارهای نیوتنی بدون جوش ، دو بدنه ، همیشه مقاطع مخروطی هستند ، بنابراین عناصر کپلری بیضی ، پارابولا یا هایپربولا را تعریف می کنند . مدارهای واقعی دارای آشفتگی هایی هستند ، بنابراین مجموعه ای از عناصر کپلری دقیقاً مدار را فقط در دوره می شناسند. تکامل عناصر مداری به دلیل کشش گرانشی اجسام غیر از اولیه ، عدم وجود نیروی اولیه ، کشش جو ، اثرات نسبیتی ، فشار تابش ، نیروهای الکترومغناطیسی و غیره اتفاق می افتد .

عناصر کپلری اغلب می توانند برای تولید پیش بینی های مفید در زمان های نزدیک به دوره استفاده شوند. از طرف دیگر ، مسیرهای واقعی را می توان به عنوان دنباله ای از مدارهای کپلری مدل کرد که مسیر واقعی را نوسان می کنند . آنها همچنین می توانند با اصطلاحات معادلات سیاره ای ، معادلات دیفرانسیل که به اشکال مختلفی ایجاد شده توسط لاگرانژ ، گاوس ، دلاونای ، پینکاره یا هیل ، توصیف شوند .

عناصر دو خطی ویرایش ]

مقاله اصلی: مجموعه عناصر دو خط

پارامترهای عناصر کپلری را می توان به صورت متن در تعدادی از قالب ها رمزگذاری کرد. متداول ترین آنها فرمت "عناصر دو خط" NASA / NORAD (TLE) است ، [4] که در ابتدا برای استفاده با کارتهای سوراخ دار 80 ستونی طراحی شده بود ، اما هنوز هم در حال استفاده است زیرا این رایج ترین قالب است ، و می تواند باشد. به راحتی توسط همه ذخیره سازی داده های مدرن نیز اداره می شود.

بسته به نوع برنامه و مدار اشیاء ، داده های حاصل از TLEs مسن تر از 30 روز می توانند غیرقابل اعتماد شوند. موقعیت های مداری را می توان از طریق TLEs از طریق الگوریتم های SGP / SGP4 / SDP4 / SGP8 / SDP8 محاسبه کرد. [5]

نمونه ای از عنصر دو خط: [6]

1 27651U 03004A 07083.49636287 .00000119 00000-0 30706-4 0 2692
2 27651 039.9951 132.2059 0025931 073.4582 286.9047 14.81909376225249

متغیرهای Delaunay ویرایش ]

عناصر مداری Delaunay ، که معمولاً به عنوان متغیرهای Delaunay شناخته می شوند ، مختصات زاویه عمل متشکل از آرگومان پریاپسیس ، میانگین ناهنجاری و طول گره صعودی ، همراه با لحظات مزدوج خود هستند . [7] آنها برای ساده سازی محاسبات آشفتگی در مکانیک آسمانی مورد استفاده قرار می گیرند ، برای مثال هنگام بررسی نوسانات کوزی-لیدوف در سیستم های سه گانه سلسله مراتبی. [7] آنها توسط چارلز-یوین دلاونای در طول مطالعه وی از حرکت ماه معرفی شدند . [8]

همچنین مشاهده کنید ویرایش ]

منبع

https://en.wikipedia.org/wiki/Orbital_elements

کره آسمانی


چرخش زمین در یک کره آسمانی ژئوسنتریک با شعاع نسبتاً کوچک . نشان داده شده در اینجا ستارگان (سفید) ، التقاط (قرمز) ، چاپ خط سالانه آشکار خورشید) و خطوط صعود درست و دایره های نزول (سیان) سیستم مختصات استوایی است .

در نجوم و ناوبری ، کره آسمانی یک حوزه انتزاعی است که شعاع خودسرانه بزرگی دارد و متمرکز بر زمین است . همه اشیاء موجود در آسمان را می توان تصور كرد كه بر سطح داخلی کره آسمانی پیش بینی می شود كه ممكن است در زمین یا ناظر محور باشد . اگر در ناظر محور باشد ، نیمی از کره مانند صفحه نمایش نیمکره در محل مشاهده مشاهده خواهد شد.

کره آسمانی یک ابزار عملی برای است نجوم کروی ، اجازه می دهد ستاره شناسان به مشخص مواضع آشکار از اشیاء در آسمان اگر فاصله آنها ناشناخته و یا بی ربط هستند. در سیستم استوایی هماهنگ از استوای سماوی است: کره آسمانی را به دو نیمه تقسیم شمال و نیمکره آسمانی جنوب .

 

فهرست

مقدمه ویرایش ]

کره آسمانی ، قرن 18. موزه بروکلین .

از آنجا که اشیاء نجومی در چنین مسافت های دور قرار دارند ، مشاهده گاه به گاه از آسمان هیچ اطلاعاتی در مورد فاصله های واقعی آنها ارائه نمی دهد. همه اجرام سماوی به نظر می رسد به همان اندازه دور ، به عنوان اگر ثابت بر روی داخل یک حوزه با شعاع بزرگ اما ناشناخته، [1] که به نظر می رسد به چرخش به سمت غرب سربار؛ در همین حال ، به نظر می رسد زیر زمین هنوز هم باقی مانده است. برای اهداف نجوم کروی ، که فقط به جهت های مربوط به اشیاء آسمانی مربوط می شود ، در صورت واقعی بودن این مسئله یا اگر زمینی است که در حال چرخش است ، فرقی نمی کند. در حالی که کره آسمانی ثابت است.

کره آسمانی را می توان در شعاع بی نهایت در نظر گرفت . این بدان معنی است که هر نقطه ای در آن ، از جمله آن که توسط ناظر اشغال شده است ، می تواند مرکز محسوب شود . این بدان معنی است که همه هم موازی خطوط ، آنها شود میلیمتر از هم جدا و یا در سراسر منظومه شمسی از یکدیگر به نظر می رسد به تقاطع حوزه در یک نقطه، شبیه به نقطه اضمحلال از دیدگاه گرافیکی . [2] به نظر می رسد تمام هواپیماهای موازی با کره در یک دایره بزرگ تصادفی قرار می گیرند [3] (یک "دایره ناپدید شدن").

در مقابل ، ناظران که به دنبال همان نقطه در یک کره آسمانی بی نهایت شعاع هستند ، در امتداد خطوط موازی به دنبال ، و ناظران به دنبال همان دایره بزرگ ، در امتداد هواپیماهای موازی خواهند بود. در یک کره آسمانی بی نهایت شعاع ، همه ناظران موارد مشابه را در یک جهت مشاهده می کنند.

برای برخی از اشیاء ، این کار بسیار ساده شده است. اگر به نظر می رسد اشیاء نزدیک به ناظر (به عنوان مثال ماه ) در مقابل کره آسمانی دوردست تغییر می کنند اگر مثلاً از یک طرف سیاره زمین به طرف دیگر حرکت کند ناظر به اندازه کافی حرکت می کند . این اثر ، به عنوان اختلاف منظر شناخته می شود ، می تواند به عنوان یک جبران کوچک از یک موقعیت متوسط ​​نمایش داده شود. کره آسمانی را می توان به در محور شود مرکز زمین ، در مرکز خورشید ، و یا هر محل مناسب دیگر، و جبران از مواضع مراجعه کننده به این مراکز می توان محاسبه شده است. [4]

به این ترتیب ، اخترشناسان می توانند موقعیت های ژئوسنتریک یا heliocentric اشیاء را بر روی کره آسمانی پیش بینی کنند ، بدون اینکه نیازی به محاسبه هندسه فردی هر ناظر خاص باشد و سودمندی کره آسمانی حفظ می شود. در صورت لزوم ، ناظران انفرادی می توانند در صورت لزوم ، جبران خسارات کوچک خود را از میانگین موقعیت ها انجام دهند. در بسیاری از موارد در نجوم ، جبران خسارت ناچیز است.

کره آسمانی در نتیجه می تواند به عنوان یک نوع از نور می شود تصور می مختصر ، و اغلب توسط ستاره شناسان استفاده می شود. به عنوان مثال، نجوم سالنامه برای سال 2010 لیست موقعیت ظاهری دوران از ماه در 1 ژانویه در 00: 00: 00.00 زمینی زمان ، در مختصات استوایی ، به عنوان صعود 6 ساعت 57 متر 48.86 بازدید کنندگان ، میل+ 23 ° 30 '05.5 ". در این موقعیت مورد تأکید این است که همانطور که در کره آسمانی پیش بینی شده است ، هر ناظر در هر مکانی که در آن جهت جستجو کند می تواند" ماه ژئوسنتریک "را در همان مکان در برابر ستاره ها ببیند. استفاده از (به عنوان مثال محاسبه مرحله تقریبی ماه) ، این موقعیت ، همانطور که از مرکز زمین مشاهده می شود ، کافی است.

برای برنامه های کاربردی نیاز به دقت (به عنوان مثال محاسبه مسیر سایه یک کسوف )، این سالنامه می دهد فرمول ها و روش برای محاسبه توپوگرافیمرکزی مختصات، این است که، به عنوان از یک محل خاص در سطح زمین دیده می شود، بر اساس موقعیت دوران. [5] این به طور خلاصه مقدار جزئیات لازم در چنین دوره های نام خانوادگی را خلاصه می کند ، زیرا هر ناظر می تواند شرایط خاص خود را انجام دهد.

سیستم های مختصات آسمانی ویرایش ]

این مفاهیم برای درک سیستم های مختصات آسمانی ، چارچوب هایی برای اندازه گیری موقعیت اشیاء در آسمان مهم هستند . برخی از خطوط مرجع و هواپیماها روی زمین ، هنگامی که بر روی کره آسمانی پیش بینی می شوند ، پایه های سیستم های مرجع را تشکیل می دهند. اینها شامل استوا ، محور و مدار زمین است . در تقاطع های خود با کره آسمانی ، اینها به ترتیب استوای آسمانی ، قطب های آسمانی شمالی و جنوبی و گرفتگی را تشکیل می دهند. [6]از آنجا که کره آسمانی در شعاع خودسرانه یا نامتناهی در نظر گرفته می شود ، همه ناظران استوائی آسمانی ، قطب های آسمانی و گرفتگی را در همان مکان در برابر ستاره های پس زمینه مشاهده می کنند .

از این پایه ها ، با ساخت سیستم های مختصات آسمانی می توان جهتها را به سمت اشیاء در آسمان اندازه گرفت. شبیه به طول و عرض جغرافیایی جغرافیایی ، سیستم مختصات استوایی موقعیت های نسبت به استوا و قطب های آسمانی را با استفاده از صعود و نزول درست مشخص می کند . دایره البروج سیستم مختصات مشخص موقعیت نسبی به دایره البروج (زمین مدار )، با استفاده از طول جغرافیایی دایره البروج و عرض جغرافیایی . علاوه بر سیستم های استوایی و گرفتگی ، برخی از سیستم های مختصات آسمانی دیگر ، مانند سیستم مختصات کهکشانی، برای اهداف خاص مناسب تر هستند.

تاریخچه ویرایش ]

مقاله اصلی: تاریخ نجوم

گذشتگان حقیقت لفظی ستارگان را كه به یك کره آسمانی وابسته بودند ، فرض می كردند و در یك روز در زمین می چرخیدند و یك زمین ثابت بودند. [7] Eudoxan مدل سیارهای ، که در آن ارسطو و بطلمیوس مدل گرفته شده است، بخش اول توضیح هندسی برای "سرگردان" از بود سیاره کلاسیک . [8] تصور می شد قسمت اعظم این "کره های کریستالی" ستاره های ثابت را در خود حمل می کند . اودوکسوس برای پاسخ به چالش افلاطون از 27 جامد کروی متمرکز استفاده کرد : "با فرض این که چه حرکات یکنواخت و منظم را می توان حرکات ظاهری سیارات به حساب آورد؟" [9]

جهان ستاره ویرایش ]

جهان آسمانی توسط Jost Bürgi (1594)

مقالات اصلی: نمودار ستاره ، کره زمین و کره آسمانی

یک کره آسمانی همچنین می تواند به یک مدل فیزیکی کره آسمانی یا کره آسمانی مراجعه کند. چنین کرههای فلکی صورتهای فلکی را در قسمت بیرونی کره به تصویر می کشد و در نتیجه تصویر آینه ای از صورتهای فلکی را که از زمین مشاهده می شود ، نشان می دهد. قدیمی ترین نمونه زنده مانده از چنین مصنوعی ، جهان از مجسمه اطلس فارنیس است ، نسخه ای از قرن دوم اثر قدیمی ( دوره هلنیستی ، حدود 120 قبل از میلاد).

اجسام غیر از زمین ویرایش ]

همچنین ببینید: سیستم مرجع بین المللی آسمانی

ناظران در جهانهای دیگر ، مسلماً اشیاء موجود در آن آسمان را با همان شرایط - مثل اینکه بر روی یک گنبد پیش بینی می کنند - می بینند. می توان سیستم های مختصات مبتنی بر آسمان آن جهان را ساخت. اینها می توانند مبتنی بر معادل "گرفتگی" ، قطبها و استوا باشند ، اگرچه دلایل ساختن یک سیستم از این طریق به همان اندازه فنی است.

منبع

https://en.wikipedia.org/wiki/Celestial_sphere

سیستم مرجع آسمانی باریسانریک


از ویکیپدیا، دانشنامه آزاد

 

سیستم مرجع آسمانی گرانیگاهی ( BCRS ) یک سیستم مختصات مورد استفاده در است اخترسنجی برای مشخص کردن محل و حرکات اجرام آسمانی. این سازمان در سال 2000 توسط اتحادیه بین المللی نجوم (IAU) ایجاد شده است تا سیستم مرجع استاندارد جهانی برای اشیاء واقع در مجاورت گرانشی زمین باشد : [1] سیارات ، قمرها و سایر اجساد منظومه شمسی ، ستاره ها و اشیاء دیگر در شیری. کهکشان راه و اشیاء خارج از کهکشانی.

سیستم زمینی آسمانی مرجع ( GCR ها )، همچنین توسط IAU در سال 2000 ایجاد شده است، یک استاندارد مشابه سیستم مورد استفاده برای تعیین محل و حرکات هماهنگ اجرام نزدیک به زمین ، مانند ماهواره ها. [1]

این سیستم ها با ایجاد استانداردهای اندازه گیری و روش شناسی و تهیه چارچوب مداوم از عملیات ، دانشمندان و مهندسان را آسانتر می کنند تا اندازه گیری های دقیق را در سرتاسر جهان انجام دهند. تمرکز BCRS بر نجوم است: اکتشاف منظومه شمسی و جهان. BCRS سیستمی است که در حال حاضر برای بیان داده های موقعیتی در منابع نجومی مانند کاتالوگ ستاره Hipparcos استفاده می شود .

تمرکز GCRS تا حدودی بیشتر در پیمایش ماهواره های زمین و برنامه های ژئوفیزیکی که از آنها پشتیبانی می کنند ، بیشتر است. عملکرد صحیح سیستم موقعیت یابی جهانی (GPS) مستقیماً به دقت اندازه گیری های ماهواره ای بستگی دارد که توسط GCRS پشتیبانی می شود. [2]

 

فهرست

هدف و اجرای ویرایش ]

BCRS برای پشتیبانی از اندازه گیری های بسیار دقیق از موقعیت و حرکت مورد نیاز در اخترشناسی طراحی شده است. [1] یک عامل مهم در دستیابی به آن دقت در تعیین و اندازه گیری اثرات نسبیت عام نهفته است . هر دو سیستم دارای معیارهایی هستند که باعث می شود قوام و قابل مقایسه بودن مختصات حاصل از زمان فضایی حاصل در بین اندازه گیری های نجومی گرفته شده در سرتاسر جهان. آنها یک تانسور متریک را برای ایجاد یک فریم مرجع ثابت برای مشاهدات فراهم می کنند. تنشور تا حدودی از طریق استاندارد سازی نقطه مرجع برای گرانش ، به ثبات می رسد.

سیستم ژئوسنتریک ساده تر است ، کوچکتر است و شامل چند اشیاء عظیم است: این سیستم مختصات مرکز خود را به عنوان مرکز جرم خود زمین تعریف می کند. می توان از سیستم بریانتری استفاده کرد که محور خورشید است ، اما به طور شایع تصور می شود ، اما منظومه شمسی پیچیده تر است. حتی سیارات بسیار کوچکتر نیز نیروی گرانشی را بر روی خورشید اعمال می کنند و باعث می شوند که موقعیت خود را کمی در مدار خود تغییر دهد. این تغییرات در مقایسه با دقت های اندازه گیری مورد نیاز برای اخترشناسی بسیار بزرگ است. بنابراین، BCRS مرکز آن مختصات به عنوان مرکز جرم کل منظومه شمسی، خود را تعریف مرکز سنگینی سراسری. این نقطه پایدار برای گرانش به حداقل رساندن تأثیرات نسبیت گرایانه از هر چهارچوب مرجع مشاهده ای در منظومه شمسی کمک می کند.

رابطه با سایر استانداردها ویرایش ]

ICRS ویرایش ]

جهت گیری سیستم مختصات BCRS همزمان با سیستم مرجع بین المللی آسمانی (ICRS) است . هر دو در محور منظومه شمسی قرار دارند و هر دو در یک جهت قرار دارند. یعنی محورهای آنها مطابق با قاب بین المللی مرجع آسمانی (ICRF) است که دو سال قبل (1998) توسط IAU به عنوان استاندارد تصویب شده است. انگیزه ICRF این است که با تعیین جهت گیری آن در رابطه با کره آسمانی ، یعنی با پس زمینه در اعماق فضا ، چه معنایی را در فضا تعریف کند. گاه به گاه صحبت می کند ، در ارتباط با ستاره ها و کهکشان ها حرکت نمی کند. نمی چرخد.

تعیین بیحرکتی کامل جهت در عمل امکان پذیر نیست ، اما می توانیم خیلی نزدیک تر از آن چیزی باشیم که حتی اندازه گیری برای ما امکان پذیر باشد. هرچه یک شیء دورتر باشد ، جهت آن در رابطه با ما کمتر به نظر می رسد ( اثر اختلاف منظر ). بنابراین ICRF از اشیاء بسیار دوردست ، خارج از کهکشان ما ، برای تعیین نقاط مرجع خود استفاده می کند. همچنین اشیاء انتخاب شده از طول موج رادیویی ساطع می کنند که کمتر از سایر طول موج ها در معرض پنهان شدن گاز آسمانی در مقابل آنها قرار دارند. این فدراسیون تصویب مختصات 212 اشیاء تعریف، عمدتا اختروش ، تعمیر جهت گیری آن با توجه به آنها است.

HCRF ویرایش ]

قاب ابرخس آسمانی مرجع (HCRF) یک چارچوب مرجع مشابه فدراسیون، اما قبل از آن، در ارتباط با استفاده بود ابرخس ماهواره ای، که بین سال های 1989 و 1993. این ماهواره فراوان و جو در زمان عمل ، اختلاف منظر، ستاره ای اندازه گیری ها در دقت بیش از هر چیزی در غیر این صورت در دسترس در زمان بنابراین ، فروشگاهی از ستارگان را که هنوز هم در حال استفاده گسترده است تولید می کند. هنوز چنین نقشه برداری گسترده ای براساس پیشرفت های بعدی در قابلیت اندازه گیری کامل نشده است. با دقت پایین تر از آن ، و در طول موج های نوری ، می توان ICRS و BCRS را با استفاده از HCRF مشخص کرد. این وسیله ای است که با استفاده از آن می توان BCRS در رابطه با فهرست ستاره هایپارسوس استفاده کرد .

تبدیل مختصات ویرایش ]

BCRS و GCRS همچنین به گونه ای طراحی شده اند که تغییراتی در مختصات خود بین خود و سایر سیستم های مرجع ممکن می سازند ، اگرچه تبدیل ها به هیچ وجه ساده نیستند. دو کتابخانه نرم افزاری از الگوریتم های مجاز IAU برای دستکاری و دگرگونی در میان BCRS و سایر سیستم های مرجع وجود دارد: استانداردهای سیستم نجوم بنیادی ( SOFA ) و زیربناهای نجوم وکتور نجوم نیروی دریایی (NOVAS). [1]

جهت محورهای BCRS / ICRS همچنین در 0.02 قوس دوم از میانگین استوا و زمین اعتدال زمین برای دوره پنجم کاتالوگ بنیادی (FK5) J2000.0 همسو می شود.

منبع

https://en.wikipedia.org/wiki/Barycentric_celestial_reference_system

سیستم مختصات آسمانی

 

جهت گیری مختصات نجومی
خط استوا اشیاء کهکشانی anim.gif

ستاره ها کهکشانی ، دایره البروج ، و استوایی مختصات، به عنوان در بینی کره آسمانی . مختصات التقاطی و استوایی ، اعتدال مارس را به عنوان جهت اصلی تقسیم می کنند و مختصات کهکشانی به مرکز کهکشانی ها گفته می شوند . منشأ مختصات ("مرکز کره") مبهم است. برای اطلاعات بیشتر به کره آسمانی مراجعه کنید .                         

در نجوم ، سیستم مختصات آسمانی (یا سیستم مرجع آسمانی ) سیستمی برای تعیین موقعیت ماهواره ها ، سیارات ، ستاره ها ، کهکشان ها و سایر اشیاء آسمانی است. سیستم های مختصات می توانند موقعیت یک شی را در فضای سه بعدی مشخص کنند یا نقشه را صرفاً جهت آن در یک کره سماوی مشخص کنند ، اگر فاصله آن شیء ناشناخته یا بی اهمیت باشد.

سیستم های مختصات در هر دو مختصات کروی یا مستطیل اجرا می شوند . مختصات کروی ، پیش بینی شده در کره آسمانی ، مشابه سیستم مختصات جغرافیایی است که در سطح زمین استفاده می شود . اینها در انتخاب هواپیمای اساسی تفاوت دارند ، که کره آسمانی را به دو نیمکره مساوی در امتداد یک دایره بزرگ تقسیم می کند . مختصات مستطیلی ، در واحدهای مناسب ، صرفاً معادل دکارتی مختصات کروی ، با همان صفحه بنیادی ( x ، y ) و اولیه ( x-axis) جهت . هر سیستم مختصات به دلیل انتخاب هواپیمای اساسی نامگذاری شده است.

 

فهرست

سیستم های مختصات ویرایش ]

در جدول زیر سیستم های مختصات مشترک مورد استفاده جامعه نجوم آورده شده است. هواپیما اساسی تقسیم کره آسمانی در دو نیمکره و پایه برای مختصات عرضی، شبیه به تعریف خط استوا در سیستم مختصات جغرافیایی . قطب ها در صفحه 90 درجه از هواپیمای اساسی قرار دارند. جهت اصلی نقطه شروع مختصات طولی است. مبدا نقطه فاصله صفر ، "مرکز کره آسمانی" است ، اگرچه تعریف کره آسمانی در مورد تعریف نقطه مرکزی آن مبهم است.

سیستم مختصات [1]نقطه مرکزی
(مبدا)
هواپیمای اساسی
(عرض جغرافیایی 0 درجه)
لهستانی هامختصاتجهت اولیه
(طول جغرافیایی 0 درجه)
عرض جغرافیاییعرض جغرافیایی
افقی (همچنین به آن alt - az یا el -az نیز گفته می شود)نظاره گرافقزنیت ، نادرارتفاع ( a ) یا ارتفاعیآزیموت ( )نقطه شمالی یا جنوبی افق
استواییمرکز زمین  (geocentric) یا خورشید  (heliocentric)خط استوا آسمانیقطب های آسمانیزوال ( δ )صعود راست ( α )
یا زاویه ساعت ( ساعت )
اعتدال مارس
گرفتگیگرفتگیقطب های گرفتگیعرض جغرافیایی ( ب )طول جغرافیایی گرفتگی ( λ )
کهکشانیمرکز خورشیدهواپیمای کهکشانیقطب های کهکشانیعرض جغرافیایی ( b )طول جغرافیایی کهکشانی ( l )مرکز کهکشانی
ماوراءالفعال هواپیمای فوق سنگینقطب های supergalacticعرض جغرافیایی فوق العاده ( SGB )طول جغرافیایی فوق سنگی ( SGL )تقاطع هواپیمای supergalactic و هواپیمای کهکشانی

سیستم افقی ویرایش ]

مقاله اصلی: سیستم مختصات افقی

سیستم افقی یا ارتفاعی-آزیموت براساس موقعیت ناظر بر روی زمین است که در طول محور خودش یک بار در هر روز جانبی (23 ساعت ، 56 دقیقه و 4.091 ثانیه) در رابطه با پس زمینه ستاره می چرخد. قرار گرفتن یک شیء آسمانی توسط سیستم افقی با زمان متفاوت است ، اما یک سیستم مختصات مفیدی برای مکان یابی و ردیابی اشیا برای ناظران روی زمین است. این مبتنی بر موقعیت ستارگان نسبت به افق ایده آل ناظر است.

سیستم استوایی ویرایش ]

مقاله اصلی: سیستم مختصات استوایی

استوایی سیستم مختصات است که در مرکز زمین محور، اما ثابت نسبت به قطب آسمانی و اعتدال مارس . مختصات بر اساس موقعیت ستاره ها نسبت به استوا زمین در صورت پیش بینی از مسافت بیکران بنا شده اند. استوا ، آسمان را که از منظومه شمسی مشاهده می شود ، توصیف می کند ، و نقشه های ستاره مدرن تقریباً به طور انحصاری از مختصات استوایی استفاده می کنند.

استوایی سیستم سیستم مختصات عادی برای بیشتر ستاره شناسان آماتور و حرفه ای و بسیاری از داشتن استقرار استوایی که جنبش از آسمان به شرح زیر در طول شب است. اشیاء آسمانی با تنظیم مقیاس های تلسکوپ یا ابزار دیگر به گونه ای پیدا می شوند که مطابق با مختصات استوائی شی مورد انتخاب برای مشاهده باشد.

گزینه های محبوب قطب و استوا سیستم های قدیمی B1950 و سیستم های مدرن J2000 هستند ، اما می توان از یک قطب و استوا "تاریخ" نیز استفاده کرد ، یعنی یکی مناسب با تاریخ مورد نظر است ، مانند زمانی که اندازه گیری موقعیت یک سیاره یا فضاپیما ساخته شده است همچنین زیربخشهایی در مختصات "میانگین تاریخ" وجود دارد ، که به طور متوسط ​​آن را از نظر تغذیه ای نادیده گرفته یا نادیده می گیرد ، و "درست از تاریخ" را شامل می شود که شامل تغذیه است.

سیستم گرفتگی ویرایش ]

مقاله اصلی: سیستم مختصات گرفتگی

هواپیمای بنیادی همان هواپیمای مدار زمین است که به آن هواپیمای گرفتگی گفته می شود. دو نوع اصلی از سیستم مختصات التقاطی وجود دارد: مختصات التقاط ژئوسنتریک با محوریت زمین و مختصات التهابی هلیوسنتریک با محوریت مرکز جرم منظومه شمسی.

سیستم ژئوسنتریک ژئوسنتریک سیستم اصلی مختصات برای نجوم باستان بوده و هنوز هم برای محاسبه حرکات ظاهری خورشید ، ماه و سیارات مفید است. [2]

سیستم اکلیپتیک heliocentric حرکات مداری سیارات در اطراف خورشید را توصیف می کند ، و مراکز معبر منظومه شمسی (یعنی بسیار نزدیک به مرکز خورشید) را نشان می دهد. این سیستم در درجه اول برای محاسبه موقعیت سیارات و دیگر بدنهای منظومه شمسی و همچنین تعریف عناصر مداری آنها مورد استفاده قرار می گیرد .

سیستم کهکشانی ویرایش ]

مقاله اصلی: سیستم مختصات کهکشانی

سیستم مختصات کهکشانی از هواپیمای تقریبی کهکشان ما به عنوان هواپیمای اساسی خود استفاده می کند. منظومه شمسی هنوز مرکز سیستم مختصات است و نقطه صفر به عنوان جهت به سمت مرکز کهکشانی تعریف می شود. عرض جغرافیایی کهکشانی شبیه ارتفاع در بالای صفحه کهکشانی است و طول جبهه کهکشانی جهت نسبت به مرکز کهکشان را تعیین می کند.

سیستم فوق سنگی ویرایش ]

مقاله اصلی: سیستم مختصات فوق سنگی

سیستم مختصات supergalactic با یک هواپیمای اساسی مطابقت دارد که حاوی تعداد بسیار بیشتری از کهکشان های محلی در آسمان است همانطور که از زمین مشاهده می شود.

تبدیل مختصات ویرایش ]

همچنین ببینید: زاویه های اویلر و ماتریس چرخش

تبدیل بین سیستم های مختصات مختلف داده می شود. [3] قبل از استفاده از این معادلات به یادداشت ها مراجعه کنید .

نشانه گذاری ویرایش ]

زاویه ساعت as صعود راست ویرایش ]

\ displaystyle {\ fill {تراز شده} h & = \ تتا _ {\ متن {L}} - \ alpha && {\ mbox {یا}} & h & = \ تتا _ {\ متن {G}} + \ lambda _ {\ متن {o}} - \ alpha \\\ alpha & = \ theta _ {\ text {L}} - h && {\ mbox {یا}} & \ alpha & = \tata _ {\ text {G}} + \ lambda _ {\ متن {o}} - h \ end {تراز شده}}

استوا ↔ گرفتگی ویرایش ]

معادلات کلاسیک ، برگرفته از مثلثات کروی ، برای مختصات طولی در سمت راست یک براکت ارائه شده است. به سادگی تقسیم معادله اول توسط دوم ، معادله مماس مناسب را که در سمت چپ مشاهده می شود ، می دهد. [4] معادل ماتریس چرخش در زیر هر مورد داده می شود. [5] این تقسیم مبهم است زیرا برنزه ها دارای یک دوره 180 درجه ( π ) هستند در حالی که جهان و گناه دارای دوره های 360 درجه هستند (2 π ).

\ displaystyle {\ شروع {تراز وسط} \ برنزه \ چپ (\ لامبدا \ سمت راست) و = {\ sin \ چپ (\ alpha \ سمت راست) \ cos \ چپ (\ varepsilon \ راست) + \ برنزه / سمت چپ (\ دلتا) \ right] \ sin \ left (\ varepsilon \ right) \ over \ cos \ left (\ alpha \ Right)}؛ \ qquad {\ شروع {موارد} \ cos \ سمت چپ (\ بتا \ راست) \ sin \ left ( \ lambda \ right) = \ cos \ left (\ delta \ Right) \ sin \ left (\ alpha \ Right) \ cos \ left (\ varepsilon \ Right) + \ gun = left (\ delta \ Right) \ sin \ سمت چپ (\ varepsilon \ سمت راست)؛ \\\ cos \ چپ (\ بتا \ سمت راست) \ cos \ چپ (\ لامبدا \ راست) = \ کوس \ سمت چپ (\ دلتا \ راست) \ cos \ چپ (\ آلفا \ راست ). \ end {موارد}} \\\ گناه \ چپ (\ بتا \ راست) و= \ sin \ left (\ delta \ Right) \ cos \ left (\ varepsilon \ Right) - \ cos \ left (\ delta \ Right) \ gun \ left (\ varepsilon \ Right) \ gun \ left (\ alpha \ راست) \\ [3pt] \ شروع {bmatrix} \ cos \ چپ (\ بتا \ راست) \ cos \ چپ (\ لامبدا \ راست) \\\ cos \ چپ (\ بتا \ راست) \ گناه \ چپ ( \ lambda \ right) \\\ sin \ left (\ beta \ Right) \ end {bmatrix}} & = {\ fill bmatrix} 1 & 0 & 0 & 0 \\ 0 & \ cos \ left (\ varepsilon \ Right) & \ sin \ left (\ varepsilon \ right) \\ 0 & - \ sin \ left (\ varepsilon \ Right) & \ cos \ left (\ varepsilon \ Right) \ end bmatrix}} {\ fill {bmatrix} \ cos \ left (\ delta \ راست) \ کوس \ چپ (\ آلفا \ راست) \\\ کوس \ چپ (\ دلتا \ راست) \ گناه \ چپ (\ آلفا \ راست) \\\ گناه \ چپ (\ دلتا \ راست) \ پایان { bmatrix} \ \\ [6pt] \ tan \ left (\ alpha \ right) & = {\ sin \ left (\ lambda \ Right) \ cos \ left (\ varepsilon \ right) - \ برنزه سمت چپ (\ بتا \ سمت راست) \ sin \ left (\ varepsilon \ Right) \ over \ cos \ left (\ lambda \ right)}؛\ qquad {\ شروع {موارد} \ cos \ چپ (\ دلتا \ راست) \ گناه \ سمت چپ (\ alpha \ راست) = \ cos \ سمت چپ (\ بتا \ راست) \ گناه \ چپ (\ لامبدا \ راست) \ cos \ left (\ varepsilon \ Right) - \ gun \ left (\ beta \ right) \ sin \ left (\ varepsilon \ Right)؛ \\\ cos \ left (\ delta \ Right) \ cos \ left (\ alpha \ right] = \ cos \ چپ (\ بتا \ راست) \ cos \ چپ (\ لامبدا \ راست). \ end {موارد}} \\ [3pt] \ sin \ left (\ delta \ Right) & = \ sin \ سمت چپ (\ بتا \ راست) \ cos \ چپ (\ وارسسیلون \ راست) + \ کوس \ سمت چپ (\ بتا \ راست) \ گناه \ چپ (\ وارپسیلون \ راست) \ گناه \ سمت چپ (\ لامبدا \ راست). \\ [6pt] {\ start bmatrix} \ cos \ left (\ delta \ Right) \ cos \ left (\ alpha \ right) \\\ cos \ left (\ delta \ Right) \ sin \ left (\ alpha \ سمت راست \ \ گناه \ سمت چپ (\ دلتا \ راست) \ پایان {bmatrix}} & = {\ آغاز {bmatrix} 1 & 0 & 0 \\ 0 & \ cos \ left (\ varepsilon \ Right) & - \ sin \ left ( \ varepsilon \ Right) \\ 0 & \ sin \ left (\ varepsilon \ Right) &\ cos \ left (\ varepsilon \ Right) \ end {bmatrix}} {\ fill {bmatrix} \ cos \ left (\ beta Right) \ cos \ left (\ lambda \ right) \\\ cos \ left (\ بتا \ راست) \ گناه \ چپ (\ لامبدا \ راست) \\\ گناه \ چپ (\ بتا \ راست) \ پایان {bmatrix}}. \ end {تراز وسط}

استوایی ↔ افقی ویرایش ]

توجه داشته باشید که آزیموت ( A ) از نقطه جنوبی اندازه گیری می شود و به سمت غرب مثبت می شود. [6] فاصله Zenith ، فاصله زاویه ای در امتداد دایره بزرگ از جنت تا جسم آسمانی ، فقط زاویه مکمل ارتفاع است: 90 درجه - a . [7]

{\ displaystyle {\ شروع {تراز وسط} \ برنزه \ چپ (A \ راست) و = {\ sin \ چپ (h \ راست) \ بالای \ cos \ چپ (h \ راست) \ sin \ left (\ phi _ {) \ text {o} right \ Right) - \ tan \ left (\ delta \ Right) \ cos \ left (\ phi _ {\ text {o}} \ Right)}؛ \ qquad {\ fill {موارد} \ cos \ چپ (یک \ راست) \ گناه \ چپ (A \ راست) = \ cos \ چپ (\ دلتا \ راست) \ گناه \ چپ (h \ راست) ؛ \\\ cos \ چپ (یک راست) \ cos \ سمت چپ (A \ راست) = \ cos \ چپ (\ دلتا \ راست) \ cos \ چپ (h \ راست) \ sin \ left (\ phi _ {\ text {o}} \ Right) - \ sin \ left (\ delta \ Right) \ cos \ left (\ phi _ {\ text {o}} \ Right) \ end {موارد}} \\ [3pt] \ sin \ left (یک \ راست) و = = گناه \ چپ (\ phi _ {\ text {o}} \ Right) \ sin \ left (\ delta \ Right) + \ cos \ left (\ phi _ {\ text {o}} \ Right) \ cos \ left (\ delta \ سمت راست \ cos \ سمت چپ (h \ راست) ؛ \ end {تراز شده}}}

در حل قهوهای مایل به زرد ( ) معادله برای ، به منظور اجتناب از ابهام در آرکتانژانت ، استفاده از آرکتانژانت دو استدلال ، مشخص ، توصیه می شود. arctangent دو استدل محاسبات قوس محکم ازی/ایکسو چهارمین بخشی را که در آن محاسبه می شود ، حساب می کند. بنابراین ، مطابق با کنوانسیون آزیموت از جنوب اندازه گیری می شود و از غرب به سمت مثبت باز می شود ،

{\ displaystyle A = - \ arctan (x، y)،

جایی که

\ displaystyle {\ شروع {تراز شده} x & = - \ sin \ left (\ phi _ {\ text {o}} \ right) \ cos \ left (\ delta \ Right) \ cos \ left (h \ Right) + \ cos \ left (\ phi _ {\ text {o}} \ right) \ sin \ left (\ delta \ Right) \\ y & = \ cos \ left (\ delta \ Right) \ gun \ left (h \ Right ) \ end {تراز شده}}}.

اگر فرمول فوق برای من مقدار A منفی ایجاد کند ، می توان با افزودن 360 درجه آن را مثبت کرد.

{\ displaystyle {\ شروع {تراز وسط} {\ شروع {bmatrix} \ cos \ چپ (یک \ راست) \ cos \ چپ (A \ راست) \\\ cos \ چپ (یک \ راست) \ sin \ left (A \ سمت راست \ \ گناه \ سمت چپ (یک \ راست) \ پایان {bmatrix}} & = {\ آغاز {bmatrix} \ sin \ left (\ phi _ {\ text {o}} \ Right) & 0 & - cos \ left (\ phi _ {\ text {o}} \ Right) \\ 0 & 1 & 0 \\\ cos \ left (\ phi _ {\ text {o}} \ Right) & 0 & \ sin \ left (\ phi _ {\ متن {o}} \ درست) \ end {bmatrix}} {\ fill {bmatrix} \ cos \ left (\ delta \ Right) \ cos \ left (h \ Right) \\\ cos \ left (\ delta \ Right ) \ sin \ left (h \ Right) \\\ sin \ left (\ delta \ Right) \ end {bmatrix}} \\ & = {\ fill bmatrix \ sin \ left (\ phi _ {\ text o}} \ right) & 0 & - \ cos \ left (\ phi _ {\ text {o}} \ Right) \\ 0 & 1 & 0 \\\ cos \ left (\ phi _ {\ text {o}} \ Right) & 0 & \ sin \ left (\ phi _ {\ text {o}} \ right) \ end {bmatrix}} {\ fill {bmatrix} \ cos \ left (\ theta _ {L} \ Right) & \ sin \ left ( \ تتا _ {ل} \ راست) و 0 \\\ گناه \ سمت چپ (\ تتا _ {ل} \ راست) و- \ cos \ left (\ theta _ {L} \ right) & 0 \\ 0 & 0 & 1 \ end {bmatrix}} {\ fill bmatrix} \ cos \ left (\ delta \ Right) \ cos \ left (\ alpha \ right ) \\\ cos \ left (\ delta \ Right) \ gun \ left (\ alpha \ Right) \\\ gun \ left (\ delta \ Right) \ end {bmatrix}}؛ \\ [6pt] \ tan \ سمت چپ (h \ راست) و = {\ sin \ left (A \ راست) \ over \ cos \ left (A \ راست) \ sin \ left (\ phi _ {\ text {o}} \ Right) + \ tan \ left (a \ Right) \ cos \ left (\ phi _ {\ text {o}} \ right)}؛ \ qquad {\ شروع {موارد} \ cos \ سمت چپ (\ دلتا \ راست) \ گناه \ چپ ( h \ Right) = \ cos \ left (a \ Right) \ sin \ left (A \ Right)؛ \\\ cos \ left (\ delta \ Right) \ cos \ left (h \ Right) = \ sin gun (a \ Right) \ cos \ left (\ phi _ {\ text {o}} \ Right) + \ cos \ left (یک \ سمت راست) \ cos \ چپ (A \ راست) \ sin \ left (\ phi _ {\ text {o} right \ Right) \ end {موارد}} \\ [3pt] \ sin \ left (\ delta \ Right) & = \ sin \ left (\ phi _ {\ text {o}} \ Right ) \ sin \ left (a \ Right) - \ cos \ left (\ phi _ {\ text {o}} \ right) \ cos \ left (a \ Right) \ cos \ left (A \ Right)؛\ end {تراز شده}}}[8]

مجدداً ، در حل معادله برنزه ( h ) برای ساعت ، استفاده از آرکانتانت دو برهمی که چهارپایه را تشکیل می دهد توصیه می شود. بنابراین ، دوباره مطابق با کنوانسیون آزیموت از جنوب و اندازه گیری مثبت از غرب ،

\ displaystyle h = \ arctan (x، y)،

جایی که

{\ displaystyle {\ شروع {تراز شده} x & = \ sin \ left (\ phi _ {\ text {o}} \ Right) \ cos \ left (یک \ سمت راست) \ cos \ چپ (A \ راست) + \ cos \ چپ (\ phi _ {\ متن {o}} \ سمت راست) \ sin \ left (یک \ راست) \\ y & = \ cos \ چپ (یک \ راست) \ گناه \ چپ (A \ راست) \\ [ 3pt] {\ start bmatrix} \ cos \ left (\ delta \ Right) \ cos \ left (h \ Right) \\\ cos \ left (\ delta \ Right) \ sin \ left (h \ Right) \\ \ sin \ left (\ delta \ right) \ end {bmatrix}} & = {\ fill {bmatrix} \ sin \ left (\ phi _ {\ text {o}} \ right) & 0 & \ cos \ left (\ phi _ {\ text {o}} \ Right) \\ 0 & 1 & 0 \\ - \ cos \ left (\ phi _ {\ text {o}} \ Right) & 0 &\ sin \ left (\ phi _ {\ text {o}} \ right) \ end {bmatrix}} {\ fill {bmatrix} \ cos \ چپ (یک \ راست) \ cos \ چپ (A \ راست) \\ \ cos \ left (یک \ راست) \ gun \ left (A \ Right) \\\ sin \ left (a \ Right) \ end {bmatrix}} \\ {\ fill bmatrix \ cos \ left (\ delta \ راست) \ کوس \ چپ (\ آلفا \ راست) \\\ کوس \ چپ (\ دلتا \ راست) \ گناه \ چپ (\ آلفا \ راست) \\\ گناه \ چپ (\ دلتا \ راست) \ پایان { bmatrix}} & = {\ fill bmatrix} \ cos \ left (\ theta _ {L} \ Right) & \ sin \ left (\ theta _ {L} \ Right) & 0 \\\ sin \ left (\ theta _ {L} \ right) & - \ cos \ left (\ theta _ {L} \ Right) & 0 \\ 0 & 0 & 1 \ end {bmatrix}} {\ fill bmatrix} \ sin \ left (\ phi _ {\ متن {o}} \ Right) & 0 & \ cos \ left (\ phi _ {\ text {o}} \ Right) \\ 0 & 1 & 0 \\ - \ cos \ left (\ phi _ {\ text {o}} \ Right) و 0 و\ sin \ left (\ phi _ {\ text {o}} \ right) \ end {bmatrix}} {\ fill {bmatrix} \ cos \ چپ (یک \ راست) \ cos \ چپ (A \ راست) \\ \ cos \ سمت چپ (یک \ راست) \ گناه \ چپ (A \ راست) \\\ گناه \ چپ (یک \ راست) \ پایان {bmatrix}}. \ end {تراز وسط}}

استوایی ↔ کهکشانی ویرایش ]

این معادلات [9] برای تبدیل مختصات استوایی به مختصات کهکشانی است.

\ displaystyle {\ شروع {تراز شده} \ cos \ left (l _ {\ text {NCP}} - l \ Right) \ cos (b) & = \ sin \ left (\ delta \ Right) \ cos \ left (\ delta _ {\ text {G}} \ Right) - \ cos \ left (\ delta \ Right) \ sin \ left (\ delta _ {\ text {G}} \ Right) \ cos \ left (\ alpha - \ alpha _ {\ text {G}} \ Right) \\\ sin \ left (l _ {\ text {NCP}} - l \ Right) \ cos (b) & = \ cos (\ delta) \ sin \ left ( \ alpha - \ alpha _ {\ text {G}} \ right) \\\ sin \ left (b \ Right) & = \ sin \ left (\ delta \ Right) \ gun \ left (\ delta _ {\ متن {G}} \ Right) + \ cos \ left (\ delta \ Right) \ cos \ left (\ delta _ {\ text {G}} \ Right) \ cos \ left (\ alpha - \ alpha _ {\ text {G}} \ درست) \ end {تراز شده}}

\ displaystyle \ alpha _ {\ text {G}} ، \ delta _ {\ text {G}} مختصات استوایی قطب شمال کهکشانی و\ displaystyle l _ {\ متن {NCP}}}طول جغرافیایی قطب آسمانی شمالی است. مقادیر این مقادیر به J2000.0 ارجاع شده است:

\ displaystyle \ alpha _ {G} = 192.85948 ^ {\ circ} \ qquad \ delta _ {G} = 27.12825 ^ {\ circ} \ qquad l _ {\ text {NCP}} = 122.93192 ^ {\ Circ}}

اگر مختصات استوایی به دیگر ارجاع اعتدال ، آنها باید precessed به محل خود را در J2000.0 قبل از استفاده از این فرمول.

این معادلات به مختصات استوایی ارجاع شده به B2000.0 تبدیل می شوند .

\ displaystyle {\ شروع {تراز وسط \ sin \ left (\ alpha - \ alpha _ {\ text {G}} \ right) \ cos \ left (\ delta \ right) & = \ cos \ left (b \ Right ) \ sin \ left (l _ {\ text {NCP}} - l \ Right) \\\ cos \ left (\ alpha - \ alpha _ {\ text {G}} \ Right) \ cos \ left (\ delta \ سمت راست) & = \ sin \ left (b \ Right) \ cos \ left (\ delta _ {\ text {G}} \ right) - \ cos \ left (b \ Right) \ sin \ left (\ delta _ { \ text {G}} \ Right) \ cos \ left (l _ {\ text {NCP} - l \ Right) \\\ sin \ left (\ delta \ Right) & = \ sin \ left (b \ Right) \ sin \ left (\ delta _ {\ text {G}} \ right) + \ cos \ left (b \ Right) \ cos \ left (\ delta _ {\ text {G}} \ Right) \ cos \ left (l _ {\ متن {NCP}} - l \ درست) \ end {تراز شده}}}

یادداشت های تبدیل ویرایش ]

  • قبل از انجام محاسبات باید زوایای درجه (درجه) ، دقیقه (′) و ثانیه ( اندازه گیری ) جنسی اندازه گیری شود. این که آیا آنها به درجه اعشار یا رادیان تبدیل شده اند بستگی به ماشین یا برنامه محاسبه خاص دارد. زوایای منفی را باید با دقت کنترل کرد. -10 ° 20 ′ 30 ″ باید به عنوان − 10 ° -20 ′ − 30 convert تبدیل شود .
  • قبل از انجام محاسبات باید زوایای ساعت ( ساعت ) ، دقیقه ( متر ) و ثانیه ( ثانیه ) اندازه گیری زمان به درجه اعشاری یا رادیان تبدیل شود. 1 ساعت  = 15 درجه؛ 1 متر  = 15 ′؛ 1 ثانیه  = 15
  • زاویه های بزرگتر از 360 درجه (2 π ) یا کمتر از 0 درجه ممکن است نیاز به محدوده 0 تا 360 درجه (0–2 π ) بسته به ماشین حساب یا برنامه خاص محاسبه شود.
  • کسین یک عرض جغرافیایی (پوسیدگی ، عرض جغرافیایی و عرض جغرافیایی ، و ارتفاع) همیشه مطابق تعریف مثبت هستند ، زیرا عرض جغرافیایی بین 90 تا 90 درجه متغیر است.
  • توابع مثلثاتی معکوس آرکین ، آرکوزین و arctangent چهار برابر-مبهم هستند ، و نتایج باید با دقت مورد بررسی قرار گیرد. استفاده از تابع arctangent دوم (در محاسبات به عنوان atn2 ( y ، x ) یا atan2 ( y ، x ) مشخص شده است که محاسبه کننده arctangent ازی/ایکساستفاده از علامت هر دو آرگومان برای تعیین ربع صحیح) هنگام محاسبه طول جغرافیایی / صعود درست / آزیموت توصیه می شود. معادله ای که سینوس را پیدا می کند ، و به دنبال آن عملکرد arcsin ، هنگام محاسبه عرض جغرافیایی / کاهش / ارتفاع توصیه می شود.
  • از اظیموت ( الف ) در اینجا به نقطه‌ی جنوبی افق یعنی حساب مشترک نجومی یاد شده است. یک جسم در نصف النهار در جنوب ناظر دارای A = h = 0 درجه با این استفاده است. با این حال ، AltAz n Astropy ، در کنوانسیون پرونده های تلسکوپ بزرگ دو چشمی FITS ، و به عنوان مثال در XEphem ، آزیموت در شرق شمال است. در ناوبری و برخی رشته های دیگر ، azimuth از شمال مشخص شده است.
  • معادلات ارتفاع ( a ) مربوط به شکست جوی نمی باشد.
  • معادلات برای مختصات افقی برای حساب نیست ، اختلاف منظر، روزانه ، این است که، کوچک افست در موقعیت یک جسم آسمانی ناشی از موقعیت ناظر در زمین سطح است. این اثر برای ماه قابل توجه است ، کمتر برای سیارات ، دقیقه برای ستارگان یا اشیاء دورتر.
  • طول جغرافیایی ناظر ( λ o ) در اینجا از غرب به سمت جنوب از نصف النهار نخست اندازه گیری می شود . این برخلاف استانداردهای فعلی IAU است.

منبع

https://en.wikipedia.org/wiki/Celestial_coordinate_system

هواپیمای کهکشانی

 

این نمای لبه دار از کهکشان NGC 4452 از زمین هواپیمای کهکشانی آن را نشان می دهد که هسته آن در مرکز قرار دارد.

این نمای حاشیه ای از کهکشان مارپیچی NGC 891 مشخصات یک هواپیمای کهکشانی غبار آلود را نشان می دهد.

صفحه کهکشانی است هواپیما که در آن اکثریت از پلیت کهکشان را جرم دروغ. جهت عمود بر صفحه کهکشانی به قطب کهکشانی اشاره دارد . در کاربرد واقعی ، اصطلاحات هواپیمای کهکشانی و قطب کهکشانی معمولاً به هواپیما و قطبهای کهکشان راه شیری ، که در آن سیاره زمین در آن قرار دارد ، اشاره دارد.

برخی کهکشان ها نامنظم هستند و هیچ دیسک مشخصی ندارند. حتی در مورد یک کهکشان مارپیچی ممنوع مانند کهکشان راه شیری ، تعریف هواپیمای کهکشانی کمی نادرست و دلخواه است زیرا ستارگان کاملاً کاملاً هماهنگ نیستند . در سال 1959 ، IAU موقعیت قطب شمال کهکشانی کهکشان راه شیری را دقیقاً RA = 12 ساعت  49 متر ، دسامبر = 27 ° 24 defined در دوره پس از آن استفاده شده B1950 تعریف کرد . در حال حاضر استفاده می شود J2000 عصر، بعد از حرکت تقدیمی است به حساب گرفته، موقعیت خود را RA 12 است ساعت  51 متر  26.282s ، 27 دسامبر 07 ′ 42.01. این موقعیت در Coma Berenices ، در نزدیکی ستاره روشن Arcturus قرار دارد . به همین ترتیب ، قطب کهکشانی جنوبی در صورت فلکی مجسمه قرار دارد .

"صفر طول جغرافیایی" مختصات کهکشانی نیز در سال 1959 تعریف شد تا در زاویه موقعیت 123 درجه از قطب آسمانی شمالی قرار داشته باشد. بدین ترتیب ، نقطه جغرافیایی صفر در استوا کهکشانی در 17 ساعت  42 متر  26.603 ثانیه ، 28 55 55 ′ 00.445 ″ (B1950) یا 17 ساعت  45 متر  37.224 ثانیه ، 2828 56 56 ′ 10.23 ″ (J2000) و J2000 زاویه موقعیت 122.932 درجه است. مرکز کهکشان است که در زاویه موقعیت 31.72 درجه (B1950) یا 31.40 ° (J2000) در شرق شمال واقع شده است.

منبع

https://en.wikipedia.org/wiki/Galactic_plane

سیستم مختصات کهکشانی

از ویکیپدیا، دانشنامه آزاد

به تصویر کشیدن هنرمند از کهکشان راه شیری ، نشان دهنده طول جغرافیایی کهکشانی نسبت به مرکز کهکشانی است

سیستم کهکشانی هماهنگ است آسمانی سیستم مختصات در مختصات کروی ، با خورشید به عنوان مرکز آن، جهت اولیه تراز وسط قرار دارد با مرکز تقریبی کهکشان راه شیری کهکشان ، و هواپیما اساسی به موازات یک تقریب از صفحه کهکشانی اما جبران به آن شمال این کنوانسیون از سمت راست استفاده می کند ، به این معنی که مختصات به سمت شمال و به سمت شرق در صفحه اصلی مثبت هستند . [1]

 

فهرست

طول جغرافیایی کهکشانی ویرایش ]

مختصات کهکشانی از خورشید به عنوان منشا استفاده می کنند. طول کهکشانی ( l ) با جهت اولیه از خورشید به مرکز کهکشان در صفحه کهکشانی اندازه گیری می شود ، در حالی که عرض جغرافیایی کهکشانی ( b ) زاویه جسم را در بالای صفحه کهکشانی اندازه گیری می کند .

طول جغرافیایی (نماد l ) فاصله زاویه ای یک شی را به سمت شرق در امتداد استوا کهکشانی از مرکز کهکشانی اندازه گیری می کند. طول جغرافیایی آنالوگ تا زمین ، طول کهکشانی معمولاً با درجه (درجه) اندازه گیری می شود.

عرض جغرافیایی ویرایش ]

عرض جغرافیایی (نماد b ) زاویه یك شیء را در شمال یا جنوب استوا كهكشان (یا خط میانی) اندازه می گیرد كه از زمین مشاهده می شود. مثبت به شمال ، از جنوب منفی است. به عنوان مثال قطب کهکشانی شمالی دارای عرض جغرافیایی + 90 درجه است. عرض جغرافیایی آنالوگ و زمینی ، عرض کهکشانی معمولاً با درجه (درجه) اندازه گیری می شود.

تعریف ویرایش ]

همچنین ببینید: صفحه کهکشان ، مرکز کهکشانی ، و کهکشانی anticenter

اولین سیستم مختصات کهکشانی توسط ویلیام هرشل در سال 1785 مورد استفاده قرار گرفت . تعدادی سیستم مختصات مختلف ، که هر کدام با چند درجه متفاوت است ، تا سال 1932 مورد استفاده قرار گرفت ، وقتی رصدخانه لوند مجموعه ای از جداول تبدیل را جمع آوری کرد که یک سیستم مختصات استاندارد کهکشانی را بر اساس قطب شمال کهکشانی در 12 ساعت  40 متر RA ، دسامبر + 28 ° (در کنوانسیون دوره B1900.0 ) و طول 0 درجه در نقطه ای که هواپیمای کهکشانی و هواپیمای استوایی از هم تلاشی می کنند . [1]

در سال 1958 ، اتحادیه بین المللی نجوم (IAU) سیستم مختصات کهکشانی را با استناد به مشاهدات رادیویی هیدروژن خنثی کهکشانی از طریق خط هیدروژن تعریف کرد و تعریف طول جغرافیایی کهکشانی را 32 درجه و عرض جغرافیایی 1.5 درجه تغییر داد. [1] در سیستم مختصات استوایی ، برای اعتدال و اعتدال 1950.0 قطب کهکشانی شمالی در معراج درست 12 ساعت  49 متر ، نزول + 27.4 درجه ، در صورت فلکی Coma Berenices با خطای احتمالی 0.1 ° تعریف شده است. [2]طول جغرافیایی 0 درجه نیم دایره بزرگی است که از این نقطه در امتداد خط در زاویه موقعیت 123 درجه با توجه به قطب استوایی سرچشمه می گیرد . طول طول کهکشانی در همان جهت صعود درست افزایش می یابد. عرض جغرافیایی نسبت به قطب شمال کهکشانی مثبت است ، با یک هواپیما که از خورشید عبور می کند و به موازات استوا کهکشانی 0 درجه است ، در حالی که قطب ها 90 درجه پوند هستند. [3] بر اساس این تعریف ، قطب های کهکشانی و استوا را می توان از مثلثات کروی یافت و بر سایر دوره ها غلبه کرد . جدول را ببینید

مختصات استوایی J2000.0 نقاط مرجع کهکشانی [1]
 صعود درستزوالصورت فلکی
قطب شمال
+ عرض جغرافیایی 90 درجه
12 ساعت  51.4 متر+ 27.13 درجهکما برنیسس
(نزدیک 31 کام )
قطب جنوب
90 lat عرض جغرافیایی
0 ساعت  51.4 متر27.13 درجهمجسمه ساز
(نزدیک NGC 288 )
مرکز
0 ° طول جغرافیایی
17 ساعت  45.6 متر.928.94 °ساکن
(در ساکن A )
Anticenter
180 درجه طول جغرافیایی
5 ساعت  45.6 متر+ 28.94 °Auriga
(نزدیک HIP 27088)
قطب شمال galactic.png
شمال کهکشانی
قطب جنوب کهکشانی. polng.png
جنوب کهکشانی
طول جغرافیایی صفر کهکشانی.png
مرکز کهکشانی

IAU توصیه کرده است که در دوره گذار از سیستم قدیمی ، پیش از 1958 به جدید ، طول و عرض جغرافیایی قدیمی باید I و I مشخص شود در حالی که جدید باید II و II تعیین شود . [3] این کنوانسیون گهگاه دیده می شود. [4]

منبع رادیویی ساکن A * ، که بهترین نشانگر فیزیکی مرکز کهکشانی واقعی است ، در 17 ساعت  45 متر  40.0409 ثانیه ، 29 00 00 ′ 28.118 ″ (J2000) واقع شده است. [2] با همان تعداد رقم به دور جدول ، 17 ساعت  45.7 متر ، .29.01 ° (J2000) گرد شده است ، یک جبران حدود 0.07 درجه از مرکز مختصات تعریف شده ، خوب در تخمین خطای 1958 از 0.1 درجه وجود دارد. . به دلیل موقعیت خورشید که در حال حاضر دروغ است56.75 ± 6.20  سال نوری شمال midplane، و تعریف خورشید مرکزی اتخاذ شده توسط دانشگاه آزاد اسلامی، مختصات کهکشانی از مورد Sgr A * عرض جغرافیایی + 0 ° 07 '12 " جنوبی، طول جغرافیایی 0 ° 04' 06" . از آنجایی که تعریف شده سیستم مختصات کهکشانی با زمان نمی چرخد ​​، Sgr A * در واقع در طول جابجایی با سرعت چرخش کهکشانی در خورشید ، Ω ، تقریباً 5.7 میلی ثانیه در سال کاهش می یابد (رجوع کنید به ثابت های Oort ).

تبدیل بین مختصات استوایی و کهکشانی ویرایش ]

مکان جسم بیان شده در سیستم مختصات استوایی می تواند به سیستم مختصات کهکشانی تبدیل شود. در این معادلات، α است صعود ، δ است میل . NGP به مقادیر مختصات قطب شمال کهکشانی و NCP به قطب آسمانی شمالی اشاره دارد. [5]

\ displaystyle {\ شروع {تراز شده} \ sin (b) & = \ sin (\ delta _ {\ text {NGP}}) \ sin (\ delta) + \ cos (\ delta _ {\ text {NGP}) ) \ cos (\ delta) \ cos (\ alpha - \ alpha _ {\ text {NGP}) \\\ cos (b) \ sin (l _ {\ text {NCP}} - l) & = \ cos ( \ delta) \ sin (\ alpha - \ alpha _ {\ text {NGP}) \\\ cos (b) \ cos (l _ {\ text {NCP}} - l) & = \ cos (\ delta _ \ text {NGP}}) \ sin (\ delta) - \ sin (\ delta _ {\ text {NGP}}) \ cos (\ delta) \ cos (\ alpha - \ alpha _ {\ text {NGP}) ) \ end {تراز شده}}}\ displaystyle {\ شروع {تراز شده} \ sin (b) & = \ sin (\ delta _ {\ text {NGP}}) \ sin (\ delta) + \ cos (\ delta _ {\ text {NGP}) ) \ cos (\ delta) \ cos (\ alpha - \ alpha _ {\ text {NGP}) \\\ cos (b) \ sin (l _ {\ text {NCP}} - l) & = \ cos ( \ delta) \ sin (\ alpha - \ alpha _ {\ text {NGP}) \\\ cos (b) \ cos (l _ {\ text {NCP}} - l) & = \ cos (\ delta _ \ text {NGP}}) \ sin (\ delta) - \ sin (\ delta _ {\ text {NGP}}) \ cos (\ delta) \ cos (\ alpha - \ alpha _ {\ text {NGP}) ) \ end {تراز شده}}}

معکوس (کهکشانی به استوایی) نیز می تواند با فرمولهای تبدیل زیر حاصل شود.

sin \ displaystyle {\ شروع {تراز شده} \ sin (\ delta) & = \ sin (\ delta _ {\ text {NGP}}) \ sin (b) + \ cos (\ delta _ {\ text {NGP}) ) \ cos (b) \ cos (l _ {\ text {NCP}} - l) \\\ cos (\ delta) \ sin (\ alpha - \ alpha _ {\ text {NGP}}) & = cos ( b) \ sin (l _ {\ text {NCP} l - l) \\\ cos (\ delta) \ cos (\ alpha - \ alpha _ {\ text {NGP}}) & = \ cos (\ delta _) \ text {NGP}}) \ sin (b) - \ sin (\ delta _ {\ text {NGP}}) \ cos (b) \ cos (l _ {\ text {NCP}} - l) \ end {تراز شده }}sin \ displaystyle {\ شروع {تراز شده} \ sin (\ delta) & = \ sin (\ delta _ {\ text {NGP}}) \ sin (b) + \ cos (\ delta _ {\ text {NGP}) ) \ cos (b) \ cos (l _ {\ text {NCP}} - l) \\\ cos (\ delta) \ sin (\ alpha - \ alpha _ {\ text {NGP}}) & = cos ( b) \ sin (l _ {\ text {NCP} l - l) \\\ cos (\ delta) \ cos (\ alpha - \ alpha _ {\ text {NGP}}) & = \ cos (\ delta _) \ text {NGP}}) \ sin (b) - \ sin (\ delta _ {\ text {NGP}}) \ cos (b) \ cos (l _ {\ text {NCP}} - l) \ end {تراز شده }}

مختصات مستطیل شکل ویرایش ]

در بعضی از برنامه ها از مختصات مستطیل بر اساس طول و عرض جغرافیایی و طول و عرض استفاده شده است. در برخی کارها در مورد گذشته یا آینده دوردست ، سیستم مختصات کهکشانی به صورت چرخشی در نظر گرفته شده است به طوری که x -axis همیشه به مرکز کهکشان می رود. [6]

دو تغییر عمده مستطیلی از مختصات کهکشانی وجود دارد که معمولاً برای محاسبه سرعت فضا از اشیاء کهکشانی استفاده می شود. در این سیستم ها xyz -ax ها UVW تعیین می شوند ، اما تعاریف توسط نویسنده متفاوت است. در یک سیستم ، محور U به سمت مرکز کهکشانی ( l = 0 درجه) هدایت می شود ، و یک سیستم دست راست (به سمت شرق و به سمت قطب کهکشانی شمالی است). از سوی دیگر ، محور U به سمت آنتی سانترال کهکشانی ( L = 180 درجه) هدایت می شود ، و یک سیستم چپ (مثبت به سمت شرق و به سمت قطب کهکشانی شمالی) است. [7]

در صورت های فلکی ویرایش ]

ناهمسانگردی از چگالی ستاره در آسمان شب باعث می شود سیستم مختصات کهکشانی بسیار مفید برای بررسی هماهنگی، هر دو کسانی که نیاز به تراکم بالا از ستاره در عرضهای جغرافیایی کهکشانی پایین، و کسانی که نیاز به یک چگالی کم از ستاره های کهکشانی در عرض های جغرافیایی بالا. برای این تصویر از طرح Mollweide استفاده شده است ، معمولاً در نقشه ها با استفاده از مختصات کهکشانی.

خط استوا کهکشانی از صورت های فلکی زیر عبور می کند : [8]

منبع

https://en.wikipedia.org/wiki/Galactic_coordinate_system

متوسط ​​بین ستاره ای


از ویکیپدیا، دانشنامه آزاد
پرش به ناوبریپرش به جستجو

توزیع هیدروژن یونیزه شده (که توسط ستاره شناسان به عنوان H II از اصطلاحات طیف سنجی قدیمی شناخته شده است) در قسمت هایی از محیط میان ستاره ای کهکشانی که از نیم کره شمالی کره زمین قابل مشاهده است همانطور که با ویسکانسین Hα Mapper مشاهده می شود ( هافنر و همکاران 2003 ).
در نجوم ، محیط میان ستاره ای ( ISM ) ماده و پرتویی است که در فضای بین سیستم های ستاره در یک کهکشان وجود دارد . این ماده شامل گاز به شکل یونی ، اتمی و مولکولی و همچنین گرد و غبار و اشعه کیهانی است . این فضای بین ستاره ای را پر می کند و به آرامی درون فضای بین قلیایی اطراف مخلوط می شود . انرژی که اشغال همان حجم، در قالب تابش الکترومغناطیسی، میدان تابش بین ستاره ای است .
محیط بین ستاره ای از چند مرحله تشکیل شده است که از نظر ماده یونی ، اتمی یا مولکولی و دمای و چگالی ماده متمایز می شوند. محیط میان ستاره ای ، در درجه اول ، از هیدروژن تشکیل شده است ، و به دنبال آن هلیوم با مقدار کمی از کربن ، اکسیژن و ازت نسبتاً با هیدروژن. [1] فشارهای حرارتی این فازها با یکدیگر در تعادل تقریبی هستند. میدان های مغناطیسی و حرکات آشفته نیز در ISM فشار ایجاد می کنند و به طور معمول از نظر فشار حرارتی از نظر دینامیکی از اهمیت بیشتری برخوردار هستند .
در تمام مراحل ، محیط بین ستاره ای با استانداردهای زمینی بسیار تنش زا است. در مناطق خنک و متراکم ISM ، ماده در درجه اول به شکل مولکولی است و به تراکم عدد 10 6 مولکول در سانتی متر 3 (1 میلیون مولکول در سانتی متر 3 ) می رسد. در مناطق داغ و پراکنده ISM ، ماده در درجه اول یونیزه می شود و چگالی ممکن است به اندازه یون های 4 10 4 در هر سانتی متر 3 باشد. این را با چگالی تعدادی تقریباً 10 19 مولکول در سانتی متر 3 برای هوا در سطح دریا و 10 10 مولکول در سانتی متر 3 (10 میلیارد مولکول در سانتی متر 3 ) برای یک محفظه خلاء بالا آزمایش کنید. توسطجرم ، 99٪ ISM به هر شکلی گاز و 1٪ گرد و غبار است. [2] از گاز موجود در ISM ، از نظر تعداد 91٪ اتم ها هیدروژن و 8/8٪ هلیوم هستند که 1/0٪ آنها اتم عناصر سنگین تر از هیدروژن یا هلیوم هستند ، [3] که در عنوان نجومی به عنوان " فلزات " شناخته می شوند . با جرم این مقدار به 70٪ هیدروژن ، 28٪ هلیوم و 1.5٪ عناصر سنگین تر می رسد. هیدروژن و هلیوم در درجه اول نتیجه نوکلئوسنتز اولیه هستند ، در حالی که عناصر سنگین تر در ISM بیشتر نتیجه غنی سازی در فرایند تکامل ستاره ای هستند .
ISM دقیقاً به دلیل نقش واسطه ای بین مقیاس های ستاره ای و کهکشانی نقش مهمی در اخترفیزیک بازی می کند . ستارگان در متراکم ترین مناطق ISM تشکیل می شوند که در نهایت به ابرهای مولکولی کمک می کنند و ISM را با ماده و انرژی از طریق سحابی های سیاره ای ، بادهای ستاره ای و ابرنواخترها دوباره پر می کنند . این تعامل بین ستارگان و ISM به تعیین میزان سرعتی کهکشان ها و گازهای آن و بنابراین طول عمر آن در شکل گیری فعال ستاره ها کمک می کند.
ویجر 1 در 25 آگوست 2012 به ISM رسید و آن را به عنوان اولین شیء مصنوعی از زمین انجام داد. پلاسما و غبار بین ستاره ای تا پایان ماموریت در سال 2025 مورد بررسی قرار می گیرد. دوقلوی آن ، ویجر 2 در نوامبر 2019 وارد ISM شد.

Voyager 1 اولین شیء مصنوعی برای دستیابی به ISM است.
 فهرست1ماده بین ستاره ای1.1مدل سه فاز1.2مدل هیدروژن اتمی1.3سازه های1.4تعامل با محیط بین قاره ای1.5انقراض بین ستاره ای2گرمایش و سرمایش2.1مکانیسم های گرمایش2.2مکانیسم های خنک کننده3انتشار پرتوی4اکتشافات5تاریخ دانش فضای بین ستاره ای6همچنین ببینید7منابع7.1استناد7.2منابع8لینک های خارجیماده بین ستاره ای [ ویرایش ]
در جدول 1 تجزیه و تحلیل خصوصیات مؤلفه های ISM راه شیری نشان داده شده است.جدول 1: اجزای محیط بین ستاره ای [3]مولفهحجم کسریارتفاع مقیاس( رایانه )دما( K )تراکم(ذرات در سانتی متر 3 )حالت هیدروژنتکنیک های مشاهده اولیهابرهای مولکولی8010-2010 2 –10 6مولکولیخطوط انتشار و جذب مولکولی رادیو و مادون قرمزمحیط خنثی سرد (CNM)1-5٪100-30050-10020-50اتمی خنثیH خط 21 سانتی متر جذب خطمتوسط ​​خنثی گرم (WNM)10-20٪300-4006000-100000.2-0.5اتمی خنثیانتشار خط H 21 سانتی متریونیزه گرم (WIM)20-50٪100080000.2-0.5یونیزه شدهانتشار Hα و پراکندگی نبضمناطق H II70800010 2 –10 4یونیزه شدهانتشار Hα و پراکندگی نبضگازکورنال محیط گرم یونیزه شده گرم (HIM)30-70٪1000-300010 6 –10 710 − 4 –10 −2یونیزه شده(فلزات نیز بسیار یونیزه شده اند)انتشار اشعه ایکس ؛ خطوط جذب فلزات بسیار یونیزه ، در درجه اول در ماوراء بنفشمدل سه فاز [ ویرایش ]
فیلد ، گلداسمیت و هابینگ (1969) مدل تعادلی استاتیک دو فاز را برای توضیح خواص مشاهده شده ISM مطرح کردند. ISM مدل شده آنها شامل یک فاز متراکم سرد ( T  K ) ، متشکل از ابرهای هیدروژن خنثی و مولکولی ، و یک فاز interloud گرم ( T  -10 4  K ) ، متشکل از گاز خنثی و یونیزه کمیاب است . McKee و Ostriker (1977) یک مرحله سوم پویا را اضافه کردند که نمایانگر گاز بسیار داغ ( T  -10 6  K K ) بود که توسط ابرنواخترها شوک شده بود.و بیشترین حجم ISM را تشکیل می دهد. این فازها دمایی است که گرمایش و سرمایش می تواند به یک تعادل پایدار برسد. مقاله آنها مبنای مطالعات بیشتر در طول سه دهه گذشته را تشکیل داده است. با این حال ، نسبتهای نسبی فازها و زیربخشهای آنها هنوز کاملاً مشخص نیست. [3]مدل هیدروژن اتمی [ ویرایش ]
این مدل فقط هیدروژن اتمی را در نظر می گیرد: درجه حرارت بزرگتر از 3000 K باعث شکستن مولکول ها ، پایین تر از 50 000 K اتم های برگ در حالت زمینی آنها می شود. فرض بر این است که تأثیر اتمهای دیگر (او ...) ناچیز است. فشار بسیار کم فرض می شود ، به طوری که طول مسیرهای آزاد اتمها بزرگتر از مدت زمان 1 پیمان نانو ثانیه از پالسهای نوری است که باعث می شود نور معمولی و موقتی ناهماهنگ باشد.
در این گاز بدون برخورد ، نظریه انیشتین برهم کنش منسجم بین ماده نور اعمال می شود ، تمام تعاملات نور گاز به صورت مکانی منسجم هستند. فرض کنید که یک نور تک رنگ پالس می شود ، سپس توسط مولکول هایی که دارای فرکانس رزونانس چهارگانه (رامان) هستند پراکنده می شوند. اگر "طول پالس های نور کوتاه تر از همه ثابت های درگیر باشد" (بره (1971)) ، "پراکندگی رامان تحریک کننده تحریک کننده (ISRS)" (یان ، گمبل و نلسون (1985)) کار می کند: در حالی که نوری تولید شده توسط رامان نامفهوم در فرکانس تغییر یافته دارای فاز مستقل از فاز نور هیجان انگیز است ، بنابراین خط طیف جدیدی ایجاد می کند ، انسجام بین حادثه و نور پراکنده اجازه می دهد تا دخالت آنها در یک فرکانس واحد انجام شود ، بنابراین فرکانس حادثه را تغییر می دهد. فرض کنید یک ستاره طیف نور مداوم را تا اشعه X تابش می کند. فرکانس های لیمان در این نور و اتم های پمپ عمدتا در حالت هیجان زده جذب می شوند. در این حالت ، دوره های بیش از حد طولانی تر از 1 نانومتر است ، به طوری که ISRS "ممکن است" فرکانس نور را تغییر دهد ، سطح هایپرفیین بالایی را به خود اختصاص دهد. ISRS دیگر "ممکن است" انرژی را از سطوح بیش از حد به امواج الکترومغناطیسی حرارتی منتقل کند ، به طوری که تغییر مکان مجدد دائمی باشد. درجه حرارت یک پرتوی نور از طریق فرکانس و تابش طیفی با فرمول پلانک تعریف می شود. همانطور که آنتروپی باید افزایش یابد ، "ممکن است" شود. با این حال ، در جایی که یک خط قبلاً جذب شده (اولین بتا Lyman ، ...) به فرکانس آلفای لیمان می رسد ، روند تغییر شکل مجدد متوقف می شود و تمام خطوط هیدروژن به شدت جذب می شوند. اما در صورت وجود انرژی در فرکانس به فرکانس بتا Lyman ، که بازخورد آهسته ای ایجاد می کند ، متوقف نمی شود.
فرآیند قبلی بیشتر و بیشتر اتم را تحریک می کند زیرا یک دفع تحریک از قانون تعامل منسجم انیشتین پیروی می کند: تغییر dI از تابش من از یک پرتو نور در طول مسیر dx dI = BIdx است ، جایی که B ضریب تقویت انیشتین است که به متوسط ​​بستگی دارد. من مدول وکتور میدانی پوینتینگ هستم ، جذب برای یک بردار مخالف اتفاق می افتد ، که مربوط به تغییر علامت B. است. فاکتور I در این فرمول نشان می دهد که پرتوهای شدید تقویت شده تر از نقاط ضعف است (رقابت حالت ها). انتشار یک شعله ور نیاز به درخشش کافی دارد که من توسط میدان صفر تصادفی ارائه می دهم. پس از انتشار شعله ور ، B ضعیف با پمپاژ افزایش می یابد در حالی که من نزدیک به صفر می مانم: دفع تحریک توسط یک انتشار منسجم شامل پارامترهای تصادفی از میدان نقطه صفر است ، همانطور که نزدیک به کوازارها مشاهده می شود (و در شفق قطبی).ساختارها [ ویرایش ]

ساختار سه بعدی در ستونهای آفرینش . [4]

نقشه نشان می دهد خورشید در نزدیکی لبه ابر محلی بین ستاره ای و آلفا سنتوری حدود 4 سال نوری در مجتمع G-Cloud همسایه فاصله دارد
ISM پرتلاطم است و بنابراین پر از ساختار در تمام مقیاس های فضایی است. ستارگان در اعماق بزرگ ابرهای مولکولی متولد می شوند ، به طور معمول اندازه کمی پارس دارند . در طول زندگی و مرگ آنها ، ستارگان از نظر جسمی با ISM ارتباط برقرار می کنند.
وزش باد ستارگان از خوشه های جوان ستاره ها (غالباً با مناطق HII غول پیکر یا فوق العاده HII در اطراف آنها) و امواج شوک ایجاد شده توسط ابرنواخترها مقدار زیادی انرژی را به محیط اطراف خود تزریق می کنند ، که منجر به تلاطم هیپراسونیک می شود. ساختارهای حاصل - در اندازه های مختلف - مانند حباب های بادی ستاره ای و ابرهای حبوبات از گازهای گرم ، که توسط تلسکوپ های ماهواره ای اشعه ایکس یا جریان های آشفته مشاهده شده در نقشه های تلسکوپ رادیویی مشاهده می شود .
یکشنبه است در حال حاضر سفر را از طریق ابر میانستارهای محلی ، منطقه متراکم تر در چگالی کم حباب محلی .تعامل با رسانه بین قاره ای [ ویرایش ]

فیلم کوتاه و روایت شده در مورد مشاهدات ماده بین ستاره IBEX .
فضای میان ستاره ای آغاز می شود که در آن محیط میانسیارهای از منظومه شمسی به پایان می رسد. باد خورشیدی را کند می کند به زیر سرعت صوت سرعت در شوک ختم ، 90-100 واحد نجومی از یکشنبه . در منطقه فراتر از شوک خاتمه ، به نام heliosheath ، ماده بین ستاره‌ای با باد خورشیدی در تعامل است. ویجر 1 ، دورترین جسم انسان ساخته شده از زمین (پس از 1998 [5] ) ، از شوک خاتمه عبور در 16 دسامبر 2004 و بعد از عبور از هلیوپا وارد فضای بین ستاره ای شد.در 25 آگوست 2012 ، با ارائه اولین کاوشگر مستقیم شرایط در ISM ( استون و همکاران 2005 ).انقراض بین ستاره ای [ ویرایش ]
ISM همچنین مسئول انقراض و قرمز شدن ، كاهش شدت نور و تغییر در طول موجهای مشاهده شده غالب نور از یك ستاره است. این اثرات در اثر پراکندگی و جذب فوتون ها ایجاد می شود و باعث می شود که ISM با چشم غیر مسلح در یک آسمان تاریک مشاهده شود. شکافهای ظاهری که در گروه راه شیری دیده می شود - دیسک یکنواخت ستارگان - در اثر جذب نور ستارگان پس زمینه توسط ابرهای مولکولی در طی چند هزار سال نوری از زمین ایجاد می شوند.
نور ماوراء بنفش دور توسط اجزای خنثی ISM جذب می شود. به عنوان مثال ، یک طول موج معمولی جذب هیدروژن اتمی در حدود 121.5 نانومتر ، انتقال لیمان-آلفا قرار دارد . بنابراین ، مشاهده تابش نور در آن طول موج از یک ستاره دورتر از چند صد سال نوری از زمین تقریباً غیرممکن است ، زیرا بیشتر آن در طول سفر به کره زمین با دخالت هیدروژن خنثی جذب می شود.گرمایش و سرمایش [ ویرایش ]
ISM معمولاً به دور از تعادل ترمودینامیکی است . برخوردها توزیع سرعت ماکسول-بولتزمن را ایجاد می کنند ، و درجه حرارت که به طور معمول برای توصیف گاز بین ستاره ای استفاده می شود ، "دمای جنبشی" است ، که دمایی را توصیف می کند که ذرات می توانند توزیع سرعت ماکسول-بولتزمن مشاهده شده در تعادل ترمودینامیکی را داشته باشند. با این حال ، میدان تابش بین ستاره به طور معمول بسیار ضعیف تر از یک رسانه در تعادل ترمودینامیکی است. بیشتر اوقات تقریباً مربوط به یک ستاره A (دمای سطح 10،000 پوند ) بسیار رقیق است. بنابراین ، مقادیر محدود شده در یک اتم یا مولکولدر ISM بندرت طبق فرمول بولتزمن ( Spitzer 1978 ، 2.4 پوند) جمعیت می شوند .
بسته به دما ، چگالی و حالت یونیزاسیون بخشی از ISM ، مکانیسم های مختلف گرمایش و سرمایش دمای گاز را تعیین می کند .مکانیزم گرمایش [ ویرایش ]
گرمایش توسط پرتوهای کیهانی با انرژی کم
اولین مکانیسم پیشنهادی برای گرم کردن ISM ، گرم شدن پرتوهای کیهانی با انرژی کم بود . پرتوهای کیهانی یک منبع گرمایش کارآمد هستند که قادر به نفوذ در اعماق ابرهای مولکولی هستند. پرتوهای کیهانی انرژی را از طریق یونیزاسیون و تحریک و به الکترون های آزاد از طریق فعل و انفعالات کولوم به گاز منتقل می کنند. پرتوهای کیهانی با انرژی کم (چند MeV ) از اهمیت بیشتری برخوردار هستند زیرا به مراتب بیشتر از پرتوهای کیهانی با انرژی بالا هستند .
گرمایش فوتوالکتریک توسط غلات
ماوراء بنفش تابش شده از داغ ستارگان می توانید حذف الکترون از ذرات غبار. فوتون است دانه گرد و غبار جذب می شود، و برخی از انرژی خود استفاده می شود برای غلبه بر موانع انرژی پتانسیل و حذف الکترون از دانه. این مانع بالقوه به دلیل انرژی اتصال الکترون ( عملکرد کار ) و شارژ دانه است. باقی مانده از انرژی فوتون می دهد خارج الکترون انرژی جنبشی که گرم گاز از طریق برخورد با ذرات دیگر. توزیع اندازه معمولی دانه های گرد و غبار n ( r ) ∝  R − 5/5 است، که شعاع ذرات گرد و غبار r است. [6] با فرض این ، توزیع سطح دانه پیش بینی شده πr 2 n ( r ) r r ∝  1.5 است . این نشان می دهد که کوچکترین دانه های گرد و غبار بر این روش گرمایش غالب هستند. [7]
فوتونیزاسیون
هنگامی که یک الکترون از یک آزاد اتم (به طور معمول از جذب از دستگاه UV فوتون ) آن را حمل انرژی جنبشی دور از سفارش E فوتون  -  E یونیزاسیون . این مکانیسم گرمایش در مناطق H II تسلط دارد ، اما به دلیل کمبود نسبی اتم های کربن خنثی ، در انتشار ISM ناچیز است .
گرمایش اشعه ایکس
اشعه X حذف الکترون از اتم و یون ، و کسانی که فوتوالکترون می توانید ionizations ثانویه را تحریک کند. از آنجا که شدت آن غالبا کم است ، این گرمایش فقط در محیط گرم و متراکم اتمی متراکم تر کار می کند (از آنجا که تراکم ستون کوچک است). به عنوان مثال ، در ابرهای مولکولی فقط اشعه ایکس سخت می تواند نفوذ کند و گرمایش اشعه ایکس را نمی توان نادیده گرفت. این فرض را بر عهده دارد که منطقه در نزدیکی یک منبع اشعه ایکس مانند بقایای ابرنواختر قرار ندارد .
گرمایش شیمیایی
مولکولی هیدروژن (H 2 ) را می توان بر روی سطح ذرات غبار تشکیل شده که دو H اتم ملاقات (که می تواند بیش از دانه سفر). این بازده فرآیند 4.48 الکترون ولت انرژی مصرفی در طول حالت چرخشی و ارتعاشی، انرژی جنبشی H توزیع 2 مولکول، و همچنین گرم دانه گرد و غبار. این انرژی جنبشی و همچنین انرژی منتقل شده از دفع تحریک مولکول هیدروژن از طریق برخورد ، گاز را گرم می کند.
گرمایش گاز دانه
برخورد در تراکم زیاد بین اتم های گاز و مولکول ها با غلات گرد و غبار می تواند انرژی حرارتی را انتقال دهد. این امر در مناطق HII مهم نیست زیرا اشعه ماوراء بنفش از اهمیت بیشتری برخوردار است. همچنین در محیط یونیزه پراکنده به دلیل تراکم کم از اهمیت برخوردار نیست. در میان انتشار خنثی ، دانه ها همیشه سردتر هستند ، اما به دلیل تراکم کم گاز را به طور موثر خنک نکنید.
گرمایش دانه از طریق تبادل حرارتی در بقایای ابرنواختر که تراکم و درجه حرارت بسیار زیاد است بسیار مهم است.
گرمایش گاز از طریق برخورد گاز-غلات در اعماق مولکولی غول پیکر (به ویژه در تراکم زیاد) غالب است. پرتوهای مادون قرمز دور به دلیل عمق نوری کم عمیقاً نفوذ می کند. دانه های گرد و غبار از طریق این تشعشع گرم می شوند و می توانند انرژی حرارتی را هنگام برخورد با گاز انتقال دهند. اندازه گیری بهره وری در گرمایش توسط ضریب اسکان داده شده است:
\ displaystyle \ alpha = {\ frac {T_ {2} -T} {T_ {d} -T}}}
که در آن T دمای گاز است، T د دمای گرد و غبار، و T 2 دمای پس از برخورد اتم های گاز و یا مولکول است. این ضریب توسط ( Burke & Hollenbach 1983 ) به عنوان  35/0 = α اندازه گیری شد .
سایر مکانیسم های گرمایش
انواع مکانیسم های گرمایش ماکروسکوپی وجود دارد از جمله:فروپاشی گرانشی ابرانفجارهای ابرنواختربادهای ستاره ایگسترش مناطق H IIامواج مگنتوهیدروودینامیکی ایجاد شده توسط بقایای ابرنواخترمکانیسم خنک کننده [ ویرایش ]
خنک کننده ساختار خوب
فرایند خنک کننده ساختار خوب در اکثر مناطق متوسط ​​میان ستاره ای غالب است ، بجز مناطقی از گاز داغ و مناطقی که در ابرهای مولکولی قرار دارند. این ماده با اتم های فراوان و دارای سطح ساختار خوب نزدیک به سطح اساسی مانند: C II و OI در محیط خنثی و O II ، O III ، N II ، N III ، Ne II و Ne III در مناطق H II به طور کارآمدتر اتفاق می افتد . برخوردها این اتم ها را به سطوح بالاتر برانگیخته و در نهایت از طریق انتشار فوتون ، که باعث انتقال انرژی از منطقه می شود ، از بین می روند.
خنک شدن توسط خطوط مجاز
در دماهای پایین تر ، می توان سطح بیشتری از سطح ساختار ریز را از طریق برخورد جمع کرد. به عنوان مثال ، برانگیختگی برخورد سطح n  = 2 هیدروژن یک فوتون Ly-α را پس از برانگیختن آزاد می کند. در ابرهای مولکولی ، تحریک خطوط چرخشی CO از اهمیت برخوردار است. هنگامی که یک مولکول هیجان زده می شود ، سرانجام به حالت انرژی کمتری باز می گردد و فوتونی را منتشر می کند که می تواند منطقه را ترک کند و ابر را خنک کند.انتشار پرتوی [ ویرایش ]

ضعف جوی در dB / km به عنوان تابعی از فرکانس در باند EHF. قله در جذب در فرکانسهای خاص یک مشکل، به دلیل ترکیبات اتمسفر مانند بخار آب (H 2 O) و دی اکسید کربن (CO 2 ).
امواج رادیویی از k 10 کیلوهرتز ( فرکانس بسیار پایین ) تا 300 00 گیگاهرتز (فرکانس بسیار زیاد ) در فضای بین ستاره ای متفاوت از سطح زمین پخش می شوند. بسیاری از منابع دخالت و اعوجاج سیگنال وجود دارد که در زمین وجود ندارد. بسیاری از نجوم رادیویی بستگی به جبران اثرات مختلف انتشار برای کشف سیگنال مورد نظر دارد. [8] [9]اکتشافات [ ویرایش ]

پوتسدام تلسکوپ بازتابی بزرگ یک تلسکوپ دو نفره با یک 80CM (31.5 ") و 50 سانتی متر (19.5") لنز افتتاح در سال 1899، مورد استفاده برای کشف کلسیم بین ستاره ای در سال 1904.
در سال 1864 ، ویلیام هاگنز از طیف سنجی استفاده کرد تا مشخص کند سحابی از گاز ساخته شده است. [10] هاگینز یک تلسکوپ 8 اینچی با لنز توسط آلوین کلارک یک رصدخانه خصوصی داشت. اما برای طیف سنجی مجهز بود كه مشاهدات دستیابی به موفقیت را انجام می داد. [11]
در سال 1904 ، یکی از اکتشافات انجام شده با استفاده از تلسکوپ انکسار بزرگ پوتسدام ، کلسیم در محیط میان ستاره ای بود. [12] ستاره شناس پروفسور هارتمن تعیین شده از مشاهدات طیف سنج از ستاره دوتایی Mintaka در جبار، این بود که این عنصر وجود دارد کلسیم در فضای مداخله. [12]
گاز بین ستاره ای بیشتر در سال 1909 توسط Slipher تأیید شد و سپس توسط 1925 گرد و غبار بین ستاره ای توسط Slipher تأیید شد. [13] بدین ترتیب ماهیت کلی محیط میان ستاره ای در یک سلسله اکتشافات و فرضیات ماهیت آن تأیید شد. [14]تاریخ دانش فضای بین ستاره ای [ ویرایش ]

جسم Herbig-Haro 110 گاز را از طریق فضای بین ستاره ای خارج می کند. [15]
ماهیت محیط میان ستاره ای طی قرن ها مورد توجه منجمان و دانشمندان قرار گرفته است و درک ISM توسعه یافته است . با این حال ، آنها ابتدا باید مفهوم اصلی فضای "میان ستاره ای" را تصدیق می کردند. به نظر می رسد این اصطلاح برای اولین بار توسط بیکن در چاپ مورد استفاده قرار گرفته است (1626 ، 354-54 پوند): "Skersterstar Skie .. hath ... آنقدر وابستگی به Starre ، که چرخش آن وجود دارد ، و همچنین ستاره. " بعداً ، فیلسوف طبیعی رابرت بویل  ( 1674 ) در مورد "قسمت بین ستاره ای بهشت ​​، که چند تا از اپیکوریان های مدرن باید خالی شوند" بحث کرد.
قبل از تئوری الکترومغناطیسی مدرن ، فیزیکدانان اولیه فرض می کردند که یک استر درخشان نامرئی به عنوان وسیله ای برای حمل امواج نور وجود دارد. فرض بر این بود که این استر به فضای میان ستاره ای گسترش یابد ، همانطور که پترسون (1862) نوشت ، "این جریان گاه به گاه ، هیجان یا حرکات لرزشی را در اتر که فضاهای بین ستاره ای را پر می کند" ایجاد می کند.
ظهور تصویربرداری عمیق عکاسی به ادوارد بارنارد اجازه داد تا اولین تصاویر سحابی تاریک را که در برابر میدان ستاره پس زمینه کهکشان قرار دارد تولید کند ، در حالی که اولین کشف واقعی ماده پراکنده سرد در فضای بین ستاره ای توسط یوهانس هارتمان در سال 1904 انجام شد [16] از طریق استفاده از طیف سنجی خط جذب . هارتمان در مطالعه تاریخی خود درباره طیف و مدار دلتا اوریونیس ، نوری که از این ستاره به وجود می آید را مشاهده کرد و فهمید که مقداری از این نور قبل از رسیدن به زمین جذب می شود. هارتمان گزارش داد که جذب از خط "K" کلسیم استبه نظر می رسد "فوق العاده ضعیف ، اما تقریبا کاملاً تیز" و همچنین گزارش داد "نتیجه کاملاً شگفت آور که خط کلسیم در 393.4 نانومتر در جابجایی های دوره ای خطوط ناشی از حرکت مداری ستاره باینری طیف سنجی مشترک نیست ". ماهیت ثابت این خط باعث شد هارتمان به این نتیجه برسد كه گاز مسئول جذب در جو دلتا اوریونیس وجود ندارد ، بلكه در عوض در یك ابر جدا شده از ماده مستقر در جایی در امتداد خط دید این ستاره قرار داشت. این کشف ، مطالعه بینابین بین ستاره ای را آغاز کرد.
در سلسله تحقیقات ، ویکتور امبرتسوامیان این ایده را که امروزه رایج است پذیرفته است مبنی بر اینکه ماده بین ستاره ای به صورت ابرها رخ می دهد. [17]
پس از شناسایی هارتمن از جذب کلسیم بین ستاره ای ، سدیم بین ستاره ای توسط هگر (1919) از طریق مشاهده جذب ثابت از خطوط "D" اتم در 589.0 و 589.6 نانومتر به سمت Delta Orionis و Beta Scorpii کشف شد .
مشاهدات بعدی از خطوط "H" و "K" کلسیم توسط Beals (1936) نمایه های دو و نامتقارن را در طیف های اپسیلون و زتا اوریونیس نشان داد . اینها اولین قدمها در مطالعه منظره بسیار پیچیده بین ستاره ای به سمت اریون بودند . پروفیل های خط جذب نامتقارن حاصل ترکیب زیاد خطوط جذب است که هر یک مربوط به انتقال اتمی یکسان است (به عنوان مثال خط "کلسیم" کلسیم) ، اما در ابرهای بین ستاره ای با سرعت شعاعی مختلف رخ می دهد .قرمز تغییر یافته (به ترتیب) از طول موج استراحت خطوط ، از طریق اثر داپلر . این مشاهدات که تأیید می کند که ماده به صورت یکنواخت توزیع نمی شود اولین شواهدی از ابرهای گسسته متعدد در ISM بودند.

این گره ی سبک سال از گاز و غبار بین ستاره ای شبیه یک کاترپیلار است . [18]
شواهد در حال رشد برای مواد بین ستاره ای باعث شد تا Pickering (1912) اظهار داشته باشد كه: "گرچه ممكن است محیط جذب بین ستاره ای به سادگی اتر باشد ، اما شخصیت جذب انتخابی آن ، همانطور كه كاپتین نشان می دهد ، مشخصه یك گاز است و مولكول های گازی آزاد نیز هستند. مطمئناً آنجا هستند ، زیرا احتمالاً آنها به طور مداوم توسط خورشید و ستاره ها اخراج می شوند . "
در همان سال کشف ویکتور هس از پرتوهای کیهانی ، ذرات با بار بسیار پر انرژی که بر روی زمین از روی زمین باران می بارد ، دیگران را واداشت تا حدس بزنند که آیا آنها فضای بین ستاره ای را نیز در بر گرفته اند. سال بعد ، کریستین بیرکلند ، کاشف و فیزیکدان نروژی نوشت: "به نظر می رسد نتیجه طبیعی این دیدگاه های ما باشد که فرض کنیم کل فضا پر از الکترون ها و یون های برقی پرنده از انواع است ، ما فرض کرده ایم که هر ستاره سیستم در تکامل ، اجساد الکتریکی را به فضا پرتاب می کند. به نظر نمی رسد منطقی باشد که بخش اعظم توده های ماده در جهان ، نه در منظومه شمسی یا سحابی بلکه در فضای خالی "یافت می شود".بیرکلند 1913 ).
ثورندایک (1930) خاطرنشان کرد: "به سختی می توان باور کرد که شکافهای عظیم بین ستاره ها کاملاً باطل است. شفقهای زمینی به طور ذاتی توسط ذرات باردار که از خورشید ساطع می شوند ، هیجان زده نمی شوند . اگر میلیون ها ستاره دیگر نیز یون ها را بیرون می کشند ، مانند بدون شک صحیح است ، هیچ خلاء مطلق در کهکشان نمی تواند وجود داشته باشد. "
در سپتامبر 2012 ، دانشمندان ناسا گزارش دادند که هیدروکربنهای آروماتیک چند حلقه ای (PAHs) ، که در معرض شرایط محیط بین ستاره (ISM) قرار دارند ، از طریق هیدروژناسیون ، اکسیژن رسانی و هیدروکسیلاسیون ، به ارگانیسم های پیچیده تر تبدیل می شوند - "گامی در طول مسیر به سمت اسیدهای آمینه و نوکلئوتیدها. به ترتیب ، مواد اولیه پروتئین و DNA ". [19] [20] علاوه بر این ، در نتیجه این تحولات ، PAH امضای طیف سنجی خود را از دست می دهندکه می تواند یکی از دلایل "عدم شناسایی PAH در دانه های یخ بین ستاره ای ، به ویژه مناطق بیرونی سرما ، ابرهای متراکم و یا لایه های بالای مولکولی دیسک های پروتوپلانتری " باشد. [19] [20]
در فوریه سال 2014 ، ناسا برای ردیابی هیدروکربن های آروماتیک چند حلقه ای (PAHs) در جهان ، یک پایگاه داده بسیار پیشرفته [21] را اعلام کرد . به گفته دانشمندان، بیش از 20٪ از کربن در جهان ممکن است با PAH s، ممکن است در ارتباط مواد اولیه برای شکل گیری از زندگی . به نظر می رسد که PAH اندکی پس از بیگ بنگ شکل گرفته است ، در سراسر جهان گسترده است ، و با ستاره های جدید و سیارات سیاره ای در ارتباط هستند . [22]
در آوریل سال 2019 ، دانشمندان با همکاری با تلسکوپ فضایی هابل ، از کشف تأیید شده مولکولهای بزرگ و پیچیده یونیزه شده buckminsterfullerene (C 60 ) (که به عنوان "buckyballs" نیز شناخته می شوند) در فضاهای متوسط ​​ستاره ای بین ستاره ها خبر دادند . [23] [24]منبع
https://en.wikipedia.org/wiki/Interstellar_medium

جهت گیری کهکشانی

 

از ویکیپدیا، دانشنامه آزاد

 

این مقاله به یک متخصص در زمینه نجوم نیاز دارد . لطفاً دلیل یا پارامتر گفتگو را به این الگو اضافه کنید تا موضوع را با مقاله توضیح دهید. نجوم WikiProject ممکن است بتواند به استخدام یک متخصص کمک کند. ( آوریل 2009 )

خوشه های کهکشانی [1] [2] ساختارهای در مقیاس بزرگ از کهکشان های مختلف هستند . تکامل این مصالح با توجه به زمان و نحوه شکل گیری و روند تغییر ساختارها و ترکیبات آنها با زمان مشخص می شود. گامو (1952) و ویزکر (1951) نشان دادند که چرخش مشاهده شده کهکشانها برای کیهان شناسی از اهمیت بالایی برخوردار است . آنها فرض كردند كه چرخش كهكشانها ممكن است سرنخی از شرایط جسمی باشد كه تحت آن این سیستمها ایجاد می شوند. بنابراین ، درک توزیع جهت فضایی بردارهای چرخشی کهکشانها برای درک منشاء لحظه های زاویه ای کهکشانها بسیار مهم است.

به طور عمده سه سناریو برای منشاء خوشه های کهکشان و ابر ابرها وجود دارد . این مدل ها بر اساس فرضیه های مختلف از شرایط ابتدایی است ، بنابراین آنها ترازهای مختلف چرخش کهکشانی ها را پیش بینی می کنند. سه فرضیه مدل پنکیک ، مدل سلسله مراتبی و نظریه گرداب مقدماتی است . این سه با هم پیش بینی می کنند که پیش بینی های متناقض دارند. با این حال ، پیش بینی های انجام شده توسط هر سه نظریه بر اساس احکام کیهان شناسی است. بنابراین ، این مدل ها را می توان با استفاده از یک بانک اطلاعاتی با روشهای مناسب تجزیه و تحلیل آزمایش کرد.

 

فهرست

کهکشان ها ویرایش ]

مقاله اصلی: کهکشان

یک کهکشان تجمع گرانشی بزرگی از ستاره ها ، گرد و غبار ، گاز و یک جزء ناشناخته است که به آن ماده تاریک گفته می شود . کهکشان راه شیری [3] تنها یکی از میلیاردها کهکشان در جهان شناخته شده است. کهکشان ها به مارپیچ ها ، [4] بیضوی ، نامنظم و عجیب طبقه بندی می شوند . اندازه ها فقط از چند هزار ستاره (نامنظم های کوتوله) تا 10 13 متغیر هستندستاره ها در بیضوی غول پیکر. کهکشانهای بیضوی از نظر ظاهری کروی یا بیضوی هستند. کهکشانهای مارپیچی از S0 ، کهکشانهای عدس تا Sb که دارای یک نوار در سراسر هسته هستند ، تا کهکشانهای Sc که دارای بازوی مارپیچی قوی هستند ، متغیر است. در تعداد کل ، بیضویها به 13٪ ، S0 تا 22٪ ، کهکشانهای Sa ، b ، c تا 61٪ ، نامنظم به 3.5٪ و محاسبه کننده ها 0.9٪ می رسند.

در مرکز اکثر کهکشان ها غلظت بالایی از ستاره های قدیمی وجود دارد. به این بخش از کهکشان برآمدگی هسته ای گفته می شود . در ورای برآمدگی هسته ای ، دیسک بزرگی قرار دارد که دارای ستاره های جوان و داغ است به نام دیسک کهکشان. یک جدایی مورفولوژیکی وجود دارد: بیضوی ها بیشتر در خوشه های کهکشان ها متداول هستند و به طور معمول مرکز یک خوشه توسط یک بیضوی غول پیکر قرار دارد. مارپیچ ها در این زمینه متداول هستند ، یعنی در خوشه ها نیستند.

مدل گردشی اولیه ویرایش ]

نظریه گرداب اولیه ، پیش بینی می کند که بردارهای چرخش کهکشان ها در درجه اول عمود بر صفحه خوشه توزیع می شوند. [5] گرداب اولیه از سناریوی بالا به پایین نامیده می شود. گاهی اوقات به آن مدل تلاطم نیز گفته می شود. در سناریوی تلاطم ، برای اولین بار خوشه های چرخشی مسطح صاف شکل گرفته به دلیل گرداب کیهانی در جهان اولیه. تراکم و نوسانات فشار بعدی باعث شکل گیری کهکشان ها شد.

این ایده که شکل گیری کهکشان با تلاطم ابتدایی آغاز می شود ، تاریخ طولانی دارد. اوزرنوی (1971 ، 1978) پیشنهاد کرد کهکشانها از مناطق با چگالی بالا در پشت شوک های ایجاد شده از تلاطم تشکیل می شوند. مطابق نظریه گرداب اولیه ، وجود سرعتهای بزرگ هرج و مرج باعث تلاطم می شود که به نوبه خود نوسانات چگالی و فشار را ایجاد می کند.

نوسانات چگالی در مقیاس خوشه های کهکشان ها می تواند به صورت گرانشی محدود باشد ، اما نوسانات جرم کهکشانی همیشه محدود نیست. کهکشان ها هنگامی که لبه های انبوه کهکشانی نامحدود باشند ، شکل می گیرند و سریعتر از پیشینه خوشه محدود خود گسترش می یابند. بنابراین با تشکیل خوشه ها با شروع مجدد مجدد ، کهکشان ها با یکدیگر برخورد می کنند. این برخورد باعث ایجاد شوک و کهکشان های با چگالی بالا در رابط های گرداب می شود. با یادآوری خوشه ها ، سیستم کهکشان ها آرامش جمعی خشونت آمیز را متحمل می شوند.

مدل پنکیک ویرایش ]

مقاله اصلی: پنکیک Zeldovich

مدل پنکیک برای اولین بار در دهه 1970 توسط Yakob B. Zel'dovich در انستیتوی ریاضیات کاربردی در مسکو ارائه شد . [6]

مدل پنکیک پیش بینی می کند که بردار چرخش کهکشان ها تمایل به قرار گرفتن در صفحه خوشه دارند. در سناریوی پنکیک ، ابتدا تشکیل خوشه ها اتفاق افتاد و به دلیل نوسانات adiabatic ، شکافت آنها در کهکشانها دنبال شد. طبق تئوری ناپایداری گرانشی غیرخطی ، رشد ناهمگونی های کوچک منجر به تشکیل میعانات نازک ، متراکم و گازی می شود که به آنها پنکیک گفته می شود. این میعانات توسط امواج شوک فشرده شده و تا دمای بالا گرم می شوند و باعث می شوند تا به سرعت در ابرهای گازی قطعه قطعه شوند. جمع شدن بعدی این ابرها منجر به تشکیل کهکشان ها و خوشه های آنها می شود.

بی ثباتی حرارتی ، هیدرودینامیکی و گرانشی در طول دوره تکامل بوجود می آیند. منجر به تکه تکه شدن پروتئین های گازی می شود و متعاقباً ، خوشه بندی کهکشان ها اتفاق می افتد. طرح پنکیک سه فرآیند همزمان را دنبال می کند: اول ، سرمایش گاز و ابرهای جدید از گاز سرد شکل. ثانیاً ، این ابرها برای تشکیل کهکشان ها خوشه می گیرند. و سوم ، کهکشان های تشکیل دهنده و تا حدودی ابرهای مجرد به هم می رسند تا یک خوشه کهکشان را تشکیل دهند.

مدل سلسله مراتبی ویرایش ]

طبق مدل سلسله مراتبی ، جهت بردارهای چرخش باید بطور تصادفی توزیع شود. در مدل سلسله مراتبی ، کهکشانها ابتدا شکل گرفتند و در حالی که در حال جمع آوری گرانشی برای تشکیل یک خوشه ، لحظه های زاویه ای خود را با نیروی جزر و مد به دست می آوردند. این کهکشانها با ادغام متعاقب چگالشهای اولیه-کهکشانی یا حتی با ادغام کهکشانهای کاملاً شکل یافته رشد می کنند. در این طرح می توان تصور کرد که بی نظمی های بزرگی مانند کهکشان ها تحت تأثیر جاذبه های ناشی از نواقص کوچک در جهان اولیه رشد کرده اند.

حرکت زاویه ای با تعامل گرانشی از لحظه چهارگانه سیستم با میدان جزر و مد ماده به یک تک یاخته کهکشانی منتقل می شود.

منابع 

https://en.wikipedia.org/wiki/Galactic_orientation

منحنی چرخش کهکشان

از ویکیپدیا، دانشنامه آزاد

منحنی چرخش کهکشان مارپیچ مسیر 33 (نقاط زرد و آبی با میله های خطا) ، و یک پیش بینی از توزیع ماده قابل رویت (خط خاکستری). اختلاف این دو منحنی را می توان با افزودن هاله ماده تاریک اطراف کهکشان به حساب آورد. [1] [2]

پرونده: چرخش کهکشان تحت تأثیر ماده تاریک.ogv

سمت چپ: یک کهکشان شبیه سازی شده بدون ماده تاریک. درست: کهکشان با منحنی چرخش مسطح که در صورت وجود ماده تاریک انتظار می رود.

منحنی چرخش یک کهکشان دیسک (یک نیز نامیده می شود منحنی سرعت ) یک قطعه از سرعت مداری قابل مشاهده است ستاره یا گاز در کهکشان در مقابل خود فاصله شعاعی از مرکز که کهکشان است. این به طور معمول به صورت نمودار به صورت نمودار ارائه می شود ، و داده های مشاهده شده از هر طرف یک کهکشان مارپیچی معمولاً نامتقارن هستند ، به طوری که داده ها از هر طرف برای ایجاد منحنی به طور متوسط ​​انجام می شود. اختلاف معنی داری بین منحنی های تجربی مشاهده شده و منحنی حاصل از اعمال نظریه گرانش بر ماده مشاهده شده در یک کهکشان وجود دارد. نظریه های مربوط به ماده تاریک اصلی ترین راه حل های فرض شده برای واریانس است. [3]

سرعت چرخش / مداری کهکشان ها / ستاره ها از قوانین موجود در سایر سیستم های مداری مانند ستارگان / سیارات و سیارات / قمرها که بیشتر جرم خود را در مرکز دارند ، پیروی نمی کنند. ستارگان با دور مساوی یا فزاینده در مسافت وسیعی از مسافت دور مرکز کهکشان خود می چرخند. در مقابل ، سرعت مداری سیارات در سیستم های سیاره ای و سیاره های مدار ماه با فاصله طبق قانون سوم كپلر كاهش می یابد . این نشان دهنده توزیع گسترده در آن سیستم ها است. تخمین های گسترده برای کهکشان ها بر اساس نوری که از آنها ساطع می شود ، برای توضیح مشاهدات سرعت بسیار کم است. [4]

مشکل چرخش کهکشان اختلاف بین منحنی های چرخش کهکشان مشاهده شده و پیش بینی نظری است ، با فرض یک توده تحت سلطه مرکز در ارتباط با ماده درخشان مشاهده شده. هنگامی که پروفایل های جمعی کهکشان ها از توزیع ستاره ها در مارپیچ ها و نسبت جرم به نور در دیسک های ستاره ای محاسبه می شوند ، با توده های حاصل از منحنی های چرخش مشاهده شده و قانون گرانش مطابقت ندارند . راه حل این معضل فرضیه وجود ماده تاریک و فرض توزیع آن از مرکز کهکشان تا هاله آن است . [ نیاز به استناد ]

گرچه ماده تاریک تاکنون پذیرفته ترین توضیح در مورد مسئله چرخش است ، پیشنهادهای دیگری با موفقیت های مختلف ارائه شده است. از گزینه های ممکن ، یکی از برجسته ترین پویایی های نیوتنی اصلاح شده (MOND) ، که شامل اصلاح قوانین گرانش است. [5]

 

فهرست

تاریخچه ویرایش ]

کتاب سوال-new.svg

در این بخش به منابع اضافی یا متوسطه مانند مقالات مرور ، تک نگاری ها یا کتاب های درسی نیاز به استناد اضافی دارد . لطفاً برای ارائه زمینه و ایجاد ارتباط با کلیه مقالات تحقیقاتی اولیه ذکر شده ، چنین منابع را اضافه کنید مواد بدون منبع یا منابع کم ممکن است به چالش کشیده و از بین بروند. ( دسامبر 2016 ) یاد بگیرید که چگونه و چه زمانی این پیام الگوی را حذف کنید )

در سال 1932 ، جان هندریک اورت اولین کسی شد که گزارش داد که اندازه گیری ستاره ها در محله خورشیدی نشان داد که وقتی فرض می شود توزیع گسترده بر اساس ماده قابل مشاهده ، سریعتر از حد انتظار حرکت کنند ، اما بعدا مشخص شد که این اندازه گیری ها واقعاً نادرست هستند. [6] در سال 1939 ، هوراس بابكوك در پایان نامه دکترای خود از اندازه گیری منحنی چرخش برای آندرومدا گزارش داد كه نشان می دهد كه نسبت جرم به درخشندگی بطور شعاعی افزایش می یابد. [7]وی این را به جذب نور در كهكشان یا تغییر دینامیك در قسمتهای بیرونی مارپیچ و به هر نوع ماده گمشده نسبت داد. اندازه گیری های بابكوك به طور كلی با مواردی كه بعداً یافت شد مخالف نبود و اولین اندازه گیری منحنی چرخش طولانی به توافق خوب با داده های مدرن در سال 1957 توسط هنك ون دو هولست و همكاران منتشر شد ، كه M31 را با تلسكوپ تازه كار شده Dwingeloo 25 متری مطالعه كردند. . [8] یک مقاله همراهی توسط مارتن اشمیت نشان داد که این منحنی چرخش می تواند با توزیع توده مسطح گسترده تر از نور مناسب باشد. [9] در سال 1959 ، لوئیز ولدرز از همان تلسکوپ استفاده کرد تا نشان دهد کهکشان مارپیچی M33 نیز مطابق آنچه انتظار می رود چرخش ندارد.پویایی کپلری . [10]

با بیان گزارش در مورد NGC 3115 ، جان اورت نوشت: "به نظر می رسد که توزیع جرم در سیستم تقریباً هیچ ارتباطی با میزان نور ندارد ... یکی می یابد که نسبت جرم به نور در قسمتهای بیرونی NGC 3115 حدود 250 باشد". . [11] در صفحه 302-303 از مقاله ژورنال خود ، او نوشت که "سیستم درخشان به شدت متراکم در یک توده بزرگ و کم و بیش همگن از همگن با چگالی زیاد جاسازی می شود" و گرچه وی پیش بینی کرد که این توده ممکن است باشد. ستاره های کوتوله بسیار ضعیف یا گاز و غبار بین ستاره ای ، او به وضوح هاله ماده تاریک این کهکشان را کشف کرده بود.

تلسکوپ کارنگی (کارنگی دو اخترنگار) برای مطالعه این مشکل چرخش کهکشانی نظر گرفته شده بود. [12]

در اواخر دهه 1960 و اوایل دهه 1970 ، ورا روبین ، اخترشناس در گروه مگنتیسم زمینی مؤسسه کارنگی واشنگتن ، با طیف نویسی حساس جدیدی کار کرد که می تواند منحنی سرعت در کهکشانهای مارپیچی لبه دار را به میزان دقت بیشتری اندازه گیری کند. از قبل به دست آمده بود. [13] به همراه کارمند همکار کنت فورد ، روبین در جلسه 1975 انجمن نجوم آمریکایی این کشف را اعلام کرد که بیشتر ستارگان در کهکشانهای مارپیچی با همان سرعت در مدار قرار دارند. [14]و این بدان معنی است که توده های کهکشان تقریباً بصورت خطی با شعاع بسیار فراتر از محل اکثر ستارگان ( برآمدگی کهکشانی ) رشد می کنند. روبین نتایج خود را در سال 1980 با مقاله تأثیرگذار ارائه داد. [15] این نتایج نشان می دهد که یا گرانش نیوتونی کاربرد جهانی ندارد یا اینکه ، به طور محافظه کارانه ، به بالای 50 درصد از جرم کهکشان ها در هاله کهکشانی نسبتاً تاریک قرار داشت. اگرچه در ابتدا با شک و تردید روبرو شد ، اما نتایج روبین طی دهه‌های بعدی تأیید شده است. [16]

اگر فرض شود مکانیک نیوتنی صحیح باشد ، نتیجه می گیرد که بیشتر جرم کهکشان باید در برآمدگی کهکشانی نزدیک مرکز باشد و ستارگان و گازهای موجود در قسمت دیسک باید در مرکز سرعت خود را با کاهش سرعت با فاصله شعاعی کاهش دهند. از مرکز کهکشانی (خط شکسته در شکل 1).

با این حال ، مشاهدات منحنی چرخش مارپیچها این نتیجه را ندارد. در عوض ، منحنی ها در روابط ریشه مربع معکوس مورد انتظار کاهش نمی یابند اما "مسطح" هستند ، یعنی در خارج از برآمدگی مرکزی سرعت تقریباً ثابت است (خط جامد در شکل 1). همچنین مشاهده شده است که کهکشانها با توزیع یکنواخت ماده درخشان دارای یک منحنی چرخش هستند که از مرکز به لبه بالا می رود و بیشتر کهکشانهای با سطح روشنایی کم (کهکشانهای LSB) دارای همان منحنی چرخش غیر عادی هستند.

منحنی چرخش ممکن است با فرضیه وجود مقدار قابل توجهی از ماده که در کهکشان در خارج از برآمدگی مرکزی نفوذ می کند ، توضیح داده شود که در نسبت جرم به نور از برآمدگی مرکزی تابش نمی کند . ماده مسئول این جرم اضافی ، ماده تاریک لقب گرفته بود ، وجود این نخستین بار در دهه 1930 توسط یان اورت در اندازه گیری های ثابت اورت و فریتز زویکی در مطالعات خود درباره توده های خوشه های کهکشانی مطرح شد . وجود غیر باریونی ماده تاریک سرد (CDM) امروز از ویژگی های عمده است مدل لامبدا-CDM که توصیف کیهان شناسی از جهان.

پروفایل های چگالی هاله ویرایش ]

برای جای دادن به یک منحنی چرخش مسطح ، یک پروفایل چگالی برای یک کهکشان و محیط اطراف آن باید متفاوت از آن باشد که به طور متمرکز متمرکز باشد. نسخه نیوتن از قانون سوم کپلر دلالت دارد که مشخصات چگالی شعاعی متقارن ، ρ ( r ) :

\ displaystyle \ rho (r) = {\ frac {v (r) ^ {2}} \ 4 \ pi Gr ^ {2}} left \ left (1 + 2 ~ {\ frac {d \ log ~ v ( r)} {d \ log ~ r}} \ درست)

که در آن V ( R ) شعاعی مشخصات سرعت مداری است و G است ثابت گرانش . این پروفایل از نزدیک با انتظارات یک پروفایل کره ایزوترمال مفرد مطابقت دارد که اگر v ( r ) تقریباً ثابت باشد ، چگالی ρ ∝ r- 2 به برخی از "شعاع هسته" درونی که در آن چگالی ثابت است پس فرض می شود. مشاهدات با چنین مشخصات ساده ای مطابقت ندارد ، همانطور که توسط ناوارو ، فرنک و وایت در مقاله اصلی سال 1996 گزارش شده است. [17]

نویسندگان سپس اظهار داشتند که "شیب لگاریتمی به آرامی در حال تغییر" برای عملکردی از تراکم نیز می تواند منحنی های چرخش تقریبا مسطح را در مقیاس های بزرگ جای دهد. آنها نمایه معروف Navarro-Frenk-White را یافتند که هم با شبیه سازی های بدن N و هم با مشاهدات ارائه شده توسط

\ rho (r) = {\ frac {\ rho _ {0}} {{\ frac {r} {R_ {s}}} \ سمت چپ (1 ~ + ~ {\ frac {r} {R_ {s} } \ درست) ^ {2}}}

چگالی مرکزی ، ρ 0 ، و شعاع مقیاس ، s ، پارامترهایی هستند که از هاله تا هاله متفاوت هستند. [18] از آنجا که شیب پروفایل چگالی در مرکز متفرق می شود ، سایر پروفایل های جایگزین پیشنهاد شده است ، برای مثال ، مشخصات Einasto که توافق بهتری با برخی شبیه سازی های هاله ماده تاریک نشان داده اند. [19] [20]

مشاهدات سرعت مدار در کهکشانهای مارپیچی ساختار توده ای را طبق:

v (r) = (r \، d \ Phi / dr) ^ {1/2

با Φ پتانسیل گرانشی کهکشانی .

از آنجا که مشاهدات چرخش کهکشان با توزیع مورد انتظار از اجرای قوانین کپلر مطابقت ندارد ، آنها با توزیع ماده درخشان مطابقت ندارند. [15] این بدان معناست که کهکشانهای مارپیچی حاوی مقادیر زیادی ماده تاریک یا درعوض وجود فیزیک عجیب و غریب در عمل بر روی مقیاس های کهکشانی هستند. مؤلفه نامرئی اضافی به تدریج در هر شعبه کهکشان در شعاع بیرونی و در بین کهکشانهای کم نور تر دیده می شود. [ نیاز به توضیح ]

تفسیر رایج از این مشاهدات این است که حدود 26٪ از جرم جهان از ماده تاریک تشکیل شده است ، یک نوع فرضی از ماده است که با تابش الکترومغناطیسی ساطع نمی شود و در تعامل نیست . اعتقاد بر این است که ماده تاریک بر پتانسیل گرانشی کهکشانها و خوشه های کهکشانها تسلط دارد. بر اساس این تئوری ، کهکشان ها میعانات باریونی ستارگان و گاز (یعنی H و He) هستند که در مراکز هاله های بسیار بزرگتر از ماده تاریک قرار دارند ، که تحت تأثیر ناپایداری گرانشی ناشی از نوسانات چگالی اولیه است.

بسیاری از کیهان شناسان با بررسی خواص کهکشانهای موجود در آنها (یعنی درخشندگی ، جنبشی ، اندازه ها و مورفولوژی های آنها) سعی در فهم ماهیت و تاریخچه این هاله های تاریک همه جا دارند. اندازه گیری سینماتیک (موقعیت های آنها ، سرعت و شتاب آنها) ستارگان و گازهای قابل مشاهده به ابزاری جهت بررسی ماهیت ماده تاریک تبدیل شده است ، به لحاظ محتوای و توزیع آن نسبت به اجزای مختلف بارونیونی آن کهکشان ها.

تحقیقات بیشتر ویرایش ]

مقایسه کهکشانهای چرخنده دیسک در جهان دور و امروز. [21]

پویایی چرخشی کهکشانها به خوبی با موقعیت آنها در رابطه Tully-Fisher مشخص می شود ، که نشان می دهد برای کهکشان های مارپیچی سرعت چرخش منحصر به فرد با درخشندگی کلی آن مرتبط است. یک روش مداوم برای پیش بینی سرعت چرخش یک کهکشان مارپیچی اندازه گیری درخشندگی بولومتر و سپس خواندن میزان چرخش آن از محل آن در نمودار Tully-Fisher است. در مقابل ، دانستن سرعت چرخش یک کهکشان مارپیچی درخشندگی خود را نشان می دهد. بنابراین مقدار چرخش کهکشان با جرم قابل مشاهده کهکشان مرتبط است. [22]

در حالی که اتصالات دقیق برآمدگی ، دیسک و پروفیل های چگالی هاله فرایندی کاملاً پیچیده است ، ساده است که از طریق این رابطه بتوان از مشاهدات کهکشان های چرخان استفاده کرد. [23] [به منبع بهتر مورد نیاز ] بنابراین ، در حالی که شبیه سازی های تشکیل کیهان شناختی و کهکشان پیشرفته ترین ماده تاریک با ماده بارانی معمولی شامل با مشاهدات کهکشان می توانند مطابقت داشته باشند ، هنوز هیچ توضیحی صریح درمورد اینکه چرا مشاهده شده وجود ندارد. رابطه مقیاس گذاری وجود دارد. [24] [25] علاوه بر این ، تحقیقات دقیق در مورد منحنی های چرخش کهکشانهای با سطح روشنایی کم (کهکشانهای LSB) در دهه 1990 [26]و موقعیت آنها در رابطه Tully-Fisher [27] نشان داد كه كهكشانهای LSB باید هاله ماده ماده تیره داشته باشند كه نسبت به كهكشانهای HSB گسترده تر و متراكم تر هستند و بنابراین روشنایی سطح با خصوصیات هاله مرتبط است. چنین ماده تاریک تحت سلطه کهکشان های کوتوله ممکن است کلید حل نگه دارید مشکل کهکشان کوتوله از شکلگیری ساختار .

از همه مهمتر ، تجزیه و تحلیل قسمتهای داخلی کهکشانهای سطح روشنایی کم و زیاد نشان داد که شکل منحنی چرخش در مرکز سیستمهای تحت سلطه ماده تاریک ، نمایه ای متفاوت از مشخصات توزیع جرم مکانی NFW را نشان می دهد . [28] [29] این مسئله به اصطلاح حلوا cuspy یک مشکل مداوم برای نظریه استاندارد ماده تاریک سرد است. شبیه سازی های مربوط به بازخورد انرژی ستاره ای به محیط بین ستاره ای به منظور تغییر توزیع پیش بینی شده ماده تاریک در مناطق پایین ترین کهکشان ها ، غالباً در این زمینه فراخوانی می شود. [30] [31]

گزینه های دیگر برای ماده تاریک ویرایش ]

تلاش های زیادی صورت گرفته است تا با تغییر جاذبه و بدون استناد به ماده تاریک ، مشکل چرخش کهکشانی را حل کنند. یکی از مباحثه مورد بحث ، تعدیل شده نیوتنی داینامیک (MOND) است که در ابتدا توسط 1983 Mordehai Milgrom ارائه شده است ، که قانون نیروی نیوتن را با شتاب کم اصلاح می کند تا جذابیت موثر گرانشی را تقویت کند. MOND مقدار قابل توجهی از موفقیت در پیش بینی منحنی های چرخش کهکشان های سطح روشنایی کم ، [32] تطبیق رابطه باریونیک Tully-Fisher ، [33] و پراکندگی سرعت از کهکشان های ماهواره ای کوچک از گروه محلی داشته است. [34]

با استفاده از داده های داده از Spitzer Photometry و دقیق چرخش منحنی ها (SPARC) ، گروهی دریافت کرده اند که شتاب شعاعی ردیابی شده توسط منحنی های چرخش می تواند دقیقاً از توزیع بارون مشاهده شده (یعنی شامل ستاره و گاز باشد اما ماده تاریک نیست). [35] همین رابطه مناسب برای 2693 نمونه در 153 کهکشان دوار ، با اشکال ، جرم ، اندازه و کسری از گاز متناسب است. روشنایی در نزدیکی IR ، جایی که نور پایدار از غول های قرمز در آن حاکم است ، برای تخمین میزان تراکم به دلیل ستارگان بیشتر از ستارگان استفاده شد. نتایج مطابق با MOND است ، و محدودیت هایی را برای توضیحات جایگزین شامل ماده تاریک به تنهایی قرار می دهید. با این حال ، شبیه سازی های کیهانی در یک چارچوب Lambda-CDM که شامل اثرات بازخورد بارونی است ، همان رابطه را تولید می کند ، بدون اینکه نیازی به استناد به دینامیک جدید باشد (مانند MOND). [36] بنابراین ، سهم ناشی از ماده تاریک به خودی خود می تواند کاملاً قابل پیش بینی باشد ، هنگامی که اثرات بازخورد ناشی از فروپاشی قطعی بارون ها در نظر گرفته شود.

MOND یک تئوری نسبیتی نیست ، اگرچه تئوریهای نسبیت گرایانه که به MOND کاهش می یابد ، ارائه شده اند ، مانند گرانش تنشور -بردار-مقیاس ، [5] [37] جاذبه بردار اسکنر- تانسور- بردار (STVG) ، و نظریه f (R) کاپوززیلو و دو لورنتیس. [38]

منبع

https://en.wikipedia.org/wiki/Galaxy_rotation_curve

کیهان شناسی رشته ای


از ویکیپدیا، دانشنامه آزاد

 

نظریه رشته
Calabi yau formatted.svg
اشیاء اساسی
نظریه آشفتگی
نتایج غیر آشفتگی
پدیدارشناسی
ریاضیات

مفاهیم مرتبط[نمایش]

نظریه پردازان[نمایش]

کیهان شناسی رشته یک زمینه نسبتاً جدید است که سعی می کند معادلات تئوری رشته را برای حل سؤالات كیهان شناسی اولیه به كار گیرد . یک منطقه مربوط به مطالعه کیهان شناسی شاخه ها است .

 

فهرست

بررسی اجمالی ویرایش ]

این رویکرد را می توان به مقاله ای از گابریل ونزوئیانو [1] بازگرداند که نشان می دهد چگونه می توان یک مدل کیهان شناسی تورمی را از نظریه رشته بدست آورد ، بنابراین دریچه توصیفی از سناریوهای پیش از Big Bang را باز می کند.

این ایده به خاصیت رشته بوزونیک در پس زمینه منحنی مربوط می شود ، که بهتر به عنوان مدل سیگما غیرخطی شناخته می شود . محاسبات اول از این مدل [2] نشان داد که تابع بتا ، نمایانگر اجرای متریک مدل به عنوان تابعی از مقیاس انرژی است ، متناسب با تانسور ریچی است که باعث ایجاد جریان ریچی می شود . از آنجا که این مدل دارای تغییر ناپذیری سازگار است و باید از نظریه میدان کوانتومی معقول برخوردار باشد ، عملکرد بتا باید صفر باشد و بلافاصله معادلات درست انیشتین را تولید کند.. در حالی که به نظر می رسد معادلات انیشتین تا حدودی خارج از مکان به نظر می رسند ، با این وجود این نتیجه مطمئناً جالب توجه است زیرا یک مدل دو بعدی پیش زمینه می تواند فیزیک بعدی بالاتر تولید کند. نکته جالب اینجاست که چنین نظریه رشته ای می تواند بدون نیاز به انتقادی در 26 بعد برای سازگاری ، همانطور که در یک پس زمینه صاف اتفاق می افتد ، فرموله شود. این یک اشاره جدی است که فیزیک اساسی معادلات انیشتین را می توان با یک تئوری میدانی کنفورالی دو بعدی موثر توصیف کرد . در واقع ، این واقعیت که ما شواهدی برای جهان تورمی داریم ، پشتیبانی مهمی از کیهان شناسی رشته است.

در تکامل جهان ، پس از مرحله تورمی ، انبساطی که امروزه مشاهده می شود ، در معادلات فریدمن به خوبی بیان شده است . یک انتقال صاف بین این دو مرحله متفاوت پیش بینی می شود. به نظر می رسد کیهان شناسی رشته ای در توضیح این انتقال مشکل دارد. این در ادبیات به عنوان مشکل خروج برازنده شناخته شده است .

یک کیهان شناسی تورمی به معنای وجود یک میدان مقیاس پذیر است که تورم را به حرکت در می آورد. در کیهانشناسی رشته ، این ناشی از به اصطلاح رشته dilaton است. این یک اصطلاح مقدماتی است که در توصیف رشته بوزونیک قرار دارد که یک اصطلاح میدان مقیاس را در تئوری مؤثر در انرژیهای پایین تولید می کند. معادلات مربوط به شباهت های نظریه برانس - دیک است .

تجزیه و تحلیل از تعداد بحرانی از بعد (26) به چهار انجام شده است. به طور کلی یکی از معادلات فریدمن در تعداد دلخواه ابعاد بدست می آید. راه دیگر این است که فرض کنیم که تعداد مشخصی از ابعاد فشرده می شود و تولید یک نظریه مؤثر چهار بعدی برای کار با آن است. چنین نظریه ای یک تئوری معمولی کالوزا-کلین است با مجموعه ای از زمینه های مقیاس ناشی از ابعاد فشرده . به این قبیل فیلدها مدول گفته می شود .

جزئیات فنی ویرایش ]

در این بخش برخی از معادلات مرتبط با کیهان شناسی رشته ای ارائه شده است. نقطه شروع عمل Polyakov است که می تواند به صورت زیر باشد:

\ displaystyle S_2 = \ frac {1} {4 \ pi \ alpha '} \ int d ^ 2z \ sqrt {\ gamma} \ left [\ gamma ^ {ab} G _ {\ mu \ nu} (X) \ partial_aX ^ \ mu \ partial_bX ^ \ nu + \ alpha '\ ^ {(2)} R \ Phi (X) \ Right]،}

جایی که{\ displaystyle \ ^ {(2)} R}است اسکالر ریچی در دو بعد،\ فی دیلاتون زمینه، و\ alphaثابت رشته. شاخص هاالف ، ب دامنه بیش از 1،2 ، و\ صفحه نمایش \ مو ، \ nu بر فراز {\ نمایش صفحه 1 ، \ لودات ، D، جایی که D بعد از فضای هدف. می توان یک میدان ضد تقارن دیگری اضافه کرد. این امر معمولاً در نظر گرفته می شود که شخص بخواهد این اقدام پتانسیل تورم را ایجاد کند. [3] در غیر این صورت ، یک پتانسیل عمومی با دست وارد می شود ، و همچنین یک ثابت کیهان شناسی است.

عمل رشته فوق دارای عدم تغییر شکل است. این خاصیت منیفولد دو بعدی ریمانی است . در سطح کوانتومی، این ویژگی از دست داده است با توجه به ناهنجاری ها و نظریه خود را است سازگار نیست، بدون داشتن یگانگی . بنابراین لازم است که تغییر شکل سازگار به هر نظریه ای از آشفتگی حفظ شود . نظریه آشفتگی تنها رویکرد شناخته شده برای مدیریت نظریه میدان کوانتومی است . در واقع ، عملکرد بتا در دو حلقه است

\ displaystyle \ beta ^ G _ {\ mu \ nu} = R _ {\ mu \ nu} +2 \ alpha '\ nabla_ \ mu \ Phi \ nabla_ \ nu \ Phi + O (\ alpha' ^ 2)،}

و

\ displaystyle \ beta ^ {\ Phi} = \ frac {D-26} {6} - \ frac {\ alpha '} {2} \ nabla ^ 2 \ Phi + \ alpha' \ nabla_ \ kappa \ Phi \ nabla ^ \ kappa \ Phi + O (\ alpha '^ 2).

این فرض که ثابت بودن تغییر شکل است دلالت بر این امر دارد

\ displaystyle \ beta ^ G _ {\ mu \ nu} = \ beta ^ \ Phi = 0،

تولید معادلات مربوط به حرکت فیزیک کم انرژی این شرایط فقط می تواند به طور آشفتگی برآورده شود ، اما این امر باید به هر نظریه ای از آشفتگی نگه داشته شود . دوره اول در\ displaystyle \ beta ^ \ Phiفقط ناهنجاری تئوری رشته بوزونیک در یک فاصله مسطح است. اما در اینجا شرایط دیگری وجود دارد که می تواند جبران ناهنجاری را نیز در چه زمانی به شما اعطا کند{\ displaystyle D \ ne 26، و از این مدل های کیهانی می توان سناریوی بنگ قبل از بزرگ را ساخت. در واقع ، این معادلات کم مصرف را می توان از اقدامات زیر بدست آورد:

\ displaystyle S = \ frac {1} {2 \ kappa_0 ^ 2} \ int d ^ Dx \ sqrt {-G} e ^ {- 2 \ Phi} \ left [- \ frac {2 (D-26) {3 \ alpha '+ R + 4 \ partial_ \ mu \ Ph \ partial ^ \ mu \ Phi + O (\ alpha') \ درست] ،

جایی که\ displaystyle \ kappa_0 ^ 2ثابت است که همیشه می تواند با تعریف دوباره میدان dilaton تغییر کند. همچنین با تعریف مجدد فیلدها (قاب انیشتین) نیز می توانید این اقدام را به شکلی آشناتر بازنویسی کنید

\ displaystyle \، g _ {\ mu \ nu} = e ^ {2 \ omega} G _ {\ mu \ nu} \ !،

\ displaystyle \ omega = \ frac {2 (\ Phi_0- \ Phi) {D-2 ،}

و با استفاده از\ displaystyle \ tilde \ Phi = \ Phi- \ Phi_0 می توان نوشت

\ displaystyle S = \ frac {1} {2 \ kappa ^ 2} \ int d ^ Dx \ sqrt {-g} \ left [- \ frac {2 (D-26)} 3 \ alpha '} e ^ \ frac {4 \ tilde \ Phi} {D-2}} + \ tilde R- \ frac {4} {D-2} \ partial_ \ mu \ tilde \ Phi \ partial ^ \ mu \ tilde \ Phi + O (\ alpha ') \ درست] ،}

جایی که

\ displaystyle \ tilde R = e ^ {- 2 \ omega} [R- (D-1) \ nabla ^ 2 \ omega- (D-2) (D-1) \ partial_ \ mu \ omega \ partial ^ \ mu \ omega].

این فرمول عمل انیشتین برای توصیف یک میدان مقیاس در تعامل با یک میدان گرانشی در ابعاد D است. در واقع ، هویت زیر دارای موارد زیر است:

\ displaystyle \ kappa = \ kappa_0e ^ {2 \ Phi_0} = (8 \ pi G_D) ^ {\ frac {1} {2}} = \ frac {\ sqrt {8 \ pi}} {M_p}،}

جایی کهdisplay \ نمایشگر G_D ثابت نیوتن در ابعاد D وM_ {pتوده مربوط به پلانک هنگام تنظیمD = 4در این اقدام ، شرایط تورم برآورده نمی شود مگر اینکه اصطلاح بالقوه یا ضد متقارنی به عملکرد رشته اضافه شود ، [3] که در این حالت تورم قدرت قانون امکان پذیر است.

کیهان شناسی کوانتومی


از ویکیپدیا، دانشنامه آزاد

نظریه میدان کوانتومی
Feynmann Diagnam Gluon Radiation.svg

نمودار فاینمن

تاریخ

زمینه[نمایش]

تقارن[نمایش]

ابزارها[نمایش]

معادلات[نمایش]

مدل استاندارد[نمایش]

نظریه های ناقص[نمایش]

دانشمندان[نمایش]

کیهان شناسی کوانتومی تلاش در فیزیک نظری به منظور توسعه یک نظریه کوانتوم از جهان . این رویکرد تلاش می کند تا به سؤالات باز کیهان شناسی جسمی کلاسیک ، به ویژه سؤالات مربوط به مراحل اول جهان ، پاسخ دهد.

جهان شناسی کلاسیک بر اساس آلبرت انیشتین را نظریه نسبیت عام (GTR و یا به سادگی GR) که تکامل کیهان را توضیح بسیار خوب، تا زمانی که شما نزدیک نمی انفجار بزرگ . این تکینگی گرانشی و زمان پلانک است که در آن تئوری نسبیت نتوانسته آنچه را که باید از تئوری نهایی فضا و زمان مورد نیاز باشد ارائه دهد. بنابراین ، نظریه ای لازم است که تئوری نسبیت و نظریه کوانتوم را در هم می آمیزد. [1] چنین رویکردی برای مثال با گرانش کوانتومی حلقه ، نظریه رشته و نظریه مجموعه علّی تلاش می شود . [2]

 

منبع

 

https://en.wikipedia.org/wiki/Quantum_cosmology

ادامه کیهان شناسی جسمی

انرژی کیهان ویرایش ]

سبکترین عناصر شیمیایی ، در درجه اول هیدروژن و هلیوم ، در طول بیگ بنگ از طریق فرآیند نوکلئوسنتز ایجاد می شوند . [22] در دنباله ای از واکنشهای هسته ای ستاره ای ، هسته های کوچکتر اتمی در هستههای بزرگتر اتمی ترکیب می شوند و درنهایت عناصر گروه پایدار آهن مانند آهن و نیکل تشکیل می شوند که بالاترین انرژیهای اتصال دهنده هسته ای را دارند . [23] فرآیند خالص منجر به آزادسازی انرژی بعدی می شود ، یعنی متعاقب آن به Big Bang. [24]چنین واکنش هایی از ذرات هسته ای می تواند منجر به انتشار ناگهانی انرژی از ستاره های متغیر منجمد مانند نووا شود . فروپاشی گرانشی ماده به سیاه چاله ها همچنین انرژی ترین فرایندها را که معمولاً در مناطق هسته ای کهکشان ها مشاهده می شود ، قدرت می دهد و باعث تشکیل کوازارها و کهکشانهای فعال می شود .

کیهان شناسان نمی توانند با استفاده از اشکال متعارف انرژی ، تمام پدیده های کیهانی را دقیقاً توضیح دهند ، مانند مواردی که مربوط به گسترش شتاب بخشنده جهان است . در عوض ، کیهان شناسان شکل جدیدی از انرژی به نام انرژی تاریک را پیشنهاد می کنند که در کل فضا نفوذ می کند. [25] یک فرضیه این است که انرژی تاریک فقط انرژی خلاء است ، مؤلفه ای از فضای خالی است که با ذرات مجازی که به دلیل اصل عدم اطمینان وجود دارد مرتبط است . [26]

هیچ روش روشنی برای تعریف کل انرژی در جهان با استفاده از نظریه گرانش ، نسبیت عمومی پذیرفته شده وجود ندارد . بنابراین ، بحث برانگیز باقی مانده است که آیا کل انرژی در یک جهان در حال توسعه حفظ می شود. به عنوان مثال ، هر فوتون که از طریق فضای بین بین کهکشانی عبور می کند ، به دلیل اثر تغییر رنگ در مجدد انرژی از دست می دهد . این انرژی آشکارا به هیچ سیستم دیگری منتقل نمی شود ، بنابراین به نظر می رسد برای همیشه از بین می رود. از سوی دیگر ، برخی کیهان شناسان تأکید می کنند که انرژی به معنای خاصی صرفه جویی می شود. این به دنبال قانون حفظ انرژی است . [27]

ترمودینامیک جهان یک زمینه‌ی مطالعاتی است که به بررسی چه شکلی از انرژی بر کیهان تسلط دارد - ذرات نسبیتی که به آنها تابش یا ذرات غیر نسبیتی گفته می شود. ذرات نسبی گرایانه ذراتی هستند که جرم استراحت آنها نسبت به انرژی جنبشی آنها صفر یا ناچیز است و بنابراین با سرعت نور یا بسیار نزدیک به آن حرکت می کنند. ذرات غیر نسبیتی توده استراحت بسیار بالاتری نسبت به انرژی خود دارند و بنابراین بسیار کندتر از سرعت نور حرکت می کنند.

با گسترش جهان ، ماده و اشعه در آن رقیق می شوند. با این حال ، چگالی انرژی تابش و ماده با سرعت های مختلف رقیق می شود. به عنوان یک حجم خاص گسترش می یابد، چگالی انرژی جرم تنها با افزایش حجم تغییر می کند، اما چگالی انرژی تابش هر دو با افزایش در حجم و با افزایش در تغییر طول موج از فوتون که تشکیل می دهند. بنابراین انرژی تشعشع به منزله ای کوچکتر از کل انرژی جهان نسبت به ماده در اثر انبساط می شود. گفته می شود جهان بسیار اولیه تحت تابش اشعه بوده است و تابش اشعه را کاهش می دهد. بعداً ، به طور متوسط ​​انرژی در هر فوتون تقریباً 10 ولت می شودو پایین تر ، ماده نرخ کاهش را دیکته می کند و به جهان گفته می شود "ماده تحت سلطه" است. مورد واسطه به خوبی از نظر تحلیلی درمان نمی شود . با گسترش جهان ، ماده حتی بیشتر رقیق می شود و ثابت کیهان شناسی مسلط می شود و منجر به شتاب در گسترش جهان می شود.

تاریخ جهان ویرایش ]

همچنین ببینید: جدول زمانی از Big Bang

تاریخ جهان یک موضوع اصلی در کیهان شناسی است. تاریخ جهان با توجه به نیروهای غالب و فرآیندهای موجود در هر دوره به دوره های مختلفی به نام epoch تقسیم می شود. مدل کیهانی استاندارد به عنوان مدل لامبدا-CDM شناخته می شود .

معادلات حرکت ویرایش ]

مقاله اصلی: متریک Friedmann – Lemaître – Robertson – Walker

در مدل کیهان شناسی استاندارد ، معادلات حرکت حاکم بر جهان به عنوان یک کل از نسبیت عام با یک ثابت کیهان شناختی کوچک و مثبت حاصل می شود . [28] راه حل یک جهان در حال گسترش است؛ به دلیل این گسترش ، اشعه و ماده در جهان سرد می شود و رقیق می شود. در ابتدا ، با جذب گرانش و جذب تابش و ماده در جهان ، گسترش گسترش می یابد . با این حال ، با رقیق شدن اینها ، ثابت کیهان شناسی تسلط بیشتری پیدا می کند و گسترش جهان به جای کاهش سرعت شروع به شتاب می کند. در جهان ما این اتفاقات میلیارد ها سال پیش افتاده است. [29]

فیزیک ذرات در کیهان شناسی ویرایش ]

مقاله اصلی: فیزیک ذرات در کیهان شناسی

در اولین لحظه های جهان ، میانگین چگالی انرژی بسیار زیاد بود ، و دانش فیزیک ذرات را برای درک این محیط حیاتی می کند. از این رو ، فرایندهای پراکندگی و فروپاشی ذرات ابتدایی ناپایدار برای مدلهای کیهانی این دوره از اهمیت برخوردار هستند.

به عنوان یک قانون بزرگ ، پراکندگی یا روند پوسیدگی در یک دوره خاص از نظر کیهان شناختی دارای اهمیت است اگر مقیاس زمانی که توصیف آن فرآیند کوچکتر از یا قابل مقایسه با مقیاس زمانی گسترش جهان است. [ نیاز به توضیح ] مقیاس زمانی که گسترش جهان را توصیف می کند1 / ساعت با حبودن پارامتر هابل ، که با زمان تغییر میکند. بازه زمانی گسترش1 / ساعت تقریباً برابر با سن جهان در هر نقطه از زمان است.

گاهشمار بیگ بنگ ویرایش ]

مقاله اصلی: گاهشمار بیگ بنگ

مشاهدات حاکی از آن است که جهان حدود 13.8 میلیارد سال پیش آغاز شده است. [30] از آن زمان ، تکامل جهان از سه مرحله عبور کرده است. عالم بسیار اولیه ، که هنوز هم درک چندانی از آن وجود ندارد ، دوم شکافی بود که در آن جهان آنقدر داغ بود که ذرات انرژی بیشتری از آنهایی داشتند که در حال حاضر در شتاب دهنده های ذرات موجود بر روی زمین در دسترس هستند . بنابراین ، در حالی که ویژگی های اساسی این دوره در تئوری بیگ بنگ کار شده است ، جزئیات بیشتر در حدس حدس های تحصیل شده است. به دنبال این ، در جهان اولیه ، تکامل جهان طبق فیزیک شناخته شده انرژی بالا انجام شد. این زمانی است که اولین پروتون ها ، الکترون ها و نوترون ها تشکیل می شوند ، سپس هسته ها و در نهایت اتم ها ایجاد می شوند. با تشکیل هیدروژن خنثی ، پس زمینه مایکروویو کیهانی ساطع می شود. سرانجام ، عصر شکل گیری ساختار آغاز شد ، هنگامی که ماده شروع به جمع شدن به اولین ستاره ها و کوازارها و در نهایت کهکشان ها ، خوشه های کهکشان ها و ابر ابرها شد . آینده جهان هنوز کاملاً مشخص نیست ، اما طبق مدل ΛCDM آن برای همیشه ادامه خواهد یافت.

مناطق مطالعه ویرایش ]

در زیر ، برخی از فعال ترین زمینه های تحقیق در کیهان شناسی ، با ترتیب تقریباً تقسیمی شرح داده شده است. این شامل کلیه کیهان شناسی Big Bang نیست ، که در Timeline of Big Bang ارائه شده است .

جهان بسیار اولیه ویرایش ]

اوایل، جهان داغ به نظر می رسد به خوبی توسط بیگ بنگ از حدود 10 توضیح داد -33 ثانیه بعد، اما چند وجود دارد مشکلات . یکی این است که با استفاده از فیزیک ذرات فعلی ، دلیل قانع کننده ای وجود ندارد تا جهان صاف ، همگن و ایزوتروپیک باشد (به اصل کیهان شناسی مراجعه کنید ) . علاوه بر این ، نظریه های بزرگ و یکپارچه فیزیک ذرات نشان می دهد که باید تک هسته های مغناطیسی در جهان وجود داشته باشد ، که یافت نشده اند. این مشکلات با مدت کوتاهی از تورم کیهانی حل می شود ، که جهان را به سمت صاف سوق می دهد ، ناهمسانگردی ها را صاف می کندو ناهمگونی ها به سطح مشاهده شده ، و به صورت نمایی تک قطبی ها را رقیق می کنند. [31] مدل فیزیکی در پشت تورم کیهانی بسیار ساده است ، اما هنوز توسط فیزیک ذرات تأیید نشده است ، و مشکلات سازگاری با تورم و نظریه میدان کوانتومی وجود دارد . [ مبهم ] برخی کیهان شناسان فکر می کنند که نظریه ریسمان و کیهان شناسی شاخه ها جایگزینی برای تورم ارائه می دهند. [32]

یکی دیگر از مشکلات اساسی کیهان شناسی همان چیزی است که باعث شده جهان دارای ماده بسیار بیشتری از ماده ضد ماده باشد. کیهان شناسان می توانند به طور مشاهده ای استنباط کنند که جهان به مناطقی از ماده و ضد ماده تقسیم نمی شود. اگر آن را، خواهد بود وجود دارد اشعه X و اشعه گاما تولید به عنوان یک نتیجه از نابودی ، اما این مشاهده نمی شود. بنابراین ، برخی از فرآیندهای موجود در جهان اولیه باید مقدار کمی از ماده را نسبت به ماده ضد ماده ایجاد کرده اند و این روند (در حال حاضر درک نشده) baryogenesis نامیده می شود . سه شرط لازم برای باروریوژنز توسط آندری ساخاروف در سال 1967 به دست آمد و نیاز به نقض تقارن فیزیک ذرات دارد ، به نامتقارن CP ، بین ماده و ضد ماده. [33] با این حال ، شتابدهنده ذرات نقض تقارن CP بسیار کوچک را اندازه می گیرند تا عدم تقارن بارون را به خود اختصاص دهند. کیهان شناسان و فیزیکدانان ذرات به دنبال نقض های اضافی تقارن CP در جهان اولیه هستند که ممکن است عدم تقارن بارون را به خود اختصاص دهد. [34]

هم مشکلات باروژنز و هم تورم کیهانی بسیار نزدیک به فیزیک ذرات هستند و حل آنها ممکن است بیشتر از طریق مشاهدات جهان از تئوری و آزمایش انرژی بالا ناشی شود. [ حدس و گمان؟ ]

نظریه بیگ بنگ ویرایش ]

مقاله اصلی: نوکلئوسنتز بیگ بنگ

نوکلئوسنتز بیگ بنگ نظریه شکل گیری عناصر در جهان اولیه است. این زمان به پایان رسید که جهان حدود سه دقیقه عمر داشت و دمای آن پایین تر از آن بود که در آن ممکن است همجوشی هسته ای رخ دهد. نوکلئوسنتز بیگ بنگ دوره کوتاهی داشت که در طی آن می توانست فعالیت کند ، بنابراین فقط عناصر بسیار سبک تولید شدند. با شروع از یون های هیدروژن ( پروتون ) ، آن را به طور عمده دوتریوم ، هلیوم 4 و لیتیوم تولید می کند . سایر عناصر تنها در وفور اثری تولید می شدند. نظریه اساسی نوکلئوسنتز در سال 1948 توسط جورج گامو ، رالف اشر آلفر توسعه یافت، و رابرت هرمان . [35] سالها به عنوان کاوشگر فیزیک در زمان بیگ بنگ مورد استفاده قرار می گرفت ، زیرا تئوری هسته هسته بزرگ انفجار فراوانی عناصر نوری اولیه را با ویژگیهای جهان اولیه پیوند می دهد. [22] به طور خاص می توان از آن برای تست اصل هم ارزی ، [36] برای بررسی ماده تاریک و آزمایش فیزیک نوترینو استفاده کرد . [37] برخی از کیهان شناسان پیشنهاد کرده اند که هسته هسته بیگ بنگ نشان می دهد که یک نوع چهارم "استریل" نوترینو وجود دارد. [38]

مدل استاندارد کیهان شناسی بیگ بنگ ویرایش ]

مدل ΛCDM ( ماده تاریک سرد لامبدا ) یا مدل لامبدا-CDM پارامتری از مدل کیهان شناسی Big Bang است که در آن جهان شامل یک ثابت کیهان شناسی است که توسط لامبدا ( یونانی Λ ) مشخص شده است ، همراه با انرژی تاریک و ماده تاریک سرد (خلاصه CDM ) در اغلب موارد، به عنوان مراجعه کننده مدل استاندارد از انفجار بزرگ کیهان شناسی است. [39] [40]

پس زمینه مایکروویو کیهانی ویرایش ]

مقاله اصلی: پس زمینه مایکروویو کیهانی

مدارک و شواهد از امواج گرانشی در جهان نوزاد ممکن است توسط بررسی میکروسکوپی کشف شده است هواپیما فاصله کانونی از BICEP2 تلسکوپ رادیویی . [9] [10] [11] [41]

پس زمینه مایکروویو کیهانی پرتویی است که از جدا شدن پس از دوره نوترکیب هنگام اتم های اتمی خنثی برای اولین بار باقی مانده است. در این مرحله ، تشعشع تولید شده در بیگ بنگ پراکندگی تامسون را از یونهای بارشی متوقف کرد . تشعشع ، برای اولین بار در سال 1965 توسط آرنو پنزیاس و رابرت وودرو ویلسون مشاهده شد ، طیف کاملی از بدن حرارتی دارد . امروزه دمای آن 2.7 کلوین است و در یک قسمت در 10 5 ایزوتروپیک است . نظریه آشفتگی کیهانیکه توصیف تکامل ناهمگونی های جزئی در جهان اولیه است ، به کیهان شناسان اجازه داده است تا طیف توان زاویه ای اشعه را دقیقاً محاسبه کنند و با آزمایش های ماهواره ای اخیر ( COBE و WMAP ) [42] و بسیاری از زمین و بالون اندازه گیری شده است. آزمایشات مبتنی بر پایه (مانند سطح تداخل سنج مقیاس زاویه ای ، تصویر زمینه پس زمینه کیهانی و بومرنگ ). [43] یکی از اهداف این تلاش ها اندازه گیری پارامترهای اساسی مدل لامبدا-CDM استبا افزایش دقت و همچنین تست پیش بینی های مدل Big Bang و جستجوی فیزیک جدید. به عنوان مثال ، نتایج اندازه گیری های انجام شده توسط WMAP ، محدودیت هایی را بر روی توده های نوترینو قرار داده است. [44]

آزمایش های جدیدتر ، مانند QUIET و تلسکوپ کیهان شناسی Atacama ، در تلاشند تا قطبش پس زمینه مایکروویو کیهانی را اندازه گیری کنند . [45] انتظار می رود این اندازه گیری ها تأیید بیشتر نظریه و همچنین اطلاعاتی در مورد تورم کیهانی و به اصطلاح ناهمسانگردی های ثانویه ، [46] مانند اثر Sunyaev-Zel'dovich و اثر Sachs-Wolfe را ارائه دهند . ناشی از تعامل بین کهکشان ها و خوشه ها با پس زمینه مایکروویو کیهانی. [47] [48]

در 17 مارس 2014 ، ستاره شناسان همکاری BICEP2 از آشکارسازی قطبش حالت B از CMB خبر دادند که به عنوان شواهدی از امواج گرانشی ابتدایی محسوب می شوند که با نظریه تورم پیش بینی می شوند در اولین مرحله از Big Bang رخ می دهد . [9] [10] [11] [41] با این حال ، در اواخر همان سال ، همکاری پلانک اندازه گیری دقیق تری از گرد و غبار کیهانی را ارائه داد ، نتیجه گیری کرد که سیگنال حالت B از گرد و غبار همان استحکامی است که از BICEP2 گزارش شده است. [49] [50]در 30 ژانویه 2015 ، تجزیه و تحلیل مشترک از داده های BICEP2 و Planck منتشر شد و آژانس فضایی اروپا اعلام کرد که این سیگنال را می توان به طور کامل به گرد و غبار بین ستاره ای در کهکشان راه شیری نسبت داد. [51]

شکل گیری و تکامل ساختار در مقیاس بزرگ ویرایش ]

مقالات اصلی: ساختار در مقیاس بزرگ کیهان ، شکل گیری ساختار و شکل گیری و تکامل کهکشان

دانستن شکل گیری و تکامل بزرگترین و نخستین سازه ها (یعنی کوازارها ، کهکشان ها ، خوشه ها و ابر ابرها ) یکی از بزرگترین تلاش ها در کیهان شناسی است. کیهان شناسان الگویی از ساختار ساختار سلسله مراتبی را مطالعه می کنند که در آن ساختارها از پایین به بالا تشکیل می شوند ، و در ابتدا اشیاء کوچکتر تشکیل می شوند ، در حالی که بزرگترین اشیاء مانند ابر ابرها هنوز در حال جمع آوری هستند. [52] یکی از راههای مطالعه ساختار در جهان ، بررسی کهکشانهای قابل مشاهده ، به منظور ساختن یک تصویر سه بعدی از کهکشانها در جهان و اندازه گیری طیف قدرت ماده است . این رویکرد بررسی آسمان دیجیتال Sloan استو 2dF Galaxy Redshift Survey . [53] [54]

ابزار دیگر برای درک شکل گیری ساختار ، شبیه سازی هاست که کیهان شناسان از آن برای بررسی تجمع گرانشی ماده در جهان استفاده می کنند ، زیرا این گروه ها به رشته ها ، ابرخودروها و حفره ها می چسبد . بیشتر شبیه سازی ها فقط شامل ماده تاریک سرد غیر باریونی هستند ، که برای درک جهان در بزرگترین مقیاس کافی است ، زیرا ماده تاریک بسیار بیشتری در جهان وجود دارد تا ماده بارانی. شبیه سازی های پیشرفته تر باریون ها را شروع کرده و شکل گیری کهکشان های فردی را مطالعه می کنند. کیهان شناسان این شبیه سازی ها را مورد بررسی قرار می دهند تا ببینند که آیا آنها با بررسی های کهکشان موافق هستند و هرگونه اختلاف را درک می کنند. [55]

دیگر، مشاهدات مکمل برای اندازه گیری توزیع ماده در جهان دور و به پروب یونیزاسیون سازی مجدد عبارتند از:

  • جنگل لیمن-آلفا ، که اجازه می دهد تا کیهان شناسان برای اندازه گیری توزیع گاز هیدروژن اتمی خنثی در جهان اولیه، با اندازه گیری جذب نور از اختروش های دوردست توسط گاز. [56]
  • خط جذب 21 سانتی متر هیدروژن اتمی خنثی نیز آزمایش حساسی از کیهان شناسی را ارائه می دهد. [57]
  • لنز ضعیف ، اعوجاج یک تصویر از راه دور توسط لنز گرانشی به دلیل ماده تاریک. [58]

اینها به کیهان شناسان کمک می کند تا این مسئله را بپرسند که چه زمانی و چگونه ساختار در جهان شکل گرفته است.

ماده تاریک ویرایش ]

مقاله اصلی: ماده تاریک

شواهد حاصل از نوکلئوسنتز بیگ بنگ ، زمینه مایکروویو کیهانی ، شکل گیری ساختار و منحنی چرخش کهکشان نشان می دهد که حدود 23٪ از جرم جهان از ماده تاریک غیر باریونی تشکیل شده است ، در حالی که تنها 4٪ از مواد باریونی قابل مشاهده است . اثر گرانشی ماده تاریک به خوبی درک شده است ، همانطور که مانند یک مایع سرد و غیر تابشی رفتار می کند که حفره های اطراف کهکشان ها را تشکیل می دهد. ماده تاریک هرگز در آزمایشگاه تشخیص داده نشده است و ماهیت فیزیک ذرات ماده تاریک کاملاً ناشناخته است. بدون محدودیت مشاهده ، تعدادی از نامزدها ، مانند یک ذره فوق متقارن با ثبات ، aتعامل ضعیف ذرات سنگین ، یک ذره جرم گرانشی تعامل ، یک axion ، و یک شی هاله فشرده عظیم . گزینه های دیگر برای فرضیه ماده تاریک شامل تغییر وزن در شتاب های کوچک ( MOND ) یا تأثیر کیهان شناسی شاخه ها است . [59]

انرژی تاریک ویرایش ]

مقاله اصلی: انرژی تاریک

اگر جهان صاف باشد ، باید یک مؤلفه اضافی نیز تشکیل شود که 73٪ (علاوه بر 23٪ ماده تاریک و 4٪ بارون) چگالی انرژی جهان را تشکیل می دهد. به این انرژی تاریک گفته می شود. برای اینکه در هسته هسته Big Bang و زمینه مایکروویو کیهانی تداخل نداشته باشید ، نباید در هاله هایی مانند بارون و ماده تاریک جمع شود. شواهد مشاهده ای قوی برای انرژی تاریک وجود دارد ، زیرا چگالی انرژی کل جهان از طریق محدودیت های بر مسطح بودن جهان شناخته می شود ، اما میزان ماده خوشه بندی کاملاً اندازه گیری می شود ، و بسیار کمتر از این است. مورد انرژی تاریک در سال 1999 تقویت شد ، هنگامی که اندازه گیری ها نشان داد که گسترش جهان به تدریج سرعت می یابد. [60]

جدا از چگالی و خواص خوشه بندی آن ، چیزی در مورد انرژی تاریک مشخص نیست. نظریه میدان کوانتومی ، ثابت کیهان شناسی (CC) را تقریباً شبیه به انرژی تاریک پیش بینی می کند ، اما 120 مرتبه بزرگتر از آنچه مشاهده شده است. [61] استیون وینبرگ و تعدادی از نظریه پردازان رشته (نگاه کنید به چشم انداز رشته ) از اصل انسانی ضعیف استفاده کرده اند.": به همین دلیل است که فیزیکدانان جهان را با چنین ثابت کیهان شناسی کوچک مشاهده می کنند این است که هیچ فیزیکدان (یا هیچ زندگی) نمی تواند در یک جهان با ثابت کیهان شناسی بزرگتر وجود داشته باشد. بسیاری از کیهان شناسان این را یک توضیحات ناخوشایند می دانند: شاید به این دلیل که اگرچه اصل انسان شناسی ضعیف کاملاً مشهود است (با توجه به اینکه ناظران زنده وجود دارند ، باید حداقل یک عالم با ثابت کیهانی وجود داشته باشد که امکان وجود حیات را فراهم کند) سعی در توضیح آن نمی کند. متن آن جهان [62] برای مثال ، اصل انسان شناسی ضعیف به تنهایی تفاوت قائل نمی شود:

  • فقط یک جهان وجود خواهد داشت و یک اصل اساسی وجود دارد که CC را به مقداری که مشاهده می کنیم محدود می کند.
  • فقط یک جهان وجود خواهد داشت و اگرچه هیچ اصل اساسی برای رفع CC وجود ندارد ، ما خوش شانس شدیم.
  • تعداد زیادی از جهان (به طور همزمان یا سریال) با طیف وسیعی از مقادیر CC وجود دارد ، و البته مال ما یکی از موارد پشتیبانی کننده از زندگی است.

دیگر توضیح احتمالی برای انرژی تاریک شامل اصل [63] و یا اصلاح گرانش در بزرگترین مقیاس. [64] تأثیر بر کیهان شناسی انرژی تاریکی که این مدل ها توصیف می کنند ، توسط معادله انرژی تاریک حالت ارائه شده است ، که بسته به تئوری متفاوت است. ماهیت انرژی تاریک یکی از چالش برانگیزترین مشکلات در کیهان شناسی است.

درک بهتر انرژی تاریک احتمالاً مشکل سرنوشت نهایی جهان را برطرف خواهد کرد. در عصر کیهان شناسی کنونی ، شتاب گسترش به دلیل انرژی تاریک مانع از شکل گیری ساختارهای بزرگتر از ابر ابرها می شود. مشخص نیست که آیا این شتاب به طور نامحدود ادامه خواهد یافت ، چه بسا حتی تا رسیدن به یک موج بزرگ افزایش یابد ، یا اینکه آیا در نهایت معکوس خواهد شد ، منجر به یخ بزرگی خواهد شد یا سناریوی دیگری را دنبال می کنید. [65]

 

امواج گرانشی ویرایش ]

امواج گرانشی ریز موج ها در می انحنای از فضازمان است که قلمه زدن به عنوان امواج با سرعت نور، تولید شده در فعل و انفعالات گرانشی خاصی است که به بیرون انتشار از منبع خود را. نجوم موج گرانشی شاخه ای در حال ظهور از نجوم مشاهده ای است که هدف از آن استفاده از امواج گرانشی برای جمع آوری داده های مشاهده ای در مورد منابع امواج گرانشی قابل ردیابی مانند سیستم های ستاره دودویی است که از کوتوله های سفید ، ستاره های نوترونی و سیاهچاله ها تشکیل شده است . و رویدادهایی مانند ابرنواخترها و شکل گیری جهان اولیهاندکی پس از بیگ بنگ . [66]

در سال 2016، لیگو همکاری های علمی و برج سنبله تیم همکاری اعلام کرد که آنها ساخته شده بود اولین مشاهده امواج گرانشی ، نشان از منشاء جفت از ادغام سیاه چاله با استفاده از آشکارسازهای پیشرفته لیگو. [67] [68] [69] در 15 ژوئن 2016 ، دومین تشخیص امواج گرانشی از سیاه چاله های همزن اعلام شد. [70] علاوه بر LIGO ، بسیاری از رصدخانه های موج گرانشی (آشکارسازها) در دست ساخت هستند. [71]

سایر زمینه های تحقیق ویرایش ]

کیهان شناسان همچنین مطالعه می کنند:

همچنین مشاهده کنید ویرایش ]

منابع 

منبع

https://en.wikipedia.org/wiki/Physical_cosmology

کیهان شناسی جسمی

 

بخشی از یک سری در
کیهان شناسی جسمی
تصویر کامل آسمان برگرفته از داده های WMAP نه سال است

جهان اولیه[نمایش]

گسترش  · آینده[نمایش]

اجزاء  · ساختار[نمایش]

آزمایش[نمایش]

[نمایش]

تاریخچه موضوع[نمایش]

کیهان شناسی فیزیکی شاخه ای از کیهان شناسی است که به بررسی ساختارها و پویایی های بزرگترین مقیاس جهان و سؤالات اساسی در مورد منشأ ، ساختار ، تکامل و سرنوشت نهایی مربوط می شود. [1] کیهان شناسی به عنوان یک علم سرچشمه با اصل Copernican است ، که دلالت بر این دارد که اجسام آسمانی از قوانین بدنی یکسان با آنهایی که در روی زمین هستند پیروی می کنند و مکانیک نیوتنی ، که برای اولین بار اجازه درک این قوانین فیزیکی را می داد. کیهانشناسی فیزیکی، آن را به عنوان در حال حاضر درک، با توسعه در سال 1915 از آغاز آلبرت انیشتین S 'تئوری عمومی نسبیت ، به دنبال اکتشافات بزرگ مشاهداتی در دهه 1920: اول ، ادوین هابل کشف کرد که جهان تعداد زیادی از کهکشان های خارجی فراتر از کهکشان راه شیری را شامل می شود . سپس ، کار Vesto Slipher و دیگران نشان داد که جهان درحال گسترش است . این پیشرفت ها باعث می شود که در مورد منشاء جهان گمانه زنی شود و تأسیس تئوری بیگ بنگ ، توسط ژرژ لمیتر ، به عنوان الگوی پیشرو کیهان شناسی. برخی از محققان هنوز تعداد کمی از کیهان شناسی های جایگزین را طرفداری می کنند . [2] با این حال ، بیشتر کیهان شناسان قبول دارند که نظریه بیگ بنگ به بهترین وجه مشاهدات را توضیح می دهد.

پیشرفت های چشمگیر در کیهان شناسی مشاهده از دهه 1990 ، از جمله زمینه مایکروویو کیهانی ، بررسی ابرنواخترهای دوردست و بررسیهای تغییر رنگ قرمز کهکشان ، منجر به ایجاد یک مدل استاندارد از کیهان شناسی شده است . این مدل به جهان نیاز دارد تا حاوی مقادیر زیادی از ماده تاریک و انرژی تاریک باشد که در حال حاضر ماهیت آن به خوبی درک نشده است ، اما این مدل پیش بینی های مفصلی را ارائه می دهد که با بسیاری از مشاهدات متنوع مطابقت دارد. [3]

کیهان شناسی به شدت به کار بسیاری از مناطق مختلف تحقیق در فیزیک نظری و کاربردی توجه دارد . مناطق مربوط به کیهان شناسی شامل آزمایش های فیزیک ذرات و تئوری ، اخترفیزیک نظری و مشاهده ای ، نسبیت عام ، مکانیک کوانتومی و فیزیک پلاسما است .

 

فهرست

تاریخچه موضوع ویرایش ]

جدول زمانی طبیعت

این جعبه: 

-13 -

-

-12 -

-

-11 -

-

-10 -

-

-9 -

-

-8 -

-

-7 -

-

-6 -

-

-5 -

-

-4 -

-

-3 -

-

-2 -

-

-1 -

-

0 -

دوباره سازی


دوران حاکم بر ماده

گسترش شتاب

اب

زندگی تک سلولی

فتوسنتز


زندگی چند سلولی

مهره داران

سال های تاریک

جهان ( 80/13 − )

اولین ستاره ها

قدیمی ترین کهکشان

اولین اختروش / SBH

امگا سنتوری

آندرومدا کهکشان

مارپیچ های راه شیری

آلفا سنتوری

زمین / منظومه شمسی

اولین زندگی

اکسیژن اولیه

اکسیژن جوی

تولید مثل جنسی

اولین حیوانات / گیاهان

انفجار کامبری

قدیمی ترین پستانداران

اولین میمون ها

L
i
f
e

قابل کلیک

میلیارد سال پیش )


تصویر بالا شامل پیوندهای قابل کلیک است

همچنین به: جدول زمانی انسان و جدول زمانی زندگی مراجعه کنید .)

همچنین ببینید: جدول زمانی کیهان شناسی و لیست کیهان شناسان

کیهان شناسی مدرن در طول مسیرهای پشت سر هم نظریه و مشاهده توسعه یافته است. در سال 1916 ، آلبرت انیشتین نظریه خود را در مورد نسبیت عام منتشر کرد ، که توصیف یکپارچه ای از گرانش به عنوان یک ویژگی هندسی فضا و زمان ارائه می داد. [4] در آن زمان ، انیشتین به یک جهان ایستا اعتقاد داشت ، اما فهمید که فرمول اولیه او از این تئوری اجازه آن را نمی دهد. [5] به این دلیل است که توده های توزیع شده در سراسر جهان به صورت گرانشی جذب می شوند و به مرور زمان به سمت یکدیگر حرکت می کنند. [6]با این حال ، او فهمید که معادلات وی اجازه ایجاد یک اصطلاح ثابت را می دهد که می تواند نیروی جذابیت گرانش را در مقیاس کیهانی خنثی کند. انیشتین اولین مقاله خود را در مورد کیهان شناسی نسبی گرایانه در سال 1917 منتشر کرد ، که در آن وی این ثابت کیهان شناسی را به معادلات میدانی خود اضافه کرد تا آنها را مجبور کند از یک جهان استاتیک الگو بگیرند. [7] مدل انیشتین یک جهان استاتیک را توصیف می کند. فضای محدود و محدود نیست (مشابه سطح کره ، که دارای محدوده محدود و بدون حاشیه است). با این حال ، این مدل به اصطلاح انیشتین برای آشفتگی های ناپایدار ناپایدار است - سرانجام شروع به گسترش یا انقباض می کند. [5]بعداً فهمید که مدل انیشتین فقط یکی از مجموعه های بزرگتر از امکانات است که همه با نسبیت عام و اصل کیهان شناسی سازگار است. راه حلهای کیهان شناختی نسبیت عام توسط الکساندر فریدمن در اوایل دهه 1920 یافت. [8] معادلات وی عالم Friedmann-Lemaître-Robertson-Walker را توصیف می کند ، که ممکن است گسترش یابد یا منقبض شود و هندسه آن ممکن است باز ، مسطح یا بسته باشد.

تاریخ جهان : امواج گرانشی فرض می شوند که ناشی از تورم کیهانی ، انبساط سریعتر از نور ، درست بعد از انفجار بزرگ است [9] [10] [11]

در 1910s، وستو اسلیفر (و بعد از کارل ویلهلم Wirtz ) تفسیر انتقال به قرمز از سحابی های مارپیچی به عنوان یک شیفت داپلر که نشان داد که آنها از زمین عقب شد. [12] [13] اما تعیین فاصله بین اشیاء نجومی دشوار است. یک راه این است که اندازه فیزیکی یک جسم را با اندازه زاویه ای آن مقایسه کنید ، اما برای انجام این کار باید اندازه فیزیکی فرض شود. روش دیگر اندازه گیری میزان روشنایی یک شی و فرض درخشندگی ذاتی است که از آن فاصله می توان با استفاده از قانون مربع معکوس تعیین کرد .. به دلیل دشواری در استفاده از این روشها ، آنها نفهمیدند که سحابی ها واقعاً کهکشان هایی هستند که در خارج از راه شیری خود ما هستند و نه در مورد پیامدهای کیهان شناسی حدس می زنند. در سال 1927 ، کشیش کاتولیک رومی بلژیک ، ژرژ لمائرت به طور مستقل معادلات فریدمن-لماجر - روبرتسون-واکر را استخراج کرد و بر اساس رکود سحابی های مارپیچی پیشنهاد کرد که جهان با "انفجار" یک " اتم مقدماتی " آغاز شد . 14] - که بعداً آن را مهبانگ نامید . در سال 1929 ، ادوین هابل یک مبنای مشاهده ای برای نظریه Lemaître فراهم کرد. هابل نشان داد که سحابی های مارپیچی با تعیین مسافت های خود با استفاده از اندازه گیری میزان درخشش ستاره های متغیر Cepheid کهکشان بودند . او رابطه ای بین تغییر شکل مجدد یک کهکشان و فاصله آن را کشف کرد. وی این را به عنوان شواهدی تعبیر كرد كه كهكشانها از هر جهت با سرعت متناسب با فاصله خود از زمین در حال برگشت هستند. [15] این واقعیت اکنون به عنوان قانون هابل شناخته شده است ، اگرچه عامل عددی که هابل در مورد سرعت و روند مغلوب مربوط به سرعت مغلطه مشاهده کرد ، به دلیل عدم آگاهی از انواع متغیرهای سفیید ، توسط یک عدد ده خاموش بود.

با توجه به اصل کیهان شناختی ، قانون هابل پیشنهاد کرد که جهان درحال گسترش است. دو توضیح اصلی برای گسترش پیشنهاد شد. یکی از نظریه های Big Bang Lemaître بود که توسط جورج گامو حمایت و توسعه یافت. توضیح دیگر فرد هویل را حالت پایدار مدل که در آن ماده جدیدی است که به عنوان کهکشان حرکت به دور از یکدیگر. در این مدل ، جهان در هر مقطع زمانی تقریباً یکسان است. [16] [17]

برای چند سال ، پشتیبانی از این تئوری ها به طور مساوی تقسیم شد. با این حال ، شواهد مشاهده ای شروع به حمایت از این ایده کردند که جهان از یک حالت متراکم و داغ تکامل یافته است. کشف پس زمینه مایکروویو کیهانی در سال 1965 به حمایت جدی از مدل بیگ بنگ [17] پرداخت و از آنجا که اندازه گیری دقیق پس زمینه مایکروویو کیهانی توسط کاوشگر زمینه کیهانی در اوایل دهه 1990 ، تعداد کمی از کیهان شناسان به طور جدی نظریه های دیگری را ارائه داده اند منشأ و تکامل کیهان. یکی از پیامدهای این امر این است که در نسبیت عادی استاندارد ، جهان با یکتایی شروع می شود ، همانطور که راجر پنروز و استفان هاوکینگ در دهه 1960 نشان دادند. [18]

یک دیدگاه جایگزین برای گسترش مدل بیگ بنگ ، نشان می دهد که جهان هیچ آغاز یا تکینگی نداشته و سن جهان بی نهایت است ، ارائه شده است. [19] [20] [21]

منبع

https://en.wikipedia.org/wiki/Physical_cosmology

مدل سه توروس جهان



مدل طردل از جهان است که شباهت سطحی و ظاهری به نظریه شرح داده شده در این مقاله است.

سه تیوب مدل است مدل کیهانی در سال 1984 توسط پیشنهاد الکسی استاروبینسکی و یاکوف زلدوویچ در موسسه لاندو در مسکو. [1] این تئوری شکل جهان (توپولوژی) را به عنوان یک غوره سه بعدی توصیف می کند .

شکل جهان ویرایش ]

مقالات اصلی: شکل جهان و پروژه Illustris

زمینه کیهانی (CMB) توسط کشف شد آزمایشگاههای بل در سال 1964. بزرگ درک از تابش زمینه کیهانی جهان را درک بیشتری از توپولوژی جهان ارائه شده است. [ توضیح بیشتر مورد نیاز ] به منظور درک این نتایج CMB، ناسا توسعه دو ماهواره اکتشافی، پشتیبانی کاوشگر زمینه ی کیهانی (COBE) در سال 1989 [ روشن مورد نیاز ] و کاوشگر ناهمسانگردی ریزموجی ویلکینسون (WMAP) در سال 2001. [ روشن مورد نیاز ]

منبع

https://en.wikipedia.org/wiki/Three-torus_model_of_the_universe

شکل جهان

بخشی از یک سری در
کیهان شناسی جسمی
تصویر کامل آسمان برگرفته از داده های WMAP نه سال است

جهان اولیه[نمایش]

گسترش  · آینده[نمایش]

اجزاء  · ساختار[پنهان شدن]

اجزاء
ساختار

آزمایش[نمایش]

[نمایش]

تاریخچه موضوع[نمایش]

شکل جهان ، در کیهان شناسی فیزیکی ، است محلی و هندسه جهانی از جهان . ویژگی های محلی هندسه جهان در درجه اول توسط انحنای آن توصیف می شود ، در حالی که توپولوژی جهان ویژگی های کلی جهانی شکل آن را به عنوان یک شی مداوم توصیف می کند. انحنای مکانی مربوط به نسبیت عام است ، و توضیح می دهد که چگونه فاصله زمانی توسط انبوه و انرژی منحنی و خم می شود ، در حالی که توپولوژی فضایی را نمی توان از انحنای آن مشخص کرد. فضاهای غیر قابل تشخیص محلی با توپولوژی های مختلف از نظر ریاضی وجود دارد. [1]

کیهان شناسان بین جهان مشاهده شده و کل جهان تمایز قائل هستند ، که بخش اول بخش کروی از دومی است که در اصل با مشاهدات نجومی قابل دسترسی است. با فرض اصل کیهان شناختی ، جهان قابل مشاهده برای همه نقاط برتری معاصر مشابه است ، که به کیهان شناسان این امکان را می دهد که درباره کیهان شناسان درباره خصوصیات کل جهان تنها اطلاعات موجود در جهان قابل مشاهده خود بحث کنند.

شکل کل جهان را می توان با سه ویژگی توصیف کرد: [2]

  1. محدود یا نامتناهی است
  2. تخت ( انحنای صفر ) ، باز (انحنای منفی) یا بسته (انحنای مثبت)
  3. اتصال ، نحوه تشکیل جهان ، یعنی فضای ساده متصل شده یا چند برابر شده است.

بین این خصوصیات اتصالات منطقی خاصی وجود دارد. به عنوان مثال ، جهان با انحنای مثبت لزوما محدود است. [3] اگرچه معمولاً در ادبیات فرض بر این است که یک جهان مسطح یا منفی منحنی بی نهایت است ، اما اگر توپولوژی یک چیز مهم نیست بی اهمیت نیست: برای مثال ، یک سه توروس مسطح اما محدود است. [3]

شکل دقیق هنوز هم در کیهان شناسی فیزیکی مورد بحث است ، اما داده های تجربی از منابع مختلف مستقل ( WMAP ، BOOMERanG و Planck ) به عنوان مثال تأیید می کنند که جهان مسطح است و تنها حاشیه 0.4 درصد خطا دارد. [4] [5] [6] نظریه پردازان در تلاشند تا یک الگوی ریاضی رسمی از شکل جهان را بسازند. به طور رسمی ، این یک مدل 3 مانیفولد است که مربوط به بخش مکانی (در مختصات متحرک ) از زمان فضایی 4 بعدی جهان است. مدلی که بیشتر نظریه پردازان در حال حاضر از آن استفاده می کنند Friedmann – Lemaître – Robertson – Walker است(FLRW) مدل. استدلال مطرح شده است که داده های مشاهده به بهترین وجه منطبق با این نتیجه هستند که شکل جهان جهانی نامتناهی و مسطح است ، [7] اما داده ها با دیگر اشکال ممکن ، مانند به اصطلاح فضای dodecahedral Poincaré همخوانی دارند . 8] [9] و فضای سوکولوف-استاروبینسکی (بخشی از مدل نیم فضای فوقانی فضای چربی با شبکه مشبک 2 بعدی). [10]

 

فهرست

شکل جهان قابل مشاهده ویرایش ]

مقاله اصلی: جهان قابل مشاهده

همچنین مشاهده کنید: اقدامات از راه دور (کیهان شناسی)

همانطور که در مقدمه بیان شد ، دو جنبه قابل بررسی است:

  1. هندسه محلی آن ، که عمدتا مربوط به انحنای جهان ، به ویژه جهان قابل مشاهده است ، و
  2. هندسه جهانی آن ، که مربوط به توپولوژی جهان به عنوان یک کل است.

جهان قابل مشاهده می توان به عنوان یک کره که به سمت خارج گسترش از هر نقطه مشاهده برای 46500000000 سال نوری، رفتن دورتر در زمان و بیشتر فکر انتقال سرخ در فاصله بسیار دور به دور یکی به نظر می رسد. در حالت ایده آل ، می توان همه راه را به Big Bang نگاه کرد . با این حال ، در عمل ، دورترین فاصله ممکن است با استفاده از نور به نظر برسد و تابش الکترومغناطیسی دیگر ، پس زمینه مایکروویو کیهانی (CMB) است ، مانند گذشته های مات. تحقیقات تجربی نشان می دهد که جهان مشاهده بسیار نزدیک به ایزوتروپیک و همگن است .

اگر عالم قابل مشاهده کل عالم را در بر می گیرد ، ممکن است بتوانیم با مشاهده ، ساختار کل جهان را تعیین کنیم. با این حال ، اگر جهان قابل مشاهده از کل جهان کوچکتر باشد ، مشاهدات ما فقط به بخشی از کل محدود خواهد شد و ممکن است ما نتوانیم هندسه جهانی آن را از طریق اندازه گیری مشخص کنیم. از آزمایشها می توان مدلهای مختلف ریاضی از هندسه جهانی کل جهان را ساخت ، که همگی مطابق با داده های مشاهده فعلی هستند. بنابراین در حال حاضر مشخص نیست که آیا جهان مشاهده با جهان جهانی یکسان است یا در عوض بسیاری از مرتبه های قدر کوچکتر هستند. جهان ممکن است در بعضی ابعاد کوچک باشد و در بعضی دیگر (مشابه آن با یک مکعب) نیستدر ابعاد طول بیشتر از ابعاد عرض و عمق است). برای بررسی اینکه آیا یک مدل ریاضی معین ، جهان را به طور دقیق توصیف می کند ، دانشمندان به دنبال پیامدهای جدید این مدل هستند - پدیده هایی در جهان چیست که ما هنوز آنها را مشاهده نکرده ایم ، اما اگر این مدل صحیح باشد باید وجود داشته باشد - و آنها آزمایش هایی را برای آزمایش طراحی می کنند. خواه آن پدیده ها رخ دهند یا نه. به عنوان مثال ، اگر جهان یک حلقه بسته کوچک باشد ، انتظار می رود چندین تصویر از یک شی را در آسمان مشاهده کند ، گرچه لزوماً تصاویر در همان سن نیستند.

کیهان شناسان بطور معمول با یک قطعه فضایی مانند فضای مختصر به نام مختصات دوست داشتنی کار می کنند ، وجود یک مجموعه ترجیحی که در کیهان شناسی جسمی امروزی امکان پذیر است و به طور گسترده ای پذیرفته شده است. بخش فاصله زمانی فضایی که می توان مشاهده کرد مخروط نوری عقب (همه نقاط درون افق نور کیهانی ، با توجه به زمان رسیدن به یک مشاهده گر معین) می باشد ، در حالی که از اصطلاح مربوط به حجم هابل می توان برای توصیف یا مخروط نوری گذشته یا فضای خنک کننده استفاده کرد. تا سطح آخرین پراکندگی سخن گفتن از "شکل جهان (در یک مقطع زمانی)" از نظر نسبیت خاص تنها از نظر هستی شناسانه ساده است : به دلیلنسبیت هم زمان بودن ما نمی توانیم از نقاط مختلف فضا به عنوان "در همان نقطه در زمان" صحبت کنیم و نه ، بنابراین ، از "شکل جهان در یک نقطه از زمان". با این حال ، مختصات دلپذیر (اگر به خوبی تعریف شده باشند) با استفاده از زمان از Big Bang (اندازه گیری در مرجع CMB) به عنوان یک زمان جهانی برجسته ، یک حس دقیق را برای کسانی فراهم می کنند.

انحنای جهان ویرایش ]

مقاله اصلی: انحنای فضای

انحنای یک مقدار توصیف چگونه هندسه فضا در سطح محلی از یکی از متفاوت است فضای هموار و تخت . انحنای هر فضای ایزوتروپی محلی (و از این رو یک جهان به صورت محلی ایزوتروپی) در یکی از سه مورد زیر قرار می گیرد:

  1. انحنای صفر (صاف)؛ زاویه های مثلث رسم شده تا 180 درجه می افزاید و قضیه Pythagorean در آن نگه می دارد. چنین فضای 3 بعدی به صورت محلی توسط فضای Euclidean 3 مدل سازی شده است .
  2. انحنای مثبت؛ زاویه های مثلث کشیده شده بیش از 180 درجه اضافه می کنند. چنین فضای 3 بعدی به صورت محلی توسط منطقه ای از 3 کره 3 مدل سازی شده است .
  3. انحنای منفی؛ زاویه های مثلث کشیده شده تا کمتر از 180 درجه اضافه می شوند. چنین فضای 3 بعدی به صورت محلی توسط یک منطقه از یک مدل فضای هذلولی 3 .

هندسه های منحنی در حوزه هندسه غیر اقلیدسی قرار دارند . نمونه ای از فضای خمیده مثبت می تواند سطح کره ای مانند زمین باشد. مثلثی که از استوا به قطب کشیده می شود حداقل دو زاویه برابر 90 درجه دارد ، که باعث می شود جمع 3 زاویه از 180 درجه بیشتر شود. نمونه ای از یک سطح منحنی منفی شکل می تواند شکل زین یا گذر کوه باشد. مثلثی که روی سطح زین کشیده شده است ، تعداد زاویه هایی خواهد داشت که کمتر از 180 درجه است.

هندسه محلی از جهان است که آیا تعیین چگالی پارامتر Ω بیشتر از، کمتر از است، و یا به 1. برابر
از بالا به پایین: یک جهان کروی با Ω> 1 ، یک جهان هذلولی با Ω <1 و تخت جهان با Ω = 1 . این تصویر از سطوح دو بعدی صرفاً آنالوگهایی که به راحتی قابل مشاهده است با ساختار 3 بعدی فضای (محلی) قابل مشاهده است.

نسبیت عام توضیح می دهد که جرم و انرژی انحنای فضا را خم می کند و برای تعیین اینکه انحنای جهان با استفاده از مقداری به نام پارامتر چگالی ، که با امگا ( Ω ) نشان داده شده است ، تعیین می شود. پارامتر چگالی میانگین چگالی جهان است که بر اساس چگالی انرژی بحرانی تقسیم می شود ، یعنی انرژی جرم مورد نیاز برای یک جهان صاف است. راه دیگری بگذار ،

  • اگر Ω = 1 ، جهان مسطح است
  • اگر Ω> 1 ، انحنای مثبت وجود دارد
  • اگر Ω <1 انحنای منفی وجود دارد

برای تعیین انحنای دو روش می توان این Ω را به صورت تجربی محاسبه کرد . یکی این است که شمارش تمام انرژی جرم در جهان و گرفتن چگالی متوسط ​​آن و سپس تقسیم آن به طور متوسط ​​با چگالی انرژی بحرانی. داده های مربوط به مایکروویو ویلکینسون ناهمسانگردی پروب (WMAP) و همچنین فضاپیمای پلانک برای سه ماده تشکیل دهنده کل انرژی جرم در جهان مقادیر می دهد - جرم طبیعی ( ماده باریونی و ماده تاریک ) ، ذرات نسبیتی ( فوتون و نوترینو ) و انرژی تاریک یا ثابت کیهان شناسی : [11] [12]

جرم Ω 0.018 ≈ 0.315

نسبیت گرایانه Ω 9.24 × 10 − 5

Ω Λ ≈ 0.6817 ± 0.0018

Ω کل = Ω توده ای + Ω نسبیت گرایانه + Ω Λ = 0.02 00 1.00

ارزش واقعی برای ارزش چگالی بحرانی به عنوان ρ اندازه گیری انتقادی = 9.47 × 10 -27 کیلوگرم بر متر مربع -3 . از این مقادیر ، در خلال خطای آزمایشی ، جهان مسطح به نظر می رسد.

روش دیگر برای اندازه گیری Ω ، انجام این کار از لحاظ هندسی با اندازه گیری یک زاویه در سراسر جهان قابل مشاهده است. ما می توانیم این کار را با استفاده از CMB و اندازه گیری طیف توان و ناهمسانگردی دما انجام دهیم. برای یک شهود می توان تصور کرد که یک ابر گازی که به دلیل بزرگ بودن در تعادل حرارتی قرار ندارد ، پیدا کند که سرعت نور نتواند اطلاعات حرارتی را پخش کند. با دانستن این سرعت انتشار ، اندازه ابر گاز و همچنین فاصله تا ابر گاز را می دانیم ، سپس دو طرف مثلث داریم و بعد می توانیم زاویه ها را تعیین کنیم. با استفاده از روشی مشابه با این ، آزمایش BOOMERanG مشخص کرده است که مقدار زاویه ها تا 180 درجه در خطای آزمایشی ، مربوط به Ω 12 total 1.00 ≈ کل . [13]

این و سایر اندازه گیری های نجومی ، انحنای مکانی را نزدیک به صفر می کنند ، گرچه نشانه های آن را محدود نمی کنند. این بدان معناست که اگرچه هندسه های محلی فضا با تئوری نسبیت مبتنی بر فواصل زمانی فضایی ایجاد می شوند ، اما می توانیم با هندسه اقلیدسی آشنا ، 3 فضا را تقریبی کنیم .

مدل Friedmann-Lemaître-Robertson-Walker (FLRW) با استفاده از معادلات فریدمن معمولاً برای مدل سازی جهان استفاده می شود. مدل FLRW یک خمیدگی از جهان را بر اساس ریاضیات دینامیک سیال ارائه می دهد ، یعنی مدل کردن ماده درون جهان به عنوان یک سیال کامل. اگرچه ستارگان و ساختارهای جرم را می توان در یک مدل "تقریبا FLRW" معرفی کرد ، از یک مدل FLRW کاملاً برای تقریب هندسه محلی جهان قابل مشاهده استفاده می شود. روش دیگر گفتن این امر این است که اگر همه اشکال انرژی تاریک باشدنادیده گرفته می شوند ، سپس انحنای جهان را می توان با اندازه گیری چگالی متوسط ​​ماده در درون آن تعیین کرد ، با فرض اینکه تمام ماده به طور مساوی توزیع می شود (به جای تحریفات ناشی از اشیاء متراکم مانند کهکشانها). این فرض با مشاهدات توجیه می شود که ، در حالی که جهان "ضعیف" ناهمگن و ناهمسانگرد است ( ساختار بزرگ کیهان را ببینید ) ، اما به طور متوسط ​​یکدست و همسان است .

ساختار جهان جهانی ویرایش ]

ساختار جهانی هندسه و توپولوژی کل جهان را شامل می شود - هم جهان قابل مشاهده و هم فراتر از آن. در حالی که هندسه محلی هندسه جهانی را به طور کامل تعیین نمی کند ، اما امکانات ، به ویژه هندسه انحنای ثابت را محدود می کند. جهان اغلب به عنوان یک منیفولد ژئودزیکی ، عاری از نقایص توپولوژیکی در نظر گرفته می شود . آرامش هر یک از این موارد تجزیه و تحلیل را بطور چشمگیری پیچیده می کند. هندسه جهانی یک هندسه محلی به علاوه توپولوژی است. از این رو نتیجه می گیرد که یک توپولوژی به تنهایی هندسه جهانی ندارد: به عنوان مثال ، 3-فضای اقلیدسی و 3-فضای بدون قوز دارای توپولوژی یکسان اما هندسه های مختلف جهانی است.

همانطور که در مقدمه گفته شد ، تحقیقات در مورد مطالعه ساختار جهانی جهان شامل موارد زیر است:

  • خواه جهان به اندازه نامحدود باشد یا محدود
  • این که هندسه جهان جهانی صاف باشد ، دارای انحنا مثبت یا منحنی منفی باشد
  • این که آیا توپولوژی به سادگی مانند یک کره متصل است یا چند برابر به هم وصل می شود ، مانند یک توروس [14]

نامتناهی یا محدود ویرایش ]

یكی از سؤالهای بی پاسخ در مورد جهان ، این است كه آیا از نظر ابعادی نامتناهی است یا محدود. برای شهود می توان فهمید که یک جهان محدود دارای یک حجم محدود است که به عنوان مثال می تواند از نظر تئوری با یک ماده محدود از مواد پر شود ، در حالی که یک جهان نامتناهی بی حد و مرز است و هیچ حجم عددی نمی تواند آن را پر کند. از نظر ریاضی ، این سؤال که آیا جهان نامحدود است یا محدود ، محدودیت نامیده می شود . یک جهان بی نهایت (فضای متریک نامحدود) بدان معنی است که نقاط وجود دارد خودسرانه دور از هم: برای هر فاصله د ، نقاط که از یک فاصله حداقل وجود دارد د از هم جدا. جهان محدود یک فضای متریک محدود است ، جایی که در آن فاصله d وجود داردبه گونه ای که همه نقاط در فاصله d از یکدیگر قرار دارند. کوچکترین چنین d را قطر جهان می نامند که در این صورت جهان دارای یک "حجم" یا "مقیاس" تعریف شده است.

با یا بدون مرز ویرایش ]

با فرض یک جهان محدود ، جهان می تواند یک لبه یا بدون لبه داشته باشد. بسیاری از فضاهای ریاضی محدود ، به عنوان مثال ، یک دیسک ، حاشیه یا مرز دارند. جاهایی که دارای یک لبه هستند ، چه از نظر مفهومی و چه از لحاظ ریاضی قابل درمان هستند. یعنی ، بیان اینکه چه اتفاقی می افتد در حاشیه چنین جهانی است. به همین دلیل ، فضاهایی که دارای لبه هستند ، معمولاً از ملاحظه خارج می شوند.

با این حال ، بسیاری از فضای محدود ، مانند 3-کره و 3-torus وجود دارد ، که هیچ لبه ای ندارند. ریاضی، این فضاها، به عنوان اشاره فشرده بدون مرز. اصطلاح جمع و جور اساساً به معنای محدود بودن محدود ("محدود") و کامل است . اصطلاح "بدون مرز" به این معنی است که فضا بدون حاشیه است. علاوه بر این ، به منظور استفاده از حساب ، جهان به طور معمول فرض می شود منیفولد متفاوت باشد . یک موضوع ریاضی که تمام این خصوصیات را داشته باشد ، فشرده و بدون مرز و قابل تمایز است ، یک منیفولد بسته گفته می شود . 3-کره و 3-torus هر دو منیفولد بسته هستند.

انحنای ویرایش ]

انحنای جهان محدودیت هایی را بر روی توپولوژی قرار می دهد. اگر هندسه فضایی کروی باشد ، یعنی دارای انحنای مثبت باشد ، توپولوژی جمع و جور است. برای یک هندسه فضایی مسطح (انحنای صفر) یا یک ابرقابل (انحنای منفی) ، توپولوژی می تواند کامپکت یا بی نهایت باشد. [15] بسیاری از کتب درسی به اشتباه بیان می کنند که یک جهان مسطح دلالت بر یک جهان بی نهایت دارد. با این حال ، جمله صحیح این است که یک جهان مسطح که به سادگی به هم پیوسته است ، دلالت بر یک جهان بیکران دارد. [15] به عنوان مثال، فضای اقلیدسی صاف، متصل به سادگی و بی نهایت است، اما چنبره صاف، اتصال ضرب، محدود، و جمع و جور است.

به طور کلی ، قضایای محلی به جهانی در هندسه ریمانی هندسه محلی را به هندسه جهانی مربوط می کنند. اگر هندسه محلی دارای انحنای ثابت باشد ، هندسه جهانی بسیار محدود است ، همانطور که در هندسه Fiveton توضیح داده شده است .

آخرین تحقیقات نشان می دهد که حتی اغلب آزمایش های آینده قدرتمند (مانند SKA ) نخواهد بود قادر به تمایز بین تخت، جهان باز و بسته اگر ارزش واقعی پارامتر انحنای کیهانی کوچکتر از 10 است -4 . اگر مقدار واقعی پارامتر انحنای کیهانی بزرگتر از 10 است -3 ما قادر به تمایز بین این سه مدل حتی در حال حاضر خواهد بود. [16]

نتایج ماموریت پلانک منتشر شده در سال 2015 نشان می دهد که پارامتر انحنای کیهان شناسی ، Ω K ، برابر با 0.005 0. 000/0 ، مطابق با جهان مسطح است. [17]

جهان با انحنای صفر ویرایش ]

در جهانی با انحنای صفر ، هندسه محلی صاف است . بارزترین ساختار جهانی ، فضای اقلیدسی است که از نظر ابعادی بی نهایت است. جهان های مسطح که به طور محدود محدود هستند شامل بطری توروس و کلاین است . علاوه بر این ، در سه بعد ، 10 منیفولد مسطح محدود بسته وجود دارد ، که 6 نوع آن دارای جهت گیری و 4 نوع غیرمستقیم هستند. اینها منیفولدهای بیبرباخ است . مشهورترین جهان فوق الذکر 3 توروس است .

در صورت عدم وجود انرژی تاریک ، یک جهان مسطح برای همیشه گسترش می یابد اما با سرعت مداوم کاهش می یابد ، با انبساط انبساط به صفر نزدیک می شود. با انرژی تاریک ، سرعت انبساط جهان به دلیل اثر گرانش در ابتدا کند می شود ، اما در نهایت افزایش می یابد. سرانجام کیهان همان است که از یک جهان باز است.

یک جهان مسطح می تواند انرژی کل صفر داشته باشد .

جهان با انحنای مثبت ویرایش ]

یک جهان منحنی مثبت با هندسه بیضوی توصیف می شود ، و می توان آن را به عنوان یک ابرشهر سه بعدی یا برخی مانیفولد کروی دیگر (مانند فضای dodecahedral Poincaré ) تصور کرد که همه اینها کمیته 3-کره هستند.

فضای Dodecahedral Poincaré یک فضای خمیده مثبت است که به صورت محاوره ای از آن به عنوان "فوتبال شکل" یاد می شود ، زیرا به عنوان سهمیه 3 کره توسط گروه دوتایی آیکادواس دودویی ، که بسیار نزدیک به تقارن ایکوزا متال ، تقارن یک توپ فوتبال است. این کار توسط ژان پیر لومینت و همکارانش در سال 2003 پیشنهاد شد [8] [18] و جهت گیری بهینه برای این مدل در سال 2008 تخمین زده شد. [9]

جهان با انحنای منفی ویرایش ]

جهان کربن ، یکی از انحنای مکانی منفی ، توسط هندسه هایپربولیک توصیف شده است ، و می توان از نظر محلی به عنوان یک آنالوگ سه بعدی از یک شکل زین بی نهایت گسترده فکر کرد. انواع زیادی از مانیفولد هایپربولیک 3 وجود دارد و طبقه بندی آنها کاملاً مشخص نیست. مواردی از حجم محدود را می توان از طریق قضیه سفتی Mostow درک کرد . برای هندسه محلی هایپربولیک ، بسیاری از فضاهای سه بعدی ممکن به طور غیررسمی "توپولوژی شاخ" نامیده می شوند ، به اصطلاح به دلیل شکل شبه قشر ، یک مدل معمولی از هندسه هایپربولیک نامیده می شود . به عنوان مثال شاخ پیكارد ، فضایی با خمیدگی منفی ، كه به صورت محاوره ای به عنوان "قیف شكل" توصیف می شود. [10]

انحنا: باز یا بسته ویرایش ]

وقتی کیهان شناسان از جهان به عنوان "باز" ​​یا "بسته" سخن می گویند ، آنها معمولاً به این واقعیت اشاره می کنند که آیا انحنای آن منفی است یا مثبت. این معانی باز و بسته با معنای ریاضی معنای باز و بسته استفاده شده برای مجموعه ها در فضاهای توپولوژیکی و برای معنای ریاضی منیفولد های باز و بسته متفاوت است ، که باعث ابهام و سردرگمی می شود. در ریاضیات تعاریفی برای یک منیفولد بسته (به عنوان مثال ، جمع و جور بدون مرز) و منیفولد باز (به عنوان مثال ، فشرده و بدون مرز) وجود دارد. "جهان بسته" لزوماً منیفولد بسته است. "جهان باز" می تواند یک منیفولد بسته یا باز باشد. به عنوان مثال ، در Friedmann-Lemaître – Robertson – Walker (FLRW) مدل جهان بدون مرز در نظر گرفته می شود ، در این صورت "جهان جمع و جور" می تواند جهانی را توصیف کند که یک مانیفولد بسته است.

مدل میلن ("کروی" در حال گسترش) ویرایش ]

مقاله اصلی: مدل میلن

اگر کسی از نسبیت ویژه مبتنی بر فضای Minkowski برای گسترش جهان استفاده کند ، بدون آنکه به مفهوم فاصله زمانی خمیده متوسل شود ، مدل Milne را بدست می آورد. هر بخش مکانی جهان از یک عصر ثابت ( زمان مناسب سپری شده از Big Bang) انحنای منفی خواهد داشت. این صرفاً یک واقعیت هندسی شبه اقلیدسی است که مشابه آن با حوزه های متحدالمرکز در فضای مسطح اقلیدسی منحنی است. هندسه فضایی این مدل یک فضای بی حد و حصر بی حد و مرز است . کل جهان درون یک مخروط نور قرار دارد ، یعنی مخروط آینده Big Bang. برای هر لحظه t > 0 از زمان مختصات (با فرض اینکه Big Bang دارای t = 0 باشد ) ، کل جهان توسط یک کره شعاع دقیقاً c  t محدود شده است . پارادوکس ظاهری جهان بیکران موجود در یک کره با انقباض طول توضیح داده شده است : کهکشانهای دورتر ، که سریعتر از بیننده دور می شوند ، نازک تر به نظر می رسند.

این مدل در اصل FLRW انحطاطی برای Ω = 0 است . با مشاهدات ناسازگار است که قطعاً چنین انحنای مکانی بزرگ منفی را رد می کند. با این حال ، به عنوان پیش زمینه ای که در آن می توانید زمینه های گرانشی (یا گراویتون ها) فعالیت کنند ، به دلیل عدم وجود دیفئورمورفیسم ، فضای موجود در مقیاس ماکروسکوپی ، معادل هر راه حل دیگر (باز) معادلات میدانی انیشتین است.

منبع

https://en.wikipedia.org/wiki/Shape_of_the_universe

افق کیهان شناسی

افق کیهان شناسی

از ویکیپدیا، دانشنامه آزاد

نباید با افق ذرات اشتباه گرفته شود .

افق کیهانی اندازه گیری از راه دور که از آن احتمالا می تواند بازیابی اطلاعات است. [1] این محدودیت قابل توجه به دلیل خواص مختلف نسبیت عام ، جهان در حال گسترش و فیزیک کیهان شناسی بیگ بنگ است . افق کیهان شناسی اندازه و مقیاس جهان قابل مشاهده را تعیین می کند . این مقاله تعدادی از این افق ها را توضیح می دهد.

 

فهرست

افق ذرات ویرایش ]

مقاله اصلی: افق ذرات

افق ذرات (که همچنین به آن افق کیهان شناسی ، افق آرامش بخش یا افق نور کیهانی گفته می شود) حداکثر فاصله ای است که از آن نور از ذرات می توانست در عصر جهان به مشاهده گر سفر کند . این مرز بین مناطق قابل مشاهده و غیرقابل مشاهده جهان است ، بنابراین فاصله آن در عصر حاضر اندازه جهان قابل مشاهده را مشخص می کند. با توجه به گسترش جهان ، فقط عصر جهان ، سرعت نور را چند برابر نمی کند ، مانند افق هابل ، بلکه سرعت نور ضرب شده با زمان کنفورماسی است. وجود ، خصوصیات و اهمیت یک افق کیهان شناختی به مدل کیهان شناسی خاصی بستگی دارد.

از نظر فاصله مسافت ، افق ذرات برابر با زمان ساختاری است که از زمان انفجار بزرگ عبور کرده است ، سرعت نور را بیشتر می کند. به طور کلی ، زمان کنفورماسی در یک زمان معین از نظر ضریب مقیاس داده می شودآ توسط،

\ displaystyle \ eta (t) = \ int _ {0} ^ {t} {\ frac {dt '} {a (t')}}}

یا

\ displaystyle \ eta (a) = \ int _ {0} ^ {a} {\ frac {1} {a'H (a ')}} {\ frac {da' {'a'}}}.

افق ذرات مرز بین دو منطقه در یک نقطه در یک زمان معین است: یکی منطقه تعریف شده توسط وقایعی که قبلاً توسط یک ناظر مشاهده شده است و دیگری با رویدادهایی که در آن زمان مشاهده نمی شود . این دورترین فاصله ای است که ما می توانیم اطلاعات را از گذشته بازیابی کنیم و بنابراین جهان مشاهده را تعریف می کنیم. [1]

افق هابل ویرایش ]

مقاله اصلی: جلد هابل

شعاع Hubble ، کره Hubble ، Hubble حجم یا افق Hubble یک افق مفهومی است که مرز بین ذراتی را که سرعت و کندتر و سریعتر از سرعت نور نسبت به ناظر در یک زمان معین در حال حرکت است ، تعیین می کند. توجه داشته باشید که این بدان معنا نیست که ذره قابل کنترل نیست ، نوری از گذشته در حال رسیدن است و مدتی به دست ناظر ادامه خواهد یافت. همچنین مهمتر از همه ، در مدلهای انبساط فعلی ، نور ساطع شده از شعاع هابل در مدت زمان محدودی به ما می رسد. این تصور غلط رایج است که نور از شعاع هابل هرگز نمی تواند به ما برسد. در مدل هایی که فرض کاهش H با زمان را کاهش می دهند (برخی موارد از جهان فریدمن)) ، در حالی که ذرات شعاع هابل با سرعت نور از ما عقب می روند ، شعاع هابل با گذشت زمان بزرگتر می شود ، بنابراین نور ساطع شده به سمت ما از ذره ای بر شعاع هابل ، مدتی بعد در شعاع هابل قرار می گیرد. در چنین مدلهایی ، فقط نور ساطع شده از افق رویداد کیهانی یا بیشتر هرگز در مدت زمان محدود به ما نمی رسد.

سرعت هابل یک شی توسط قانون هابل داده شده است ،

\ displaystyle v = xH.

جایگزین کردن v با سرعت نورج و حل مسافت مناسب {\ textstyle x شعاع کره هابل را به دست می آوریم

\ displaystyle r _ {\ text {HS}} (t) = {\ frac {c} {H (t)}}.

در یک دنیای شتاب دهنده ، اگر دو ذره با فاصله بیشتر از شعاع هابل از هم جدا شوند ، از این پس نمی توانند با یکدیگر صحبت کنند (همانطور که اکنون هستند ، نه آنطور که در گذشته بوده اند) ، اگرچه آنها خارج از افق ذرات یکدیگر نیستند ، آنها هرگز نمی توانستند ارتباط برقرار کنند. [2] بسته به نوع گسترش جهان ، آنها ممکن است در آینده بتوانند اطلاعات را مبادله کنند. امروز،

\ displaystyle r _ {\ text {HS}} (t_ {0}) = {\ frac {c} {H_ {0}}}}،

ارائه افق هابل در حدود 4.1 گیگاپارس. این افق در واقع یک اندازه فیزیکی نیست ، اما اغلب از مقیاس طول مفید استفاده می شود زیرا بیشتر اندازه های فیزیکی در کیهان شناسی از نظر همین عوامل می توانند نوشته شوند.

همچنین می توان با تقسیم شعاع هابل با فاکتور مقیاس ، یک افق دلپذیر هابل را تعریف کرد

\ displaystyle r _ {{\ text {HS}}، \ mathrm {comoving}} (t) = {\ frac {c} {a (t) H (t)}}}.

افق رویداد ویرایش ]

مقاله اصلی: افق رویداد

افق ذره متفاوت از کیهانی افق رویداد ، در آن افق ذرات نشان دهنده بزرگترین فاصله حرکت همراه که از آن نور می تواند ناظر توسط یک زمان خاص رسید، در حالی افق رویداد بیشترین فاصله حرکت همراه است که از آن نور ساطع هم اکنون می توانید تا به حال رسیدن ناظر در آینده [3] فاصله فعلی تا افق رویداد کیهانی ما حدود پنج گیگاپارسک (16 میلیارد سال نوری) است ، و در محدوده قابل مشاهده ما که توسط افق ذرات ارائه شده است. [4]

به طور کلی ، فاصله مناسب تا افق رویداد در زمانتیداده شده توسط [5]

d_e (t) = a (t) \ int_ {t} ^ {t_ {max}} \ frac {cdt '} {a (t')

جایی که t_ {حداکثر مختصات زمانی پایان جهان است که در مورد جهانی که برای همیشه گسترش می یابد نامتناهی خواهد بود.

در مورد ما ، با فرض اینکه انرژی تاریک ناشی از ثابت بودن کیهان شناسی است ،d_e (t_0) <\ infin.

افق آینده ویرایش ]

در یک جهان شتاب ، اتفاقاتی رخ می دهد که مانند آنها غیرقابل کنترل خواهد بودt \ rightarrow \ infinبه عنوان سیگنال های از حوادث آینده تبدیل انتقال سرخ به طول موج دلخواه طولانی در نمایی گسترش فضای دو سیتر . این محدودترین دورترین فاصله را که احتمالاً می توانیم در واحدهای مسافت مناسب امروز اندازه بگیریم ، تعیین می کند. یا به عبارت دقیق تر ، اتفاقاتی رخ می دهد که به طور جداگانه برای یک قاب مشخص از مرجع همزمان با رویدادی که در حال حاضر اتفاق می افتد از هم جدا شده اند و هیچ سیگنالی به ما نمی رسد ، حتی اگر بتوانیم اتفاقاتی را که در همان مکان در فضا رخ داده است مشاهده کنیم. در گذشته های دور اتفاق افتاده است. در حالی که ما همچنان دریافت سیگنالهایی از این مکان در فضا ، حتی اگر منتظر زمان نامحدودی باشیم ، سیگنالی که امروز از آن مکان باقی مانده است هرگز به دست ما نخواهد رسید. علاوه بر این ، سیگنالهایی که از آن مکان به دست می آیند ، انرژی کمتری دارند و تا زمانی که مکان برای کلیه اهداف عملی غیرقابل کنترل باشد ، از انرژی کمتری برخوردار خواهند بود. در جهانی که تحت تأثیر انرژی تاریک است که تحت گسترش نمایی فاکتور مقیاس قرار دارد ، در یک نسخه آینده نگر از جهان کپتین ، تمام اشیاء که از نظر گرانشی از نظر راه شیری محدود نیستند ، غیرقابل کنترل خواهند شد . [6]

افق های عملی ویرایش ]

اگرچه از لحاظ فنی "افق" به معنای غیرممکن بودن مشاهدات ناشی از نسبیت یا راه حلهای کیهان شناختی نیست ، افقهای عملی وجود دارد که شامل افق نوری است که در سطح آخرین پراکندگی قرار گرفته است . این دورترین فاصله ای است که هر فوتون می تواند بطور آزاد جریان یابد. به طور مشابه ، یک "افق نوترینو" برای دورترین فاصله وجود دارد که یک نوترینو می تواند آزادانه جریان یابد و یک افق موج گرانشی در دورترین فاصله که امواج گرانشی می توانند آزادانه جریان داشته باشند . پیش بینی می شود که دومی یک تحقیق مستقیم برای پایان تورم کیهانی باشد .

منبع

https://en.wikipedia.org/wiki/Cosmological_horizon

منابع