۲. نظریه ادبی و ریاضیات (Literary Theory & Mathematics)

این حوزه به بررسی الگوهای ریاضی در ساختار آثار ادبی می‌پردازد و از ابزارهای ریاضی برای تحلیل فرم، سبک و معنای متون استفاده می‌کند. در ادامه، با جزئیات و مثال‌های ملموس به این موضوع می‌پردازیم:

الف) ریاضیات و ساختار روایت (Narrative Structures)

۱. نظریه گراف در تحلیل داستان‌ها

  • کاربرد: نمایش روابط بین شخصیت‌ها یا حوادث به صورت گراف (گره‌ها = شخصیت‌ها، یال‌ها = تعاملات).

  • مثال:

    • در رمان "آنا کارنینا"، گراف تعاملات نشان می‌دهد که آنا گره مرکزی است و حذف او (مرگش) گراف را به دو بخش مجزا (خانوادهٔ لوین و دنیای اشرافی) تقسیم می‌کند.

    • در "هزارتوهای بورخس"، گراف ممکن است چرخه‌ای باشد که نشان‌دهندهٔ تکرار بی‌پایان است.

۲. هندسهٔ روایت (Narrative Geometry)

  • خطی vs. غیرخطی:

    • داستان‌های کلاسیک مانند "ایلیاد" دارای ساختار خطی هستند (مانند یک پاره‌خط).

    • رمان‌های مدرن مانند "خانۀ برگ‌ها" از ساختار فراکتالی یا توپولوژیک (حلقه‌ای) استفاده می‌کنند.

  • مثال: در "اولیس" جیمز جویس، زمان به صورت منحنی (نه خطی) جریان دارد.

ب) آمار و سبک‌شناسی (Stylometry)

۱. تحلیل سبک نویسنده با احتمالات

  • کاربرد: تشخیص نویسندهٔ ناشناس با بررسی فراوانی واژه‌ها یا طول جملات.

  • مثال:

    • پژوهش‌ها نشان داده‌اند که حافظ از توزیع خاصی در استفاده از افعال عربی و فارسی پیروی می‌کند.

    • تحلیل "دیوان شمس" برای تشخیص اشعار واقعی مولوی از الحاقی‌ها.

۲. قانون زیپف (Zipf's Law)

  • تعریف: در متون طولانی، فراوانی واژه‌ها با رتبهٔ آنها رابطهٔ معکوس دارد.

  • مثال: در "شاهنامه"، کلمه‌ای مانند "رستم" (با فراوانی بالا) از قانون زیپف پیروی می‌کند.

پ) نظریه آشوب و ادبیات (Chaos Theory)

۱. اثر پروانه‌ای در روایت

  • کاربرد: تغییرات کوچک در شروع داستان به نتایج بزرگ در پایان می‌انجامد.

  • مثال: در "رمان‌های ریاضیاتی مارک ز. دانیلهوسکی"، یک تغییر کوچک در فصل اول، چندین پایان متفاوت ایجاد می‌کند.

۲- جاذبه‌های عجیب (Strange Attractors)

  • مثال: شخصیت‌های "بوف کور" هدایت حول یک جاذبهٔ عجیب (مرگ/جنون) می‌چرخند بدون اینکه به آن برسند.

ت) نظریه مجموعه‌ها در ادبیات (Set Theory)

۱. شخصیت‌ها به عنوان مجموعه‌ها

  • مثال: در "باغ آلبالو" چخوف، خانوادهٔ اشرافی را می‌توان به عنوان مجموعه‌ای در حال تباهی تعریف کرد که زیرمجموعهٔ جامعهٔ در حال تغییر است.

۲. مجموعه‌های فازی (Fuzzy Sets)

  • کاربرد: تحلیل ابهام در شخصیت‌پردازی.

  • مثال: قهرمان "جنایت و مکافات" (راسکولنیکف) به طور فازی هم جنایتکار است و هم قربانی.

ث) توپولوژی و فضای داستان (Topology)

۱. فضاهای تودرتو

  • مثال: در "کتاب شن‌ریخت‌های پالاس" بورخس، فضای داستان مانند چنبره‌ی مایبیوس (توپولوژی غیراکلیدسی) است.

۲. بعد چهارم در روایت

  • مثال: در "زمانی خارج از زمان" احمد محمود، زمان به صورت منیفولد چندبعدی رفتار می‌کند.

جمع‌بندی و کاربردهای عملی

  • نقد ادبی کمّی: اندازه‌گیری «تراکم تصاویر» در شعر با روش‌های آماری.

  • هوش مصنوعی و تولید متن: آموزش مدل‌های زبانی با ساختارهای ریاضی.

  • بازنویسی متون کهن: کشف الگوهای پنهان در مثنوی با نظریه شبکه‌ها.

منابع پیشنهادی:

  • کتاب "Mathematics and the Humanities" (تلفیق ریاضی و ادبیات).

  • مقاله "بررسی ساختار هزارتوهای بورخس با نظریه گراف".

  • پژوهش‌های ولادیمیر پروپ دربارهٔ ریاضیات قصه‌های عامیانه.

آیا مایلید روی یکی از این موارد (مثلاً نظریه آشوب در ادبیات فارسی) عمیق‌تر کار کنیم؟