سیاست های ارزشیابی معلمان شکست خورده است. کجا اشتباه کردند؟
سیاست های ارزشیابی معلمان شکست خورده است. کجا اشتباه کردند؟
سیاست می تواند مردم را وادار به انجام کارها کند، اما نمی تواند آنها را وادار کند که آن کارها را به خوبی انجام دهند
توسط ریک هس — 10 آوریل 2023 4 دقیقه خوانده شده
DigitalVision Vectors/Getty
دنبال کردن
ریک هس یک محقق مقیم و مدیر مطالعات سیاست آموزشی در موسسه امریکن اینترپرایز است. او وبلاگ نظر هفته آموزش "Rick Hess Straight Up" را می نویسد.
در مقاله سفید دفتر ملی تحقیقات اقتصاد (NBER) در ماه مارس در مورد «در مقیاسپذیری ارزیابی معلمان»، پنج پژوهشگر نتیجهای در مورد فشار ارزشیابی معلمان ارائه میدهند که در دوره اوباما بسیار گسترده بود. آنها با اطمینان آماری بالا به این نتیجه رسیدند که این تلاش هیچ تأثیر معنیداری بر نتایج دانشآموز نداشت (صرف نظر از ویژگیهای طراحی برنامه خاص، ویژگیهای دانشآموز مرتبط، یا زمینه محلی).
برای کسانی که Race to the Top، دلارها و دستورالعملهای فدرال، اقدامات شدید بنیاد گیتس برای آموزش مؤثر، طرحهای بزرگ ایالتی، نگاه انبوه LA Times به امتیازات ارزش افزوده معلمان و معلم شدید را به یاد میآورند . -دعواهای ارزیابی اواخر دهه و اوایل دهه 2010 ، همه چیز یک داستان هشداردهنده است. البته هیچ کدام از اینها تا به حال جای تعجب ندارد. به هر حال، مت کرافت از دانشگاه براون (یکی از نویسندگان همکار مقاله جدید) قبلاً نشان داده بود که هیچ چیز وارداتی در نتیجه قوانین جدید ارزشیابی معلمان تغییر نکرده است. و ارزیابی گسترده RAND از تلاش نیم میلیارد دلاری بنیاد گیتس در ارزیابی معلمان، حکمی مشابه ناگوار را به ثبت رساند .
در مقاله جدید NBER، جاش بلیبرگ و همکارانش در مورد عوامل آشنا که به توضیح آنچه اتفاق افتاده کمک می کند - از جمله مخالفت های سیاسی و سیستم غیرمتمرکز آموزش عمومی ایالات متحده، افکاری را ارائه می دهند. البته، هیچ یک از این چیزها اصلاً نباید تعجب آور باشد. در واقع، این چالشها و مشکل افزایش اصلاحات یک مشکل قدیمی است (برای مثال به مقاله کلاسیک دیک المور در سال 1996 مراجعه کنید ).
این ناامیدی که به خوبی فرسوده شده است مسئول چیزی است که به مدت 13 سال موضوع تکراری این وبلاگ بوده است: این اعتقاد که به چالش کشیدن شور و شوق بی توجه، اطمینان اخلاقی و اعتماد کورکورانه ای که در DNA پیشرفت مدرسه بسیار بزرگ است، بسیار مهم است.
همانطور که چندین سال پیش مشاهده کردم، در نامه هایی به یک اصلاح طلب جوان آموزش و پرورش ، «سیاست می تواند مردم را وادار به انجام کارها کند، اما نمی تواند آنها را وادار کند آنها را به خوبی انجام دهند. خطمشی ابزاری بیپرده است که وقتی مردم را وادار به انجام کارها میکند، بهترین کار را دارد.» سیاستهای آموزشی به احتمال زیاد نتایج مورد انتظار را هنگام برخورد با «بایدها» و «نبایدها»، مانند مواردی مانند حضور اجباری، ارزیابیهای سالانه مورد نیاز، محدودیتهای کلاسی و شرایط فارغالتحصیلی ارائه میدهند.
متأسفانه، همانطور که در نامهها اشاره کردم ، «زمانی که صحبت از تلاشهای پیچیدهای میشود که نحوه انجام کارها مهمتر از انجام آنهاست، سیاست بسیار کمتر مؤثر است . این به این دلیل است که سیاست نمیتواند مدارس یا سیستمها را وادار کند اصلاحات را عاقلانه یا خوب اتخاذ کنند.» به همین دلیل است که طرفداران ترویج الزامات یادگیری اجتماعی-عاطفی، سیاستهای انضباطی «ترمیمی»، دستورالعملهای آموزش فنی و حرفهای، حسابهای پسانداز آموزشی – یا سیستمهای ارزشیابی معلم – باید برای برآمدگیهای دندانساز آماده باشند.
من می خواهم واضح بگویم: برآمدگی ها (معمولا) به دلیل نیت بد از جانب کسی نیست، بلکه به دلیل یک سری عوامل پیش پا افتاده است. مربیان در یک مدرسه یا سیستم خاص ممکن است در این تلاش سرمایه گذاری نکنند. آنها ممکن است ندانند چگونه این کار را انجام دهند. هر گونه آموزشی که آنها دریافت می کنند ممکن است بد، متوسط یا ناکافی باشد. دانشآموزان یا خانوادهها در برخی مناطق ممکن است این اقدامات را دوست نداشته باشند. و همانطور که نویسندگان مقاله NBER خاطرنشان میکنند، پیشنهادات با مخالفتها مواجه میشوند (شوک!) یا ممکن است در میان راههای فرعی سیستم غیرمتمرکز ما دچار مشکل شوند.
وقتی تلاشهای بهبود نتیجه نمیدهند، کسانی که تغییر را تحت فشار قرار دادهاند این عادت ناخوشایند را دارند که طوری رفتار کنند که گویی هیچکس نمیتوانست پیشبینی کند که چالشهایی که آنها را آزار میدهد - بسیار شبیه بچهای است که دوچرخه جدیدش را بیرون میگذارد و قفل آن را باز میکند و سپس میگیرد. وقتی دزدیده می شود عصبانی می شود اصلاح طلبان ناامید، ناامیدی خود را به گردن دیگران می اندازند: والدین، سیاستمداران، ناشران کتاب های درسی، معلمان، دزدان دوچرخه. شما به آن می گویید.
این تمایل وجود دارد که اصرار کنند که ایده آنها متورم شده است و هر مسئله ای فقط "مشکلات اجرایی" است. نامیدن چیزی "مشکل پیاده سازی" این است که چگونه کسانی که رویای یک طرح بهبود را در سر می پرورانند، خود را رها کردند. این یک راه شیک برای جلوگیری از اعتراف به شکست آنها در پیش بینی مشکلات قابل پیش بینی است.
نتیجه این است که آنها متوجه نشدند که ایده آنها در عمل چگونه عمل خواهد کرد، وقتی که توسط افراد واقعی بسیاری در بسیاری از مدارس واقعی پذیرفته شد... و بدتر از آن چیزی شد که آنها انتظار داشتند.
قبلاً بارها گفته ام و باز هم می گویم: چیزی به نام "مشکل اجرایی" وجود ندارد. آنچه در مدرسه اهمیت دارد این است که برای 50 میلیون کودک در 100000 مدرسه چه اتفاقی می افتد. همش اجرا همینه
حامیان مسئول و عوامل تغییر بر این اساس آماده می شوند. آنها می دانند که معیار ایده آنها این نیست که در تئوری چقدر امیدوارکننده به نظر می رسد، بلکه این است که چگونه در عمل کار می کند. این آزمونی است که اصلاح طلبان احتمالی اغلب در آن شکست خورده اند. در آینده، چه در مورد SEL صحبت کنیم و چه در مورد حسابهای پسانداز تحصیلی، باید بهتر عمل کنیم. با این حساب، بوملت ارزشیابی معلم درس های ارزشمندی برای تدریس دارد.
منبع
https://www.edweek.org/policy-politics/opinion-teacher-evaluation-policies-have-flopped-where-did-they-go-wrong/2023/04