ع ویرایش ویرایش منبع ]

مروج اولیه ویرایش ویرایش منبع ]

بسل حمایت اولیه را از معلم Minden خود، یوهان کنراد تیلو ، دریافت کرد، که خودش با سوالات نجومی سروکار داشت. [218] تیلو استعداد ریاضی و علمی بسل را زود تشخیص داد و به او اجازه داد تا مدرسه گرامر را که معمولاً تحت سلطه کلاس های لاتین بود، ترک کند تا شاگردی تجاری را شروع کند. از سال 1802 تا 1806، سال‌هایی که بسل به طور جدی به نجوم روی آورد، این دو در مورد سؤالات علمی نامه‌هایی رد و بدل کردند. [219] [220] در سال 1805 او بسل را به عنوان رصدگر در رصدخانه ای که به تازگی برنامه ریزی شده بود، امتحان کرد تا در مونستر یا پادربورن باشد.باید ساخته شود، برای انتقال; با این حال، این پروژه با نتیجه جنگ علیه فرانسه در سال 1806/1807، زمانی که پروس سرزمین های وستفالیا را از دست داد، شکست خورد. [221]

ویلهلم اولبرز

ویلهلم اولبرز اولین ستاره‌شناسی بود که بسل هنگام تحویل آثارش بر روی دنباله‌دار هالی در سال 1804 با او تماس شخصی برقرار کرد. اولبرز استعداد فوق‌العاده‌ای را تشخیص داد و با ترتیب دادن انتشار این اثر و جلب توجه بیشتر به موضوعات علمی ارزشمندی که نیاز به کار روی آنها داشت، بسل را تشویق کرد. بسل در طول زندگی خود بیشترین تحسین را برای اولبرز داشت و پس از مرگ او ارزیابی مفصلی نوشت. [222] تبادل گسترده نامه ها، که تقریباً به طور کامل توسط ارمان داماد بسل در سال 1852 منتشر شد، اولین تبادل نامه منتشر شده بین دو ستاره شناس بود. [223]

فرانتس زاور فون زاک با کمال میل اولین کار بسل را در مکاتبات ماهانه ای که منتشر می کرد با این نظر شخصی چاپ کرد: "... در اینجا یک مرد جوان آلمانی برای لذت خود این کار را انجام می دهد، با دانش و توانایی که باعث افتخار بسیاری از ستاره شناسان حقوق بگیر و واجد شرایط است. کاری که یک پروفسور انگلیسی مدتها پیش باید به عنوان یک وظیفه انجام می داد، اما انجام چنین کارهای سختی را غیر قابل استفاده و غیر ضروری می دانست...» [ 224 بسل تقریباً تمام مقالات خود را تا سال 1813 در این مجله منتشر کرد، زمانی که این مجله متوقف شد. ظاهر شدن .

بسل در رصدخانه لیلینتال ، که در زمان خود بسیار مجهز به نظر می‌رسید، توانست زیر نظر یوهان هیرونیموس شروتر تمرینی در کار با تجهیزات نجومی کسب کند . [225] مشاهدات عملی بسل بخشی از برنامه تحقیقاتی شروتر در مورد ستاره شناسی دنباله دار و سیاره ای بود. این امر به او دست تا حد زیادی برای تحقیقات خود، به ویژه پردازش فهرست ستاره های بردلی، باز داد.

کارل فردریش گاوس ویرایش ویرایش منبع ]

در پایان سال 1804، ویلهلم اولبرز کارل فردریش گاوس را با یک مکاتبه گسترده چهل ساله که در آن هر دو دانشمند اطلاعاتی در مورد برنامه‌های تحقیقاتی و نتایج کار خود مبادله می‌کردند، معرفی کرد. [226] همچنین چند بار ملاقات حضوری داشتند. گاوس به درخواست او دکترای افتخاری از دانشگاه گوتینگن در سال 1811 به بسل داد. اگرچه بسل بسیار متعهد بود که گاوس در سال 1824 به آکادمی علوم در برلین منصوب شود، گاوس تصمیم گرفت در گوتینگن بماند.

بعداً رابطه دوستانه به میزان قابل توجهی سرد شد. بسل در برخی نامه ها این نظر را بیان کرده بود که گاوس زمان زیادی را به کار نقشه برداری اختصاص می دهد و از بی میلی گاوس به انتشار انتقاد کرده بود که باعث می شد گاوس احساس حمایت و آزرده خاطر کند. [227]

یوهان فرانتس انکه ویرایش ویرایش منبع ]

بسل از سال 1817، زمانی که انکه ویرایش نهایی Fundamenta astronomiae را بر عهده گرفت، با شاگرد گاوس، یوهان فرانتس انکه ، همکاری نزدیک داشت . [228] در سال 1825، بسل به انکه پیشنهاد داد تا جانشین یوهان الرت بود به عنوان مدیر رصدخانه آکادمی علوم برلین شود، پس از اینکه خود او این پیشنهاد را رد کرد.

از سال 1825، انکه پروژه نمودار ستاره های آکادمیک را که توسط بسل آغاز شده بود، رهبری کرد . در سال 1835، بسل چندین هفته کار در رصدخانه جدید در برلین انجام داد تا سعی کند اندازه گیری های پروس را تنظیم کند.

روابط اولیه دانشگاهی بین این دو دانشمند به مرور زمان بدتر شد. نزاع در مورد نصب صحیح یک ابزار اندازه گیری، که هر دو ستاره شناس به طور علنی در ارگان های انتشارات انجام دادند، [229] و همچنین اختلاف نظر در مورد تز مورد حمایت انکه، که مربوط به تأثیر فرضی یک "رسانه مقاوم" بود. در مسیر ستاره های دنباله دار، در نهایت منجر به گسست رابطه شد. [230] تلاش های فشرده الکساندر فون هومبولت برای حل و فصل این موضوع نتوانست هیچ گونه نزدیکی ایجاد کند. [231]

پس از مرگ بسل، با انکه در مورد پیشنهادی برای جانشینی بسل مشورت شد. انکه در نامه ای به وزیر آموزش و پرورش آیشهورن از تبلیغ جوانان توسط بسل انتقاد کرد و این نظر را داشت که بسل "شاگردانش را مجبور کرده است که از فردیت خود دست بکشند [...]." [232] در 1 ژوئیه 1846، انکه به عنوان دبیر آکادمی برلین، سخنرانی یادبود آن مرحوم را برگزار کرد. [233]

الکساندر فون هومبولت ویرایش ویرایش منبع ]

رابطه شخصی با الکساندر فون هومبولت را می توان با تبادل نامه هایی که از 1826 تا 1846 به طول انجامید اثبات کرد. [234] بر خلاف عادت خود در از بین بردن نامه های خطاب به او، هامبولت بیشتر نامه های بسل را نگه داشت، زیرا بسل یکی از تامین کنندگان اصلی اطلاعات او از حوزه نجوم بود که برای ترکیب کیهان خود به آن نیاز داشت . [235] بسل پیشنهادهای متعددی برای بهبود برگه‌های اثبات کیهان ارائه کرد. [236] هومبولت از نفوذ خود به عنوان اتاق بان در دربار پروس استفاده کردچندین بار در حمایت از بسل. بنابراین او درگیر مذاکرات دشواری برای تامین مالی اضافه کردن برج هلیومتر به رصدخانه شد. [237] چندین بار حضوری ملاقات کردند. [238] هومبولت میانجی آخرین آرزوی بسل برای داشتن تصویری از حاکم خود بود. او در «کیهان» بسل را «بزرگترین ستاره شناس زمان ما» توصیف کرد. [239]

تلاش بسل برای اینکه دامادش، فیزیکدان گئورگ آدولف ارمان ، با کمک هومبولت به عضویت آکادمی برلین انتخاب شود، موفقیت چندانی نداشت. با وجود تلاش های فشرده هومبولت، این طرح شکست خورد. هومبولت در این مورد با این جمله اظهار داشت: «مردان بزرگ نباید خویشاوندی داشته باشند، اگر ممکن است بدون تاریخ باشند.» [240]

فردریک ویلیام چهارم ویرایش ویرایش منبع ]

فردریش ویلهلم چهارم در مطالعه خود ، نقاشی رنگ روغن اثر فرانتس کروگر ، برلین 1846

بسل در دیدگاه های سیاسی خود به شدت محافظه کار بود و به پادشاه خود کاملاً وفادار بود. یک رابطه دوستانه با فردریش ویلهلم چهارم ، که او را به عنوان وارث تاج و تخت ملاقات کرده بود، ایجاد شد. آنها چندین بار شخصاً ملاقات کردند.

در نوامبر 1845، در حالی که او بیمار بود، بسل به هامبولت گفت که می خواهد یک پرتره از حاکم خود داشته باشد. [241] هومبولت این درخواست را قبول کرد و فردریش ویلهلم چهارم از فرانتس کروگر خواست پرتره او را بکشد. بسل دو هفته قبل از مرگش توانست نقاشی اصلی را همراه با نامه ای مفصل و دست نویس به عنوان هدیه از پادشاه دریافت کند. بسل در وصیت نامه خود این تصویر را به شهر محل تولد خود، میندن، که اکنون بخشی از موزه میندن است ، به وصیت داد . [242] [تا 19]

ایده ترکیب بندی این تصویر که در تاریخ هنر به عنوان یک تابلوی فرمانروایی به دلیل طراحی آن توجه را به خود جلب کرده است ، از خود بسل می آید: «شاه را فقط می توان به صورت کامل نشان داد، نه در مجسمه نیم تنه. پادشاه پروس فقط در لباس روزانه‌اش، نه در لباس جشن، زیرا این نوع نمایش، انسان را به یاد وقار می‌اندازد، کمتر پادشاه را...» [241]