پوانکارهویرایش ویرایش منبع ]

از سوی دیگر ، پوانکاره ، همیشه تئوری های جدید را به عنوان آفرینش لورنتس ارائه می داد و دلیلی نمی دید که حتی در این زمینه از انیشتین و مینکوفسکی نیز یاد شود. [103] در سال 1912 ، اندکی قبل از مرگ وی ، وی در مورد این سوال که آیا "مکانیک لورنتزی" پس از پیشرفت فیزیک کوانتومی به وجود خواهد آمد ادامه داد :

"در تمام نکاتی که مکانیک لورنتس از نیوتن منحرف می شود ، به درستی باقی می ماند. هنوز اعتقاد بر این است که یک جسم متحرک تحت هیچ شرایطی نمی تواند سرعت بیش از نور را فرض کند ، که جرم یک بدن یک مقدار تغییر ناپذیر نیست ، بلکه بستگی به سرعت آن و زاویه این سرعت دارد. شامل نیرویی است که روی بدن اعمال می شود ، علاوه بر این ، هیچ تلاشی قادر نخواهد بود تصمیم بگیرد که آیا جسمی که کاملاً گرفته شده باشد ، در حالت استراحت باشد یا در حال حرکت باشد ، خواه در رابطه با فضا مانند این باشد ، خود در آن باشد. رابطه با اتر. "

- پوانکاره (1913) ، ص 93

اگرچه پوانکاره بر نسبیت زمان در نوشتارهای فلسفی خود تأکید کرد ، اما در کارهای بدنی (1900b ، 1904 ، 1906 ، 1908b) وی همچنان به یک (کشف غیرممکن) اتر و مختصات یا پراکنده های تقسیم شده به محلی یا ظاهراً برای جابجایی ناظران اشاره می کرد. و واقعی / واقعی برای ناظران استراحت در اتر. [104] [105] بنابراین (با چند مورد استثناء [100] [106] [107] ) بیشتر مورخان تصور می كنند كه تئوری پوینكار با آنچه كه تا امروز به عنوان نسبیت خاص شناخته می شود مطابقت ندارد ، گرچه پذیرفته شده است كه وی روشها و محتوای اصلی این تئوری را پیش بینی کرده است. [59] [96] [108] [109] [110][111]

انیشتین ویرایش ویرایش منبع ]

کار اینشتین در زمینه الکترودینامیک (1905) هیچ اشاره ای به آثار دیگر ندارد. بنابراین ، زندگینامه های انیشتین ابراهیم پیس و آلبرشت فولسینگ به نقل قول انیشتین زیر در رابطه با پذیرش ادبی خود مراجعه می کنند: [112] [113]

"به نظر من در ذات چیزهایی قرار دارد که موارد زیر را تا حدودی توسط نویسندگان دیگر روشن کرده است. با توجه به اینکه به سؤالات مورد نظر از دیدگاه جدیدی رسیدگی می شود ، معتقدم باید بتوانم از جستجوی بسیار پرتحرک ادبیات خودداری کنم ، به خصوص که امید است که این شکاف توسط نویسندگان دیگر پر شود ، همانطور که قبلاً در اولین کار من در مورد اصل نسبیت آقای پلانک و آقای کافمن به شکلی سپاسگزار اتفاق افتاده است. "

- انیشتین (1907) ، ص 373

انیشتین در نامه ای به استارک از سال 1907 نیز نوشت که به دلیل کار در دفتر ثبت اختراع ، به سختی فرصتی برای مطالعه ادبیات تخصصی مربوطه در کتابخانه ها داشت. با این حال ، این بدان معنا نیست که به طور کلی انیشتین از وضعیت علمی اطلاع پیدا نمی کرد ، بلکه او در زمینه های خاصی به خوبی آگاه بود. [113] [114] و بنابراین برخی از مورخان علوم سعی در فهرست کردن منابع مورد استفاده انیشتین دارند.

از نظر فلسفی ، انیشتین ادعا کرد که تحت تأثیر فیلسوفان تجربی دیوید هیوم و ارنست ماخ قرار گرفته است . انیشتین همچنین ممکن است از دانشهای مهم وین ، کوهن ، ابراهیم ، بوچر یا هاسنهرل در سالنامه های فیزیک آگاهی داشته باشد ، زیرا خود وی از سال 1901 به بعد چندین مقاله در این ژورنال منتشر کرد. به عنوان مثال ، پس از ابراهیم ، او از عبارات "معادلات ماکسول-هرتز" و "بر اساس رویکرد معمول" اصطلاحات جرم عرضی و طولی را به کار برد. سرانجام ، در 9 پوند ، او از "تئوری الکترودینامیک لورنتز" یاد می کند. [114] انیشتین همچنین مکمل های سالانه های فیزیک را منتشر کردتنها در سال 1905 ، بیست و یک بررسی کار عمدتا ترمودینامیکی. [115] یورگن رن ، مدیر MPIWG ، نوشت: [116]

"Annalen همچنین به عنوان منبع درآمد متوسط ​​اضافی برای انیشتین ، که بیش از بیست گزارش برای Beiblätter خود نوشت - عمدتا در تئوری گرما" ، خدمت کرد و بدین ترتیب تسلط چشمگیر بر ادبیات معاصر نشان داد. این فعالیت در سال 1905 آغاز شد و احتمالاً ناشی از انتشارات قبلی وی در Annalen در این زمینه بود. با مراجعه به انتشارات وی بین سالهای 1900 و اوایل سال 1905 ، می توان نتیجه گرفت كه تخصص اینشتین ترمودینامیك بوده است. "

وی گفت : " این سالنامه ها همچنین منبع درآمد متوسط ​​اضافی برای انیشتین بودند ، که بیش از بیست گزارش برای مکمل های خود نوشت - عمدتا در نظریه گرما - نشانگر تسلط چشمگیر بر ادبیات معاصر. این فعالیت در سال 1905 آغاز شد و احتمالاً ناشی از انتشارات سالنامه های قبلی وی در این زمینه است. با استناد به انتشارات وی بین سالهای 1900 تا اوایل سال 1905 ، می توان نتیجه گرفت كه تخصص انیشتین ترمودینامیك بوده است. "

یک منبع مهم کتاب درسی آگوست فوپل در مورد الکترودینامیک (1894) بود که شامل نظریه ماکسول در فرمول Heaviside و هرتز و یک نوع از مسئله "حرکت آهنربا و هادی" بود که در رابطه با اصل نسبیت برای انیشتین مهم بود. [95] [114] علاوه بر این ، انیشتین به عنوان یک امتحان ثبت اختراع کار می کرد ، جایی که احتمالاً با اختراعات مختلف برای هماهنگی ساعت بر اساس مبانی الکتریکی ارتباط داشت. [117] او همچنین از سال 1895 با کارهای لورنتس آشنا بود ، جایی که او زمان محلی ، انقباض طول و آزمایش میشلسون-مورلی را شرح می داد. [118]همانطور که در سال 1909 توضیح داد ، انیشتین اصل ثبات نور را از اتر لورنتز (یا معادلات "ماکسول-لورنتز") گرفت. در سال 1912 او آن را به شرح زیر خلاصه کرد:

"به طور کلی شناخته شده است که یک تئوری قوانین تحول در فضا و زمان نمی تواند تنها بر اساس اصل نسبیت باشد. همانطور که مشهور است ، این مربوط به نسبیت اصطلاحات "همزمان" و "شکل اجسام در حال حرکت" است. برای پر کردن این فاصله ، من اصل ثبات سرعت نور را که از تئوری HA لورنتز در مورد اتر نور ساکن وام گرفته شده است ، معرفی کردم که ، مانند اصل نسبیت ، شامل یک فرض جسمی است که فقط با تجرب مربوطه توجیه می شود (آزمایش های Fizeau ، Rowland و غیره) ""

- انیشتین (1912) ، ص 1061

انیشتین به این نتیجه رسید که زمان محلی یک نشانه زمان واقعی و برابر است و نه فقط یک ترفند ریاضی. و بر خلاف پوانکاره و لورنتز ، او تشخیص داد که دقیقاً برابری سیستم های مرجع و در نتیجه غیر قابل کشف اتر است که مفهوم اتر را بی معنی کرده است. [70]

سولووین ، هبیچت و انیشتین ، حدود.1903

همچنین مشخص است كه وی قبل از سال 1905 در كتاب " علم و فرضیه پوینكار" در آكادمی المپیا پوانکاره با موریس سولوین و كنراد هبیچت خواند كه "آنها را هفته ها اسیر و مجذوب خود می كرد". [119] [120] اینکه آیا انیشتین قبل از سال 1905 یکی از آثار دیگر پوکرکار را بخواند ، هنوز ناشناخته است. در نوشته های علمی خود با توجه بهدر سال 1905 انیشتین تنها در ارتباط با بی تحرکی انرژی (1906) و هندسه غیر اقلیدسی (1921) به Poincaré اشاره می کند ، اما نه به دستاوردهای وی در تدوین تحولات لورنتز ، ارتباط بین هماهنگ سازی ساعت با همزمانی یا اصل نسبیت. تا 1953 به مناسبت 50 سالگرد SRT نگذشته بود که وی برای اولین بار از پوانکاره یاد کرد - شاید به این دلیل که آبراهام پیس در سال 1950 کپی از کارهای پورمرکو Poincaré را به انیشتین داده بود . وی نوشت: [112]

"امیدوارم اطمینان حاصل شود که خدمات HA Lorentz و H. Poincaré نیز به همین مناسبت به درستی تشخیص داده می شوند."

و در سال 1955 به کارل سلیگ نوشت : [118]

"شکی نیست که تئوری ویژه نسبیت ، اگر به توسعه آن نگاه کنیم ، در سال 1905 برای کشف رسیده بود. لورنتس قبلاً فهمیده بود كه دگرگونی كه بعداً به نام وی انجام شد برای تحلیل معادلات ماكسول ضروری است و پوینكار این دانش را عمیق تر كرده است. در مورد من ، من فقط کارهای مهم لورنتس را از سال 1895 La theorie electromagnetique de Maxwell می دانستم و تلاش برای تئوری پدیده های الکتریکی و نوری اجسام در حال حرکتاما نه کارهای بعدی لورنتس و نه مطالعه بعدی پوانکاره. به این معنا ، کار من از سال 1905 مستقل بود. [...] آنچه تازه بود این بود که معنای تحول لورنتس فراتر از ارتباط با معادلات ماکسول بود و به طور کلی مربوط به ماهیت فضا و زمان بود. این بینش همچنین جدید بود که "تغییر ناپذیری لورنتس" یک شرط کلی برای هر نظریه فیزیکی است. این برای من از اهمیت ویژه ای برخوردار بود زیرا من قبلاً پی برده بودم که نظریه ماکسول نمایاننده ریزساختار تشعشعات نیست و بنابراین به طور کلی قابل تحمل نیست. "

منبع

https://de.wikipedia.org/wiki/Geschichte_der_speziellen_Relativit%C3%A4tstheorie